دختر شلیل بجلیه در کربلا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دختر شلیل بجلیه، همسر
امام حسن مجتبی (علیهالسلام) و مادر
عبدالله بن حسن است که ناظر
شهادت فرزند خردسالش در روز عاشورا بود.
دختر شلیل بجلیه (در کتاب مقاتل الطالبیین نام او
بنت السلیل ذکر شده است.
) ـ که در کتب و منابع روایی و تاریخی نام او از قلم افتاده است ـ از همسران
امام حسن مجتبی (علیهالسلام) و از
زنان حاضر در عرصه
کربلا به شمار میرفت.
بنا بر نقل منابع، او مادر
عبدالله بن حسن (علیهالسلام) بود.
کودکی که در واپسین لحظات عمر شریف سید و سالار شهیدان (علیه
السلام)، به حمایت از عمو پرداخت؛ اما
شمشیر دشمن دست او را قطع کرد.
عبدالله مادرش را صدا زد و از او کمک طلبید.
امام حسین (علیهالسلام) او را در آغوش گرفت و او در آغوش آن حضرت (علیه
السلام) به شهادت رسید.
فاطمه دختر امام حسن مجتبی (علیه
السلام) که در کتب و مصادر تاریخی و روایی با کنیههای «
ام عبدالله»
و «
ام الحسن»
شناخته شده است از بانوان بزرگ و با فضیلت
عصر خود بود و کرامات و مناقب بسیاری از او در
تاریخ به ثبت رسیده است.
او در ایام
حیات امام حسین (علیه
السلام) با
امام سجاد (علیهالسلام) ازدواج کرد.
ثمره این
ازدواج امام محمد باقر (علیهالسلام) و
عبدالله الباهر بود.
در توصیف مقام والای معنوی فاطمه
بنت الحسن (علیه
السلام) روایاتی نقل شده است:
از
امام صادق (علیهالسلام) روایتی نقل شده که در آن فرمودند:
«کانت صدیقة لم تدرک فی آل الحسن (علیه
السلام) امراة مثلها؛ در میان فرزندان
امام حسن (علیهالسلام) زنی با فضیلتتر از او دیده نشد».
امام باقر (علیهالسلام) نیز در روایتی از یکی از کرامات آن بانوی بافضیلت سخن به میان آورده، فرمودند: «روزی مادرم ـ فاطمه
بنت الحسن (علیه
السلام) ـ کنار دیوار نشسته بود که صدایی از دیوار بلند شد؛ دیوار در حال فرو ریختن بود. او دستش را به دیوار گذاشت و گفت: «نه، به
حق مصطفی قسم!
خداوند اجازه فرو ریختن را به تو نمیدهد تا من برخیزم». دیوار همچنان معلق ماند تا وی برخاست و از آنجا رفت؛ پس از رفتن او دیوار فرو ریخت».
فاطمه دختر امام حسن (علیه
السلام) را از جمله زنانی برشمردند که در میدان کربلا حاضر بود.
فاطمه پس از
شهادت امام حسین (علیهالسلام) به همراه همسرش امام سجاد (علیه
السلام) و فرزند خردسالش امام باقر (علیه
السلام) به
اسارت دشمنان در آمد.
و به همراه اسرای اهل بیت (علیه
السلام) به کوفه و شام برده شد و متحمل رنجها و مصائب بسیاری شد.
در برخی منابع از او به عنوان یکی از
راویان پدر بزرگوارش ـ امام حسن مجتبی (علیه
السلام) ـ یاد شده است.
امکلثوم صغری، دختر
زینب کبری (سلاماللهعلیها) و
عبدالله بن جعفر بن ابیطالب بود.
او با پسرعموی خود (
قاسم بن محمد بن جعفر)
ازدواج کرد.
حاصل این ازدواج دختری به نام "فاطمه" (ابن سعد از او با نام
ام القاسم یاد کرده است.)
بود.
در چگونگی ازدواج
امکلثوم با قاسم در برخی منابع آمده:
«معاویه به فرماندار خود در مدینه (
مروان بن حکم) نامه نوشت و از او خواست تا
ام کلثوم (دختر
عبدالله بن جعفر بن ابیطالب) را برای پسرش یزید خواستگاری کند. پس از رسیدن نامه به مدینه، مروان با
عبدالله ملاقات نمود و نامه
معاویه را برای
عبدالله بن جعفر قرائت کرد.
عبدالله در پاسخ،
اختیار دختر را با دایی وی امام حسین (علیه
السلام) دانست. پس از این ملاقات،
عبدالله خدمت
امام (علیهالسلام) رسید و ماجرا را به عرض ایشان رساند. حضرت (علیه
السلام) فرمودند: «که از خداوند متعال طلب خیر خواهم نمود و فرمودند: اللهم وفق لهذه الجاریه رضاک من
آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)». سپس حضرت (علیه
السلام) مسجد النبی را محل
خواستگاری تعیین فرمودند. در روز موعود بزرگان
مدینه در
مسجد جمع شدند، مروان بن حکم وارد شد و در کنار امام (علیه
السلام) نشست. پس از مدتی، مروان برخاست و خطاب به جمع حاضر به ایراد سخن پرداخت و گفت:
«
امیرالمؤمنین به من امر کرده تا از
امکلثوم دختر عبدالله بن جعفر برای پسرش یزید خواستگاری کنم و مهر دختر را به دستور و پیشنهاد پدرش به هر مبلغی که بخواهدة پرداخت نمایم. دیگر آنکه تمام بدهی پدرش
عبدالله را ادا نمایم تا این وصلت بین
بنیهاشم و
بنیامیه باعث
دوستی و
مودت گردیده، به خصومتها پایان بخشد و من میدانم آن مقدار از مردم که به یزید
غبطه میخورند، بیشتر از کسانیاند که به شما آرزو میبرند (و این ازدواج باعث فخر بنیهاشم خواهد شد) و شگفتا که از (فردی چون) یزید، طلب مهر شود؛ یزید کسی است که برایش همتا و مانندی وجود ندارد». پس از پایان سخنان، او از امام (علیه
السلام) تقاضای جواب مثبت کرد.
سپس امام (علیه
السلام) برخاستند و در جواب مروان فرمودند: «الحمدلله الذی اختارنا لنفسه و ارتضانا لدینه و اصطفانا علی خلقه....»؛ سپس ادامه دادند و فرمودند:
«ای مروان شنیدم آنچه را که گفتی و اینکه گفتی مهر او را به هر مبلغی که پدرش بخواهد خواهی پرداخت؛ اما ما در تعیین مهر هرگز از
سنت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) تجاوز نخواهیم کرد و آن هم دوازده اوقیه معادل چهارصد و هشتاد درهم خواهد بود؛ اما در مورد پرداخت بدهی پدرش، باید بگویم که دختران ما قرضهای پدرانشان را پرداختهاند؛ و در خصوص
صلح بین بنیهاشم و بنیامیه هم باید گفت دشمنی ما با شما در امر دین است نه به جهت کسب دنیا و ما
دین را به
دنیا مصالحه نخواهیم کرد و اینکه گفتی عجب است که از برای مثل
یزید کسی طلب مهر بنمایند. بدان کسی که از یزید و پدر و جد یزید بهتر بود (یعنی
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)) طلب مهر کرد و اینکه گفتی یزید همتایی ندارد، (بدان) بهدرستی
حکومت و امارت بر شرافت وی چیزی نیفزوده است و مردمی که گفتی به یزید غبطه میخوردند، اهل جهالتاند و (اما) به ما کسی جز اهل
عقل آرزو نمیبرد».
سپس حضرت (علیه
السلام) جمع حاضر را خطاب قرار دادند و فرمودند: «ای مردم! شاهد باشید من
امکلثوم دختر
عبدالله بن جعفر را به پسرعموی وی (
قاسم بن محمد بن جعفر) به مهر چهارصد و هشتاد درهم ـ که
مهر السنه است ـ تزویج نمودم و مزرعه خود را در سرزمین
عقیق که عایدات غله آن در سال معادل هشت هزار
درهم است، جهت معیشت به آنان بخشیدم».
(با
اختلاف در ابنجوزی، ابیالفرج).
از
امکلثوم نیز به عنوان یکی از حاضران در
کربلا یاد شده است.
امکلثوم همراه همسرش (قاسم) کاروان اباعبدالله الحسین (علیه
السلام) را تا کربلا همراهی نمود
و در آنجا ناظر
شهادت همسر، برادران و دیگر بستگان خود بود.
پس از شهادت
امام حسین (علیهالسلام) او هم به مانند مادر بزرگوارش
زینب (سلاماللهعلیها) و دیگر بانوان
اهل بیت (علیهمالسلام) به اسارت رفت و متحمل آلام و رنجهای بسیار در این سفر شد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «دختر شلیل بجلیه در کربلا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۲۶.