دانش اسباب نزول
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بحث اسباب نزول، از جمله مباحثی است که در قلمرو علوم قـرآن مـطـرح بوده
و هست، از این روی، جا دارد که ابتدا نگاهی به اصطلاح (علوم قرآن) داشته باشیم.
واژه (عـلـوم قـرآن) دو کـاربـرد دارد: گـاه مـنظور هر
دانش و آگاهی است که مـی تـواند درباره قرآن مطرر شود
و مرتبط با قرآن باشد که در اصطلاح (علوم قرآن اضافی) نامیده میشود.
دیـگری به اعتبار این که در طول
زمان ، سرانجام مباحثی درباره قرآن
و مرتبط با آن شکل گرفته
و به مجموعه آن مباحث، عنوان علوم قرآن را دادهاند که در این صـورت، قلمرو علوم قرآن معّین
و محدود خواهد بود
و آن را در اصطلاح علوم قرآن الـبته این تعریف، قابل
نقد است، زیرا بر این اساس باید
علم صرف و نحو و معانی هر علمی که در خدمت قرآن یا مستند به آن باشد، علوم قرآن اضافی نامیده میشود. علوم قرآن اضافی را چنین تعریف کردهاند: (کل علم یخدم القرآن او یستندالیه...)
اسمی یا علمی گویند.
و بـیـان
و بـرخی
علوم انسانی و تجربی، که در فهم قرآن دخالت دارند
و میتوانند مـورد اسـتـفـاده گیرند، از علم قرآن به شمار آیند! با این که چنین نیست، زیرا مـنـشائ این علوم، قرآن نمیباشد،
و قبل از قرآن مطرح بوده
و یا بدون ارتباط با قرآن مطرح شده
و شکل گرفتهاند.
پـس سزاوار این است که بگوییم علوم قرآن اضافی، علومی است که در دامان قرآن
و در پـی تـلاش برای
شـنـاخـت آن مطرر شده
و یا قابل طرراند؛ مانند علم
ناسخ و منسوخ ،
اعجاز قرآن ، اعراب قرآن، نکات ادبی، بلاغی، اخلاقی، اجتماعی
و....
بـنـابـرایـن،
علم فقه تا آن جا که درباره
آیات الاحکام و مستندات قرآنی بحث مـی کند، از علوم قرآن (به معنای نخست) به شمار میآید، ولی هرگاه درباره منابع دیگر
و مستند به
حدیث یا
عقل و یا
اجماع بحث کند، خارج از علوم قرآن اضافی است.
علوم قـرآن عـلمی، دانشی شکل یافته
و تدوین شده است که دارای مباحث
و فصلهای مشخصی است
و در هر فصل آن خصوصیتی از قرآن مورد بررسی قرار گرفته است.
بـنـابـرایـن، قلمرو
و مباحث (علوم قرآن علمی) محدود
و معیّن است
و منحصر در همان مباحثی که معمولا کتابهای
علوم قرآن به آنها پرداختهاند.
پس اگر
زرکشی گفته است: (علوم قرآن شمارش نمیشود.)
منظور علوم قرآن اضافی بوده است، نه علوم قرآن علمی.
و اگـر
سیوطی مینویسد : (
علم طب ،
جدل ،
هیئت و... از علوم قرآنی است.)
ممکن اسـت نظرش علوم قرآن اضافی باشد، آن هم آن مقدار از این مباحث که مستند به
آیات قرآن و یا درباره قرآن طرر شده باشند
و نه همه مباحث این علوم. اگر سخنان زرکشی
و سیوطی را این چنین توجیه کنیم، اشکال برخی اشکال کنندگان برایـشـان وارد نـخـواهـد بـود که گفتهاند: (اینان گرفتار زیاده روی شدهاند.)
درباره
تاریخ پیدایش واژه علوم قرآن آرای مختلفی اظهار شده است که عبارتند از:
در
قرن دوم هجری (زمان خلافت رشید)؛
شافعی به کار برده است، زیرا وی در جـواب رشید چنین میگویند: (... انّ علوم القرآن کثیرة...)
اما درباره این که سرآغاز شکل گیری مباحث قرآنی چه زمانی بوده، میتوان گفت که سرآغاز آن
عصر پیامبر و روزگار نزول قرآن است، زیرا در این عصر بود که اسباب نزول
و ناسخ
و مـنـسوخ
و... در قالب روایات بیان میشد؛ هر چند مکتوب
و مدوّن نبود
و به عنوان یک
علم شناخته نمیشد
و درباره آنها
نقد و بررسی صورت نمیگرفت.
دربـاره زمان تدوین علوم قرآن اضافی، چند نظریه ارائه شده است : برخی میگویند : پس از رحلت
پیامبر و برخی معتقدند در قرن دوم هجری صورت گرفته است.
بـه هـر حـال، ایـن مطالب غیر منسجم
و فاقد
تجزیه و تحلیل و صرفاً به صورت نقل حدیث بوده
و صورت علمی نداشته است.
دربـاره تـدوین کتابهایی که امروز آنها را به عنوان (علوم قرآن) میشناسیم
و در بـردارنـده مـبـاحـث مـعـیـنـی هـسـتند که تحت عنوان علوم قرآن علمی، قابل شـنـاساییاند نیز، چند نظریه وجود دارد:
۱. مشهور میگویند : در قرن هفتم نگارش این علوم آغاز گردیده است.
۲. زرقـانـی بـرایـن
اعتقاد است که علوم قرآن به صورت یک مجموعه در قرن پنجم، تـوسـط عـلـی بـن ابـراهـیم حوفی ت ۴۳۰ ه ـ تحت عنوان البرهان فی علوم القرآن به نگارش در آمده است.
۳. برخی براین باورند که قبل از
قرن پنجم، کتبی تحت عنوان علوم قرآن تدوین شده است؛ مـانـند : الحاوی فی علوم القرآن،
تالیف محمد بن خلف بن مرزبان ت ۳۰۹ هـ؛ الـرغـیـب فی علوم قرآن،
تالیف محمد بن عمر الواقدی ت ۲۰۷ ه؛ فـی عـلـوم الـقـرآن،
تالیف ابوبکر محمّد بن القاسم الانباری ت ۳۲۸ ه
و الاسـتـغنا… فی علوم القرآن،
تالیف محمد بن علی الادفوی ت ۳۸۸ ه. ولی از آن جـا که کتابهای یاد شده اکنون قابل دستیابی نیستند تا میزان ارتباط آنها با عـلـوم قـرآن مـورد داوری قرار گیرد، نمیتوانیم روی آنها حساب جدّی باز کنیم
و وجود آنها را مسلّم بدانیم.
آیهها
و سورههای قرآنی، از نظر سبب نزول به دو دسته تقسیم میشوند :
۱. آیـه هـا
و سوره هاییی که سبب نزول خاصی ندارند
و سبب نزول آنها سبب نزول عام است، که همان
فلسفه نزول قرآن (هدایت،
انذار ، تبشیر
و...) باشد.
۲. آیهها
و سورههایی که سبب نزول خاص دارند
و متناسب حادثه یا جریانی خارجی آنچه در این جا موضوع بحث قرار خواهد گرفت اسباب نزول خاص است. پس نخستین نازل شدهاند.
سـبـب نـزول، عـبارت است از : حادثه، یا سوئال
و... که در عصر پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم اتفاق افـتاده
و باعث نزول
آیه ، آیهها
و یا سورهای از قرآن شده است که به شکلی اشاره به آن حادثه یا سوئال
و... دارد.
بنابراین، اگر آیه یا سورهای نظر به رخدادهای گذشته
تاریخ (قبل از
اسلام ) داشته بـاشـد، آن رخدادها سبب نزول نامیده نمیشود؛ مانند
هجوم ابرهه که (واحدی) آن را سـبـب نزول
سوره فیل میداند، در حالی که شرط تقارن زمانی بین سبب
و مسبب را ندارد
و نباید سبب نزول نامیده شود.
آیا همه
آیات ، سبب نزول خاص دارد؟ حدیثی از
حضرت علی علیهالسّلام نقل شده که برخی از آن اسـتفاده کردهاند همه آیات سبب نزول خاص دارد. آن
حدیث چنین است : (
و ما نزلت آیـة الا
و قـد عـلمت فیم نزلت
و علی من نزلت
و بم نزلت.)
ولی استفاده آنان، بـا منظور امام علیهالسّلام هماهنگ نمینماید، چه این که مقصود حضرت علی علیهالسّلام از این بیان، اثـبات این
حقیقت است که من به تمام خصوصیات آیات آگاه هستم، میدانم هر آیه در چه موردی
و مـوضـوعـی نـازل شده، مخاطبش کیانند
و چرا نازل شده؟ آیا
سبب خاص داشـتـه است یا خیر؟ بنابراین، روایت یاد شده منافاتی با مطالب گذشته ما ندارد کـه سـبب نزول را به دو دسته تقسیم کردیم
و گفتیم که برخی آیات دارای سبب نزول عام
و فاقد سبب نزول خاصاند.
برخی گـمـان کردهاند در این فن فایدهای نیست به دلیل این که اسباب نزول نوعی تـاریخ است.
گویا معتقدان این نظریه پنداشتهاند که
تاریخ ، هیچ فایدهای ندارد
و بـرایـن اسـاس فـواید اسباب نزول را که نوعی تاریخ است، انکار کردهاند. ولی این سخن پنداری بیش نیست
و صاحب نظران،
فواید بسیاری را براین علم مترتب دانـسـتـه انـد
و به تبع تاریخ، اسباب نزول نیز فوایدی دارد که به طور فشرده به آنها اشاره خواهیم داشت :
پـر واضح است که نزول
وحی و امر
و نهی الهی، دارای
فلسفه و عللی است که
شناخت آنها تائثیر بایستهای در فهم
و درس آموزی مخاطبان دارد.
شناخت فلسفه احکام از راههای گوناگونی : آیات،
روایات و... میّسر خواهد بود که یکی از آنها
شناخت اسباب نزول است.
از آن جـمله سبب نزول آیه ذیل است : (یسئلونک عن الخمر
و المیسر قل فیهما اثم کبیر
و منافع للناس
و اثمهما اکبر من نفعهما...) .
از تـو دربـاره
شراب و قمار میپرسند. بگو : در آن دو، گناهی بزرگ
و سودهایی برای مردم است
و البتّه
گناه آن دو از سودشان بیشتر است؛....
ایـن آیه شریفه بیانگر
حکم خمر و قمار است
و سبب نزول آیه، اشاره به فلسفه حکم دارد که عبارت است از زایل شدن
عقل و نابودی مال؛ زیرا در آن آمده است :
عمر بن خطاب و مـعـاذبـن جبل
و عدهای از انصار خدمت پیامبر آمده، عرض کردند درباره شـراب
و قـمار فتوا دهید؛ زیرا این دو عقل را زایل
و مال را نیز تلف میکند، پس خداوند آیه فوق را نازل فرمود.
گـاهـی آیـه عـام است
و شامل همه مخاطبان
و همه موارد میشود، ولی آیه به وسیله دیـگری (آیه یا روایتی) تخصیص میخورد
و دایره شمول آن محدود میشود در این گونه مـوارد، اگـر سـبـب نزول آیه را بدانیم، مخصّص را به غیر مورد سبب نزول اختصاص مـی دهـیـم زیرا معنا ندارد که آیه شامل سبب نزول خود نشود!
و همگان معتقدند که
حکم عام بـه طـور مـسـلـّم سبب نزول را شامل میگردد
و به وسیله
تخصیص ، خارج نمیشود. مـثـلاً آیـه زیـر عـام اسـت
و حـکم میکند : (ان الذین یرمون المحصنات الغافلات الـمـوئمنات لعنوا فی الدینا
و الاخرة
و لهم عذاب عظیم... بما کانوا یعملون)
کسانی که به
زنان با
ایمان پاکدامن بی خبر از کار بد، نسبت
زنا میدهند در دنیا
و آخرت لعنت شده، بر ایشان عذابی است بزرگ...
و از سـوی دیگر آیه ذیل خاص است
و حکم میکند : (والذین یرمون المحصنات... فان الـلـه غـفور رحیم)
کسانی که زنان عفیف را به زنا متّهم میکنند
و چهار شاهد نـمـیآورنـد، هـشـتاد ضربه بزنید
و شهادتشان را دیگر نپذیرید، مگر این که
توبه کنند... این آیه، آیه قبلی را تخصیص میزند. بدین معنا که عذاب عظیم، اتّهام زنندهای را دربر میگیرد که چهار شاهد نیاورد
و توبه نکند.
بـنـابراین، اگر سبب نزول آیه اول را
تهمت بر
عایشه ، طبق روایت
اهل سنت و تهمت بـر
ماریه قبطیه مادر ابراهیم، طبق روایت
شیعه ،
بدانیم، مخصّص به غیر مورد سـبب نزول، اختصاص خواهد یافت
و در این صورت کسانی که به عایشه یا ماریه قبطیه تـهـمـت زدهاند، در دنیا
و آخرت لعنت شدهاند
و بر ایشان عذابی است بزرگ؛ گر چه شاهد بیاورند یا توبه کنند.
در موردی که آیه عام
و سبب نزول خاص باشد، مشهور میگویند : ملاک
عموم لفظ است
و برخی خـصوص سـبب را ملاک میدانند
و معتقدند از فواید
شناخت سبب نزول، اختصاص دادن حکم عام به مورد سبب نزول است.
بـرای نـمونه
آیه ظهار (الذین یظاهرون... عذاب الیم)
عام است، به این معنا کـه هرکس
ظهار کند، حکم ظهار در حق او جاری است، ولی بر اساس نظریه دوم، حکم ظـهار در
آیه ، اختصاص دارد به سبب نزول آیه که ماجرای ظهار اوس بن صامت است.
و اگـر شـخص دیگری ظهار کند، حکم ظهار او از این آیه به دست نمیآید، بلکه باید از دلیل دیگری استفاده کرده.
و آیه قذف : (انّ الـذین یرمون المحصنات الغافلات...
و لهم عذاب عظیم)
که حـکـم : لـعـنت
و عذاب بر کسانی که بر زنان پاکدامن تهمت زنا میزنند، عام است، طبـق نـظـر (مـلاک بـودن سبب خاص) باید اختصاص یابد به تهمت زنندگان به
همسر پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم.
ظاهر برخی از آیات قرآن، حصر را میرساند؛ مثلاً ظاهر آیه :
(قـل لا اجد فیما اوحی الیّ محرّماً علی طاعم یطعمه الاّ ان یکون میتة او دماً مسفوحاً او لحم خنزیر فانّه رجس او فسقاً اهلّ لغیر اللّه به...)
گویای این اسـت کـه مـحرمات منحصر به این موارد است :
مردار ،
خون ،
گوشت خوک و حیوانی که بـدون بـردن نام خدا ذبح شده، در حالی که قطعاً
محرّمات محدود به این چند مورد نیست
و توهّم حصر، صحت ندارد.
در این گونه موارد، سبب نزول میتواند از جمله قراین عدم حصر باشد؛ مثلاً در آیه یـاد شـده، سبب نزول این است : (کافران به جهت لجاجت
و دشمنی، حرامهای خدا را
حلال و حلالهای خدا را
حرام کرده بودند، این آیه برای شکستن غرض آنان نازل شده
و نـه بیان همه محرّمات. بنابراین، موارد یادشده در آیه نه همه موارد حرام، بلکه تنها مواردی است که کافران حلال میشمردهاند.)
مـراد شخصیتهاییاند که بعدها در جریانهای مثبت یا منفی
جهان اسلام نقش داشتهاند
و آگـاهـی از سـوابـق آنان میتواند در داوریها
و تجزیه و تحلیل شخصیّت
و اهداف آنـان مؤثر باشد. آیات متعددی وجود دارد که درباره ستایش
و یا نکوهش فرد
و یا افـرادی نـازل شـده است
و تنها از
طریق شناخت سبب نزول قابل شناساییاند؛ از آن جمله :
۱. بـه کـمک سبب نزول آیه : (انما ولیّکم اللّه
و رسوله...
و هم راکعون)،
پـی مـی بـریـم که شخص مورد ستایش آیه،
امام علی علیهالسّلام میباشد
و آن حضرت بود که به هـنـگام
نماز ، انگشتری خویش را به فقیر داد
و خداوند با این نشانه، او را به مردم به عنوان ولیّ معرّفی کرده است.
۲. بـا تـوجه به سبب نزول آیات (سائل سائل بعذاب واقع...) در مییابیم که این آیـات درباره خلافت علی علیهالسّلام نازل شده است؛ چه این که مرحوم
علامه امینی سبب نزولایـن آیـات را از کـتابهای سی نفر از علمای معروف
اهل سنّت این گونه نقل میکند.
(پـس از ماجرای
غدیر خم شخصی (جابربن نضر یا حارث بن نعمان) به پیامبر گفت :
مـا را بـه پـذیـرش
توحید و رسالت خویش
و انجام نماز
و روزه و حج و زکات دستور دادی
و مـا قـبـول کردیم، امّا به این اکتفا نکرده
و پسر عموی خود (علی) را بر مـا بـرتـری دادی
و گفتی : هر کسی من مولای او هستم، علی علیهالسّلام مولای اوست. آیا این سـخـن از خـود تـوسـت یـا از خـداوند؟ حضرت فرمود : به خدا قسم این امر از سوی خـداوند اسـت. سائل در حالی که به سوی راحله اش باز میگشت میگفت : پروردگارا! اگـر فرموده پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم حقّ است پس سنگی از
آسمان فرو فرست
و یا عذابی نازل کن. هـنوز به راحله اش نرسید بود، که سنگی آسمانی بر او اصابت کرد
و او را کشت.)
۳. از
طـریق شائن نزول آیه (... اذ هما فی الغار...)
متوجه میشویم شخصی که پیامبر به او دلداری میداد
و او را به ثبات فرا میخواند،
ابوبکر بوده است.
بـه دلـیـل پیوند اسباب با مسببات
و احکام با حوادث
و حوادث با اشخاص
و زمان و مکان ،
شـناخت سبب نزول باعث آسانی حفظ
و سهولت فهم آیه
و یا آیاتی است که در مـورد آن نـازل شـده اسـت
و هـر یـک از امور یادشده علت میشود برای نقش بستن
و ترسیم هر چه بهتر آیات در
ذهن و یادآوری همان آیات به هنگام نیاز.
دربـاره نـقش سبب نزول در فهم معانی آیات، آرای متفاوتی اظهار شده که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
واحدی مینویسد : (ممکن نیست
تفسیر آیه، مگر زمانی که سبب نزول آیه را بدانیم.) .
ابن تیمیه مینویسد: (
شـنـاخت سبب نزول، به فهم آیه کمک میکند، زیرا علم به سبب، باعث علم به مسبب میشود.) .
شاطبی مینویسد :(
شناخت اسباب نزول برای کسی که درصدد
شناخت قرآن میباشد، لازم است.) .
علامه طباطبایی مینویسد :(اسـاسـاً مقاصد عالیه قرآن مجید که معارفی جهانی
و همیشگی میباشد در استفاده خـود از آیـات کـریـمـه قرآن، نیازی قابل توجه
و یا هیچ نیازی به روایات اسباب نزول ندارد.) .
مؤلف تفسیر الفرقان مینویسد :(شـائن نزول آیات، گاه کمک به فهم معانی آیات میکند، ولی برای فهم معانی آیات شرطی ضروری به حساب نمیآید.) .
ایـن آرا در مـجموع، دور نمایی از گرایشهای موجود میان مفسّران را مینمایاند
و تحقیق کامل در این نظریات
و سایر انظار را به مجال مناسب آن وا مینهیم.
آیات قرآن به دو دسته تقسیم میشوند :
آیات مکی و آیات مدنی .
در تعریف
مکی و مدنی، چند نظریه وجود دارد که مشهورترین آنها عبارت است از :(آیاتی که پیش از هجرت نازل شده
مکّی و آیاتی که پس از هجرت فرود آمده، گر چه در مکه نازل شده باشد،
مدنی نامیده میشود.) .
از جمله عواملی که میتواند مکان
و زمان نزول یک آیه را مشخص سازد، سبب نزول آن است.
برای نمونه در سبب نزول آیه : (اکان للناس عجباً...)
آمده است : (هـنـگـامـی کـه خـداوند محمد صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم را به پیامبری برگزید، اعراب گفتند : خداوند بـزرگتر از آن است که انسانی را به عنوان پیغمبر برگزیند، در پس آن آیه (اکان لـلناس...) نازل شده.)
از تعبیر ((هنگامی که خداوند محمّد صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم را به پیامبری بـرگزید) به دست میآید که این آیه در آغاز بعثت
و قبل از
هجرت پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم نازل شده، بنابراین، آیه
مکی است.
نـمـونه دیگر، آیه : (
و قالو الن تمسّنا النار الاّ ایاماً معدودة)
است که در آن آمده :
(وقـتـی پیامبر به
مدینه وارد شدند، یهودیان میگفتند : عمر دنیا هفت هزار
سال اسـت
و انـسـانـهـا در بـرابر هر هزار سال یک روز از روزهای آخرت در آتش شکنجه میشوند
و روزهای
آخرت هفت روز است
و پس از هفت روز، عذاب تمام میشود.).
این سبب نزول، صریحاً میرساند که آیه پس از هجرت نازل شده
و آیه
مدنی است.
سـیـوطـی در مـوارد مـتـعدّدی برای اثبات
مکّی یا
مدنی بودن
آیات ، از سبب نزول استفاده کرده است. از آن جمله میگوید :
(
مـکـّی بـودن سـوره لیل مشهورتر از نظریه
مدنی بودن آن است ولی برخی گفتهاند
مـدنی است به دلیل روایتی که در سبب نزول این سوره در جریان
درخت خرما نقل شده است.) .
در جای دیگر میگوید :
(بـرای
مـکـّی بـودن یـا
مـدنـی بودن
سوره اخلاص ، دو نظرّیه متعارض نقل شده که متکیاند به دو روایت متعارض که در سبب نزول آیه نقل شده است. بـرخـی مـیـانایـن دو حدیث چنین جمع کردهاند، که این سوره مکرر نازل شده است. الـبته پس از چندی
مدنی بودنش برای من ظاهر شد، همچنان که در اسباب النزول این مطلب را بیان داشتهام.)
اعجاز قرآن دارای ابعاد مختلفی است؛ مانند : اعجاز بلاغی، اعجاز علمی، اعجاز از نـظر غنای محتوا
و... از جمله ابعاد اعجازی قرآن، خبرهای غیبی
و پیشگوییهای آن است.
شـنـاخـتایـن بـعـد از اعجاز قرآن، به طور طبیعی متوقف بر
شناخت اسباب نزول
و زمینههای تاریخی
و جانبی نزول آیه است.
خداوند در قرآن فرموده است : (الم غلبت الروم...)
روم مغلوب شد. امّا از آیـه اسـتفاده نمیشود که این مغلوبیت کی
و به وسیله چه قوایی بوده
و چرا اصولاً قرآن آن را نقل کرده است؟.
اینها سوالهایی است که در پرتو
شناخت سبب نزول، فهمیده میشود.
مفسّران در سبب نزول این آیه گفتهاند : کسری لشکری به
روم فرستاد
و بر لشکریان خـود مردی را فرمانده ساخت که نامش شهریران بود. آنان به رومیان حمله کردند.
و پـیـروز شدند... این خبر به
پیامبر و یاران او که در
مکه بودند رسید
و بر آنان بسیار گران آمد. پیامبر دوست نداشت که مجوس بر رومیان که
اهل کتاب بودند پیروز شـونـد. بـر خـلاف پیامبر، کفّار مکّه شادمان گشتند
و هر زمان، یاران پیامبر را مـشـاهـده مـی کـردنـد به آنان دشنام میدادند
و میگفتند : شما اهل کتاب هستید
و رمـیان هم اهل کتابند، ما امیّون هستیم
و فارسیان هم امیّوناند، همان طـوری که اهل فارس بر رومیان پیروز شدند اگر ما هم با شما بستیزیم بر شما چیره خـواهیم شد. خداوند این آیه را فرو فرستاد : (الم غلبت الروم...)
که در این آیـه خداوند از پیروزی رومیان بر فارسیان در آینده خبر داده است
و این پیشگویی چـنـد سـال بـعد (همزمان با
جنگ بدر )
به وقوع پیوست
و ایرانیان شکست سختی از رومیان خوردند.تردیدی نیست که دانستن زمان شکست رومیان
و پیروزی آنان که در سبب نزول ذکر شده است، نقش روشنی در اثبات اعجاز قرآن دارد.
عـلاوه بـرایـن،
شـناخت اعجاز بلاغی قرآن نیز در مواردی متکی بر
شناخت سبب نزول آیـات است، چه این که
بلاغت ؛ یعنی ( مطابقت
کلام با مقتضای حال به شرط فصیح بودن کلام ).
شناخت مقتضای حال، متوقف بر
شناخت حال
و شرایط
و زمینه هاست
و سبب نزول میتواند شرایط
و حال
و هوای نزول آیه را برای ما روشن کند.
شـنـاخـت افـکار، عقاید، آداب
و ویژگیهای مردم عصر نزول آشنایی با افکار
و آرای پـیـشـیـنـیـان از دیـرباز، مورد عنایت پژوهشگران بوده
و در عصر حاضر نیز گـرایـشـی از رشـتـه هـای
تاریخ است که به صورت تخصصی درباره آن تحقیق میشود
و عـمـدهترین مرجع در این باره، کتابهای تاریخی است
و اسباب نزول، در این زمینه، از مـنـابـع مـعتبر
و متقن تر از تاریخ است. زیرا اسباب نزول در ارتباط با
آیات قـرآن اسـت
و هـمـاهـنگی سبب نزول با آیات مربوط به آن، مایه اطمینان
و اعتبار نقلها (روایات اسباب نزول) میشود.
رواج قـمار در
جامعه عرب جاهلی، از جمله خصلتهای منفی آنان است که از سبب نزول آیه ۹۱
مائده استفاده میشود.
مشروعیّت
ازدواج با برخی محارم از دیگر آداب زشت جاهلی است که در میان عرب قبل از
اسلام مـطرح بوده
و از سبب نزول آیه ۱۹ نسا…
دانسته میشود. ابتلای عرب جاهلی به شرب خمر، از سبب نزول آیه ۴۳ نسا
به دست میآید.
اعتقاد یهودیان به هفت روز بودن آخرت، از سبب نزول آیه ۸۰
بقره به دست میآید.
اعـتـراف یهود به نبوّت
محمد صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم
و بدبینی
و دشمنی آنان با
جبرئیل ، از سبب نزول آیه ۹۶ بقره
استفاده میشود.
شـنـاخـت زمینهها
و سابقه تاریخی مساله
امامت و ولایت مساله خلافت
و رهبری دینی
و سـیاسی امت اسلام پس از رحلت رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم از عمدهترین مسائل اعتقادی
و کلامی است که میان مسلمانان مطرح بوده
و هست.
یـکی از منابع مهم داوری در این زمینه، آیاتی است که در پرتو سبب نزول میتواند مورد استناد قرار گیرد.
آیه : (انـما ولیکم الله
و رسوله
و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة
و یوتون الزکاة
و هم راکعون).
به ضمیمه روایاتی که در سبب نزول آن ثبت شده است،
دلالت میکند که
علی بن ابی طالب علیهالسّلام آن مؤمن نمازگزاری است که در حال رکوع، انگشتری خویش را بـه نـیـازمـندی بخشیده است
و خداوند با دادن این نشانی، ولایت او را به اهلایـمـان شناسانده است.
همچنین آیه : (الیوم اکملت لکم دینکم...) که فهمیدن دقـیـق آیـه، بستگی به
شناخت روزی دارد که خداوند در آن روز، دین را کامل کرده اسـت. ویژگیهای این روز در قرآن یاد نشده
و تنها از
طریق سبب نزول میتوان بدان پی برد.
سبب نزول مـی گوید: آن زمان،
روز غدیر خم بوده است که امامت حضرت علی علیهالسّلام به مـردم ابـلاغ شـده است.
و نیز شان نزول آیه : (یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الـیـک من ربّک
و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته...) .
ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شد، به مردم برسان. اگر چنین نکنی امر رسالت خدای را ادا نکردهای. دلالـت دارد کـه (ایـن آیه، قبل از غدیر خم نازل شده
و پیامبر را به دعوت مردم فرا خوانده تا ولایت علی علیهالسّلام را به مردم ابلاغ کند.)
عصمت اهل بیت که از مباحث کلامی بوده
و شیعه به آن اعتقاد دارد، با دلایل متعدّدی قـابـل اثـبـات اسـت
و آیه تطهیر : (... انما یریداللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت
و یطهّرکم تطهیرا.)
یـکـی از آنهاست، زیرا هر چند پاکیزگی
اهل بیت از گناهان
و پلیدیها
و برخورداری آنـان از مـقـام عـصـمت، نکتهای است که از ظاهر آیه استفاده میشود، ولی این که اهل بیت بر چه کسانی اطلاق شده وعصمت برای چه کسانی ثابت گردیده، چیزی است که بـایـد از شـان نـزول بـه دسـت آورد
و شـا…ن نـزول مـی گوید : این آیه درباره پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم؛ عـلـی،
فاطمه ،
حسن بن علی و حسین بن علی علیهالسّلام نازل شده است.
و آنانند که از مقام عصمت برخوردارند.
در آیـات مربوط به احکام، آیاتی مشاهده میشود که پس از نزول، جای حکم آیاتی را کـه قـبلاً نازل شده
و مورد عمل بوده، پر کرده
و به زمان اعتبار حکم قبلی خاتمه داده است.
آیـات قبلی
منسوخ و آیات بعدی که در حکم خود، حکومت بر آنها دارند
ناسخ نامیده میشوند.
بنابراین، آیه منسوخ باید از نظر زمان مقدّم بر ناسخ باشد
و در بیشتر موارد به وسـیـلـه سـبـب نزول، تعیین زمان نزول آیه امکان پذیر است؛ مثلاً در آیه : (یا ایها الذین آمنو اذا ناجیتم الرسول فقدّموا بین یدی نجواکم صدقة...)
کـه پـیش از نجوا با رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم باید نجوا کننده،
صدقه بپردازد (
و این حکم در مقطع خود فلسفه خاصّ اجتماعی داشته وچه بسا هدف آن جلوگیری از مزاحمتهای وقت
و بی وقـت افـراد نـسـبت به
پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم بوده است)؛ ولی به هر حال این حکم برای هـمـیـشـه باقی نماند
و آیه دیگری نازل شده که چنین است : (…اشفقتم ان تقدموا بین یدی نجواکم صدقات فاذلم تفعلوا
و تاب اللّه علیکم...)
که اشاره دارد به جایز بودن نجوا با پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم بدون دادن صدقه
و ما به کمک سبب نـزول ایـن آیـات در مـی یـابیم که آیه اول منسوخ
و دوم ناسخ است، زیرا در سبب نـزول چنین آمده : (مقاتل این حیّان گوید : این آیه درباره مسلمانان ثروتمند نـازل شده است
و جریان از این قرار بود که آنان همیشه نزد پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم میآمدند
و بـا آن حـضـرت بـه
نجوا میپرداختند
و بدین ترتیب، حق همنشینی
و صحبت فقرا با مـحـمـّد صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم را نـادیده میگرفتند. این موضوع، مایه رنجش دیگران بود، تا این که آیـه نـخـسـت نـازل گردید
و در آن نجوا کنندگان، مامور شدند تا قبل از نجوا با پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم صدقهای پرداخت کنند. پـس از نـزولایـن آیـه فـقرا چیزی نداشتند
و اغنیا بخل ورزیدند
و نجواهای غیر ضروری کاهش یافت. سپس آیه دوم نازل شد
و به مسلمانان رخصت داد تا بدون دادن صدقه با رسول خدا به گـفت
و گوی خصوصی بنشینند.)
از سبب نزول، آشکار استفاده میشود که آیه اوّلی زمـان نزولش مقدّم بر آیه دوم است. بنابراین، حکم آن به وسیله آیه دوم
نسخ شده است. آنچه تاکنون درباره آثار
و فواید اسباب نزول برشمردیم، تنها بخشی از آنهاست
و نـه هـمـه آنها، امّا میتوان گفت که موارد یاد شده، بخش مهمّ آن فواید به شمار میآید.
روحیه تلاش برای فهم معارف
و پیامهای قرآن، روحیهای بود که شخص پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم در مـسـلمانان صدر
اسلام به وجود آورد، چه این که در منطق
دین و پیامبر، قرآن برای فهمیدن
و ادراک
و عمل کردن بود
و نه صرفاً حفظ
الفاظ و تکرار واژهها
و کلمات. ابـوعبد الرحمان میگوید : کسانی که قرآن را بر ما میخواندند (امثال
عثمان ،
ابن مسعود و...) به ما خبر دادند که : (وقتی ده آیه را از پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم فرا میگرفتیم تـا مـعـنـی آنـهـا را درک نـمـی کـردیم
و به کار نمیبستیم، از آن ده آیه فراتر نـمیرفتیم.)
در چنین جّوی، فهم
و درک قرآن، آرزو
و مقصود همگان بود، با این تـفـاوت کـه بـرخـی چون علی علیهالسّلام
و ابن عباس و ابن مسعود
و... به دلیل زمینههای تـربـیتی
و استعداد شخصی، تبحّری خاص در زمینه معارف
و از آن جمله
شناخت اسباب نـزول داشـتـند
و در میان ایشان، علی علیهالسّلام بارزترین چهرهای است که در صحنه
شناخت قـرآن حـضـور انکار ناپذیر داشت. او از شرایط
و ویژگیهایی برخوردار بود که هیچ یـک از مـسـلـمانان نه از آن ویژگیها برخوردار بودهاند
و نه ادّعا کردهاند. چه این که وی از کودکی تحت سرپرستی
و تربیت پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم قرار گرفت
و نخستین شخصی بود که به پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم
ایمان آورد
و همیشه همگام
و همراه او بود.
علی علیهالسّلام خود در این باره میفرماید : (لقد اتبعه اتباع الفصیل اثر امهّ یرفع کل یـوم مـن اخـلاقـه عـلماً
و یامرنی بالاقتدا… به
و لقدکان یجاور فی کل سنة بحرا… فـائراه
و لایراه غیری
و لم یجتمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول اللّه صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم
و خـدیـجـة
و انـا ثـالـثـهما، اری نور الوحی
و اشمّ ریر النبوة
و لقد سمعت رّنة الـشیطان حین نزل الوحی علیه صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم فقلت یا رسول اللّه ما هذه الرنّة؟ فقال : هذا الـشـیطان ایس من عبادته. انک تسمع ما اسمع
و تری ما اری الاّ انّکا لست بنبی
و لکنّک وزیر
و انک علی خیر.)
من هماره در پی پیامبر بودم، چنانکه بچه شتر در پی مادرش است. هر روزی برای من اخلاقش نشانهای بر پا میداشت
و مرا به پیروی از آن میگمـاشت. هر سال در حراء خلوت میگزید
و من او را میدیدم
و جز من کسی وی را نمیدید. آن هنگام جز خانهای که رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم
و خدیجه در آن بود، در هیچ خـانهای اسلام راه نیافته بود
و من سومین آنها در آن خانه بودم. روشنایی
وحی را مـی دیـدم
و بـوی
نبوت را استشمام میکردم. هنگامی که وحی بر او فرود آمد آوای
شیطان را شنیدم! گفتم : ای فرستاده خدا این آوا چیست؟ گفت: این شیطان است که بـا نـزول وحی احساس نا امیدی دارد از این که دیگر او را عبادت کنند. همانا تو مـی شـنـوی آنـچه را من میشنوم
و میبینی آنچه را من میبینم جز این که تو پیامبر نیستی
و وزیری
و بر راه خیر میروی. بدیهی مینماید که چنین شخصیتی آگاهترین مردم به علوم قرآن
و نیز اسباب نزول آن باشد
و دقیقتر از هر کس دیگری، شائن نزول آیات را بداند.
عـلی علیهالسّلام در این باره میفرماید : (قال... فما نزلت علیه آیة فی لیل
و لانهار
و لاسـمـا
و لاارض
و لادنـیا
و لا آخرة... الاّ اقرانیها
و علّمنی تاویلها...
و کیف نـزلـت
وایـن نـزلت
و فیمن انزلت...)
آیهای بر پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم در
شب و روز
و در
آسمان و زمین و درباره
دنیا یا
آخرت ... فـرود نیامد، مگر آن را بر من خواند
و تاویل ، کیفیت نزول
و مکان
و سبب نزول آن آیه را به من آموخت....
در مورد دیگری میفرماید : (فواللّه ما نزلت آیة من کتاب اللّه فی لیل
و لانهار
و لامسیر
و لامقام الاّ
و قد اقـرانـیـهـا رسـول اللّه صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم
و علّمنی تاویلها. فقام الیه ابن الکوا فقال : یاامـیرالمومنین علیهالسّلام فما کان ینزل علیه
و انت غائب عنه؟ قال : کان رسول اللّه صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم مـا کـان یـنزّل علیه
و انا غائب عنه حتی اقدم علیه فیقرا…نیها
و یقول لی : یا عـلـی! انـزل الـلـّه عـلـیّ بـعـدک کذا
و کذا
و تاویله کذا فیعلّمنی تنزیله
و تـاویـلـه.)
از مـن دربـاره کتاب خدا بپرسید! زیرا به خدا سوگند آیهای در کـتاب خدا نیست که در شب یا روز در حال
سفر یا به هنگام اقامت نازل شده باشد
و رسول خدا بر من
تلاوت نفرموده
و تفسیرش را به من نیاموخته باشد.
ابن الکوا از جا برخاست
و گفت : ای امیر موئمنان! آیاتی که در غیاب تو بر وی نـازل مـی شـد، چه؟ علی علیهالسلام فرمود : رسول خدا آیاتی را که در غیاب من بر وی نازل میشد (به خاطر میداشت) چون به حضورش میرسیدم بر من تلاوت کرده، میگفت: ای علی! در غیاب تو خدا چنین
وحی فرستاد
و تفسیرش چنین است. به این سان تفسیر آن
و چگونگی نزولش را به من می آموخت. بـا تـوجه به مضمون این روایات، در مییابیم که ایراد برخی نویسندگان
نسبت به آگاهی علی علیهالسلام از تمامی اسباب نزول، اساس
و پایهای ندارد، زیرا شخصیت دینی
و عـلمی علی علیهالسلام در روایات فریقین از چنان ویژگی
و جایگاهی برخوردار است که امکان؛ تسلط وی بر علوم قرآن
و خصوصاً سبب نزول را بسی مبرهن میسازد.
پژوهشهای قرآنی، شماره اول، ص۱۵_۳۴، برگرفته از مقاله «دانش اسباب نزول».