داستان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
داستان، تصویری عینی از چشمانداز و برداشت نویسنده از زندگی است.
داستان، تصویری عینی از چشمانداز و برداشت نویسنده از زندگی است. هر نویسنده فکر و اندیشهی معینی دربارهی زندگی دارد یا نحوهی برخوردش با زندگی، فلسفهی زندگی او را مجسم میکند. در ضمن هر نویسنده چون هر کس دیگر، احساس به خصوصی از زندگی دارد و این احساس با فکر و اندیشهی او در ارتباط است. در واقع افکار و اندیشهها را نمیتوان از احساسات و
عواطف جدا کرد. این افکار و احساسات گاهی به هم آمیخته و پیوستهاند و گاه در برابر هم قرار میگیرند و از این رو ممکن است نویسندهای قادر نباشد احساسات خود را با افکاری که برایش مهم است، مرتبط کند. اما میتواند این احساسات را در تخیل (شخصیتها یا
عمل داستانی)
تشریح و
تجربه کند، از همین رو داستان را میآفریند. بنابراین داستان، نمایش کوششی است که
سازگاری افکار و
عواطف را موجب میشود.
داستان، دو معنای عام و خاص دارد.
در معنای عام، داستان، شالودهی هر اثر روایتی و نمایشی خلّاقه است و در همهی انواع این دو گروه، داستان رشته وقایعی است که بر حسب ترتیب توالی زمان روی میدهد؛ ازاینرو داستان عنصر مشترک همهی انواع ادبی خلاقه است. در قصه، رمانس، داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه،
فیلمنامه و اشکال دیگر، داستان وجود دارد. برای مثال میگوییم داستان این نمایشنامه، این منظومه، این رمان و...؛ ازاینرو داستان کیفیت عامی است که بنیاد هر اثر خلاقه را میریزد و تقریبا هممعنا و مترادف ادبیات است.
به عبارت دیگر داستان، توالی حوادث واقعی، تاریخی یا ساختگی است؛ بنابراین
تسخیر عمل را بهوسیلهی
تخیل ارائه میدهد. خصلت بارز داستان این است که بتواند ما را وادار کند که بخواهیم بدانیم، بعد چه اتفاقی میافتد. در این مفهوم عام، تنها زمان، عامل مهمی است و اینکه بعد چه اتفاقی افتاده و بعد چه اتفاقی روی خواهد داد.
در این زمینه فوستر، داستاننویس و ادیب بزرگ انگلیسی، گفته است: داستان، نقل وقایع است به ترتیب توالی زمان، مثلا ناهار پس از چاشت و سهشنبه پس از دوشنبه و تباهی پس از
مرگ میآید و بر همین منوال. داستانی که واقعا داستان باشد باید واجد یک خصیصه باشد، شنونده را بر آن دارد که بخواهد بداند بعد چه پیش خواهد آمد و بر عکس ناقص است وقتی کاری میکند که خواننده نخواهد بداند بعد چه خواهد شد. داستانی که واقعا داستان باشد فقط با این معیار میتوان نقد کرد.
شاید در معنای عام داستان، معنی داستان با پیرنگ یکی انگاشته شود. اما داستان از پیرنگ جداست. آنچه داستان نامیده میشود، بر طبق گفتهی فوستر نقل حوادث است به ترتیب توالی زمان، اما در پیرنگ نقل
حوادث با تکیه بر روابط علت و معلولی میآید یعنی نویسنده میتواند ترتیب توالی زمان داستان را به دلخواه برهم زند و وقایع را پس و پیش کند و
نظم جدیدی به آنها بدهد و برای آنها آغاز، میانه و پایانی تعیین کند و بکوشد در آن شخصیتی را پرورش دهد و به ویژگیهای آن بپردازد و او را به
عمل وادارد یا درونمایهای را برجسته کند یا صحنهی مناسبی برای حدوث وقایع برگزیند. برای مثال میگوییم:
موضوع رمان "داستان یک شهر" زندگینامهی دانشجوی دانشکدهی افسری است که به علت درگیری با مسایل سیاسی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دستگیر میشود و به زندان میافتد و به بندر لنگه تبعید میشود. این رمان تقریبا از پایان داستان آغاز میشود و با بازگشت به صحنهای که داستان از آنجا آغاز شده است، باز میگردد. بازگشت به گذشته از طریق تداعیهای آزاد خاطرهها و
تصورات و گفتوگوها صورت میگیرد و دو
دنیا در کنار هم و تو در توی هم تصویر میشود. این پیرنگی است که نویسنده برای بیان داستان خود انتخاب کرده و
روایت ترتیب توالی زمان را به مقتضای روابط علت و معلولی آن، یعنی پیرنگ بههم زده است.
شکلگرایان روسی معتقدند داستان، روایت کامل توالی حوادث است که داستاننویس ترتیب واقعی را در پیرنگ تغییر میدهد.
بنا بر نظر آنها، داستان توالی طبیعی و جامع حوادث است، همانطور که در نظم محتمل خود در طی زمان باید اتفاق بیفتد؛ درحالیکه پیرنگ انتخاب خاص و بازآفرینی حوادث است. بنابراین داستان بهطور مطلق، مواد خام درکشده از حوادث است که داستاننویس برای به انجام رسانیدن نظم پیرنگ، آنها را بازسازی میکند. شکلگرایان روس، واژهی لاتین fabula را معادل داستان آوردهاند.
داستان در معنای خاص آن، مترادف ادبیات داستانی است. داستان در این معنا به هر اثر هنری منثوری گفته میشود که بیش از آنکه از لحاظ تاریخی حقیقت داشته باشد، آفریده و ابداع نیروی تخیل و هنر نویسنده است. داستان ممکن است بر اساس
تاریخ و واقعیت ساخته بشود یا به کل از قوهی تخیل نویسنده سرچشمه بگیرد. در هر دو حال خصیصهی ممیز آن، این است که به طبع و حسهای پنجگانهی خواننده
توسل میجوید و فایدهمند است. داستانهای بزرگ خواننده را برمیانگیزند که فکر کند؛ اما قصد اصلی تمام داستانها این است که به خواننده امکان دهند هرچه را در
جهان داستان حس کردنی است خود
حس کنند.
غالبا به قصه (اسطوره، حکایت اخلاقی، افسانهی تمثیلی، افسانهی پریان، افسانهی پهلوانان)، داستان کوتاه (داستانک، داستان بلند)، رمان (رمان کوتاه، ناولت)، رمانس (رمانس روستایی، رمانس شهسواری، رمانس عاشقانه) و آثار وابسته به آنها ادبیات داستانی میگویند.
در داستان بهجای قهرمانسازی، شخصیتپردازی میشود؛ یعنی آدمها به لحاظ خصوصیت فردیشان از یکدیگر باز شناخته میشوند. مسألهی شخصیتپردازی در داستان، سبب میشود تا
زبان و گفتار اشخاص داستان، متناسب با شخصیت و موقعیت فرهنگی و اجتماعی آنها باشد.
داستان و تاریخ در طول
عمر درازشان همواره تعامل تعیینکنندهای با هم داشتهاند و از هم بهرهگیری بسیار کردهاند. تا پیش از آنکه تاریخ به
علم تمام عیاری تبدیل شود، کتابهای تاریخی، آمیزهای بودند از واقعیت و داستان و واقعیت مستند را به زبان داستان و از دیدگاه دانای کل
تصویر میکردند؛ مانند
تاریخ بیهقی تألیف خواجه ابوالفضل محمدبنحسین بیهقی. از دیگر سو، هنر داستان هم از تاریخ بهرهگیری فراوان کرده است. حتی داستانهایی هستند که آمیزهای است از تاریخ و داستان.
در هر حال داستان، میتواند برخی از شخصیتها و رویدادهایش را از تاریخ برداشت کند و فراوان نیز چنین کرده است، منتهی هر چیزی را که از تاریخ برمیگیرد به جنس داستانی خود درمیآورد، درست همچون انسان که هر چیزی را که از
طبیعت برمیگیرد، میخورد و هضم میکند و به جنس انسانی خود درمیآورد. بنابراین اطلاعاتی را که در داستانها دربارهی شخصیتها و رویدادهای تاریخی هست، نمیتوان اطلاعات تاریخی موثق به حساب آورد و در تحقیقهای تاریخی از آنها بهره جست و به آنها استناد کرد.
پژوهشکده باقرالعلوم.