خواستگاری از بیوه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ارتباط با
بیوه، حتی به صورت مشروع در حال عده، از مواضع
خطر و
احتیاط به شمار می رود.
و لا جناح علیکم فیما عرضتم به من خطبة النساء او اکننتم فی انفسکم علم الله انکم ستذکرونهن ولـکن لاتواعدوهن سرا الا ان تقولوا قولا معروفا ولاتعزموا عقدة النکاح حتی یبلغ الکتـب اجله واعلموا ان الله یعلم ما فی انفسکم فاحذروه واعلموا ان الله غفور حلیم.(و گناهی بر شما نیست که به طور
کنایه، (از زنانی که همسرانشان مردهاند)
خواستگاری کنید، و یا در دل تصمیم بر این کار بگیرید (بدون اینکه آن را اظهار کنید).
خداوند میدانست شما به یاد آنها خواهید افتاد؛ (و با خواسته طبیعی شما به شکل معقول، مخالف نیست؛) ولی پنهانی با آنها قرار
زناشویی نگذارید، مگر اینکه به طرز پسندیدهای (به طور کنایه) اظهار کنید! (ولی در هر حال،) اقدام به
ازدواج ننمایید، تا عدّه آنها سرآید! و بدانید خداوند آنچه را در دل دارید، میداند! از مخالفت او بپرهیزید! و بدانید خداوند، آمرزنده و
بردبار است (و در مجازات بندگان،
عجله نمیکند)!)
این دستور در واقع برای آن است که هم حریم ازدواج سابق حفظ شده باشد و هم زنان بیوه، از
حق تعیین سرنوشت آینده خود محروم نگردند، دستوری که هم عادلانه است و هم توام با حفظ احترام طرفین. در
حقیقت این یک امر طبیعی است که با
فوت شوهر، زن به سرنوشت آینده خود
فکر میکند و مردانی نیز ممکن است- به
خاطر شرایط سهل تر که زنان بیوه دارند- در فکر ازدواج با آنان باشند، از طرفی باید حریم
زوجیت سابق نیز حفظ شود، آنچه در بالا آمد، دستور حساب شدهای است که همه این مسائل در آن رعایت شده است.
خواستگاری تلویحی از
زن بیوه در حال
عده وفات، به صورت آشکار
جایز است.
ولاجناح علیکم فیما عرضتم به من خطبة النساء... ولاتعزموا عقدة النکاح حتی یبلغ الکتـب اجله...
خواستگاری از بیوه، حتی به صورت اشاره و کنایه، در قرارهای پنهانی جایز نیست.
و لا جناح علیکم فیما عرضتم به من خطبة النساء... و لـکن لاتواعدوهن سرا... فاحذروه...
"کلمه" تعریض" که مصدر باب تفعیل است، و فعل" عرضتم" که از آن
مشتق شده به معنای گرداندن وجهه کلام به سویی است که شنونده، مقصود گوینده را بفهمد، و گوینده به مقصود خود تصریح نکرده باشد، که به
زبان فارسی آن را طعنه زدن و گوشه زدن و
کنایه هم میگویند، و فرق میان تعریض و
کنایه این است که در گفتاری که در آن تعریض باشد به معنایی غیر ظاهر عبارت، در نظر است، مثل گفتار خواستار به زنی که خواستگاری میکند که میگوید من خیلی
زن دوست و خوش معاشرتم، که مقصودش این است که اگر با من ازدواج کنی به زندگی خوشی میرسی، و محبوب میشوی، بر خلاف
کنایه، که غیر از معنای مقصود، چیز دیگری در نظر نیست، مثل اینکه برای فهماندن اینکه مثلا
حاتم طائی مردی سخی و بخشنده بود بگویی خاکسترش زیاد بود که در این مثال به خاکسترش کاری نداری، بلکه میخواهی بگویی بسیار میهمان دار و با
سخاوت است. و کلمه" خطبه"" بکسره خاء" از (مصدر خ- ط- ب) است، که به معنای
تکلم و برگشتن در کلام است، وقتی که گفته میشود فلانی فلان
زن را خطبه (با کسره خاء) کرد، معنایش این است که در امر
تزویج با او گفتگو کرد، پس آن مرد خاطب است نه خطیب، و وقتی گفته میشود فلان خطیب برای مردم ایراد
خطبه (بضمه خاء) کرد معنایش این است یا بطور کلی با ایشان سخن گفت، و یا در خصوص مواعظ سخن گفت، پس چنین کسی خطیبی است از خطباء و اما خواستگار خاطبی است از خطاب.
تمایل قلبی
مرد به بیوه در
زمان عده، برای ازدواج با او پس از پایان عده ممنوع نیست.
و لا جناح علیکم فیما عرضتم به من خطبة النساء او اکننتم فی انفسکم...
جواز خواستگاری تلویحی از بیوه در حال عده، تسهیلی بر مردان در گرایشهای طبیعی آنان است.
ولاجناح علیکم فیما عرضتم به من خطبة النساء او اکننتم فی انفسکم علم الله انکم ستذکرونهن...
این جمله در مورد
تعلیل برای
نفی جناح از
خواستگاری است و تعریض در آن است، میفرماید: اینکه گفتیم در خواستگاری و تعریض اشکالی نیست برای این است که به یاد زنان بودن، امری است مطبوع طبع شما مردان، و
خدا هرگز از چیزی که
غریزه فطری و نوع
خلقت شما است
نهی نمیکند، بلکه آن را تجویز هم میکند، و مساله زنان خود یکی از مواردی است که به روشنی دلالت میکند بر اینکه احکام
دین اسلام همه بر اساس
فطرت است و هیچ حکم غیر فطری ندارد. در این
آیه از صفات خدای تعالی سه صفت
علم و
مغفرت و
حکم را نامبرده، و این خود دلیل است بر اینکه مخالفت حکمی که در دو آیه آمده، یعنی خواستگاری کردن از زنان در عده و تعریض به آنان و بستن قول و قرار محرمانه با ایشان از مهلکات است، که خدای سبحان آن طور که باید آنها را
دوست نمیدارد، هر چند که به
خاطر مصالحی تجویزش کرده باشد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۵۳، برگرفته از مقاله «خواستگاری از بیوه».