خوارج دوران هشام بن عبدالملک
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
روزگار
خلافت هشام بن عبدالملک (۱۰۵ تا ۱۲۵ هجری) را میتوان دوران افت و خیز برای قیامهای
خوارج به حساب آورد. زیرا، این دوران به
دلیل قاطعیت و
لیاقت هشام در کنترل اوضاع نابسامان داخلی و خارجی سرزمینهای اسلامی، فرصت تحرکات چندانی را به مخالفان از جمله خوارج نمیداد. گرچه شورشهای مختصری در اطراف رخ داد، ولی به جز
قیام بهلول در سال ۱۱۹ هجری در
موصل که در نهایت به شکست منجر شد، هیچ کدام به اندازهای نبودند که بتوانند تاج و تخت امویان را با خطر جدی مواجه سازند. به همین دلیل در این دوران، شاهد توقف دوبارهی تقریبا ۱۵ سالهی این قیامها بعد از دوران
خلافت عمر بن عبدالعزیز هستیم.
در دوره هشام
بن عبدالملک (۱۰۸ هجری) قیامهایی از جانب
خوارج صورت گرفته و همه آنها
سرکوب شدند.
در آن سال در منطقهی
یمن، شخصی به نام «عباد معافری» خروج نمود. ابتدا مسعود
بن عوف کلبی به مقابلهی با او رفت، ولی شکست خورد و در
نهایت توسط یوسف
بن عمر که امیر یمن بود، از پا در آمد.
از دیگر قیام خوارج در این ناحیه، قیام زحاف
بن عباد حمیری اباضی بود که این
قیام نیز توسط یوسف
بن عمر ناکام ماند.
یکی از مناطقی که در روزگار خلافت هشام
بن عبدالملک شاهد
شورش خوارج بود،
هرات بود. در این ناحیه، دو نفر به نامهای صبیح غلام «سوار
بن اشعر» و دیگری خالد به منظور
انتقام خون صبیح به طور جداگانه به پا خاستند. گرچه این تحرکات بسیار کوتاه و کاملا نافرجام بود، لکن نشاندهندهی حضور گستردهی خوارج در سرتاسر جامعهی اسلامی آن روز میباشد.
در زمانی که
عراق از وجود مخالفان در اوایل
حکومت هشام پاکسازی شده بود، خوارج در سیستان جولان میدادند.
در سال ۱۰۷ هجری خالد
بن عبدالله قسری، یزید
بن غریف همدانی را به سیستان فرستاد. وی به
دلیل روش بد در برخورد با مردم، از سوی خوارج مورد
تهدید قرار گرفت. آنها ابتدا رئیس پلیس شهر زرنگ،
بشر الحواری را
ترور کردند. به این ترتیب که پنج تن از خوارج شبانه به مجلس وی حمله برده و او را به قتل رسانیدند و خود نیز کشته شدند.
اما یعقوبی معتقد است که مقتول خود یزید
بن غریف
حاکم سیستان بوده است.
نفرات بسیار اندک خوارج و عدم حمایت مردم از آنان در این منطقه، نشان میدهد که خوارج در عراق از پایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نبودند.
وی از قبیلهی عنزه بود و گفته میشود که از ناحیهی
فرات با شصت نفر خروج نمود. خالد
بن عبدالله قسری، سمط
بن مسلم بجلی را برای
نبرد با او فرستاد. هر دو لشگر در نزدیکی کوفه با یکدیگر درگیر شدند که در نهایت به
فرار خوارج به سوی کوفه و کشته شدن همهی آنها انجامید.
در ایام زمامداری هشام و نیز حاکمیت خالد
بن عبدالله قسری بر شهر کوفه، تحرکات اندکی از سوی برخی از سران خوارج به نامهای ابو صحاری و وزیر صورت گرفت که به دلیل نداشتن نفرات کافی و عدم
حمایت مردم، زیاد دوام نیاورد و در همان روزهای اول قیام، به وسیلهی خالد به طور کامل سرکوب شد.
در اوایل
قرن دوم عدهای از
خوارج در منطقه آفریقا بعضی کشورها که مورد
ستم پادشاهان قرار گرفتند دست به
شورش زده و در نهایت سرکوب شدند
در سال ۱۱۷ هجری، هشام
بن عبدالملک، عبیدالله
بن حبحاب را به عنوان
حاکم آفریقا و
اندلس برگزید. وی فرزندش اسماعیل را به
حکومت طنجه منصوب کرد و حبیب
بن ابی عبیدة
بن عقبة
بن نافع را با لشگری عظیم برای
جنگ به
مغرب دور فرستاد.
اسماعیل به همراه عمر
بن عبدالله مرادی بر مردم طنجه
ستم میکرد و میخواست از
مسلمین بربر
خمس دریافت کند و آنها را به عنوان عایدات جنگ برای مسلمین قرار دهد. بربرها نیز در مقابل،
صلح را نقض نمودند و شخصی از خوارج را به نام «میسره سقاء» و سپس «مدغوری» را به فرماندهی خود برگزیدند. آنها، عمر
بن عبدالله را کشته و میسره را به
خلافت برگزیدند و او را نیز
امیرالمؤمنین خطاب کردند.
ابن حبحاب امیر کل آفریقا، حبیب را که در صقلیه بود، نزد خود خواند و او را برای نبرد با میسره به سوی طنجه فرستاد. از سویی دیگر، ابن حبحاب نیز لشکری به فرماندهی خالد
بن حبیب برای جنگ با میسره به سمت طنجه فرستاده بود. در نبردی که بین خالد و میسره رخ داد، میسره به طنجه عقبنشینی کرد. بربریان که بر رویه و رفتار او
اعتراض داشتند، پس از این شکست، بر او شوریده و او را کشتند سپس خالد
بن حمید زناقی را به جای او برگزیدند.
خالد
بن حمید در درگیری دوم با سپاهیان شام، توانست بسیاری از آنان را فراری دهد، ولی خود خالد
بن حبیب کشته شد.
در اوضاع نابسامانی که در آفریقا به دلیل آشوب خوارج و بربرها به وجود آمده بود، یکی دیگر از خوارج «صفریه» به نام عکاشه
بن ایوب فزاری از فرصت استفاده نموده و در شهر «قابس» در سال ۱۲۳ هجری
قیام کرد. لشکری از قیروان به
جنگ او رفت و موفق شدند عکاشه را فراری دهند و او نیز خود، به
سرزمین «رمل» پناه برد. چون خبر به هشام رسید، حنظلة
بن صفوان کلبی را به فرماندهی و ایالت آفریقا برگزید. حنظله در سال ۱۲۴ هجری بدان سرزمین رسید. پس از اندکی توقف در قیروان، ناگاه عکاشهی خارجی پس از ترمیم سپاهش، به
قصد او لشکر کشید. این بار، فرد دیگری از خوارج به نام عبد الواحد
بن یزید هواری مدغمی، او را همراهی میکرد. عکاشه بار دیگر شکست خورده و پا به
فرار نهاد و بسیاری از بربرها هم تلف شدند.
در این شهر یکی از خوارج به
دلیل ستمی به ناحق که بر وی روا داشتند، دست به قیام زده و در نهایت به قتل رسید.
در
سال ۱۱۹ هجری، یکی از سران خوارج به نام «
بهلول بن بشر» که ملقب به «کثاره» و اهل
موصل و از قبیله
شیبان بود خروج کرده و به قتل رسید.
سبب قیام
بهلول این بود که وی در مسیر
حج، غلام خود را فرستاد تا در قبال یک درهم،
سرکه برای او بخرد، ولی به جای سرکه به او
شراب داده بودند. او به غلام خویش گفت: آن را پس دهد و یک درهم را پس بگیرد اما فروشنده امتناع نمود.
بهلول خود نزد عامل روستا رفت و
شکایت کرد.
حاکم به او گفت: شراب از تو و از گفته تو بهتر و پاکتر است.
وی پس از این جریان، مصمم شد تا بعد از بازگشت از
حج، قیام کند. به همین خاطر با عدهای از همکیشان خود در
مکه ملاقات نمود و قرار بر این گذاشتند تا در یکی از نواحی موصل گرد هم آیند و
بهلول را به فرماندهی خود برگزیدند.
در روز موعد، همگی از مکان مقرر حرکت کرده تا این که به همان قریه رسیدند که غلام به جای سرکه، خمر خریده بود.
آنها ابتدا حاکم آن روستا را به قتل رسانیدند و سپس تا
کوفه پیش رفتند و طی چندین نوبت نبرد با امویان، ضربات مهلکی بر آنان وارد ساختند. سرانجام، خوارج از سه ناحیه مورد هجوم سپاهیان شامی قرار گرفت و خود
بهلول و سپس جانشینانش یکی پس از دیگری به قتل رسدند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خوارج دوران هشام بن عبدالملک»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۰۷.