• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خمس (دیدگاه اهل‌سنت)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خمس بعنوان ۲۰% از درآمد؛ شامل هر نوع درآمد تجارت، زراعت و ... می‌شود. در این مقاله تاریخچه خمس در مذهب شیعه و اینکه چرا اهل تسنن خمس را فقط موکول به زمان جنگ و غنائم آن می‌دانند، مورد برررسی قرار می‌گیرند.



همه فقهای اسلام معتقدند که خمس و پرداخت یک پنجم از اموال در غنیمت‌های جنگی، گنج و معادن طلا و نقره واجب است. ابن زهره حلبی می‌گوید:
واعلم ان مما یجب فی الاموال الخمس و الذی یجب فیه الغنائم الحربیّة و الکنوز و معادن الذهب و الفضة بلاخلاف.
ولی در دو مورد میان شیعه و سنی اختلاف نظر وجود دارد: یکی در وجوب خمس در سود کسب و تجارت و دیگری در مصرف آن. البته باید توجه داشت که شیعه وجوب خمس در ارباح مکاسب را مشروط بر مازاد بودن بر هزینه و مؤنه یک سال میداند و معیار در فهم مؤنه عرف است.


یکی از مواردی که میان شیعه و سنی اختلاف نظر وجود دارد وجوب خمس در سود کسب و تجارت است که در ادامه به بررسی آن می‌پردازیم.
فقهای شیعه معتقدند یکی از موارد وجوب خمس، مالی است که از مخارج و هزینه‌های زندگی انسان در یک سال اضافه مانده است، خواه این مال از راه تجارت یا زراعت و کشاورزی و یا حقوق ماهیانه که دریافت میشود، در ذیل به بعضی از کلمات فقهای شیعه اشاره میشود:

۲.۱ - سخن شیخ مفید

شیخ مفید (رضوان‌الله‌علیه) می‌فرماید:
والخمس واجب فی کل مغنم قال الله عزوجل (واعلموا انما غنمتم من شی فان لله خمسه وللرسول) والغنائم کل ما استفید بالحرب من الاموال والسلاح و الثیاب و الرقیق وما استفید من المعادن والغوص والکنوز وکل ما فضل من ارباح التجارات و الزراعات والصناعات من المؤنة والکفایة فی طول السنة علی الاقتصاد.
خمس واجب است در هر سودی. خداوند در قرآن می‌فرماید (بدانید هر چه غنیمت بردید از هر چیزی پس یک پنجم آن برای خدا و رسول است) وغنیمت هرچیزی است که در حرب مورد استفاده قرار گیرد مثل مال و سلاح و لباس و آنچه که بدست می‌آید از معدن و غواصی و گنج وهرچه که از سود تجارت و زراعت و صناعت زیادتر از هزینه متوسط سال باشد.

۲.۲ - معنای غنیمت

فقهای شیعه برای اثبات وجوب خمس در سود کسب و تجارت به کتاب و سنّت استناد کرده‌اند که در ذیل به توضیح و شرح بعضی از آنها می‌پردازیم.

۲.۲.۱ - استعمال در قرآن

خداوند متعال میفرماید:
«وَاعْلَمُوا اَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَاَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ اِنْ کُنْتُمْ آَمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا اَنْزَلْنَا عَلَی عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ و بدانید هر گونه غنیمتی که به شما رسد، خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای نزدیکان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است، اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (با ایمان و بی ایمان یعنی روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آورده‌اید و خداوند بر هر چیزی قادر است.»
نحوه استدلال: درآیه شریفه برموضوع «غنیمت» حکم وجوب خمس را مترتب ساخته است، در این جا باید دید که مقصود از غنیمت چیست؟ آیا مقصود غنیمت جنگی است یا هر فائدهای است که انسان به دست میآورد؟ تردیدی نیست که برای فهم این واژه می‌بایست به لغت‌شناسان مراجعه کرد تا از آن راه علم به معنای لغات قرآن و سنّت حاصل گردد.

۲.۲.۲ - در لغت

با مراجعه به لغت معلوم میشود که غنیمت به معنای مطلق فائده‌ای است که انسان به دست می‌آورد و اختصاصی به غنیمت جنگی ندارد و در ذیل به ذکر کلمات برخی از لغت‌شناسان می‌پردازیم:
خلیل فراهیدی می‌گوید: الغنم الفوز بالشی فی غیر مشقة و الاغتنام انتهاز الغنم. العین: ماده غنم.
غنیمت بدست آوردن چیزی است بدون سختی و اغتنام به معنی استفاده از غنیمت است.
ازهری می‌گوید: قال اللیث: الغنم، الفوز بالشی و الاغتنام انتهاز الغنم. تهذیب اللغة: ماده غنم.
لیث گفته است که: غنم یعنی بدست آوردن چیزی و اغتنام استفاده از غنیمت است.
ابن‌فارس می‌گوید: غنم اصل صحیح واحد یدل علی افادة شی لم یملک من قبل ثم یختص بما اخذ من المشرکین. مقاییس اللغة، ماده غنم.
غنم مصدری است که حروف اصلی آن صحیح است (اصطلاح علم صرف) معنای آن فایده بردن از چیزی است که قبل از آن مالکش نبوده است. سپس مخصوص شد به آنچه از مشرکین گرفته می‌شود.
ابن‌منظور می‌نویسد: الغنم الفوز بالشیء من غیر مشقة. لسان العرب، ماده غنم.
بدست آوردن چیزی است بدون مشقت
و...
همانگونه که از گفتار و تصریح لغت‌شناسان به دست آمد اینکه غنم در لغت معنای وسیع‌تری از غنیمت جنگی دارد و به معنای مطلق فائده‌ای است که انسان بدون مشقت و سختی به دست آورده باشد ولی بعدها پس از نزول قرآن به خاطر جنگ‌هایی که پیش آمد غنیمت بیشتر در معنای اموالی استعمال شد که از مشرکان گرفته می‌شد. بنابراین لفظ غنیمت در آیه بر همان معنای لغوی آن حمل میشود مگر اینکه قرینه قطعی وجود داشته باشد که مقصود از آن غنیمت جنگی باشد.

۲.۳ - در تفاسیر اهل‌سنت

رشید رضا در تفسیر المنار غنیمت به کار رفته در آیه را به معنای وسیع ذکر کرده و آن را به غنائم جنگی اختصاص نداده است ولی معتقد است باید معنای وسیع آیه فوق را به خاطر قید شرعی مقیّد به غنائم جنگی کرد.
آلوسی نیز در تفسیر روح المعانی غنم را در اصل لغت به معنای هر گونه سود و منفعت دانسته است.
وغنم فی الاصل من الغنم بمعنی الربح
غنم در اصل به معنای سود به کار برده می‌شده است.
همانگونه که از اظهارات این مفسران معلوم شد غنیمت به کار رفته در آیه عمومیت داشته و شامل مطلق فائده و منفعتی که انسان در زندگی از هر راهی به دست آورده باشد، میشود و غنیمت در آیه اختصاصی به غنیمت جنگی ندارد؛ اما برخی از آنها معتقد بودند که چون طبق روایات اهل سنّت غنیمت در عرف شرع در غنیمت جنگی انحصار پیدا کرده است، لازم است آن غنیمت را بر غنیمت جنگی منحصر نماییم؛ ولی ما معتقدیم می‌بایست دلالت آیه بر مطلب را مستقلاً فهمید و در نهایت اگر با روایات دیگر تعارضی داشت، تعارض را علاج کرد و بر فرض اینکه روایات دیگری از اهل سنّت بر انحصار خمس در غنیمت جنگی وجود داشته باشد به حد تواتر نمیرسند و طبق مبنای مشهور اهل سنّت در اصول فقه، خبر واحد نمی‌تواند عموم آیه را تخصیص بزند.

۲.۴ - خمس غنیمت در روایات اهل‌سنّت

روایات بسیاری از پیامبر اکرم نقل شده که به اصحاب خویش دستور به گرفتن خمس داده‌اند و یا هنگامی که افرادی به ایشان مراجعه می‌کردند در ضمن دستورات دینی، وجوب پرداخت خمس را یادآور می‌شدند در حالی که هیچ جنگ و نبردی هم در کار نبود. تا غنیمت جنگی از آن برداشت شود، در ذیل به برخی از آن روایات اشاره می‌شود:

۲.۴.۱ - روایتی از بخاری و مسلم

لما و قد عبدالقیس لرسول الله فقالوا: ان بیننا و بینک المشرکین و انا لا نصل الیک الاّ فی اشهر الحرم خمرنا بجمل الامره ان عملنا به دخلنا الجنة و ندعو الیه من ورائنا. قال: آمرکم باربع و انهاکم عن اربع، آمرکم بالایمان بالله و هل تدرون ما الایمان؟ شهادة ان لااله‌الاّالله و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة و تعطوا الخمس من المغنم.
در این حدیث پیامبر از اهالی عبدالقیس نخواسته است که غنیمت‌های جنگی را پرداخت نمایند زیرا آنان از خوف مشرکین نمی‌توانستند نزد پیامبر بیایند؛ بنابراین جنگی در کار نبوده تا مقصود از غنیمت در حدیث غنیمت جنگی باشد.

۲.۴.۲ - نامه‌هایی از پیامبر

بسم الله الرحمن الرحیم هذا عهد من النبی رسول الله لعمرو بن حزم حین بعثه الی الیمن، امره بتقوی الله فی امره کله و ان یاخذ من المغانم خمس الله و ما کتب علی المؤمنین من الصدقه من العقار عشر ما سقی البعل و سقت السماء و نصف العُشر مما سقی الغرب (ای الدلوا العظیمة).
[۸] ابن‌هشام حميری، عبدالملک، سیره ابن هشام، ج۴، ص۲۵۶

من محمد النبیّ للفجیع و من تبعه و اسلم و اقام الصلاة و آتی الزکاة و اطاع الله و رسوله و اعطی من المغانم خمس الله.
کتب لخبادة الازدی وقومه ومن تبعه: ما اقاموا الصلاة وآتوا الزکاة واطاعوا الله ورسوله واعطوا من المغانم الخمس الله و سهم النبی وفارقوا المشرکین فانّ لهم ذمة الله وذمة محمدبن عبدالله.
کتب لملوک حمیر: و آتیتم الزکاة و اعطیتم من الغنائم خمس الله و سهم النبی و صفیّه و ما کتب الله علی الؤمنین من الصدقة.
[۱۲] ابن‌هشام حميری، عبدالملک، سیره ابن هشام، ج۴، ص۲۵۸.

کتب لنبی ثعلبة بن عامر: من اسلم منهم و اقام الصلوة و آتی الزکاة و اعطی خمس المغنم و سهم النبی و الصّفی.
[۱۳] ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابة، ج۳، ص۳۴.

کتب الی بعض افخاذ جهینه: من اسلم منهم و اقام الصلاة و آتی الزکاة و اطاع الله و رسوله و اعطی من الغنائم الخمس.

۲.۴.۲.۱ - مفاد نامه‌ها

در این نامه‌هایی که پیامبر به قبائل مختلف عرب فرستاده است سه احتمال وجود دارد:
۱. مقصود از غنیمت اموالی بوده که آنان از طریق غارت و تاراج به دست آورده‌اند. این احتمال درست نیست؛ زیرا حضرت به طور صریح از غارتگری نهی فرموده است.
قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): «ان النهبة لیست باحلّ من المیتة».
۲. ممکن است مقصود غنائم جنگی باشد که مسلمانان از طریق جنگ و جهاد به دست آورده‌اند این احتمال نیز باطل است؛ زیرا اولاً، جنگ و جهاد بدون اذن پیامبر جایز نبوده است و معلوم هم نیست که از حضرت اذن گرفته باشند، خصوصاً اهالی عبدالقیس که امکان ارتباط با پیامبر را جز در ماه‌های حرام نداشتند، علاوه بر اینکه پیامبر خودش غنائم جنگی را تقسیم می‌کرد و معنا نداشته که پیامبر از آنان بخواهد که این تقسیم را انجام دهند.
۳. احتمال سوم اینکه مقصود از غنیمت، کسب و تجارت باشد؛ یعنی در همه موارد فوق پیامبر دستور داده که مردم از مازاد بر کسب و تجارت خود خمس پرداخت نمایند.
جالب‌تر از همه اینها آنچه که در بخاری است که در آن آمده در عنبر و مروارید خمس است!!! عنبر ماده‌ایست خوشبو که با غواصی یا شکار بعضی ماهی‌ها بدست می‌آمد و موافق قول شیعه است. حال اهل تسنن که خمس را مربوط به غنائم جنگی می‌دانند در کدام جنگ به مقابله با ماهی عنبر و با قلاب ماهیگیری رفته‌اند خدا می‌داند!!!


همانطور که از کتاب مبسوط بدست می‌آید اهل تسنن خمس را تنها مربوط به چیزی می‌دانند که از جنگ بدست آید و لذا خمس در معدن را منوط به معدنی می‌کند که در زمین گرفته شده از کفار بدست آید مانند گنج و لذا در وجوب خمس در لؤلؤ و عنبر اشکال می‌کند. چون آن دو هیچ ربطی به جنگ ندارند اما ما در صحیح بخاری می‌بینیم که در لولو و عنبر خمس است و این نمی‌تواند باشد مگر طبق نظر شیعه:
وهذا لان المعنی الذی لاجله وجب الخمس فی الکنز موجود فی المعدن فان الذهب والفضة تحدث فی المعدن من عروق کانت موجودة حین کانت هذه الارض فی ید اهل الحرب ثم وقعت فی ید المسلمین بایجاف الخیل فتعلق حق مصارف الخمس بتلک العروق فیثبت فیما یحدث منها فکان هذا والکنز سواء من هذا الوجه
این (وجوب خمس در معدن) از آن جهت است که علتی که سبب وجوب خمس در گنج شد سبب وجود آن در معدن هم می‌شود پس به درستی‌که طلا و نقره در زمین درست می‌شود از رگه‌هایی که در زمین به هنگام تسلط کفار حربی بر آن موجود بوده است سپس با جنگ به دست مسلمانان افتاده است پس حق خمس به آن رگه‌ها تعلق گرفته است پس هرچه که از ان رگه‌ها هم بدست آید همان حکم را دارد پس گنج و معدن از این جهت یکی هستند.
این کلام وی صریح است در اینکه اگر معدن در زمین مسلمانان باشد و با جنگ از کفار بدست نیاید خمس ندارد.
ثم وجوب الخمس فیما یوجد فی الرکاز لمعنی لا یوجد ذلک المعنی فی الموجود فی البحر وهو انه کان فی ید اهل الحرب وقع فی ید المسلمین بایجاف الخیل والرکاب وما فی البحر لیس فی ید احد قط لان قهر الماء یمنع قهر غیره ولهذا قال مشایخنا لو وجد الذهب والفضة فی قعر البحر لم یجب فیهما شیء
وجوب خمس در آنچه که از گنج بدست می‌آید به خاطر علتی است که در آنچه در دریاست یافت نمی‌شود. وآن علت بودن گنج است در دست کفار حربی وسپس به دست مسلمانان افتاده است با جنگ. اما آنچه که در دریاست در دست هیچ کس نبوده است چون آب مانع تسلط هیچ کس بر آن نبوده است (یعنی مورد سلطه کفار نبوده) وبه همین دلیل بزرگان ما گفته‌اند اگر چیزی از طلا یا نقره را در کف دریا پیدا کرد چیزی در آن نیست
این کلام نیز صریح است در این که طبق موازین عادی اهل تسنن به عنبر و لولو که از دریا می‌آید خمس تعلق نمی‌گیرد اما در صحیح بخاری می‌بینیم: وَقَالَ الْحَسَنُ فِی الْعَنْبَرِ وَاللُّؤْلُؤِ الْخُمُسُ


روایات خمس در نزد شیعیان از امیر مومنان علی (علیه‌السّلام) شروع می‌شود:
عن علی (علیه‌السّلام) قال: واما ما جاء فی القرآن من ذکر معایش الخلق واسبابها فقد اعلمنا سبحانه ذلک من خمسة اوجه: وجه الامارة، ووجه العمارة، ووجه الاجارة، ووجه التجارة، ووجه الصدقات، فاما وجه الامارة، فقوله: (واعلموا انما غنمتم من شئ فان لله خمسه وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین) فجعل لله خمس الغنائم، والخمس یخرج من اربعة وجوه: من الغنائم التی یصیبها المسلمون من المشرکین، ومن المعادن، ومن الکنوز، ومن الغوص.
[۲۲] سیّد مرتضی، علم الهدى، المحکم والمتشابه، ص۵۷.


۴.۱ - موارد وجوب خمس

خمس از چهار وجه بدست می‌آید از غنایمی که از مشرکین گرفته می‌شود. از معدن از گنج و از غواصی.
(۱۲۵۹۱) ۱ - محمد بن الحسن باسناده عن سعد، عن یعقوب بن یزید، عن علی بن جعفر عن الحکم بن بهلول، عن ابی‌همام، عن الحسن بن زیاد، عن ابی‌عبدالله (علیه‌السّلام) قال: ان رجلا اتی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فقال، یا امیرالمؤمنین انی اصبت مالا لا اعرف حلاله من حرامه، فقال له: اخرج الخمس من ذلک المال، فان الله (عزّوجلّ) قد رضی من المال بالخمس، واجتنب ما کان صاحبه یعلم.
شخصی نزد امیرمومنان آمد و گفت من مالی بدست آورده‌ام که حلال آن را از حرامش نمی‌دانم. پس حضرت فرمودند خمس آن مال را بده پس بدرستی‌که خداوند از این مال به خمسش راضی است اما مقداری را که صاحب آن را می‌دانی از آن پرهیز کن (وبه صاحبش برگردان)
(۱۲۵۹۳) ۳ - محمد بن علی بن الحسین قال: جاء رجل الی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فقال: یا امیرالمؤمنین اصبت مالا اغمضت فیه، افلی توبة؟ قال: ائتنی بخمسه فاتاه بخمسه، فقال: هو لک ان الرجل اذا تاب تاب ماله معه.
شخصی نزد امیر مومنان آمد وگفت مالی بدست آورده‌ام که چشمم را بر روی آن بسته بودم (یعنی توجه به حلال و حرام آن نداشتم) آیا راهی برای توبه دارم حضرت فرمودند خمس آن را به من بده پس شخص خمس را آورد. پس گفت آن برای تو باشد (خمس را به خود وی بخشیدند). پس بدرستی‌که شخص وقتی توبه کند مالش هم پاک می‌شود
پس می‌بینیم که حتی امیرمومنان هم خمس را مخالف با نظر اهل تسنن تفسیر کرده‌اند.


خمس حتی از زمان امیرمومنان طبق نظر شیعه ترجمه می‌شده است.
علت اختلاف اهل تسنن وجود روایاتی است که ادعا دارند خمس را فقط در جنگ واجب کرده است اما آن روایات دلالت بر مقصودشان نداشته وحتی در بعضی مخالف مقصودشان است.


۱. ابن‌زهره، حمزة بن علی، سلسلة الینابیع الفقهیه (غنیة النزوع)، ج۱، ص۱۲۸.    
۲. شیخ مفید، محمد بن محمد، المقنعة، ص۲۷۶.    
۳. انفال/سوره۸، آیه۴۱.    
۴. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۱۰، ص۳.    
۵. الألوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ج۱۰، ص۲.    
۶. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، ج۹، ص۱۶۱.    
۷. أبوالحسن القشیری النیسابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۲۳.    
۸. ابن‌هشام حميری، عبدالملک، سیره ابن هشام، ج۴، ص۲۵۶
۹. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ج۱، ص۸۴.    
۱۰. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۰۴-۳۰۵.    
۱۱. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۰.    
۱۲. ابن‌هشام حميری، عبدالملک، سیره ابن هشام، ج۴، ص۲۵۸.
۱۳. ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابة، ج۳، ص۳۴.
۱۴. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۸.    
۱۵. أبوداود، سلیمان بن الأشعث، سنن ابی‌داود، ج۳، ص۶۶.    
۱۶. سبحانی، شیخ جعفر، الاعتصام بالکتاب و السنة، ص۱۰۴.    
۱۷. سرخسی، محمد بن أحمد، مبسوط سرخسی، ج۲، ص۲۱۱، باب المعادن.    
۱۸. سرخسی، محمد بن أحمد، مبسوط سرخسی، ج۲، ص۲۱۱.    
۱۹. سرخسی، محمد بن أحمد، مبسوط سرخسی، ج۲، ص۲۱۳.    
۲۰. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری ج۲، ص۱۲۹، باب ما یستخرج من البحر.    
۲۱. الحر العاملی، الشیخ أبوجعفر، وسائل الشیعة (آل البیت)، ج۹، ص۴۹۰.    
۲۲. سیّد مرتضی، علم الهدى، المحکم والمتشابه، ص۵۷.
۲۳. الحر العاملی، الشیخ أبوجعفر، وسائل الشیعة (آل البیت)، ج۹، ص۵۰۵-۵۰۶.    



موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «چرا اهل تسنن خمس را فقط موکول به زمان جنگ و غنائم آن می‌دانند؟»    






جعبه ابزار