خلقت نوری اهلبیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بر طبق آنچه در منابع
شیعه آمده است
اهلبیت از
نور آفریده شدهاند. سؤالی که مطرح میشود اینست که این مسئله با آفرینش آنان از طریق
نطفه تعارضی دارد و مبالغه در شأن اهلبیت است یا نه؟ در این مقاله به بررسی این موضوع میپردازیم.
در بعضی از آیات
قرآن کریم وقتی سخن از «نور» آمده در روایات اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام) به ائمه (علیهمالسّلام) تفسیر شده است مانند: روایاتی که در کتاب
اصول کافی، جلد اوّل، صفحه ۱۹۱ به بعد در بابی مستقل تحت عنوان «باب انّ الائمه (علیهمالسّلام) نورالله عزّوجلّ» آمده:
به عنوان نمونه به چند روایت با اسناد صحیح از این باب اشاره میکنیم:
روایتی صحیحه در اصول کافی از
شیخ کلینی آمده:
«اَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَسْبَاطٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ ابیاَیُّوبَ عَنْ ابیخَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی اَنْزَلْنا
فَقَالَ یَا اَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْاَئِمَّةُ (علیهالسّلام) یَا اَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْاِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ اَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمُ الَّذِینَ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَحْجُبُ اللَّهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ یَشَاءُ فَتُظْلَمُ قُلُوبُهُمْ وَ یَغْشَاهُمْ بِهَا»
ابوخالد کابلی گوید: از
امام باقر (علیهالسّلام) در باره قول
خدای تعالی «به خدا و رسولش و نوری که فرستادیم ایمان آورید» پرسیدم فرمود: ای ابا خالد به خدا قسم مقصود از نور ائمه (علیهمالسّلام) است. ای ابا خالد! نور امام در دل مؤمنان، از نور خورشید تابان در روز روشنتر است و ایشانند که دلهای مؤمنین را منور کنند و خدا از هر که خواهد نور ایشان را پنهان دارد پس دل آنها تاریک گردد و در ظلمت رود.
روایت صحیحهای دیگر از اصول کافی:
«اَحْمَدُ بْنُ اِدْرِیسَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ ابیالْحَسَنِ (علیهالسّلام) قَالَ سَاَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِاَفْواهِهِمْ
قَالَ یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا وَلَایَةَ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) بِاَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ
قَالَ یَقُولُ وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْاِمَامَةِ وَ الْاِمَامَةُ هِیَ النُّورُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی اَنْزَلْنا
قَالَ النُّورُ هُوَ الْاِمَامُ»
محمد بن فضیل گوید از حضرت ابوالحسن (علیهالسّلام) راجع به قول خدای تعالی
«میخواهند نور خدا را با پف دهان خود خاموش کنند» پرسیدم، فرمود: یعنی میخواهند ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را با پف دهانشان خاموش کنند، گفتم سپس خدای تعالی فرماید: «و خدا کامل کننده نور خویش است» فرمود: یعنی و خدا کامل کننده
امامت است و امامت همان نور است و همانست که خدای (عزّوجلّ) فرماید «به خدا و رسولش و نوری که فرو فرستادهایم ایمان آورید» مقصود از نور همان
امام است.
شیخ کلینی در روایت صحیحهای دیگر آورده است:
«عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْاَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِیِّ قَالَ قَالَ ابوعَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ
فَاطِمَةُ (سلاماللهعلیها) فِیها مِصْباحٌ
الْحَسَنُ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ
الْحُسَیْنُ الزُّجاجَةُ کَاَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ
فَاطِمَةُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ بَیْنَ نِسَاءِ اَهْلِ الدُّنْیَا یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ
اِبْرَاهِیمُ (علیهالسّلام) زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ
لَا یَهُودِیَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ
یَکَادُ الْعِلْمُ یَنْفَجِرُ بِهَا وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ
اِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ اِمَامٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ
یَهْدِی اللَّهُ لِلْاَئِمَّةِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْاَمْثالَ لِلنَّاسِ
قُلْتُ اَوْ کَظُلُماتٍ
قَالَ الْاَوَّلُ وَ صَاحِبُهُ یَغْشاهُ مَوْجٌ
الثَّالِثُ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ
ظُلُمَاتٌ الثَّانِی بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ
مُعَاوِیَةُ وَ فِتَنُ بَنِی اُمَیَّةَ اِذا اَخْرَجَ یَدَهُ
الْمُؤْمِنُ فِی ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً
اِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ (سلاماللهعلیها) فَما لَهُ مِنْ نُورٍ
اِمَامٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَالَ فِی قَوْلِهِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ اَیْدِیهِمْ وَ بِاَیْمانِهِمْ
اَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تَسْعَی بَیْنَ یَدَیِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِاَیْمَانِهِمْ حَتَّی یُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَ اَهْلِ الْجَنَّةِ»
صالح بن سهل همدانی گوید
امام صادق (علیهالسّلام) راجع به قول خدای تعالی
در تاویل آن چنین فرمود: «خدا نور آسمانها و زمین است، حکایت نور او چون فانوسی است» آن فانوس فاطمه (علیهاالسّلام) است «که در آن فانوس چراغیست» آن چراغ حسن است «چراغ در
آبگینه است»
آبگینه حسین است «
آبگینه مانند اختر درخشانی است» آن اختر درخشان فاطمه است در میان زنان جهان «از درخت پر برکتی برافروزد» آن درخت
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) است «درخت زیتونی است نه خاوری و نه باختری» نه
یهودی و نه
نصرانی «که نزدیکست روغنش برافروزد» نزدیکست علم از آن بجوشد «اگر چه آتشی به او نرسد، نوریست روی نوری» از فاطمه امامی پس از امامی آید «خدا هر که را خواهد به نور خود رهبری کند» هر که را خدا خواهد به امامان رهبری کند «و خدا برای مردم مثلها میزند» همدانی گوید: عرض کردم: (تاویل این کلمات را بفرمائید) «یا مانند تاریکیها» فرمود: اولی و رفیقش باشند «موجی او را فرا گرفت» سومی است روی آن موجی بود، «اینها ظلماتی است» آن موج دومی است «که برخی زیر برخی متراکمند»
معاویه و فتنههای
بنیامیه است «چون کسی دستش را بیرون کند نزدیک نیست که آن را ببیند» حال مؤمن است در تاریکی فتنه بنیامیه (فجایع بنیامیه بر مؤمنین احاطه کند و آنها را سرگردان نماید) «و کسی که خدا برای او نوری مقرر نفرموده یعنی امامی از اولاد فاطمه (علیهاالسّلام) ندارد «هیچ نوری برای او نباشد»
روز قیامت امامی نداشته باشد، و در باره قول خدای تعالی
«نور آنها از پیش رو و طرف راست میشتابد» فرمود: روز قیامت ائمه مؤمنین از پیش رو و طرف راست مؤمنین میشتابند تا ایشان را به منازل اهل
بهشت وارد سازند.
البته در آیاتی دیگر از قرآن کریم «نور» به معانی دیگری غیر از اهلبیت (علیهمالسّلام) نیز تفسیر شده است مثل این موارد:
۱ - «القرآن المجید»:
۲ - «الایمان»:
۳ - «الهدایة الالهیة»:
۴ - «الدین الاسلامی»:
۵ - «النبی الاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)»:
جهت اطلاع بیشتر در این زمینه میتوانید به تفاسیر قرآن کریم مراجعه کنید.
در بسیاری از روایات معتبر از جمله
زیارت جامعه کبیره که در سند و اعتبار آن هیچ شک و تردیدی نیست تعبیراتی آمده که به قطع و یقین ثابت میکند که خلقت اوّلیّه اهلبیت (علیهمالسّلام) از نور بوده است.
«... خلَقَکُمُ اللهُ اَنواراً فجَعلَکُمْ بعرشِهِ مُحدِقینَ حتَّی مَنَّ عَلَینا بِکُم، فَجَعَلَکُم فی بُیُوتٍ اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرفَعَ ویُذکَرَ فیهَا اسْمُهُ...»
«... خداوند شما را به مثابه نور خلق نمود و شما در جوار
عرش او گرد آمده بودید تا آن زمان که خداوند بر ما منّت گذارد و شما را در خانههایی که اراده بلندی و رفعت آنها را نموده بود قرار داد تا درآن خانهها ذکر و نام او برده شود...»
«اَشْهدُ اَنّکُمْ نُورَاً فِی الْاَصْلابِ الشَّامِخَه وَ الْاَرْحامِ المُطَهَّره»
«شهادت میدهم که شماها نوری در صلبهای شامخ و رَحِمهای پاک و طاهر بودهاید»
«اخبرنا محمد بن محمد، قال: اخبرنی ابوالحسن علی بن الحسن البصری، قال: حدثنا ابوبشر احمد بن ابراهیم العمی، قال: حدثنا ابوالطیب محمد ابن علی الاحمر الناقد، قال: حدثنی نصر بن علی، قال: حدثنا عبد الوهاب بن عبد الحمید، قال: حدثنا حمید، عن نصر بن مالک، قال: سمعت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یقول: کنت انا وعلی عن یمین العرش نسبح الله قبل ان یخلق آدم بالفی عام، فلما خلق آدم جعلنا فی صلبه، ثم نقلنا من صلب الی صلب فی اصلاب الطاهرین وارحام المطهرات حتی انتهینا الی صلب عبد المطلب، فقسمنا قسمین: فجعل فی عبدالله نصفا، وفی ابیطالب نصفا، وجعل النبوة والرسالة فی، وجعل الوصیة والقضیة فی علی، ثم اختار لنا اسمین اشتقهما من اسمائه، فالله المحمود وانا محمد، والله العلی وهذا علی، فانا للنبوة والرسالة، وعلی للوصیة والقضیة»
نصر بن مالک میگوید: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که فرمود: من و علی (علیهالسّلام) دو هزار سال قبل از آفرینش آدم در جانب راست عرش الهی به تسبیح خداوند مشغول بودیم، و چون خداوند،
آدم (علیهالسّلام) را خلق نمود ما در صلب او قرار گرفتیم و همواره از صلب او به صلب دیگری و از رَحِمی به رَحِم دیگر که همه از اصلاب و رَحِمهای طاهر و پاکیزه بودند منتقل میشدیم تا این که به صلب
عبدالمطلب رسیدیم که از آن جا به دو قسمت تقسیم شدیم نیمی در صلب عبدالله و نیم دیگر در صلب
ابوطالب قرار گرفت. نبوت و رسالت در من و وصایت و خلافت در علی (علیهالسّلام) قرار گرفت و برای ما دو اسم از نام خود مشتق نمود؛ خداوند محمود است و من محمد و خداوند علی است و این هم علی است. من برای نبوت و علی برای وصایت.
و یا به این روایات معتبر دقّت کنید:
اَحْمَدُ بْنُ اِدْرِیسَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُبَیْدٍ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ ابیعَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَا مُحَمَّدُ اِنِّی خَلَقْتُکَ وَ عَلِیّاً نُوراً یَعْنِی رُوحاً بِلَا بَدَنٍ قَبْلَ اَنْ اَخْلُقَ سَمَاوَاتِی وَ اَرْضِی وَ عَرْشِی وَ بَحْرِی فَلَمْ تَزَلْ تُهَلِّلُنِی وَ تُمَجِّدُنِی ثُمَّ جَمَعْتُ رُوحَیْکُمَا فَجَعَلْتُهُمَا وَاحِدَةً فَکَانَتْ تُمَجِّدُنِی وَ تُقَدِّسُنِی وَ تُهَلِّلُنِی ثُمَّ قَسَمْتُهَا ثِنْتَیْنِ وَ قَسَمْتُ الثِّنْتَیْنِ ثِنْتَیْنِ فَصَارَتْ اَرْبَعَةً مُحَمَّدٌ وَاحِدٌ وَ عَلِیٌّ وَاحِدٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ثِنْتَانِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ فَاطِمَةَ مِنْ نُورٍ ابْتَدَاَهَا رُوحاً بِلَا بَدَنٍ ثُمَّ مَسَحَنَا بِیَمِینِهِ فَاَفْضَی نُورَهُ فِینَا
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: خدای تبارک و تعالی فرماید: ای محمد! من تو را و علی را به صورت نوری یعنی روحی بدون پیکر آفریدم، پیش از آن که آسمان و زمین و عرش و دریایم را بیافرینم، پس تو همواره یکتائی و تمجید مرا میگفتی، سپس دو روح شما را گرد آوردم و یکی ساختم، و آن یک روح مرا تمجید و تقدیس و تهلیل میگفت. آنگاه آن را به دو قسمت تقسیم کردم و باز هر یک از آن دو قسمت را به دو قسمت نمودم تا چهار روح شد، محمد یکی، علی یکی، حسن و حسین دو تا.
سپس خدا فاطمه را از نوری که در ابتدا روحی بدون پیکر بود آفرید، آنگاه با دست خود ما را مسح کرد و نورش را به ما رسانید.
مرحوم علامه
مجلسی (رحمةاللهعلیه) در توضیح این حدیث اقوالی از خود و دانشمندان دیگر نقل میکند، ولی آنچه توجه ما را جلب میکند این است که میگوید:
وَ اللَّهُ یَعْلِمُ حَقایقَ تِلکَ الاَسْرارِ وَ حُجَجُهُ الْاَخْیارُ عَلَیْهِمُ السَّلامُ
«خدا و حجّتهای برگزیده او (اهلبیت (علیهمالسّلام)) حقایق این اسرار را میدانند».
«خُطْبَةٌ اُخْرَی فِی مَدْحِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله وَ الْاَئِمَّةِ (علیهالسّلام) رَوَاهَا اَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْهَاشِمِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهمالسّلام) قَالَ الْحُسَیْنُ (علیهالسّلام) خَطَبَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ خُطْبَةً بَلِیغَةً فِی مَدْحِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فَقَالَ بَعْدَ حَمْدِ اللَّهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَی نَبِیِّهِ لَمَّا اَرَادَ اللَّهُ اَنْ یُنْشِئَ الْمَخْلُوقَاتِ وَ یُبْدِعَ الْمَوْجُودَاتِ اَقَامَ الْخَلَائِقَ فِی صُورَةٍ وَاحِدَةٍ قَبْلَ دَحْوِ الْاَرْضِ وَ رَفْعِ السَّمَاوَاتِ ثُمَّ اَفَاضَ نُوراً مِنْ نُورِ عِزِّهِ فَلَمَعَ قَبَساً مِنْ ضِیَائِهِ وَ سَطَعَ ثُمَّ اجْتَمَعَ فِی تِلْکَ الصُّورَةِ وَ فِیهَا صُورَةُ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فَقَالَ لَهُ تَعَالَی اَنْتَ الْمُرْتَضَی الْمُخْتَارُ وَ فِیکَ مُسْتَوْدَعُ الْاَنْوَارِ مِنْ اَجْلِکَ اَضَعُ الْبَطْحَاءَ وَ اَرْفَعُ السَّمَاءَ وَ اُجْرِی الْمَاءَ وَ اَجْعَلُ الثَّوَابَ وَ الْعِقَابَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ اَنْصِبُ اهلبیتکَ عَلَماً لِلْهِدَایَةِ وَ اُودِعُ فِیهِمْ اَسْرَارِی بِحَیْثُ لَا یَغِیبُ عَنْهُمْ دَقِیقٌ وَ لَا جَلِیلٌ وَ لَا یَخْفَی عَنْهُمْ خَفِیٌّ اَجْعَلُهُمْ حُجَّتِی عَلَی خَلِیقَتِی وَ اُسْکِنُ قُلُوبَهُمْ اَنْوَارَ عِزَّتِی وَ اُطْلِعُهُمْ عَلَی مَعَادِنِ جَوَاهِرِ خَزَائِنِی ثُمَّ اَخَذَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَیْهِمُ الشَّهَادَةَ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ الْاِقْرَارَ بِالْوَحْدَانِیَّةِ وَ اِنَّ الْاِمَامَةَ فِیهِمْ وَ النُّورَ مَعَهُمْ ثُمَّ اِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اَخْفَی الْخَلِیقَةَ فِی غَیْبِهِ وَ غَیَّبَهَا فِی مَکْنُونِ عِلْمِهِ وَ نَصَبَ الْعَوَالِمَ وَ مَوَّجَ الْمَاءَ وَ اَثَارَ الزَّبَدَ وَ اَهَاجَ الدُّخَانَ فَطَفَا عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ ثُمَّ اَنْشَاَ الْمَلَائِکَةَ مِنْ اَنْوَارٍ اَبْدَعَهَا وَ اَنْوَاعٍ اخْتَرَعَهَا ثُمَّ خَلَقَ الْمَخْلُوقَاتِ فَاَکْمَلَهَا ثُمَّ قَرَنَ بِتَوْحِیدِهِ نُبُوَّةَ نَبِیِّهِ فَشَهِدَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْاَرْضُ وَ الْمَلَائِکَةُ وَ الْعَرْشُ وَ الْکُرْسِیُّ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ مَا فِی الْاَرْضِ بِالنُّبُوَّةِ وَ الْفَضِیلَةِ ثُمَّ خَلَقَ آدَمَ وَ اَبَانَ لِلْمَلَائِکَةِ فَضْلَهُ وَ اَرَاهُمْ مَا خَصَّهُ بِهِ مِنْ سَابِقِ الْعِلْمِ فَجَعَلَهُ مِحْرَاباً وَ قِبْلَةً لَهُمْ فَسَجَدُوا لَهُ وَ عَرَفُوا حَقَّهُ.
ثُمَّ اِنَّ اللَّهَ تَعَالَی بَیَّنَ لِآدَمَ (علیهالسّلام) حَقِیقَةَ ذَلِکَ النُّورِ وَ مَکْنُونَ ذَلِکَ السِّرِّ فَاَوْدَعَهُ شَیْئاً وَ اَوْصَاهُ وَ اَعْلَمَهُ اَنَّهُ السِّرُّ فِی الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ لَمْ یَزَلْ یَنْتَقِلُ مِنَ الْاَصْلَابِ الطَّاهِرَةِ اِلَی الْاَرْحَامِ الزَّکِیَّةِ اِلَی اَنْ وَصَلَ اِلَی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَاَلْقَاهُ اِلَی عَبْدِ اللَّه ثُمَّ صَانَهُ اللَّهُ عَنِ الْخَثْعَمِیَّةِ حَتَّی وَصَلَ اِلَی آمِنَةَ فَلَمَّا اَظْهَرَهُ اللَّهُ بِوَاسِطَةِ نَبِیِّنَا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سلّم.»
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در ستایش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سلم سخنرانی رسائی کرد و پس از ثنای خدا و درود بر پیامبرش فرمود: هنگامی که خدا اراده کرد آفریدگانش را بیافریند، به پاداشت مردمان را بر یک چهره پیش از گستردن زمین و بلند کردن آسمانها، سپس واگذار کرد نوری را از نور عزتش، شعلهای درخشید که از روشنی آن همه جا فروزان شد. سپس به این صورت گرد آورد و در آن چهره رسول خدا بود.
سپس خدای تعالی به او فرمود: تو پسندیده شده و انتخاب شدهای و در تو نورها به امانت نهفته شده. به خاطر تو بطحا را آفریدم و آسمان را برافراشتم و آب را جاری کردم و ثواب و عقاب و بهشت و جهنم قرار دادم. خاندان ترا به عنوان نشانه هدایت بلند میکنم و در آنان رازهایم را بامانت میگذارم به طوری که رازی بزرگ و کوچک از آنان پنهان نماند و پوشیده نماند بر آنان پوشیدهای. آنان را حجت خود بر مردم قرار میدهم و نور عزتم را در دلهایشان جای گزین کنم. آنان را بر کانهای جواهر گنجهایم آگاه نمایم.
سپس خدای تعالی از آنان گواهی و اقرار به پروردگاری و یکتائی گرفت و این که امامت در میان ایشانست و نور با آنانست.
سپس خدای سبحان آفریدگانش را در نهانش پوشاند و آنان را در دانش پوشیدهاش پنهان کرد و بلند کرد جهانها را و به حرکت در آورد آبها را و کف آشکار شد و دود حرکت کرد پس عرش به آب بالا آمد. بعد فرشتگان را از نوری آفرید و نوعهائی اختراع نمود. بعد موجودات را آفرید و آنها را کامل کرد. بعد به توحیدش را به
نبوت همنشین کرد. پس گواهی دادند برایش آسمانها و زمینها، فرشتگان، عرش، کرسی، خورشید، ماه، ستارگان (و هر چه که در زمین بود) به نبوت و برتری.
سپس آدم را آفرید و برتری آدم را بر فرشتگان آشکارا ساخت و به آنان آنچه را که ویژه آدم از علم پیشین بود نشان داد. پس او را محراب و قبله برای فرشتگان قرار داد. سپس بر آدم سجده کردند و حقش را شناختند.
بعد خدای تعالی حقیقت آن نور را برای آدم روشن کرد و سرّ نهانی را آشکار نمود. پس در او چیزی به امانت سپرد و به او سفارش کرد و او را آگاه نمود که آن نور از آفرینش است.
سپس از صلبی به صلب پاک دیگر و به کانون رَحِمهای پاکیزه انتقال داد تا رسید به عبدالمطلب.
سپس آن نور را به سوی عبداللَّه افکند و خداوند او را از شر فاطمهی خثعمیه نگه داشت تا به
آمنه رسید. پس چون خدا آشکار ساخت به واسطه ی پیامبر ما...
هم چنین در روایت دیگری آمده است:
«عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ قُلْتُ لِمَوْلَانَا الصَّادِقِ (علیهالسّلام) مَا کُنْتُمْ قَبْلَ اَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضَ قَالَ کُنَّا اَنْوَاراً نُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَی وَ نُقَدِّسُهُ حَتَّی خَلَقَ اللَّهُ الْمَلَائِکَةَ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَبِّحُوا فَقَالَتْ اَیْ رَبَّنَا لَا عِلْمَ لَنَا فَقَالَ لَنَا سَبِّحُوا فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِکَةُ بِتَسْبِیحِنَا اَلَا اِنَّا خُلِقْنَا اَنْوَاراً وَ خُلِقَتْ شِیعَتُنَا مِنْ شُعَاعِ ذَلِکَ النُّورِ فَلِذَلِکَ سُمِّیَتْ شِیعَة»
مفضل گفت: به مولایمان حضرت صادق (علیهالسّلام) عرض کردم: شما قبل از خلقت آسمانها و زمین چه بودید؟ فرمود: ما انواری بودیم که تسبیح میکردیم و تقدیس مینمودیم تا خداوند ملائکه را آفرید و به آنها فرمود: تسبیح کنید! گفتند: خدایا ما نمیدانیم! آن گاه خداوند به ما (اهلبیت) فرمود: تسبیح کنید! ما تسبیح نمودیم و ملائکه از تسبیح ما (اهلبیت) تسبیح نمودند. ما نور آفریده شدیم و شیعیان ما از شعاع این نور خلق شدهاند. و به همین جهت شیعه نام گرفتهاند.
سیدهاشم بحرانی در
غایة المرام مینویسد:
ابن بابویه فی (کتاب النصوص علی الائمة الاثنی عشر) قال: حدثنا ابوالحسن علی بن الحسین بن محمد قال: حدثنا ابومحمدهارون بن موسی فی شهر ربیع الاول سنة احدی وثمانین وثلاثمائة، قال: حدثنی ابوعلی محمد بن همام قال: حدثنی ابوعلی بن کثیر البصری قال: حدثنی الحسن بن محمد بن ابیشعیب الحرانی قال: حدثنا سکین بن کثیر ابوبسطام، عن شعبة بن الحجاج، عن هشام بن زید عن انس بن مالک. قالهارون: وحدثنا حیدر بن محمد نعیم السمرقندی، قال: حدثنا ابوالنضر محمد بن مسعود العیاشی، عن یوسف بن السحت البصری، قال: حدثنا منجاب بن الحرث، قال: حدثنا محمد بن بشار، عن محمد بن جعفر عبد ربه قال: حدثنا شعبة، عن هشام بن زید عن انس بن مالک اَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ کُنْتُ اَنَا وَ ابوذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ زَیْدُ بْنُ اَرْقَمَ عِنْدَ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ (علیهالسّلام) فَقَبَّلَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ وَ قَامَ ابوذَرٍّ فَانْکَبَّ عَلَیْهِمَا وَ قَبَّلَ اَیْدِیَهُمَا ثُمَّ رَجَعَ فَقَعَدَ مَعَنَا فَقُلْنَا لَهُ سِرّاً یَا اَبَا ذَرٍّ اَنْتَ رَجُلٌ شَیْخٌ مِنْ اَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ تَقُومُ اِلَی صَبِیَّیْنِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ فَتَنْکَبُّ عَلَیْهِمَا وَ تُقَبِّلُ اَیْدِیَهُمَا فَقَالَ نَعَمْ لَوْ سَمِعْتُمْ مَا سَمِعْتُ فِیهِمَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لَفَعَلْتُمْ لَهُمَا اَکْثَرَ مِمَّا فَعَلْتُ اَنَا فَقُلْنَا وَ مَا سَمِعْتَ یَا اَبَا ذَرٍّ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ لِعَلِیٍّ (علیهالسّلام) وَ لَهُمَا یَا عَلِیُّ وَ اللَّهِ لَوْ اَنَّ رَجُلًا صَلَّی وَ صَامَ حَتَّی یَصِیرَ کَالشَّنِّ الْبَالِی اِذًا مَا نَفَعَتْهُ صَلَاتُهُ وَ لَا صَوْمُهُ اِلَّا بِحُبِّکُمْ یَا عَلِیُّ مَنْ تَوَسَّلَ اِلَی اللَّهِ جَلَّ شَاْنُهُ بِحُبِّکُمْ فَحَقٌّ عَلَی اللَّهِ اَنْ لَا یَرُدَّهُ یَا عَلِیُّ مَنْ اَحَبَّکُمْ وَ تَمَسَّکَ بِکُمْ فَقَدْ تَمَسَّکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی قَالَ ثُمَّ قَامَ ابوذَرٍّ وَ خَرَجَ فَتَقَدَّمْنَا اِلَی رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْنَا اَخْبَرَنَا ابوذَرٍّ عَنْکَ بِکَیْتَ وَ کَیْتَ فَقَالَ صَدَقَ ابوذَرٍّ وَ صَدَقَ وَ اللَّهِ ابوذَرٍّ مَا اَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا اَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَی ذِی لَهْجَةٍ اَصْدَقَ مِنْ ابیذَرٍّ ثُمَّ قَالَ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خَلَقَنِیَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ اهلبیتی مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ قَبْلَ اَنْ یَخْلُقَ آدَمَ (علیهالسّلام) بِسَبْعَةِ آلَافِ عَامٍ ثُمَّ نَقَلَنَا اِلَی صُلْبِ آدَمَ (علیهالسّلام) ثُمَّ نَقَلَنَا مِنْ صُلْبِهِ اِلَی اَصْلَابِ الطَّاهِرِینَ اِلَی اَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَاَیْنَ کُنْتُمْ وَ عَلَی اَیِّ مِثَالٍ کُنْتُمْ قَالَ اَشْبَاحاً مِنْ نُورٍ تَحْتَ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَی وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُمَجِّدُهُ ثُمَّ قَالَ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لَمَّا عُرِجَ بِی اِلَی السَّمَاءِ وَ عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی وَدَّعَنِی جَبْرَائِیلُ (علیهالسّلام) فَقُلْتُ لَهُ فِی هَذَا الْمَکَانِ تُفَارِقُنِی فَقَالَ اِنِّی لَا اَجُوزُهُ فَتُحْرَقَ اَجْنِحَتِی ثُمَّ قَالَ زُجَّ بِی فِی النُّورِ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ اَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اِلَیَّ یَا مُحَمَّدُ اِنِّی اطَّلَعْتُ اِلَی الْاَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُکَ مِنْهَا فَجَعَلْتُکَ نَبِیّاً ثُمَّ اطَّلَعْتُ ثَانِیَةً فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِیّاً وَ جَعَلْتُهُ وَصِیَّکَ وَ وَارِثَکَ وَ وَارِثَ عِلْمِکَ وَ الْاِمَامَ مِنْ بَعْدِکَ وَ اُخْرِجُ مِنْ اَصْلَابِکُمَا الذُّرِّیَّةَ الطَّاهِرَةَ وَ الْاَئِمَّةَ الْمَعْصُومِینَ خُزَّانَ عِلْمِی فَلَوْلَاکُمْ مَا خَلَقْتُ الدُّنْیَا وَ لَا الْآخِرَةَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ یَا مُحَمَّدُ اَ تُحِبُّ اَنْ تَرَاهُمْ قُلْتُ نَعَمْ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَاْسَکَ فَرَفَعْتُ رَاْسِی فَاِذَا اَنَا بِاَنْوَارِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ یَتَلَاْلَاُ وَجْهُهُ مِنْ بَیْنِهِمْ نُوراً کَاَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ فَقُلْتُ یَا رَبِّ وَ مَنْ هَؤُلَاءِ وَ مَنْ هَذَا قَالَ یَا مُحَمَّدُ هُمُ الْاَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِکَ الْمُطَهَّرُونَ مِنْ صُلْبِکَ وَ هَذَا الْحُجَّةُ الَّذِی یَمْلَاُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ یَشْفِی صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ فَقُلْنَا بِآبَائِنَا وَ اُمَّهَاتِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ صلَقَدْ قُلْتَ عَجَباً فَقَالَ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَ اَعْجَبُ مِنْ هَذَا اَنَّ قَوْماً یَسْمَعُونَ مِنِّی هَذَا الْکَلَامَ ثُمَّ یَرْجِعُونَ عَلَی اَعْقَابِهِمْ بَعْدَ اِذْ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ یُؤْذُونَنِی فِیهِمْ مَا لَهُمْ لَا اَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی.
انس بن مالک گفت: من و
ابوذر،
سلمان،
زید بن ارقم خدمت پیامبر بودیم که ناگاه حسن و حسین (علیهماالسّلام) بر آن حضرت وارد شدند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن دو را بوسید سپس ابوذر حرکت کرد و خودش را به روی آن دو افکند و دستهایشان را بوسید و بعد برگشت به جای خود و با ما نشست. ما به او گفتیم: ای اباذر! تو پیر مردی از اصحاب و یاران رسول خدا برای دو تا بچه از
بنیهاشم بلند میشوی و دست آن دو را میبوسی؟!
ابوذر گفت: آری! اگر آنچه را که من از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در باره این دو فرزند شنیدم شما هم میشنیدید همین کار مرا انجام میدادید بلکه بیشتر از آنچه من انجام دادم شما انجام میدادید. گفتم: ای اباذر آنچه شنیدهای چیست؟ گفت: شنیدم آن حضرت به علی (علیهالسّلام) میفرمود: ای علی! به خدا سوگند! اگر مردی
نماز بگزارد و
روزه بگیرد تا مانند مشک خشکیده شود نماز و روزه اش فائدهای ندارد مگر به دوستی شما. ای علی! هر کس متوسل به خدا شود به واسطه دوستی شما، بر خدا سزاوار است که او را ناامید برنگرداند. یا علی! هر کس شما را دوست دارد و چنگ به دامن شما بزند به دستگیره محکمی چنگ زده. بعد ابوذر ایستاد و سپس بیرون رفت.
ما نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رفتیم و عرض کردیم: ابوذر از زبان شما چنین و چنان میگوید.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ابوذر راست گفته است! آسمان بر مردی سایه نیافکنده و زمین مردی بر روی خود حمل نکرده که راست گوتر از ابوذر باشد.
سپس پیامبر فرمود: خدا من و اهلبیت مرا هفت هزار سال پیش از خلقت آدم از یک نور آفرید و بعد از آن ما را به پشت آدم انتقال داد و از آن جا به سوی پشتهای پاک و پاکیزه ورَحِمهای طیّب و طاهر.
عرض کردیم: ای رسول خدا! شما در آن زمان کجا و به چه شکلی بودید؟
فرمود: ما در زیر عرش خداوند و در نمادهائی از نور بودیم که خدای را تسبیح و تقدیس و تمجید میکردیم.
بعد پیامبر فرمود: چون مرا به آسمان بردند و به
سدرة المنتهی رسیدم
جبرئیل مرا واگذاشت. گفتم: ای دوست من جبرئیل! در این مکان از من جدا میشوی؟ گفت: من اگر بیایم پرهایم میسوزد. بعد پیامبر فرمود: غرق در نور گردیدم و خدای تبارک و تعالی به سوی من
وحی فرستاد که: ای محمّد! من بر زمین توجّه کردم و تو را اختیار کردم و پیامبر خود قرار دادم. بعد مرتبه دوم بر زمین اطلاع پیدا کردم و علی (علیهالسّلام) را اختیار کردم و او را وصی تو، و وارث علم تو و امام بعد از تو قرار دادم و از نسل شما ذریه پاک و امامان پاکدامن را گنجینههای علم خود قرار دادم و اگر شما نبودید دنیا و آخرت و بهشت و جهنم را نمیآفریدم.
ای محمّد! دوست داری آنان را ببینی؟ عرض کردم: آری! سپس ندائی شنیدم که: ای محمّد! سرت را بلند کن! من هم سرم را بلند کردم. ناگاه نورهای علی، فاطمه، حسن، حسین،
علی بن الحسین، محمّد بن علی، جعفر بن محمّد،
موسی بن جعفر،
علی بن موسی،
محمّد بن علی،
علی بن محمّد،
حسن بن علی،
حجة بن الحسن را دیدم که چهره او از میان ایشان میدرخشید گویا ستارهای درخشانست.
عرض کردم: پروردگارا! اینان کیستند و این چهره نورانی کیست؟ فرمود: ای محمّد اینان امامان پاکدامن از نسل تو و این حجتی است که زمین را پر از عدل و داد میکند و دلهای مؤمنان را شفا میدهد. همه گفتیم: ای رسول خدا! پدران و مادران ما فدای شما سخنی بس شگفتآور بیان فرمودید!!!
سپس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سلّم فرمود: شگفتآورتر از این کلام این است که گروهی از من این سخن را میشنوند پس از آن که خدا آنان را هدایت میکند عقب گرد مینمایند و مرا در باره فرزندانم آزار میدهند خدا
شفاعت مرا به آنان نرساند.
حسن بن سلیمان حلّی در
المحتضر مینویسد:
سَاَلَ ابْنُ مهروان عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَی وَ اِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ اِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ قَالَ کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فَاَقْبَلَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ ابیطَالِبٍ (علیهالسّلام) فَلَمَّا رَآهُ النَّبِیُّ الْمُکَرَّمُ تَبَسَّمَ فِی وَجْهِهِ وَ قَالَ مَرْحَباً بِمَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَبْلَ کُلِّ شَیْ ءٍ خَلَقَنِی اللَّهُ وَ عَلِیّاً قَبْلَ اَنْ یَخْلُقَ آدَمَ (علیهالسّلام) بِاَرْبَعِینَ اَلْفَ عَامٍ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَانَ الِابْنُ قَبْلَ الْاَبِ فَقَالَ نَعَمْ اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَنِی وَ خَلَقَ عَلِیّاً قَبْلَ اَنْ یَخْلُقَ آدَمَ بِهَذِهِ الْمُدَّةِ وَخَلَقَ نُوراً فَقَسَمَهُ نِصْفَیْنِ خَلَقَنِی مِنْ نِصْفٍ وَ خَلَقَ عَلِیّاً مِنَ النِّصْفِ الْآخَرِ قَبْلَ الْاَشْیَاءِ فَنُورُهَا مِنْ نُورِی وَ نُورِ عَلِیٍّ ثُمَّ جَعَلَنَا عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ فَسَبَّحْنَا وَ سَبَّحَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ هَلَّلْنَا وَ هَلَّلَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ کَبَّرْنَا وَ کَبَّرَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ کَانَ ذَلِکَ مِنْ تَعْلِیمِی وَ تَعْلِیمِ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) وَ کَانَ فِی عِلْمِ اللَّهِ السَّابِقِ اَنْ لَا یَدْخُلَ النَّارَ مُحِبٌّ لِی وَ لِعَلِیٍّ وَ کَذَا کَانَ فِی عِلْمِهِ اَنْ لَا یَدْخُلَ الْجَنَّةَ مُبْغِضٌ لِی وَ لِعَلِیٍّ اَلَا وَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ بِاَیْدِیهِمْ اَبَارِیقُ مِنَ اللُّجَیْنِ مَمْلُوءَةٌ مِنْ مَاءِ الْجَنَّةِ مِنَ الْفِرْدَوْسِ فَمَا اَحَدٌ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ اِلَّا وَ هُوَ طَاهِرُ الْوَالِدَیْنِ تَقِیٌّ نَقِیٌّ مُؤْمِنٌ بِاللَّهِ...
پسر مهران از عبداللَّه ابن عباس پرسید در تفسیر قول خدای تعالی: وَ اِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ اِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ. عبداللَّه گفت: ما در خدمت رسول خدا بودیم سپس امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب آمد چون پیامبر او را دید لبخندی بر لبانش نقش بست و فرمود: مرحبا به کسی که او را خدا پیش از همه چیز آفریده.
خداوند، من و علی را آفرید چهل هزار سال پیش از آنکه آدم را بیافریند.
من عرض کردم: مگر ممکن است پسر پیش از پدر باشد؟ فرمود: آری همانا خدای تبارک و تعالی من و علی را آفرید چهل هزار سال پیش از آدم سپس نوری آفرید و آن را دو نصف کرد من را از نصفی و علی را از نصف دیگر آفرید پیش از همه چیز پس نور اشیاء از نور من و علی است.
بعد ما را به طرف راست عرش قرار داد. سپس فرشتگان را آفرید. ما تسبیح گفتیم و فرشتگان تسبیح گفتند. لا اله الّا اللَّه گفتیم و فرشتگان گفتند. تکبیر گفتیم و آنان نیز گفتند و عبادت فرشتگان را من و علی به آنها آموختیم. و در علم پیشین الهی آمده که دوست من و علی وارد دوزخ نمیشود و نیز در
علم خدا آمده که دشمن من و علی وارد بهشت نشوند.
آگاه باش که خدای عزّوجلّ فرشتگان را آفرید و در دستهای آنان تُنگهائی پر از آب بهشت فردوس بود پس هیچ کس از شیعه ی علی نیست مگر این که پدر و مادرش پاکدامن و پرهیزکار و مؤمن به خدا بوده...
اینها تعداد کمی از روایاتی بود که به آن اشاره نمودیم جهت اطّلاع بیشتر از این گونه روایات میتوانید به منابع دیگری نیز مراجعه نمائید:
باز هم باید این کلام علّامه مجلسی (رحمهاللهعلیه) را تکرار کنیم که:
وَ اللَّهُ یَعْلِمُ حَقایقَ تِلکَ الاَسْرارِ وَ حُجَجُهُ الْاَخْیارُ عَلَیْهِمُ السَّلامُ
«خدا و حجّتهای برگزیده او (اهلبیت (علیهمالسّلام)) حقایق این اسرار را میدانند».
اگر این گونه روایات موجب تعجّب و شگفتی گردید و یا احتمال غلّو و مبالغه در این موارد داده شد باید عرض کنیم:
در صورتی که نسبت به صدور روایتی از جانب امام معصوم (علیهالسّلام) یقین پیدا نمودیم دیگر نمیتوان آن را تنها با عقل شخصی و معلومات ناقص خود سنجیده و آن بزرگواران را با انسانهای عادی قیاس نمود و در این رهگذر استبعاد نمود و به انکار و محال شمردن آنها روی آورد و از باب غلوّ و مبالغه از سوی غالیان دانست بلکه:
قرآن کریم از گروهی هم چون
اصحاب کهف و
رقیم که به مراتب شان و مقامشان از اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام) پائینتر است یاد کرده و با دادن درسی مهمّ به انسانها توصیه میفرماید که مبادا کسانی با شنیدن اخبار و روایات وارده در رابطه با آنها تعجب نموده و آن را انکار نماید:
اَمْ حَسِبْتَ اَنَّ اَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَبا
آیا پنداشتهای که اصحاب کهف و رقیم از نشانههای شگفتانگیز ما بودهاند؟
در روایات هشدارهایی وجود دارد که اگر این گونه روایات موجب تعجّب و شگفتی گردید نباید آنها را بعید و مردود دانست که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
امام صادق (علیهالسّلام) نیز به همین مطلب اشاره کرده و میفرماید:
عَنِِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: قَالَ ابوعَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) مَا جَاءَکُمْ مِنَّا مِمَّا یَجُوزُ اَنْ یَکُونَ فِی الْمَخْلُوقِینَ وَ لَمْ تَعْلَمُوهُ وَ لَمْ تَفْهَمُوهُ فَلَا تَجْحَدُوهُ وَ رُدُّوهُ اِلَیْنَا وَ مَا جَاءَکُمْ عَنَّا مِمَّا لَا یَجُوزُ اَنْ تَکُونَ فِی الْمَخْلُوقیِنَ فَاجْحِدُوهُ وَ لَا تَرُدُّوهُ اِلَیْنَا
مفضل گفت: حضرت صادق (علیهالسّلام) فرمود: هر چه از ما به شما رسید که امکان دارد یک نفر انجام دهد اما شما نمیدانید و نمیفهمید انکار نکنید بلکه برگردانید به خودمان. و اما آنچه که برای مخلوق هم امکان ندارد منکر شوید و به ما هم برنگردانید.
در روایت دیگری از امام باقر (علیهالسّلام) آمده است:
«قَالَ ابوجَعْفَرٍ (الامامُ الباقر) علیه السلام: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یُؤْمِنُ بِهِ اِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ اَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ اَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْاِیمَانِ فَمَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَدِیثِ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُکُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اشْمَاَزَّتْ قُلُوبُکُمْ وَ اَنْکَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ اِلَی اللَّهِ وَ اِلَی الرَّسُولِ وَ اِلَی الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) وَ اِنَّمَا الْهَالِکُ اَنْ یُحَدَّثَ بِشَیْ ءٍ مِنْهُ لَا یَحْتَمِلُهُ فَیَقُولَ وَ اللَّهِ مَا کَانَ هَذَا شَیْئاً وَ الْاِنْکَارُ هُوَ الْکُفْر»
حضرت ابوجعفر امام محمّد باقر (علیهالسّلام) فرموده: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: محقّقا حدیث و سخن آل محمّد (علیهمالسّلام) دشوار است و دشوار گردیده. به آن ایمان نیاورده و نمیگرود مگر فرشتهای که نزد خدای تعالی قرب و منزلت یافته یا پیغمبر فرستاده شده (از نزد خدا، پیغمبر بر همه مردم) یا بندهای که خدا دل او را برای ایمان (حقیقی) امتحان و آزمایش نموده باشد.
پس آنچه بر شما وارد شده و میرسد از حدیث و سخن آل محمّد (صلوات اللَّه علیهم) و دلهاتان برای آن نرم و با آرامش است (از شنیدن آن سرگردان نمیشوید) و آن را شناختید (درک نموده و دریافتید) قبول کرده و بپذیرید.
و آنچه (حدیثی را که) دلهاتان رمیده و نمیپسندد و آن را انکار نموده و نپذیرفتید پس (در باره آن سخن ناروا نگوئید، بلکه) آن را بخدا و رسول و عالم و دانائی از آل محمّد (امامی از ائمّه معصومین، (علیهمالسّلام)) باز گردانید (بگوئید: خدا و رسول و اوصیاء آن حضرت معنی آن را میدانند) و جز این نیست.
هلاک و تباه شونده کسی است که چیزی از آن حدیث را برایش بازگو کنند و او تحمّل و بردباری آن را نداشته (معنی آن را در نیابد) و بگوید: بخدا سوگند این چیزی نیست (راست و درست نمیباشد) و انکار و نپذیرفتن همان
کفر و نگرویدن (به ایشان) است.
شگفتانگیز بودن اخبار اهلبیت (علیهمالسّلام) میتواند به دلائل مختلف باشد:
۱. عظمت این بزرگواران و عدم امکان شناخت حقیقی ایشان همان گونه که در روایت آمده:
... فَاِنَّکُمْ لَا تَبْلُغُونَ کُنْهَ مَا فِینَا وَ لَا نِهَایَتَهُ فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ اَعْطَانَا اَکْبَرَ وَ اَعْظَمَ مِمَّا یَصِفُهُ وَ اَصِفُکُمْ اَوْ یَخْطُرُ عَلَی قَلْبِ اَحَدِکُمْ فَاِذَا عَرَفْتُمُونَا هَکَذَا فَاَنْتُمُ الْمُؤْمِنُون...
کنه فضل ما نهایت ندارد و نمیتوانید به نهایت آن برسید زیرا خداوند تبارک و تعالی به ما بیشتر و بزرگتر از آنچه ما میگوئیم و شما میگوئید یا خطور به قلب یکی از شما نماید عنایت فرموده وقتی ما را این طور شناختید آن وقت مؤمن هستید.
۲. ناتوانی از درک حقایق عوالم ملکوتی مربوط به اهلبیت (علیهمالسّلام) که در این موارد آن بزرگواران به ما دستور دادهاند تا به قدر وسع و توان خود در این زمینه تلاش و سعی خود را به کار گرفته و تا آن جا که برایمان امکان دارد در این راه تلاش نمائیم تا بتوانیم ظاهر آنها را بشناسیم که در آن صورت آنها خود کمک کرده و بواطن خود را برای ما کشف مینمایند:
التَّمِیمِیِّ قَالَ قَالَ ابوعَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) یَا مِیثَمُ التَّمِیمِیُّ اِنَّ قَوْماً آمَنُوا بِالظَّاهِرِ وَ کَفَرُوا بِالْبَاطِنِ فَلَمْ یَنْفَعْهُمْ شَیْ ءٌ وَ جَاءَ قَوْمٌ مِنْ بَعْدِهِمْ فَآمَنُوا بِالْبَاطِنِ وَ کَفَرُوا بِالظَّاهِرِ فَلَمْ یَنْفَعْهُمْ ذَلِکَ شَیْئاً وَ لَا اِیمَانَ بِظَاهِرٍ اِلَّا بِبَاطِنٍ وَ لَا بِبَاطِنٍ اِلَّا بِظَاهِر
هیثم تمیمی گفت: حضرت امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: گروهی ایمان به ظاهر آورده و به باطن کافرند، اینان بهرهای نمیبرند. و پس از آنها بعضی آمدند و ایمان به باطن آوردند و به ظاهر کافر شدند، آنها نیز بهرهای نمیبرند.
ایمان به ظاهر صحیح نیست مگر با باطن و ایمان به باطن نیز درست نیست مگر با ظاهر.
در رابطه با این بخش از سئوالتان که اگر اهلبیت از نور آفریده شدهاند پس چرا در سوره «انسان» میفرماید:
اِنَّا خَلَقْنَا الْانسَانَ مِن نُّطْفَةٍ اَمْشَاج
ما آدمی را از نطفهای آمیخته آفریدهایم
در این جا عرض میکنیم آنچه که در روایات فوق گذشت مبنی بر این که خلقت اهلبیت (علیهمالسّلام) از نور میباشد به این معنا نیست که آنها هرگز از طریق صلب و نطفه و رحم پدید نیامده و این روند را به هیچ وجه طی ننمودهاند و تولّد نهائی آنها نیز از نور الهی و به طریق غیر بشری بوده است بلکه همان گونه که در فرازی از زیارت جامعه کبیره گذشت برداشت میشود که آنچه در رابطه با خلقت نورانی آنها است در مرحله اولیّه آفرینش که میتواند مربوط به
عالم ذر باشد میگردد فلذا بعد از آن که میفرماید: خداوند شما را از نور آفرید، میفرماید: آنگاه خداوند شما را در کنار عرش خود قرار داد (فجعلکم بعرشه محدقین حتّی منّ علینا فجعلکم فی بیوت اذن الله ان ترفع و...) یعنی: بعد از این که میفرماید: خداوند شما را از نور آفرید، سپس میفرماید: شما را در کنار عرش خود قرار داد و بعد از آن که بر ما منّت گذارد درخانههای قرار داد که اجازه ذکر او را در آن جا داده بود و...
مرحوم
شیخ کلینی در
اصول کافی روایاتی را در رابطه با عالم ذرّ بیان میفرماید که ما فقط به یکی از آنها اشاره میکنیم:
«عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ ابْنِ ابیعُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ اَصْحَابِنَا عَنْ ابیبَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِاَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) کَیْفَ اَجَابُوا وَ هُمْ ذَرٌّ قَالَ جَعَلَ فِیهِمْ مَا اِذَا سَاَلَهُمْ اَجَابُوهُ یَعْنِی فِی الْمِیثَاق
ابو بصیر به امام صادق (علیهالسّلام) عرض کرد: چگونه پاسخ دادند با آن که آنها در عالم ذرّ بودند؟ فرمود: خدا در آنها نیروئی قرار داد که چون از آنها بپرسند بتوانند پاسخ گویند، یعنی در عالم میثاق.»
برخی از دانشمندان شیعه اخبار عالم ذرّ را طبق این روایت تفسیر و معنی کرده و گفتهاند:
خدای تعالی تمام افراد بشر را پیش از خلقت آدم به صورت ذرّ آفرید و به آنها شعور و ادراکی در خور آن عالم و مناسب شان آنها عطا فرمود، تا بتوانند آفریننده خود را بشناسند و اگر از آنها سؤال شود، پاسخ گویند.
این عقیده را با ۱۲ اشکالی که
معتزله بر آن کردهاند و پاسخهائی که از آنها داده شده است را مرحوم مجلسی در ج۲ ص۱۲ و ۱۳ مرآت العقول ذکر میکند
و نیز تحقیقات لطیف و دقیقی از
شیخ مفید و
سید مرتضی قدس سرهما بیان میکند که مناسب این مختصر نیست.
پس استفاده میشود که عدّهای از روایات که در رابطه با خلقت نورانی اهلبیت (علیهمالسّلام) وارد گردیده مربوط به عالم ذرّ و زمان قبل از پا گذاردن آن بزرگواران در این دنیا میباشد و در بعضی دیگر همچون زیارت وارث که میفرماید: اشهد انکم نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره (شما نورهائی در اصلاب شامخه و ارحام مطهره هستید) در این موارد منظور از نور به معنای روشنائی در مقابل تاریکی نیست بلکه به همان معنائی است که در بعضی روایات بالا آمد
میباشد یعنی: پاکی و طهارت از رجس و پلیدیها؛ همان طور که
آیه تطهیر به آن گواهی میدهد.
اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً
و این بدان معناست که در نهایت، خلقت و آفرینش شما از راههای بشری بوده است ولی بشرهائی که از همان زمان که در پشت پدران و رَحِم مادران خود قرار داشتهاید همچون انوار الهی از هر گونه رجس و پلیدی پاک و پاکیزه بودهاید.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا سوره الانسان در شأن اهل البیت (علیهمالسلام) نازل شده است ؟»