خطبه امام سجاد در کوفه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خطبه امام سجاد در کوفه، یکی از وقایع بعد از
واقعه عاشورا، در جریان اسارت اهل بیت
امام حسین (علیهالسلام) است که در
شهر کوفه واقع شده است.
امام سجاد (علیهالسلام) بعد از
خطبه امکلثوم، خطبهای خواند و در مقابل، مردم اعلام وفاداری کردند که با پاسخ امام روبرو شدند.
امام زینالعابدین (علیهالسّلام) پس از خطبه امکلثوم پیش آمد و اشاره کرد که مردم ساکت شوند. همه خاموش شدند. او در حال ایستاده،
حمد و ثنای الهی را گفت و بر
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درود فرستاد. بعد از سکوت مردم، امام سجاد (علیهالسّلام) فرمود:
«
«ایُّهَا النّاسُ! مَن عَرَفَنی فَقَد عَرَفَنی، ومَن لَم یَعرِفنی فَاَنَا اُعَرِّفُهُ بِنَفسی: انَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ ابی طالِبٍ، انَا ابنُ المَذبوحِ بِشَطِّ الفُراتِ مِن غَیرِ ذَحلٍ ولا تِراتٍ، انَا ابنُ مَنِ انتُهِکَ حَریمُهُ وسُلِبَ نَعیمُهُ وَانتُهِبَ مالُهُ وسُبِیَ عِیالُهُ، انَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبراً وکَفی بِذلِکَ فَخراً. ایُّهَا النّاسُ! ناشَدتُکُمُ اللَّهَ، هَل تَعلَمونَ انَّکُم کَتَبتُم الی ابی وخَدَعتُموهُ، واعطَیتُموهُ مِن انفُسِکُمُ العَهدَ وَالمیثاقَ وَالبَیعَةَ وقاتَلتُموهُ وخَذَلتُموهُ فَتَبّاً لِما قَدَّمتُم لِاَنفُسِکُم وسوءاً لِرَایِکُم، بِاَیَّةِ عَینٍ تَنظُرونَ الی رَسولِ اللَّهِ اذ یَقولُ لَکُم: قَتَلتُم عِترَتی وَانتَهَکتُم حُرمَتی فَلَستُم مِن اُمَّتی.»»
ای مردم! هر کس مرا میشناسد که شناخته است؛ اما هر کس مرا نمیشناسد، [
بداند
] من علی بن حسین هستم. فرزند آن کس که سرش را در کنار
فرات بریدند، بیآنکه خونی ریخته باشد و یا قصاصی بر گردنش باشد. من پسر کسی هستم که حریمش هتک شد، داراییهایش به یغما رفت، و خاندانش به اسارت گرفته شد. من پسر کسی هستم که او را زجرش کردند و چه افتخاری بالاتر از این! ای مردم! شما را به
خدا سوگند آیا نمیدانید که به پدرم نامه نوشتید، [
ولی سرانجام
] به او نیرنگ زدید؟ با او پیمان بستید و بیعت کردید، [
اما عاقبت
] با او جنگیدید و بییاورش گذاشتید؟! مرگتان باد از کار زشت و اندیشه ناروایی که برای خود پیش فرستادید. با چه چشمی به پیامبر خواهید نگریست آنگاه که به شما بگوید: عترتم را کشتید و حرمتم را شکستید. پس شما از امت من نیستید. راوی گوید: صدای مردم به گریه برخاست. یکدیگر را
نفرین میکردند و میگفتند: نابود شدید و خبر ندارید.
امام سجاد (علیهالسّلام) فرمود:
«رَحِمَ اللَّهُ امرَاً قَبِلَ نَصیحَتی وحَفِظَ وَصِیَّتی فِی اللَّهِ وفی رَسولِهِ واهلِ بَیتِهِ، فَاِنَّ لَنا فی رَسولِ اللَّهِ اُسوَةً حَسَنَةً»؛ «
رحمت خدا بر آنکه نصیحتم را بپذیرد و وصیت مرا درباره خدا و رسول و
اهل بیت او مراعات و حفظ کند. پیامبر خدا برای ما سرمشقی نیکوست».
همه گفتند: ای پسر پیامبر، ما همه به گوش و مطیع فرمان و پایبند به پیمانیم. نه بیرغبتیم و نه از تو روی گردان. هرچه خواهی به ما امر کن. رحمت خدا بر تو باد که ما به جنگ تو در جنگیم و به صلح تو در آشتی، پس انتقام شما و خود را از کسانی که به شما و ما ستم کردهاند، خواهیم گرفت.
امام سجاد (علیهالسّلام) در پاسخ مردم فرمود:
«
«هَیهاتَ هَیهاتَ! ایُّهَا الغَدَرَةُ المَکَرَةُ، حیلَ بَینَکُم وبَینَ شَهَواتِ انفُسِکُم، اتُریدونَ ان تَاتوا الَیَّ کَما اتَیتُم الی ابی مِن قَبلُ؟! کَلّا ورَبِّ الرّاقِصاتِ، فَاِنَّ الجُرحَ لَمّا یَندَمِل، قُتِلَ ابی صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِ بِالاَمسِ واهلُ بَیتِهِ مَعَهُ، ولَم یُنسِنی ثُکلَ رَسولِ اللَّهِ صلی اللَّه علیه وآله وثُکلَ ابی وبَنی ابی، ووَجدُهُ بَینَ لَهَواتی، ومَرارَتُهُ بَینَ حَناجِری وحَلقی، وغُصَصُهُ تَجری فی فِراشِ صَدری، ومَساَلَتی ان لا تَکونوا لَنا ولا عَلَینا.»»
هیهات ای نیرنگبازان دغلکار! به خواستههایتان نمیرسید. میخواهید با من هم همان کنید که با پدرانم کردید؟ هرگز! شما را به پروردگار شترهای رونده (در مسیر حج) از من دور شوید. هنوز زخممان بهبود نیافته است. دیروز پدرم و خاندانش که با او بودند، کشته شدند. هرگز داغ پیامبر و داغ پدرم و فرزندان پدرم و جدم از یادم نرفته و این جراحت حنجره مرا پاره کرده است و تلخی جان کاهش در کامم است و جرعههای اندوهش در سینهام باقی است. از شما میخواهم که نه با ما باشید، نه بر ضد ما.
(
ابن نما حلی و
سید ابن طاووس نیز این خطبه را با اندکی تفاوت در برخی تعابیر آوردهاند.
ابن شهر آشوب هم، به عبارات نخستین خطبه و ابیات، اشاره کرده است.
)
امام سجاد (علیهالسّلام) بعد از سخنانش اشعاری را خواند.
ثُمَّ قالَ:
فلا غَروَ ان قُتِلَ الحُسَینُ فشَیخُه ُ••• قَد کانَ خَیراً مِن حُسَینٍ واکرَما
فَلا تَفرَحوا یا اهلَ کوفانَ بِالَّذی ••• اصیبَ حُسَیناً کانَ ذلِکَ اعظَما
قَتیلٌ بِشَطِّ النَّهرِ نَفسِی فِداؤُهُ ••• جَزاءُ الَّذی ارداهُ نارُ جَهَنَّما
آنگاه این شعر را خواند: باکی نیست اگر
حسین کشته شد که پدر او از او بهتر و ارجمندتر بود. ای مردم
کوفه، به آنچه برای حسین پیش آمد، خوشحال نباشید. این امر بسیار بزرگ بود. جانم فدای او که کنار فرات
شهید شد. کیفر قاتلان او
آتش دوزخ است.
سپس فرمود:
«رَضینا مِنکُم رَاساً بِرَاسٍ، فَلا یَومَ لَنا ولا عَلَینا» ما سر به سر خشنود هستیم، نه روزی به سود ما باشید و نه روز دیگر به زیان ما».
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۵۰-۵۲.