• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه امام سجاد در مدینه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




خطبه امام سجاد در مدینه، یکی از خطبه‌های جانسوز و آتشین، امام سجاد (علیه‌السّلام) است که در بدو ورود کاروان اهل بیت به مدینه ایراد فرمودند و زمینه‌ساز تحولی عظیم در مردم مدینه نسبت به امویان ایجاد کرد به نحوی که موجبات انقلاب بر ضدّ حکومت مرکزی شام را فراهم ساخت و پس از گذشت مدتی کوتاه شهر مدینه در «واقعه حرّه» بر ضدّ یزید قیام کرد. بنابر گزارش مورخان، کاروان کربلا به فرمان امام سجاد (علیه‌السلام) در نزدیکی شهر مدینه، توقف نمود و فرستاده امام خبر رسیدن کاروان کربلا و شهادت حضرت ابا عبدالله (علیه‌السّلام) را اعلام کرد که در اثر آن مردم با حالت عزاداری، فوج فوج به سمت خارج شهر و محل خیمه‌گاه کاروان به حرکت درآمدند. امام سجاد در همان محل برای مردم خطبه‌ای خواندند که در آن از مظالم دستگاه اموی پرده برداشته و عمق فاجعه را برای مردم بیان کردند.



کاروان امام حسین (علیه‌السّلام) که در روزهای آخر ماه رجب از سال شصت هجری، از مدینه خارج شده بود، بعـد از گذشت ماهها، به مدینه بازمی‌گشت در حالی که مدینه در غـم شـهادت‌ امـام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش عزادار بود؛ زیرا خبـر تلخ شهادت امام حسین و یارانش در کربلا، از چند طریق در مدینه انعکاس یافتـه بـود. مردم مدینه از رهگذر رؤیای‌ ام سلمه و آغشته شـدن تربت کربلا بـه خـون تـازه، و نیز از طریق پیک مخصوص عبیدالله به حاکم مدینه، از اصل فاجعه آگاه شده بودند؛ اما خبر بازگشت کاروان اهل بیت، داغ این مصیبت عظیم را باز زنده کرد و اشک‌ها را بر گونه‌ها جاری ساخت و عاشورای دیگری آفرید.


آخرین مقصد اهل بیت برای رساندن پیام نهضت حسینی، مدینه بود. امام سجاد (علیه‌السّلام) که رهبری امت اسلامی را پس از شهادت پدر بزرگوارش به دوش دارد و در هر مقطع از زمان در پی ابلاغ پیام نهضت حسینی است؛ تصمیم می‌گیرد برای انجام‌ایـن رسالت مهـم، کاروان در بیرون مدینـه چـادر زده شود. کاروان که به آرامی به سمت مدینه در حرکت بود، به دستور حضرت زین‌العابدین (علیه‌السلام) متوقف می‌شود. بشیر بن حذلم می‌گوید: حضرت از مرکب خود پیاده شد و بار از شتران برگرفته و خیمه‌ها برافراشته گردید و بعد اهل حرم که شامل زنان و کودکان بودند را در این خیمه‌ها فرود آورد، دستور داد در آنجا استراحت کنند. سپس رو به من نموده و فرمود: ‌فرمود: «ای بشیر! خدا، پدرت را که شاعر بود، بیامرزد! آیا تو نیز می‌توانی چیزی بسرایی؟». گفتم: آری، ‌ای فرزند پیامبر خدا! من شاعرم. فرمود: «به مدینه برو و خبر شهادت ابا عبد اللّه (علیه‌السّلام) را اعلام کن». اسبم را سوار شدم و تاختم تا به مدینه وارد شدم. هنگامی که به مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسیدم، صدایم را به گریه بلند کردم و چنین سرودم و خواندم:
يا أهلَ يَثرِبَ لا مُقامَ لَكُم بِهاقُتِلَ الحُسَينُ فَأَدمعي مِدرارُ
الجِسمُ مِنهُ بِكَربَلاءَ مُضَرَّجٌوَالرَّأسُ مِنهُ عَلَى القَناةِ يُدارُ

«ای مردم مدینه!! دیگر اینجا جای اقامت شما نیست، چرا که حسین کشته شد و اشک‌های من در سوگ او جاری است••• پیکر او در کربلا به خاک و خون آغشته است و سر منورش بر روی نیزه‌ها در شهرها چرخانیده شده از یک محل به محل دیگر حمل می‌شود.»
سپس گفتم: این، علی بن الحسین است، با عمّه‌ها و خواهرانش، که در اطراف و حومه شما فرود آمده‌اند و من، فرستاده او به سوی شما هستم تا جایش را به شما بشناسانم. وقتی مردم خبر مرا دریافت کردند همه فوج فوج به سمت خارج شهر به حرکت درآمدند، به گونه‌ای که دیگر در مدینه هیچ زنی باقی نماند مگر اینکه از خانه خارج شد و این در حالی بود که از شدت این مصیبت موهایشان پریشان شده بود و چهره‌هایشان را می‌خراشیدند و به آن لطمه می‌زدند و آه و ناله سر می‌دادند. آنان، با صدای بلند می‌گریستند و زاری می‌کردند و هیچ گاه به‌اندازه آن روز، مرد و زن گریان، و پس از رحلت پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روزی تلخ تر از آن، بر مسلمانان ندیده بودم.
در این هنگام صدای زنی را شنیدم که برای امام حسین (علیه‌السلام) گریه می‌کرد و با اشعاری در مصیبت او نوحه‌سرایی می‌نمود. او به من گفت: ‌ای کسی که خبر مرگ حسین (علیه‌السلام) را برای ما آوردی مصیبت و‌ اندوه ما را در سوگ حسین تجدید کردی و زخم‌هایی که در غم فراق او هنوز التیام نیافته بود، چنان مجددا خدشه‌دار نمودی که دیگر هرگز امید بهبود آن نمی‌رود، خدایت تو را رحمت کند، بگو ببینم تو کیستی؟ گفتم: من بشیر بن حذلم هستم که مولایم حضرت علی بن حسین (علیهماالصلاة‌والسلام) مرا فرستاده تا خبر آمدنشان را به شما بدهم، ایشان هم اکنون با عیال ابی‌عبدالله و همسران او در فلان موضع هستند.
بشیر می‌گوید: مردم مدینه یکپارچه مرا ترک کرده و با سرعت به سوی محل استقرار تازه واردین به حرکت در آمدند. من اسبم را تاخت کردم و به سوی آنجا شتافتم، اما دیدم با ازدحام مردم تمامی راه‌ها بسته شده و همه مکان‌ها به اشغال در آمده است. از سر ناچاری از اسب پیاده شده و بر سر و دوش مردم گام بر می‌داشتم تا به نزدیکی خیمه حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) رسیدم، حضرت هنوز داخل خیمه بودند و با خود پارچه‌ای داشتند که با آن اشک چشمان خود را تمیز می‌کردند. پشت سر حضرت، خادم حضرت قرار داشت و چهار پایه‌ای به همراه داشت. او آن چهار پایه را بیرون آورد به زمین گذاشت و حضرت آمدند و بر روی آن نشستند در حالی که نمی‌توانستند از گریه خود جلوگیری نمایند. در این حال صدای مردم به گریه و ناله بلند بود و زن‌ها و کنیزان همه ضجه می‌زدند. مردم از هر سو به حضرت تسلیت می‌گفتند. آری آن بیابان پر از شیون و‌ اندوه و شدید بود. حضرت زین‌العابدین با دستان خود اشاره کردند: آرام باشید و مردم به پاس ادب حضرت همه ساکت شدند. سپس حضرت خطبه‌ای خواندند که در آن از مظالم دستگاه اموی پرده برداشته و عمق فاجعه عظمایی را که رخ داده بود برای مردم بیان کردند و وظیفه همگان را در قبال آن، که همان تبری از دشمنان و ولاء اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السّلام) است بیان کردند. و سپس وارد مدینه شدند و در آنجا به عزاداری کنار قبر حضرت پیامبر مشغول شدند.


«الحَمدُ للّه ِِ رَبِّ العالَمینَ، الرَّحمنِ الرَّحیمِ، مالِکِ یَومِ الدّینِ، بارِئِ الخَلائِقِ اجمَعینَ، الَّذی بَعُدَ فَارتَفَعَ فِی السَّماواتِ العُلی، وقَرُبَ فَشَهِدَ النَّجوی، نَحمَدُهُ عَلی عَظائِمِ الاُمورِ، وفَجائِعِ الدُّهورِ، والَمِ الفَواجِعِ، ومَضاضَةِ اللَّواذِعِ، وجَلیلِ الرُّزءِ، وعَظیمِ المَصائِبِ الفاظِعَةِ، الکاظَّةِ الفادِحَةِ الجائِحَةِ. ایُّهَا القَومُ! انَّ اللّه َ تَعالی ولَهُ الحَمدُ ابتَلانا بِمَصائِبَ جَلیلَةٍ، وثُلمَةٍ فِی الاِسلامِ عَظیمَةٍ، قُتِلَ ابو عَبدِ اللّه ِ (علیه‌السّلام) وعِترَتُهُ، وسُبِیَ نِساؤُهُ وصِبیَتُهُ، وداروا بِرَاسِهِ فِی البُلدانِ مِن فَوقِ عامِلِ السِّنانِ، وهذِهِ الرَّزِیَّةُ الَّتی لا مِثلَها رَزِیَّةٌ. ایُّهَا النّاسُ! فَاَیُّ رِجالاتٍ مِنکُم یُسَرّونَ بَعدَ قَتلِهِ، ‌ام ایَّةُ عَینٍ مِنکُم تَحبِسُ دَمعَها وتَضَنُّ عَنِ انهِمالِها؟ فَلَقَد بَکَتِ السَّبعُ الشِّدادُ لِقَتلِهِ، وبَکَتِ البِحارُ بِاَمواجِها، وَالسَّماواتُ بِاَرکانِها، وَالاَرضُ بِاَرجائِها، وَالاَشجارُ بِاَغصانِها، وَالحیتانُ فی لُجَجِ البِحارِ، وَالمَلائِکَةُ المُقَرَّبونَ، واهلُ السَّماواتِ اجمَعونَ. ایُّهَا النّاسُ! ایُّ قَلبٍ لا یَنصَدِعُ لِقَتلِهِ، ‌ام ایُّ فُؤادٍ لا یَحِنُّ الَیهِ، ‌ام ایُّ سَمعٍ یَسمَعُ هذِهِ الثُّلمَةَ الَّتی ثَلِمَت فِی الاِسلامِ ولا یُصِمُّ؟ ! ایُّهَا النّاسُ! اصبَحنا مَطرودینَ مُشَرَّدینَ، مَذودینَ شاسِعینَ عَنِ الاَمصارِ کَاَنَّنا اولادُ تُرکٍ او کابُلَ، مِن غَیرِ جُرمٍ اجتَرَمناهُ، ولا مَکروهٍ ارتَکَبناهُ، ولا ثُلمَةٍ فِی الاِسلامِ ثَلَمناها، ما سَمِعنا بِهذا فی آبائِنَا الاَوَّلینَ «اِنْ هَـذَا اِلَا اخْتِلَـقٌ». وَاللّه ِ لَو انَّ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تَقَدَّمَ الَیهِم فی قِتالِنا کَمّا تَقَدَّمَ الَیهِم فِی الوِصایَةِ بِنا، لَما زادوا عَلی ما فَعَلوا بِنا فَاِنّا للّه ِِ وانّا الَیهِ راجِعونَ، مِن مُصیبَةٍ ما اعظَمَها، واوجَعَها وافجَعَها، واکَظَّها، وافظَعَها، وامَرَّها، وافدَحَها، فَعِندَ اللّه ِ نَحتَسِبُ فیما اصابَنا وابلَغَ بِنا، انَّهُ عَزیزٌ ذُو انتِقامٍ.»
«حمد و سپاس خداوند را سزاست که پروردگار عالمیان است. او مالک روز جزا و آفریننده همه خلایق است. همان خدایی که هم آنچنان مقامش بلند و رفیع است که در آسمان‌های بلند مرتبه، رفعت گرفته است و هم آنچنان به ما نزدیک است که شاهد زمزمه‌ها بوده، آنها را می‌شنود. ما او را در سختی‌های بزرگ و آسیب‌های روزگار و درد و رنج حوادث ناگوار و مصائب دلخراش و بلاهای جانسوز و مصیبت‌های بزرگ، سخت، رنج‌آور و بنیان‌سوز سپاس می‌گزاریم. ‌ای مردم! خداوند متعال - که جمیع مراتب حمد مخصوص اوست - ما را به مصیبت‌های بزرگ مبتلا فرمود و در اسلام شکافی بس بزرگ پدید آمد. آری حضرت اباعبدالله حسین (علیه‌السلام) و عترتش کشته شدند!! اهل حرم، زنان و اطفال او اسیر گردیدند و سر او را بر سر نیزه زدند و در شهرها به گردش در آوردند و این مصیبتی است که همانند ندارد. ‌ای مردم! کدام مرد شما بعد از قتل حضرتش شادی می‌کند؟ یا کدامین چشم از شما، اشک خود را نگه می‌دارد و از ریختن آن بخل می‌ورزد؟ آری آسمان‌های هفتگانه در قتل او گریستند!! و دریاها با امواج خود بر او زاری نمودند و آسمان‌ها نیز با همه ارکان وجودی خویش، در عزای او ماتم گرفتند. زمین از همه جوانب خود و درختان با تمامی شاخه‌ها و ماهی‌ها و تمام لجه‌های دریاها و ملائکه مقرب الهی و تمام اهل آسمان‌ها برای او گریستند. ‌ای مردم!! کدامین قلب است که در شهادت حضرت از هم نگسلد؟ یا کدامین دل است که برای او ناله نکند؟ یا کدامین گوش است که این شکاف که در اسلام وارد شد را بشنود و آرام بگیرد؟!! ‌ای مردم!! ما به‌سان فرزند ترک و کابل، حالمان چنان شد که رانده شده، از هم پراکنده، بدون حمایت و از وطن خود دور افتاده بودیم و این همه در حالی بود که نه جرمی مرتکب شده بودیم و نه کار زشت و مکروهی از ما سر زده بود و نه شکستی شکافی در اسلام وارد کرده بودیم. آری، هرگز بمانند این را در روزگار پدران پیشین خود نشنیده بودیم و این یک امر نوظهور و بدعتی جدید بود. قسم به خدای سبحان!! اگر پیامبر به اینان به همان‌اندازه که سفارش ما را کرد و ما را وصی خود قرار داد، توصیه جنگ و قتال با ما می‌کرد، از آنچه با ما کردند، بیشتر نمی‌توانستند بکنند!!! انا لله و انا الیه راجعون؛ چه مصیبت بزرگی و چه فاجعه دلسوز و دردناک و رنج‌دهنده و ناگوار و تلخ و جانسوزی!!! ما، این همه را که به ما رسید به حساب خدا منظور می‌کنیم چرا که او شکست‌ناپذیر و انتقام‌گیر است.»در میان منابع موجـود، الملهوف علی قتلی الطفوف و مثیر الاحزان قدیمی ترین منابعی هستند که اولی به صورت کامل و دومی به صورت خلاصه، این خطبه را نقل کرده اند.
پس از پایان خطبه حضرت که حاوی نکات بسیار ارزشمند و حیات آفرین است فرزند صعصعة بن صوحان که پدرش از یاران صمیمی و بلند مرتبه حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود، برخاست و به خاطر مشکلی که در پاهای او بود، از حضرت سجاد (علیه‌السلام) عذرخواهی نمود و حضرت عذر او را پذیرفته و حسن ظن خود را به او ابراز نموده و از او تشکر نموده و برای پدرش از خداوند طلب رحمت فرمود.


۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۲.    
۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۳.    
۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۷، به نقل از لهوف.    
۴. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۱۵.    
۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۲.    
۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۳.    
۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۸، به نقل از لهوف.    
۸. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۱۶.    
۹. ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۱۳.    
۱۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۲.    
۱۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۳.    
۱۲. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۱۸.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۱۵۹-۱۶۰.






جعبه ابزار