• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطاطی و عرفان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گرایشهای عرفان ایرانی در ایجاد خطهایی با هویت ایرانی و تبیین ماهیت خوشنویسی مبتنی بر جهان بینی عارفانه، اهمیت بسیاری داشته اند. و این مقاله به رابطه این دو می پردازد.



الف) خطاطی و عرفان . میتوان مدعی شد رابطه عرفان و خطاطی با بهره گیری از نظام و اصولی مشخص شکل گرفته است، چنانکه این ارتباط تأثیر شگرفی در تدوین مبانی زیبایی شناسی و تحول صورت خطاطی داشته است. شاید بتوان خطاطی را (به ویژه در حوزه فرهنگ ایرانی) تَعیُّن روح عرفان در کالبد حروف و کلمات دانست.


هرچند ایجاد ساحت معنوی برای حروف و اعداد سابقه ای طولانی دارد، ولی تقریبآ از قرن چهارم که تدوین این ساحت آغاز شد، حروف به اعتبار حرف بودن صاحب معنی شده و به واسطه این اعتبار، علم الحروف (حروف، علم) ایجاد شد که از مباحث مورد توجه تصوف است. این اندیشه نخستین صوفیان که هر حرفی نهایتآ به پرستش خداوند میرسد، امکانات تقریبآ نامحدودی برای تفسیر حروف و کشف معانی تازه در آنها، در اختیار عارفان و شاعران و بعدها خوشنویسان، که بسیاری از ایشان در حلقه عرفا بودند، قرار داده است.
[۱] شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۸۱، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.

بعد از پیدایش زمینه های ارتباط میان خطاطی و عرفان، خوشنویس به سالک تبدیل میشود و ابزار این سلوکْ قلم، دنیای آن حرف و کلمه، و شرط آغاز آن سرسپردن به یک پیر با اعتقادی راسخ است.
[۲] سراج شیرازی، یعقوب بن حسن، ج۱، ص۱۰۳، تحفةالمحبین، در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ش.

گرایشهای عرفان ایرانی در ایجاد خطهایی با هویت ایرانی و تبیین ماهیت خوشنویسی مبتنی بر جهان بینی عارفانه، اهمیت بسیاری داشته اند. ارتباط صورت خط با معنا و کاربردهای مختلف در ایران قدیم نیز سابقه داشته است.
در فرهنگ اسلامی، کِنْدی از اولین کسانی بود که از حروف دلالتهای عددی بیرون آورد،
[۳] ابوالفرج محمد بن ابی یعقوب اسحاق بن محمدبن ، ج۱، ص۱۲.
هرچند منشأ آن را به حضرت علی علیه‌السلام بازمی گردانند.
[۴] نصر، حسین، ج۱، ص۲۱۴، علم در اسلام، به اهتمام احمد آرام، تهران ۱۳۶۶ش.
در هر صورت، از همان قرنهای ابتدایی بعد از اسلام ، نزد گروهی حروف به مثابه منبع معرفت جلوه میکردند
[۵] شیبی، کامل مصطفی، ج۱، ص۱۹۴ـ۱۹۵، الفکرالشیعی و النزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر الهجری، بغداد ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
و به تدریج، افکار متکی به ارزش حروف به ویژه در میان پیروان اهل تصوف گسترش یافت تا جایی که در قرن هشتم به پیدایش فرقه‌هایی منجر گردید که «معانی حروف و ارتباط آن‌ها با ذات حق» از پایه های اصلی اندیشه آن‌ها بود.
[۶] زرین کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۵۵، دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۲ش.
فرقه های حروفیه و نقطویه از این جمله اند. به نظر می‌رسد حضور این فرقه‌ها در شکل گیری مبانی زیبایی شناختی و ابداع شیوه های خوشنویسی ایرانی، از جمله خط نستعلیق موثر بوده است، چنانکه به عقیده لینگز تصوف از عوامل اصلی شکوه خوشنویسی در قرن هفتم محسوب میشود. البته باید توجه داشت که تبیین مبانی نظری خوشنویسی از مدتها پیش از حروفیه آغاز گردیده است. به گفته عبداللّه صیرفی
[۷] صیرفی، عبداللّه بن محمود، ج۱، ص۱۵، آداب خط، در نجیب مایل هروی، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
، چون درون از کدورت خالی شود، خط نیکو خواهد شد. این توصیه که بعدها در رساله باباشاه اصفهانی
[۸] باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۴۹، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
در قالب اصل یازدهم (صفا) جلوه گر شد، در واقع برگرفته از صفت آیینگی درون انسان است.


طبق رساله آداب المشق باباشاه اصفهانی، آموختن خط منوط به طی مراحلی است. در ابتدای فصل دوم این رساله
[۹] باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۴۹، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
اجزای خط به تحصیلی و غیرتحصیلی تقسیم شده است. اجزای غیرتحصیلی پس از حاصل شدنِ اجزای تحصیلی به دست میآیند و شامل پنج جزءاند، از جمله سواد و بیاض. اجزای تحصیلی با ممارست و مداومت کاتب به دست می‌آید و خود دوازده جزء است: ترکیب، کرسی، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازی، نزول مجازی، اصول، صفا و شأن. نُه جزء اول به ظاهر یا اصول و قواعد خط میپردازد، ازجمله محل قرارگرفتن و اندازه حروف و کلمات، چگونگی حرکت قلم و مختصات حروف و‌ به‌طور کلی حسن تشکیل و حسن وضع (مانند آموختن مبانی مقدماتی و فنی همه هنرها). جزء دهم (اصول) مابه ازای خارجی در وجهی از صورت خط ندارد و قاعده‌ای اجرایی مانند «ترکیب» یا قوت نیست، بلکه زمانی محقق می‌شود که اصول پیشین (اجزای تسعه) رعایت شده باشند و کلیت صورت، شکل پذیرفته باشد.
اصولْ به منزله جان و کیفیتی حاصل از اعتدال در ترکیب اجزای تسعه است که به منزله جسماند. نقصان هریک از اجزایِ نه‌گانه، خط را از کمال صوری ساقط می‌کند. اصل دهم نشان دهنده تأثیر مبانی عرفانی در مراحل تکامل خوشنویس یا طی طریق است. صفا در خوشنویسی مرحله آمادگی برای تحصیل مرحله پایانی یا شأن است. خوشنویس اگر در اصول بماند و به صفا نرسد، به شأن دست نخواهد یافت.
[۱۰] باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۱، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
بنابراین اجزای مربوط به تحصیل فن خط در اصل اول متوقف می‌شوند، حال آن‌که صفا و شأن مربوط به تحصیل کیفیتِ غیرصوریاند و تنها بعد از تحصیل آن‌ها میتوان مدعی درک ماهیت و جوهر خوشنویسی شد، که مبیّن ماهیت عرفانی اصول خوشنویسی نیز هست.


در فصل اول آداب المشق که بیش از دیگر رسالات خوشنویسی مبتنی بر اصول عرفانی است، برای شروع، به کاتب یا خوشنویس توصیه گردیده است که از صفات ذَمیمه پرهیز و صفات حمیده را کسب کند.
[۱۱] باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۴۸ـ ۱۴۹، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
محتوای این فصل حتی در ظاهر کلام، متأثر از مرصادالعباد نجم رازی
[۱۲] نجم رازی، عبداللّه بن محمد، ج۱، ص۳۶۴، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۵ش.
است.
گرچه در فرهنگهای دینی هیچ فعالیتی جدا از اخلاق نیست، در رسالات خوشنویسی این امر تقریبآ مؤکد است.
[۱۳] صیرفی، عبداللّه بن محمود، ج۱، ص۱۵، آداب خط، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش..
[۱۴] سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۱۰، اصول و قواعد خطوط ستّه، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
بی تردید وضع جزء صفا از تأثیرات رساله صراط السطور سلطان علی مشهدی است و هرچند تقریبآ در همه رسالات مهم بر تهذیب نفس تأکید شده است، اما تأکید بر آن به عنوان اصلی از اصول خط و از ضروریات تکامل خوشنویس، از ابتکارات باباشاه اصفهانی است. وضع شأن نیز از ابداعات اوست.


صفا از اصطلاحات صوفیه و به معنای پاکی طبع از زنگار کدورت و دوری از مذمومات است که اصل آن انقطاع دل از اغیار و فرعش خلوت از دنیاست
[۱۵] سجادی، جعفر، ذیل «صفا»، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران ۱۳۷۰ش.
و در متون صوفیانه بارها تأکید شده است که انسان بی صفا آماده پذیرش هیچ معنایی از عالم غیب نیست.
[۱۶] اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلّان الوفاء، ج۴، ص۱۳، چاپ عارف تامر، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
[۱۷] نظامی، ال یاس بن یوسف، ج۱، ص۱۴۰۶ـ۱۴۰۷، کلیات خمسه حکیم نظامی گنجوی، مقدمه و شرح حال از شبلی نعمانی، چاپ م درویش، تهران ۱۳۶۶ش.
[۱۸] مولوی، جلال الدین محمدبن محمد، ج۱، دفتر۱، ص۲۱۳ـ۲۱۵، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد الین نیکلسون، تهران: انتشارات مولی.
باباشاه اصفهانی صفا را مانند دیگر حالات عرفانی، نوعی تجربه شخصی دانسته است که طبع را مسرور و چشم را نورانی می‌کند و بی تصفیه قلب و زدودن کدورت از دل دسترسی به آن ممکن نیست و می‌افزاید چون اصول و صفا به شأن پیوندد بعضی آن را مزه و بعضی اثر می‌گویند.
[۱۹] باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۱، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.

برای رسیدن به صفا خوشنویس می کوشد خط خود را (مانند درون) پیراسته و رها از تقلید صرف کند و آماده شود که درک خود از زیبایی را در عالم ممکن آشکار سازد، بنابراین در این مرحله ابداعی صورت نمیگیرد.
[۲۰] عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۴۶۲، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
از طرفی، صفا در خوشنویسی معادل اتصال به حق نیست، بلکه آمادگی برای اتصال است. خط خوشنویس در این مرحله کیفیتی فراتر از اصول (جزء دهم) است و پاکی و سلامت بیشتری دارد. خطی که فقط نهایت تلاش در رعایت قواعد ظاهری در آن صورت گرفته گشادگی و نورانیت ایجاد نمیکند، اما خطی که این مرحله را پشتسر گذاشته باشد، به شفافیتی دست مییابد که نظر در آن برای هنرمند لذتبخش میگردد
[۲۱] سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۷۵، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۲۲] حسین الهی قمشه ای، «شأن و صفا، ج۱، ص۱۹۵، نگاهی به رساله آداب المشق میرعماد»، فصلنامه چلیپا، سال ۱، ش ۱ (تابستان ۱۳۷۰).
و بیانگر نوعی تعادل است بین صاحب اثر و اثر. در این مرحله، خط هنرمند آماده ظهور ویژگی تازهای است.


شأن جزء دوازدهم از اجزای خوشنویسی و مرتبه متعالی آن است. در اصطلاح صوفیه شأن برابر است با صورت عالم در مرتبت تعین اول.
[۲۳] سجادی، جعفر، ذیل «شئون»، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران ۱۳۷۰ش.
طبق رساله باباشاه اصفهانی،
[۲۴] حسین الهی قمشه ای، «شأن و صفا، ج۱، ص۱۹۵، نگاهی به رساله آداب المشق میرعماد»، فصلنامه چلیپا، سال ۱، ش ۱ (تابستان ۱۳۷۰).
شأن حالتی است که چون در خط پیدا شود، کاتب از تماشای آن مجذوب و از خود فارغ شود. این کیفیت به یمن صفات حمیده، عارض نفس انسانی میشود و هر کسی توان ادراک این صفت را در خط ندارد.
در بخشِ اولِ تعریفِ باباشاه اصفهانی
[۲۵] باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۱، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
از شأن، به چند اصطلاح خاص تصوف مانند جذبه، استغنا، جمال و جلوه برمی خوریم که نحوه به کارگیری آن‌ها نشان از آگاهی نویسنده از زبان رمزی عرفا و معانی خاص این اصطلاحات دارد. او مشق را بهانه و وسیله ای در سیروسلوک خوشنویس (عارف) دانسته که هدف آن تجلی حضرت حق است
[۲۶] اسیری لاهیجی، محمدبن یحیی، ج۱، ص۴، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ش.
که به مدد طی مرحله صفا بر سالک آشکار میشود و چنانچه انسان به آن مرحله دست یابد، یعنی به شأن برسد، مرتبهای از مراتب وجود را درک کرده است. سیدعلی همدانی در وصف یکی از اجزای خط، یعنی نقطه، از مفهوم شأن و تعیّن اول که از آن میتوان به ابداع و خلاقیت و ظهور فردیت در خوشنویسی تعبیر کرد، به تفصیل سخن گفته است.
[۲۷] اسیری لاهیجی، محمدبن یحیی، ج۱، ص۸ـ۱۰، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ش.

در تفسیر آیه ۲۹ سوره الرحمن آمده‌است که هیچ‌یک از کارهای خدا تکراری نیست و هیچ شأنی از او مانند شأن دیگرش نیست، هرچه میکند به ابداع است.
[۲۹] علامه طباطبائی،تفسیر المبزان ،آیه ۲۹ سوره الرحمن.
به اعتبار معنای این آیه، شأن همان مرتبه ابداع است که انسان، در ساحت انسانی، قادر به رسیدن به آن است. بدین ترتیب، شأن (به قدر درک خوشنویس) غایت کمال ممکن از مظاهر حق، به مدد سیر و سلوک است. به همین سبب، باباشاه اصفهانی
[۳۰] باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۱، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
کاتبِ صاحب شأن را از لذات عالم مستغنی دانسته، زیرا در واقع او طالب جمال است و آنچه دریافته «به دستیاری قلمْ صورت آن بر صفحه کاغذ کشیده می شود». گفته می شود چنانچه صفت شأن در خط پیدا شود، خوشنویس هیچگاه از تماشا و لذت بردن از اثر خویش سیر نمی گردد،
[۳۱] حمیدرضا قلیچ خانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته، ذیل «شأن»، تهران ۱۳۷۳ش.
زیرا در جلوه ذات احدیت می نگرد. ویژگی منحصر خوشنویسِ صاحب شأن درک خاص او از ظهور حضرت حق است، زیرا او صاحب کشفی است که متعلق به خود اوست، و حتی اگر وی را مبدع ندانیم، واسطه ظهور ابداع است.
براثر شأن، خوشنویس تجربه ای دیگر را می آزماید که شاید بتوان از آن به عنوان رهایی یاد کرد، رهایی از آنچه مانع وصل او به عین الیقین بوده است. در این مرحله، روشنی و شفافیت خط او بر اثر رهایی از قواعد این جهانی و تقلید است. شکی نیست که خوشنویس تقلید را تا تحصیل اجزای نه گانه و رسیدن به اصول، باید وجهه همت خود سازد، اما توقف در آن باعث کدورت است. شأن، ظهور فردیت خوشنویس در هنرش است. او در متن تجربه ای قرار میگیرد که شاید بتوان آن را نوعی خلاقیت ناب دانست.


به نظر می رسد اهل تصوف و پیروان برخی فرقه ها نباید به تحول شکلی و ماهوی خوشنویسی بی تفاوت بوده باشند. چنانکه مثلا حروفیه و نقطویه چهره انسان را امّ الکتاب می نامیدند و بر همین اساس، حروف را به چهره انسان تشبیه می کردند.
[۳۲] ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ج۱، ص۱۲۴، جنبش نقطویه، قم ۱۳۸۳ش.
در این نوع تفکر باطنی، باید به پیوند میان بررسی رموز خطوط چهره انسان و خطوط خوشنویسی توجه کرد که سرچشمه ای برای پدیدارشناسی صور تمثیلی به شمار می آید.
[۳۳] کوربن، هانری، ج۲، ص۹۸، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبائی، تهران ۱۳۷۰ش.
این گونه تشبیهات نشانه گرایشی اعتقادی نیستند، اما گاهی در تعلیم حروف به کار می روند، مانند تحدیق (چون مردمک چشم گرد کردن) که اصطلاحی است در مورد درست نوشتن حلقه های بعضی حروف گرد.
[۳۴] ابوحیان توحیدی، رسائل ابیحیان التوحیدی، ج۱، ص۲۴۶، چاپ ابراهیم کیلانی، دمشق.
[۳۵] شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۱۵۵، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.

ارتباط فرقه حروفیه با خط از آن‌جا آغاز می شد که بر پایه اعتقاد آنان، اساس شناخت خدا لفظ است، زیرا ارتباط با او از راه لفظ انجام می‌پذیرد،
[۳۶] شیبی، کامل مصطفی، ج۱، ص۲۱۲، الفکرالشیعی و النزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر الهجری، بغداد ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
اما نکته حائز اهمیت این است که فضل اللّه حروفی (مؤسس این فرقه) در این شیوه تفکر، گرایش ایرانی را نیز دخیل کرد
[۳۷] شیبی، کامل مصطفی، ج۱، ص۲۰۰، الفکرالشیعی و النزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر الهجری، بغداد ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
و با آرای خود فصل جدیدی در بازی با حروف آغاز کرد (حروفیه). شاید انگیزه تغییر در شکل حروف و ایجاد خطی خاص برای زبان فارسی که بعدها در نوشته های حروفیه از جمله محمود پسیخانی (متوفی ۸۳۱) نیز بر آن تأکید شده است، از همین‌جا باشد.
[۳۸] ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ج۱، ص۲۰۷، جنبش نقطویه، قم ۱۳۸۳ش.
احتمالا بر اثر قوت همین اندیشه، در اوایل قرن نهم، فارسی نویسی با خطی ویژه حتی در هند رایج شد.
[۳۹] سراج شیرازی، یعقوب بن حسن، ج۱، ص۹۴، تحفةالمحبین، در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ش.

ارتباط برخی از رویدادهای زندگی موسس حروفیه با تحولات خوشنویسی، از جمله پیدایش خط نستعلیق در نیمه دوم قرن هشتم، احتمال تأثیر این فرقه را در این تحولات تقویت میکند. احتمالا در محافل متأثر از اندیشه باطنی، به ویژه در تبریز آن روزگار، نیز درباره نگارش تأمل میکردند
[۴۰] فرانسیس ریشار، جلوه های هنر پارسی، نسخه های نفیس ایرانی قرن ۶ تا ۱۱ هجری قمری موجود در کتابخانه ملی فرانسه، ج۱، ص۶۱، ترجمه ع روح بخشیان، تهران ۱۳۸۳ش.
و وجود اندیشه صوفی گری شیعی و متمایل به ملی گرایی ایرانی، ابداع خطی جدید را تبلیغ میکرده است. از شواهد این نظر، جایگاه حضرت علی علیهالسلام، مقتدای عارفان و اهل تصوف شیعی، در پیدایش خوشنویسی است که در اکثر رسالات و اظهارات خوشنویسان این عصر و بعد از آن هویداست، چنانکه گفته میشد ابنمقله در عالم خواب از آن حضرت تعلیم گرفته است .
[۴۱] سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۰۷، اصول و قواعد خطوط ستّه، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.

از جمله دلایل دیگر ارتباط حروفیه با تاریخ تحول خوشنویسی، حضور برخی از خوشنویسان بزرگ از جمله معروف بغدادی در ماجراهای حروفیه است که یکی از قدیمترین آثار به خط نستعلیق به نام او ثبت شده است
[۴۲] مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، ج۳، ص۹۱۵، تهران ۱۳۶۳ش.
.


از سده هفتم، استفاده از اصطلاحات خوشنویسی در اشعار عرفانی شاعرانی چون عطار ، مولوی ، سعدی ، حافظ و جامی بسیار رایج شد و در بین شاعران سبک هندی به اوج رسید. از آن جمله است، خطاطان بزرگی نظیر ابن مُقله ، ابن بوّاب و یاقوت مستعصِمی، نام اقلامی چون محقَّق و نَسخ و ریحان، اصطلاحاتی مانند سیاه مشق و سواد و بیاض، ابزارهای خطاطی همچون قلم و دوات و مسطر. همچنین از آن‌جا که خطاطان ایران بیش از هر چیز به کتابت اشعار میپرداختند و با شاعران پیوندی نزدیک داشتند، برخی خوشنویسان به شاعری و برخی شاعران به خوشنویسی روی آوردند. از گروه اول، کاتبی ترشی زی ، امیرشاهی سبزواری ، صائب تبریزی ، وصال شیرازی و فرزندانش، و از گروه دوم سلطانعلی مشهدی ، میرعلی هروی و مجنون رفیقی هروی را می توان یاد کرد. گرایش به کتابت شعر در بین خطاطان هند هم رایج شد که از آن میان زیب النساءبیگم و داراشکوه، شاهزادگان بابری هند، و غلام محمد هفتقلمی دهلوی در این زمینه شهرت دارند.
[۴۳] دانشنامه ادب فارسی، به سرپرستی حسن انوشه، ج۲، ص۵۵۹، ج ۲، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱ش، ذیل «خوشنویسی و ادب فارسی» (از علی چراغی و بابک آتشینجان).
[۴۴] دانشنامه ادب فارسی، به سرپرستی حسن انوشه، ج ۲، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱ش، ذیل «خوشنویسی و ادب فارسی» (از علی چراغی و بابک آتشینجان).
[۴۵] محمودی، آزاد، اصطلاحات خوشنویسی در شعر شاعران بزرگ ایران، تهران ۱۳۸۷ش.



ب) آموزش، اهمیت و مرتبه والای قلم در دین اسلام و ضرورت کتابت کلام خدا، مسلمانان را از همان آغاز به صرافت یادگیری و یاددهی کتابت انداخت. در صدر اسلام کسی که بیش از همه در پیشبرد و زیبایی خط عربی کوشید، امام علی علیهالسلام بود.
[۴۶] مصطفی عالی افندی، مناقب هنروران، ج۱، ص۱۳، استانبول ۱۹۲۶.
توصیه های منسوب به وی درباره چگونگی تراشیدن و قَطزدن قلم،
[۴۷] صیرفی، عبداللّه بن محمود، ج۱، ص۱۹، آداب خط، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
یا فاصله بین سطرها و تجمیع حروف،
[۴۸] آملی، شمس الدین محمدبن محمود، ج۱، ص۳۷، فن خط، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
حاکی از آن است که آن حضرت از نخستین آموزگاران خوشنویسی بوده است.


احْوَل سگزی در زمان مأمون (حک: ۱۹۸ـ۲۱۸)، قواعدی برای خط تدوین کرد و در این زمینه رسالاتی نوشت.
[۴۹] حبیب اصفهانی، تذکره خط و خطاطان، ج۱، ص۵۰، ترجمه رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ش.
گویا اندکی بعد، آموزش خوشنویسی به دربار راه یافت و خلیفه و فرزندانش به یادگیری این فن روی آوردند. چنانکه ابن ندیم
[۵۰] ابن ندیم ،ابوالفرج محمد بن ابی یعقوب اسحاق،الفهرست، ج۱، ص۱۱ـ۱۲.
از خوشنویسی به نام ابوالحسین اسحاقبن ابراهیم تمیمی یاد کرده است که تعلیم خلیفه مقتدر (حک: ۲۹۵ـ۳۲۰) و فرزندانش را به عهده داشت و رسالهای به نام تحفةالوامق نوشت. این اثر نخستین رساله در باب خط است که در منابع از آن یاد شده است.
[۵۱] حبیب اصفهانی، تذکره خط و خطاطان، ج۱، ص۵۱، ترجمه رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ش.
رسالات پراکنده دیگری نیز به زبان عربی درباره خط و قلم و ابزارهای کتابت نوشته شد، همانند کتاب الخط و القلم از ابی الربیع محمدبن لیث آذرباد الکاتب (متوفی اواخر سده دوم؛
[۵۲] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۲۶، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
و رسالهای در خط و قلم از ابن قتیبه دینوری (سده سوم)
[۵۳] ابن قتیبه، رسالة ابن قتیبه فی الخط و القلم، ج۱، ص۱۶۱ـ۱۶۶، چاپ هلال ناجی، در المورد، ج ۱۹، ش ۱ (ربیع ۱۴۱۰).


۱۰.۱ - سده چهارم

در اوایل سده چهارم، ابوعلی محمدبن علی، ابن‌مُقْلَه و برادرش ابوعبداللّه حسین بن علی، قوانین خط را بر پایه قواعد هندسی مدون کردند
[۵۴] قلقشندی، ج۳، ص۱۳.
و اندازه و تناسب هر حرف را براساس نقطه لوزی شکل و الف و دایره به قاعده درآوردند.
[۵۵] احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۱۶، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
[۵۶] شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۱۸، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.
ابن مقله همچنین رسالاتی از جمله میزان الخط نوشت
[۵۷] فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۷۶، تعلیم خط، تهران ۱۳۷۶ش.
که بعدها بسیاری از خوشنویسان در تربیت شاگردان از آن بهره گرفتند.
[۵۸] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۲۶، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.

در واقع پس از ابن مقله و شاید به تقلید از او، رساله نویسی در باب خوشنویسی سنّت شد. چنانکه علاوه بر بیش‌تر خوشنویسان، بسیاری از ادیبان هم فصلی از تألیفات خود را به گفتگو درباره آداب دبیری و منشی گری اختصاص می دادند و دست کم در قسمتهایی از این فصول، مستقیمآ از قوانین خطاطی و آمادهسازی ابزارهای کتابت سخن میگفتند.
[۵۹] ابن ندیم ،ابوالفرج محمد بن ابی یعقوب اسحاق،الفهرست.
[۶۰] عنصرالمعالی، کیکاوس بن اسکندر، ج۱، ص۲۰۷ـ۲۱۵، قابوسنامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۸۵ش.
[۶۱] خیام، عمربن ابراهیم، ج۱، ص۶۵ـ۶۹، نوروزنامه، چاپ علی حصوری، تهران ۱۳۸۵ش.
[۶۲] قلقشندی،ج ۲ و ۳ .

ابن بوّاب، خوشنویس شهیر سده چهارم و پنجم، سنّت آموزش منظوم خوشنویسی را بنیان نهاد و در قصیده مشهور رائیه، دقایق و ظرایف انتخاب قلم، چگونگی تراشیدن و قطزدن آن، و آمادسازی کاغذ را شرح داده است.
[۶۳] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۲۶ ـ ۲۷، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
از آن پس، بسیاری از خوشنویسان شیوه آموزش منظوم ابن‌بوّاب را تقلید کردند، از جمله زین الدین شعبان الآثاری (متوفی ۸۲۸) در الفیه العنایة الربانیة فی الطریقة الشعبانیة،
[۶۴] قلقشندی، ج۳، ص۱۴.
سلطانعلی مشهدی (متوفی ۹۱۹)
[۶۵] سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص ۷۱ـ ۸۳، مشهد ۱۳۷۲ش.
، مجنون رفیقی هروی (متوفی اواسط قرن دهم)
[۶۶] مجنون رفیقی هروی، آداب المشق، ش ب، ص ۱۶۱ـ ۱۸۱،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
؛
[۶۷] مجنون رفیقی هروی، آداب المشق، ش الف، ص ۲۰۹ـ۲۳۶،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
، و حتی خوشنویس متأخری چون عمادالکتاب قزوینی (متوفی ۱۳۱۵ش) در یک مثنوی تعلیمی.
[۶۸] حمیدرضا قلیچ خانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته، ج۱، ص۴۰۳ـ ۴۰۵، تهران ۱۳۷۳ش.
با این همه بسیاری از مؤلفانِ رسالات آموزشی، مطالب قصیده رائیه ابن‌بوّاب را اخذ و اقتباس کردند.
[۶۹] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۲۶ ـ ۲۷، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.


۱۰.۲ - سده پنجم

از سده پنجم که فراگیری خوشنویسی اهمیت یافت، بسیاری از خوشنویسان و غیرخوشنویسان آشنا به رموز خط، رسالاتی درباره آموزش خوشنویسی و شناخت ادوات و فنون وابسته بدان، به زبانهای عربی و فارسی تألیف کردند. از مهمترین این رسالات به عربی، یکی عُمدةالکُتّاب و عُدةُ ذویالالباب از معزّ بن بادیس صَنهاجی (متوفی ۴۵۴ یا ۴۵۵) است که در آن از ویژگیهای قلم خوب (ص ۲۶ـ۲۹) و انواع مرکّب، لیقه و کاغذ به تفصیل سخن رانده است. دیگر منهاج‌الاصابة فی معرفة الخطوط و آلات الکتابة، اثر محمدبن احمد زفتاوی، درباره تاریخ خط و ادوات کتابت و وضع حروف قلم ثلث،
[۷۰] شریفی، محمد، ج۱، ص۱۴۹، اللوحات الخطیة فیالفن الاسلامی، المرکبة بخط الثلث الجلی، دراسة فنیة فی تاریخ الخطالعربی، دمشق ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
و رسالة فی الخط و بَریِ القلم، او، تحفة اولی‌الالباب فی صناعة الخط و الکتاب (بیروت ۱۹۹۷) تألیف عبدالرحما‌ن‌بن یوسف‌بن صائغ (متوفی ۸۴۵)، مشتمل بر اطلاعاتی سودمند درباره تاریخ خط، ابزارهای کتابت، و آموزش اقلام مختلف. از رسالات معروفی که تا پیش از دوره صفویان در تعلیم خوشنویسی نگاشته شده باید از آداب خط عبداللّه صیرفی (قرن هشتم) و تحفةالمحبین سراج شیرازی (قرن نهم)، نامبرد که اولین رسالات شناخته شده به فارسی‌اند.
[۷۱] سراج شیرازی، یعقوب بن حسن، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، تحفةالمحبین، در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ش.

تا پیش از ظهور میرعلی تبریزی در نیمه نخست سده نهم و ابداع و ترویج خط نستعلیق، بیشتر خطاطانِ رسالهنویس شرح قواعد این خط را هم به نگارشهای خود افزودند. دو رساله منظوم صراط السطور سلطانعلی مشهدی، و آداب المشق و رساله منثور سوادالخط،
[۷۲] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۴۵، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۷۳] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۶۱ ـ ۶۲، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
هر دو از مجنون‌رفیقی‌هروی، را باید در شمار مهمترین این رسالات آورد.

۱۰.۳ - سده نهم

از نیمه نخست سده نهم و سرتاسر سده دهم، نوشتن رسالات آموزشی در زمینه خوشنویسی و فنون وابسته بدان به اوج رسید
[۷۴] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۳۴، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
، رساله مدادالخطوطِ میرعلی هروی (متوفی ۹۵۱)، آداب المشق از باباشاه اصفهانی (اواخر سده دهم)؛ و فوایدالخطوط از محمدبن دوست محمد بخاری (نوشته در ۹۵۵) نمونه‌هایی از رسالات این دورهاند.
[۷۵] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۵۰ ـ ۵۲، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۷۶] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۵۴ ـ ۵۵، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۷۷] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۷۴ ـ ۷۵، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.

در همین ایام، دیباچه‌نویسی بر مرقّعات که از اواخر دوره تیموریان (۸۰۷ـ۹۱۳) آغاز شده بود، به شکوفایی چشمگیری رسید، اگرچه در این دیباچه‌ها سخنی از مسائل فنی خوشنویسی به میان نیامده، ذکر نام و نقش استادان بزرگ در آموزش خوشنویسان دیگر و تأثیر تعیین کننده‌شان در تحول شیوه‌های مختلف خوشنویسی، به آن‌ها وجه‌های تعلیمی داده است. به علاوه تکبرگهایی از آثار قلم استادان پیشین در این مرقعات، همواره سرمشق نوآموزان خوشنویسی و حتی خوشنویسانی بوده است که سالهای آموزششان را پشت سر نهاده بودند
دو نمونه از مرقعات معروف با دیباچه مفصّل عبارتاند از: مرقع مشهور بهرام‌میرزا صفوی با دیباچه‌ای به قلم دوست محمد گواشانی هروی که در ۹۵۱ به اتمام رسید، و مرقعی که قطبالدین محمد قصه خوان در ۹۶۹ به نام و برای شاه طهماسب صفوی تدوین کرد.
[۷۸] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۶۳ ـ ۶۴، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۷۹] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۶۶، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
در همین دوره، در دربار عثمانیان و بابریان هم مرقعاتی با دیباچههایی سودمند برای آموزش آماده شد، از جمله دیباچه محمد چندره‌چی زاده در ۹۸۰ بر مرقعی که برای سلطانمراد سوم عثمانی نوشته شد ، و دیباچه مرقع گلشن و گلستان در دوره سلطنت جهانگیرشاه بابری (حک: ۱۰۱۴ـ۱۰۳۷)، که ظاهرآ هر دو را مولانا محمدحسین کشمیری زرین قلم کتابت کرد.
[۸۰] سهیلی خوانساری، احمد، ج۱، ص۱۶، «مرقع گلشن: تحلیلی از یک سند تاریخی»، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۷۳ (آبان ۱۳۴۷).
اندکی پیش از آن، در ۹۰۸، محمدبن حسن طیبی شافعی نمونه‌هایی از اقلام گوناگون را در مجموعه‌ا‌ی مرقع‌ مانند گرد آورد و دیباچه‌ای بر آن نوشت و به آخرین فرمانروای مملوکی مصر ، قانصوه غوری، تقدیم کرد. این مجموعه جامع محاسنکتابة الکتّاب نام دارد.
[۸۱] فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۳۱۰، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
[۸۲] بلر، شیلا، ج۱، ص۳۱۷، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.

پس از این دوره، رساله نویسی در باب آداب خوشنویسی رو به افول نهاد. از معدود نمونه های بهجا مانده، رساله احیاءالخط زین العابدین خویی است در زمینه اصول کتابت قلم کوفی در ۱۳۲۲، به فرمان مظفرالدین شاه قاجار ، که در تهران به چاپ سنگی رسید.
[۸۳] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۸۰، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
دو نمونه منظوم هم از دوره قاجار در دست است: مثنوی تعلیمی عمادالکتاب قزوینی
[۸۴] حمیدرضا قلیچ خانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته، ج۱، ص۴۰۳ـ۴۰۵، تهران ۱۳۷۳ش.
و سراج الکاتبین از حسن عشقی مؤید نظام.
[۸۵] حبیبی آزاد، ناهید، ج۱، ص۲۳۲ـ۲۳۳، کتابشناسی خط و خوشنویسی، تهران ۱۳۷۵ش.
همچنین در ۱۲۶۵، شیخ غلام نبی بن غلامحسین رساله ک حلال عیون را در آداب خط در هند نوشت.
[۸۶] فهرست نسخه های خطی فارسی کتابخانه دکتر ذاکرحسین جامعه ملیه اسلامیه (دهلی نو)، دهلی نو: مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۱۹۱، ۱۳۷۷ش.



مطالبِ رسالات آموزشی، با چشم پوشی از تفاوتهای جزئی، به قرار زیر است:
۱) بیان فضیلت خط خوش و نقل آیات قرآن و سخن بزرگان دین و عالمان در این باره.
۲) ذکر سلسله استادان و سرآمدان خوشنویسی و بیان جایگاه هریک در تحول و تکامل انواع خطوط.
۳) معرفی و بیان خاستگاه و خواص و کاربردهای ویژه اقلام گوناگون.
۴) تشریح قواعد صوری و اصول عملی خوشنویسی که نوآموز باید با تمرین و مشق مداوم آن‌ها را فراگیرد.
۵) بیان صفات پسندیده و ناپسندی که کاتب باید بدانها آراسته یا از آن‌ها به دور باشد و آدابی که باید در ظاهر و باطن رعایت کند.
۶) چگونگی آماده کردن اسباب خوشنویسی و بیان ویژگیهای انواع مرغوب هریک.
۷) بیان شرایط متناسب زمان و مکان کتابت و ویژگیهای ابزارهای کتابت در زمانها و آب و هواهای مختلف.
[۸۷] فاضل نیشابوری، فضل اللّه، ج۱، ص۸۳ـ۸۶، «بررسی و مقایسه دستورالعملهای مندرج در رساله‌های خوشنویسی فارسی».

محتوای نسبتآ یکسان این رسالات حکایت از قوانین مدون و دیرپای آموزش خوشنویسی در سراسر سرزمینهای اسلامی دارد. درحقیقت، دامنه فراگیر آموزش خوشنویسی از دربار خلفا و فرمانروایان تا فضای مدارس و مکاتب علمی و دینی را دربرمی‌گرفت و یادگیری خوشنویسی از دروس مهم در جایجای قلمرو اسلامی بود.
[۸۸] شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۳۶، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.

آموزش خوشنویسی به شاهزادگان و درباریان، سنّتی پایدار بود. حضور ابن مقله در مقام وزارت سه تن از خلفای عباسی را نمی توان جدا از این امر دانست. عضدالدوله دیلمی خوشنویسی را از ابوعبداللّه، برادر همین خوشنویس، آموخت.
[۸۹] سلیمان سعدالدین مستقیم زاده، تحفه خطاطین، ج۱، ص۳۵۷، استانبول ۱۹۲۸.
راوندی
[۹۰] محمدبن علی راوندی، کتاب راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آل سلجوق، ص ۴۳،چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ش.
دایی اش، محمودبن محمد راوندی، را آموزگار خوشنویسی طغرل سلجوقی خوانده و مستقیم زاده
[۹۱] سلیمان سعدالدین مستقیم زاده، تحفه خطاطین، ج۱، ص۵۲۰، استانبول ۱۹۲۸.
از تعلیم خوشنویسی مسعود غزنوی نزد ابن‌هلال یاد کرده‌است. شاهزادگان تیموری، ابراهیم‌سلطان و میرزابایسنغر، خوشنویسی را به ترتیب نزد پیرمحمد شیرازی
[۹۲] مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، ج۴، ص۱۰۱۳ـ۱۰۱۴، تهران ۱۳۶۳ش.
و شمس‌الدین بایسنغری
[۹۳] احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۲۹، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
آموختند. آموزش خوشنویسی در دربار صفویان چنان رونق گرفت که بسیاری از شاهزادگان و شاه‌دختان صفوی، هم نزد استادان سرشناس خط و هم با سرمشق گرفتن از نمونه خط استادان پیشین که در مرقعات گرد آمده بود، خوشنویسی می‌آموختند .منشی قمی
[۹۴] احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۱۳۷، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
از مشق نستعلیق شاه‌طهماسب صفوی در کودکی یاد کرده است. ناصرالدین‌شاه قاجار که به خوشنویسی رغبتی تمام داشت، از میرزامحمدرضا کلهر سرمشق خط می‌گرفت.
[۹۵] آغداشلو، آیدین، ج۱، ص۱۴، از خوشی‌ها و حسرتها، برگزیده گفتارها و گفتوگوها ۱۳۷۰ـ ۱۳۵۳، تهران ۱۳۷۸ش.
همچنین میرزاغلامرضا اصفهانی در دوره ناصرالدینشاه، معلم خط فرزندان دربار و مستوفی‌ز‌ادگان بود .
اشتیاق به فراگیری خوشنویسی به دربار ایران منحصر نبود. نگارش عمدةالکتاب به معزّبن بادیس، از فرمانروایان زیری افریقا ، منسوب است (سطور پیشین). راهیافتن برخی از خوشنویسان ایرانی به دربار بابریان، اشتغال ایشان به آموزش خوشنویسی در آن دیار را در پی داشت، مانند عبدالرشید دیلمی که در اکبرآباد (آگرا) به تعلیم خط داراشکوه، جهان‌آرا و زیب‌النساء گماشته شد
[۹۶] مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، ج۱ـ۲، ص۳۹۳، تهران ۱۳۶۳ش.
[۹۷] چغتائی، محمدعبداللّه، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، «خط نستعلیق در پاکستان و هند، سرچشمه هنری که از ایران جاری شد و در شبه قاره گسترش یافت»، ترجمه از اردو به فارسی، محمدجعفر جوان، هنر و مردم، ش ۱۵۱ (اردیبهشت ۱۳۵۴).
و میرمحمدباقر فرزند میرعلی هروی که گویا در کارگاهی کاتبان جوان را آموزش میداد . فرمانروایان عثمانی هم از ذوق خوشنویسی بیبهره نبودند. به گفته شیمل،
[۹۸] شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۷۱، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.
سلطانمحمد فاتح این فن را از حسنبن عبدالصمد صامسونی آموخت و فرزندش، بایزید دوم، نزد شیخحمداللّه آماسی تلمذ کرد.
اساساً یادگیری خوشنویسی در عالم اسلام مختص گروه و طبقهای خاص نبود،
[۹۹] مایل هروی، نجیب، ج۱، صنوزده، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
بلکه از ارکان تحصیلات عمومی مسلمانان به شمار میرفت. محمدبن هندوشاه شمس منشی کتابت را، در کنار سیاحت، از نخستین تعلیمات عربها به فرزندانشان شمرده است. در بسیاری از مراکز آموزشی (نظامیه‌ها، مدارس، مقابر و خانقاه ها)، بسیاری از طلاب به کتابت نُسَخ می‌پرداختند. ابن بطوطه
[۱۰۰] ابن بطوطه، رحلة ابن‌بطوطة، ج ۱، ص ۱۰۸،چاپ علی منتصر کتانی، بیروت ۱۳۹۵
از حلقه‌های درس مسجد دمشق یاد کرده است که در آنها، کودکان در کنار یادگیری قرآن، خوشنویسی را نزد معلمانی میآموختند که کارشان اختصاصآ آموزش فن خط بود. محمدبن حسن طیبی، خوشنویس دوره ممالیک مصر، در عریضهای از سلطان قانصوه غوری خواست مکانی را در بنیادهای خیریه (موقوفات) به آموزش خوشنویسی اختصاص دهد. نمونه‌هایی از این موقوفات، مدارس بَرقوقیه و اشرفیه در قاهره بود که بخشی از آن‌ها را وقف آموزش کتابت به عموم مردم کرده بودند.
[۱۰۱] بلر، شیلا، خوشنویسی اسلامی،ج۱، ص۳۵۳،پانویس ۸، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.



در ایران نیز، حلقه های آموزش خوشنویسی دایر بود، چنانکه با ورود مولانا معروف بغدادی به هرات، گروهی از جوانان شهر برای مشق خط گرد او جمع شدند
[۱۰۲] خوان دمیر، ج۳، ص۶۱۶.
و چون آوازه خط سلطانعلی مشهدی در مشهد پیچید، طالبان خط خوش از دور و نزدیک به خدمت او میرفتند.
[۱۰۳] سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۷۵، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
شاه محمود نیشابوری نیز در مدرسه قدمگاه مشهد شاگردان را به حضور میپذیرفت. همچنین، سیداحمد مشهدی حدود ده سال در مشهد به جوانان این شهر مشق خط میداد.
[۱۰۴] احمدبن حسین منشی قمی، ج۱، ص۸۸، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
[۱۰۵] احمدبن حسین منشی قمی، ج۱، ص۹۱، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
گاهی هم طالبانِ مشتاق، در طلب استادی صاحبنام سفر میکردند، مثلا میرعماد قزوینی با آن‌که در قزوین از مالک دیلمی سرمشق خط گرفته بود، برای استفاده از محضر ملامحمدحسین تبریزی عازم تبریز شد.
[۱۰۶] محمد نقش تبریزی، «ملامحمدحسین تبریزی، ج۱، ص۱۷، ، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۲۳ (شهریور ۱۳۴۳).
در قلمرو عثمانی، حافظ عثمان، یکشنبه‌ها به تعلیم فقرا و چهارشنبه‌ها به تعلیم اغنیا می‌پرداخت.
[۱۰۷] سلیمان سعدالدین مستقیم زاده، تحفه خطاطین، ج۱، ص۳۰۳، استانبول ۱۹۲۸.

انبوه رسالات تعلیم خط آموزش شاگردان مستقیم یک استاد را ساده میکرد و استنساخ و تکثیر آن‌ها نیز، دستیابی هنرجویان سایر مناطق به این رسالات و حفظ پیشرفتها و ظرایف یادگیری خط را برای نسلهای آینده ممکن میساخت. بسیاری از معلمان خوشنویسی نیز با اقتباس از رسالات دست اول، جزوه‌هایی مختصر تهیه میکردند و گاه با افزودن دانسته‌ها و تجربیات خود، به تکمیل مطالب این رسالات میپرداختند.
[۱۰۸] مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۳۴، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.



نظام استاد و شاگردی. عبداللّه صیرفی
[۱۰۹] صیرفی، عبداللّه بن محمود، ج۱، ص ۲۲، آداب خط،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
از امام علی علیهالسلام نقل کرده است که فراگیری خوشنویسی وابسته است به تعلیم استاد و مشق بسیار و شناخت ترکیبات و ترک منکرات و آشنایی با مفردات و مرکّبات. به نظر میرسد مهمترین مبانی آموزش خوشنویسی که در قرنهای متوالی و جایجای سرزمینهای اسلامی به صورت قوانینی مدون و تغییرناپذیر رایج بود، در این جمله نهفته است. فتح اللّه سبزواری
[۱۱۰] سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۱۰، اصول و قواعد خطوط ستّه،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
نظیر این جمله را از زبان یاقوت مستعصمی چنین نقل کرده که کمال خط در تعلیم استاد و صفای باطن و کثرت مشق است. نکته شایان توجه در این جمله، دیرپایی و ثبات قوانین حاکم بر آموزش خوشنویسی است که از نخستین سالهای ظهور اسلام تا دوران معاصر همچنان تداوم یافته است.
استاد، اصلی ترین رکن آموزش خوشنویسی بوده است. نخستین گام در یادگیری خوشنویسی انتخاب استاد و حضور مداوم در محضر او بود. سلطانعلی مشهدی
[۱۱۱] سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۸۰، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
آموختن قواعد خط را بدون حضور استاد، کاری دشوار شمرده و تلاش برای فراگیری خوشنویسی از طریق رسالات آموزشی را در غیاب استاد چندان مفید ندانسته است. ضرورت وجود استاد چنان بود که حتی مَشّاقی و ممارست بسیار هم بدون حضور راهنمایی آگاه، کاری عبث مینمود. توصیه میشد که شاگرد هر روز یا دستکم دو یا یک روز در هفته از استاد تعلیم بگیرد
[۱۱۲] «در اسباب و اقسام و آداب خط»، برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی،ص ۱۴.
و خودآموزی در فراگیری خط را مانند برگزیدن معلمی ناآشنا به رموز فن میدانستند
[۱۱۳] هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت، ص ۱۲ ،۱۹۹۶.
. نشانه دیگر اهمیت تردیدناپذیر نقش استاد آن بود که هر شاگرد حتی با سالها تمرین و جدیت در مشّاقی، تا از جانب استادش اجازه نمییافت، مجاز به رقمزدن آثارش نبود.
[۱۱۴] شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۳۶، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.



وظیفه استاد فقط هدایت عملی هنرجو نبود، بلکه میبایست شاگرد را با آداب معنوی هم آشنا میکرد.
[۱۱۵] مهرداد قیومی، «آداب صناعات، ج۱، ص۱۰، آداب نامه های مشق در مقام منابع تاریخ هنر ایران»، گلستان هنر، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۶).
[۱۱۶] مهرداد قیومی، «آداب صناعات، ج۱، ص۴۰، آداب نامه های مشق در مقام منابع تاریخ هنر ایران»، گلستان هنر، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۶).
نکته دیگر در کار استاد، کشف میزان استعداد و توانایی شاگرد در گذراندن مراحل مختلف آموزش بود.
[۱۱۷] فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۴۴، تعلیم خط، تهران ۱۳۷۶ش.
او میدانست که فهم هر هنرجو تا چه حد به آموزگار رخصت انتقال مطالب را میدهد. رابطه استاد و شاگرد در سراسر عمر آن دو برقرار بود
[۱۱۸] هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت،ص۱۰ ،۱۹۹۶.
. حتی پس از مرگ استاد هم، شاگرد نمیبایست بدون طلب رحمت برای استادش دست به قلم بَرد.
[۱۱۹] سلیمان سعدالدین مستقیم زاده، تحفه خطاطین، ج۱، ص۱۸۷، استانبول ۱۹۲۸.

نقش انکارناپذیر استاد به ایجاد سلسله‌ها و دودمانهای خوشنویسی انجامید. بدینمعنی که هر شاگرد در محضر استادی، اصول خوشنویسی را فرامیگرفت و پس از تکمیل آموختههای خود، با کسب اجازه از استاد، شروع به نوشتن و تربیت شاگردان میکرد. او در این راه اگر میتوانست، با تکیه بر قوانینِ از پیش معیّنِ خوشنویسی، چیزی به دستاوردهای پیشینیان میافزود و به شاگردان میآموخت. با این حال، هیچگاه از آموزه‌های متقدمان سرپیچی نمیکرد و مرتبه محترم استادان پیشین را همواره به شاگردان گوشزد میکرد و خود را حلقهای متصل به زنجیره ایشان میشمرد. گواه این گفته‌ها فصلی است که در آغاز اکثر رسالات و دیباچه‌های پیشگفته، به این موضوع اختصاص یافتهاست
[۱۲۰] علی بن حسن خوشمردان، رساله تعلیم الخطوط، ج۱، ص۳۱۹، چاپ احسان اللّه شکراللهی طالقانی، در نامه بهارستان، سال ۳، ش ۲ (پاییز ـ زمستان ۱۳۸۱).
هروی، ص۹۳؛.
[۱۲۱] دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، ج۱، ص۲۶۲ـ۲۶۶، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.

تنظیم شجره خطاطان در تمام سرزمینهای اسلامی متداول بود. تقریبآ تمامی کسانی که به روایت تاریخ خوشنویسی میپرداختند، بیان سلسله استادان را بخشی از کار خود میدانستند.
[۱۲۲] قلقشندی، ج۳، ص۱۲ـ۱۴.
[۱۲۳] فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۳۸۳، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
در بسیاری از این شجره‌ها، به ویژه نمونه‌های ایرانی، نسبت این سلسله‌ها به امام علی علیه‌السلام رسیده است. خوشنویسان مصری شجره خود را به ابنبوّاب رسانده
[۱۲۴] قلقشندی، ج۳، ص۱۳ـ۱۴.
و ترکان عثمانی شیخ‌حمداللّه آماسی را سرسلسله خود دانسته‌اند که او هم با چند واسطه مروج شیوه یاقوت مستعصمی بوده‌است.
[۱۲۵] حبیب اصفهانی، تذکره خط و خطاطان، ج۱، ص۳۹، ترجمه رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ش.
غایت آمال هر هنرجوی خوشنویسی آن بود که به زنجیره استادان متقدم بپیوندد
[۱۲۶] هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت،ص۱۰ ،۱۹۹۶ .
.
ابوحیّان توحیدی
[۱۲۷] ابوحیان توحیدی، رسائل ابیحیان التوحیدی، ج۱، ص۲۴۵ـ۲۴۷، چاپ ابراهیم کیلانی،) دمشق، (.
یادگیری ده نکته را برای هر کاتبی ضروری دانسته است. بلر
[۱۲۸] بلر، شیلا، ج۱، ص۱۵۸، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
احتمال داده است که ابوحیان این ده نکته را از ابنمقله نقل کرده باشد. این ده نکته عبارتاند از: تحقیق (آشکار بودن حروف چه در نثر و چه در نظم)، تحدیق،
[۱۲۹] برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی، به کوشش رسول جعفریان، نامه بهارستان، سال ۱۱، دفتر۱۶ (مرداد ۱۳۸۹).
تحویق (انحنای حروفی چون و ـ ف ـ ق)، تخریق (وضوح پیچش حروفی چون ه ـ ع)، تعریق (کشیدن حروفی چون ن ـ ی در پایان کلمات)، تشقیق (رعایت تناسب و توازن حروفی چون صـ ک ـ ط)، تنسیق (نظم و آراستگی همه حروف)، توفیق،
[۱۳۰] تحفه خطاطین، استانبول ۱۹۲۸.
تدقیق (آزادی دست در نوشتن دنباله حروف)، و تفریق (پرهیز از تداخل حروف).
استادان در آموزش، بیش از هر چیز بر کثرت مشق تأکید می‌کردند.
[۱۳۱] سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۷۴ـ۷۵، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۱۳۲] سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۱۰، اصول و قواعد خطوط ستّه،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
استاد پیوسته با اندرزِ «یا قلمی میتراش یا ورقی مینویس»
[۱۳۳] سلیمان سعدالدین مستقیم زاده، تحفه خطاطین، ج۱، ص۲۸۵، استانبول ۱۹۲۸.
ضرورت مشق مکرر را به شاگرد یادآوری میکرد. همچنین گفته میشد که خوشنویس نوآموز اگر حتی یک روز مشق نکند، از زیبایی خطش کاسته میشود
[۱۳۴] «در اسباب و اقسام و آداب خط»، برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی،ص ۱۵
.


برای مشقْ انواع و مراحلی در نظر گرفته شده است. سلطانعلی مشهدی
[۱۳۵] سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۷۹، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
آن را به دو نوع نظری و قلمی، و باباشاه اصفهانی
[۱۳۶] باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۲،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
به سه نوع نظری، قلمی، و خیالی تقسیم کرده است. در مرحله مشق نظری، به کاتب توصیه می‌شد که نمونه‌هایی از خط استادان را گرد آورد و آثار یکی از آن‌ها را که در او رغبت بیشتری برمی‌انگیزد، برگزیند. آنگاه با مطالعه دقیق حروف و کلمات و گردشهای قلم و ترکیبات آن، از ظرایف کار آگاه شود و الگوهای ذهن خود را پرورش دهد
[۱۳۷] سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۷۹ـ۸۰، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۱۳۸] باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۲ـ ۱۵۳، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۱۳۹] «در اسباب و اقسام و آداب خط»، برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی،ص ۱۴ـ۱۵
.
در مشق قلمی، نوآموز دست به قلم میبُرد و به نقل خط استاد می‌پرداخت.
[۱۴۰] فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۴۰، تعلیم خط، تهران ۱۳۷۶ش.
در گام نخست، نوآموز میبایست از روی نمونه مفردات استاد مشق میکرد.
[۱۴۱] باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۳، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
اندازه متناسب هر حرف براساس تعداد نقطه‌های لوزی‌شکلی که با تمام پهنای دم قلم بر کاغذ ترسیم می‌شدند، مشخص می‌گردید.
[۱۴۲] «در اسباب و اقسام و آداب خط»، برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی، به کوشش رسول جعفریان، نامه بهارستان، سال ۱۱، دفتر۱۶ (مرداد ۱۳۸۹).
[۱۴۳] سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۱۳، اصول و قواعد خطوط ستّه، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
نقش نقطه در سنجش اندازه حروف را مجنون رفیقی هروی
[۱۴۴] مجنون رفیقی هروی، آداب المشق، ج۱، ب، ص ۱۶۷، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
با نقش افاعیل در تعیین سنجش اوزان شعر قیاس کرده است. نمونه‌ای دیگر از مفردات، ترکیب هریک از حروف با تک‌تک اشکال حروف دیگر است، مثل «حا، حب، حح، حد، حر و حس». برای آموزش گاه شکل حروف را به اندام پرندگان تشبیه میکردند، مثلا «ر» نستعلیق را همچون کبکی در حال دویدن و «فی» نسخ را مانند مرغابی می‌نوشتند. گاه نیز مفردات را به اشکال هندسی مانند میکردند، چنانکه حروفی چون «الف» و «ل» و «ک» از مربع و سرهای «م» و «و» و «ف» و «ق» از مثلث و سر «ج» و امثال آن از مخمس شکل میگیرند
[۱۴۵] «در اسباب و اقسام و آداب خط»، برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی، به کوشش رسول جعفریان، ص ۱۴،نامه بهارستان، سال ۱۱، دفتر۱۶ (مرداد ۱۳۸۹).

مشق مفردات بخش اجتناب‌ناپذیر آموزش خوشنویسی است. هرچند به گفته ابن‌خلدون ،
[۱۴۶] ابن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۳، ص۱۰۸۳ـ۱۰۸۴، چاپ علی عبدالواحد وافی،) قاهره (۱۳۸۴ـ۱۳۸۸/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۸.
این شیوه در اندلس و مغرب رایج نبود و شاگرد به جای آموختن شکل متناسب هر حرف در حالت مفرد، خوشنویسی را با نوشتن کلمات و جملاتی از روی سرمشق استاد فرامی‌گرفت. نمونه‌هایی از مشق مفردات منسوب به یاقوت مستعصمی در دست است
[۱۴۷] هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت،ص ۱۴ـ۱۵ ،۱۹۹۶.
. بخش اصلی غالب رسالات خوشنویسی درباره آموزش مفردات است.
[۱۴۸] صیرفی، عبداللّه بن محمود، ج۱، ص۲۲ـ ۲۵، آداب خط، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۱۴۹] سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۸۱، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۱۵۰] سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۱۲ـ ۱۲۱، اصول و قواعد خطوط ستّه،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
محمدبن حسن طیبی در دیباچه مجموعه جامع محاسن کتابة الکُتّاب، دوازده صفحه نخست را به آموزش مفردات به شیوه ابنبوّاب اختصاص داد،
[۱۵۱] بلر، شیلا، ج۱، ص۳۱۷، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
اما بیشترین نمونه‌های دفاتر تمرین مفردات از سدههای دهم تا سیزدهم از خوشنویسان عثمانی به جا مانده است
[۱۵۲] هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت،ص ۱۴ـ ۳۱
. مشق مفردات برای هر خوشنویس تمرینی پایانناپذیر بود. بسیار پیش می‌آمد که خوشنویسی نام‌آور در اوج شهرت و مهارت، به مشق مفردات بازمی گشت
[۱۵۳] هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت،ص ۱۲ـ۱۳ ،۱۹۹۶.
.
پس از مفردات، نوبت به فراگیری مرکّبات میرسید. منظور از مرکّبات نوشتن کلمات مستقل است که در آن، هنرجو با جایگاه حروف در ابتدا، میانه، و انتهای کلمات و چگونگی اتصال آن‌ها به سایر حروف در موقعیتهای یاد شده آشنا میشود.
[۱۵۴] علی بن حسن خوشمردان، رساله تعلیم الخطوط، ج۱، ص۳۲۵ـ۳۲۸، چاپ احسان اللّه شکراللهی طالقانی، در نامه بهارستان، سال ۳، ش ۲ (پاییز ـ زمستان ۱۳۸۱).
[۱۵۵] سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۲۲ـ۱۳۱، اصول و قواعد خطوط ستّه،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۱۵۶] مجنون رفیقی هروی، آداب المشق، ج۱، ص۲۲۴ـ۲۳۶، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
در این مرحله هم شاگرد میبایست پیوسته نمونهای از مرکّبات استاد را پیش چشم میداشت.
[۱۵۷] باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۳، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.

با گذراندن این مقدمات، شاگرد به فراگیری مسائلی چون اصول و نسبت و ترکیب و کرسی میپرداخت. ابن مقله قواعد کلی خط را در دو زمینه حُسن تشکیل و حُسن وضع بیان کرده است. حُسن تشکیل عبارت است از اندازه هر حرف به لحاظ سطح و دور، بلندی و کوتاهی، باریکی و ضخامت، و افقی، عمودی یا مایل بودن، که به رعایت قواعد اصول و نسبت میانجامد. حُسن وضع مربوط است به اتصال حروف، ترکیب حروف منفصل با حروف دیگر، در کنار هم نشاندن کلمات و نظم سطرها، و تعیین جای کشیدگیها که از حاصل آن‌ها دو قاعده ترکیب و کرسی به دست میآید.
[۱۵۸] فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۷۷، تعلیم خط، تهران ۱۳۷۶ش.
در برخی رسالات، بیتی از یاقوت مستعصمی نقل شده که در آن، اصول، ترکیب، کرسی، نسبت، صعود، تشمیر، نزول، و ارسال را هشت قاعده اصلی خط شمرده است.
[۱۵۹] صیرفی، عبداللّه بن محمود، ج۱، ص۲۲، آداب خط، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۱۶۰] علی بن حسن خوشمردان، رساله تعلیم الخطوط، ج۱، ص۳۱۹، چاپ احسان اللّه شکراللهی طالقانی، در نامه بهارستان، سال ۳، ش ۲ (پاییز ـ زمستان ۱۳۸۱).
علی بن حسین خوشمردان
[۱۶۱] علی بن حسن خوشمردان، رساله تعلیم الخطوط، ج۱، ص۳۱۹، چاپ احسان اللّه شکراللهی طالقانی، در نامه بهارستان، سال ۳، ش ۲ (پاییز ـ زمستان ۱۳۸۱).
با تکیه بر همین بیت، مراحل یادگیری خوشنویسی را به دو مرتبه مبتدیانه و منتهیانه تقسیم کرده است. مبتدیان نسبتهای نقطهای حروف و سطح و دور و صعود و نزول و تشمیر و ارسال را می‌آموختند و منتهیان ترکیب و کرسی و نسبت کلمات با یکدیگر را فرامی‌گرفتند. گفتنی است که شاگرد، تمام این نکات را از روی سرمشق استاد یاد می‌گرفت و در مرحله مشق قلمی هرگز از تقلید غافل نمی شد.


مدت یادگیری مهم و برای مثال، زمان کمتر از یک سال برای مشق قلمی ناکافی است. در این مدت، هنرجو باید چگونگی آماده‌سازی لوازم و اسباب خوشنویسی را هم بیاموزد. تقریبآ همه رساله‌نویسان در فصلی مستقل به تفصیل به شرح تهیه ابزارها پرداخته‌اند. یادگیری مُهره کشیدن کاغذ، ساختن مرکّب، انتخاب قلمتراش، و مهم‌تر از همه تراشیدن قلم برای هنرجو الزامی است.
[۱۶۲] باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۷، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
[۱۶۳] سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۷۶ـ۷۸،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.

در مرحله مشق خیالی یا ذهنی، خوشنویس دیگر نیازی به تقلید ندارد، چرا که براثر کثرت مشق، هیئت و ترکیب متناسب حروف و کلمات در ذهنش نقش بسته است.
[۱۶۴] مهرداد قیومی، «آداب صناعات، ج۱، ص۱۵، آداب نامه های مشق در مقام منابع تاریخ هنر ایران»، گلستان هنر، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۶).
اکنون خوشنویس میتواند نوآوری کند و بدون رجوع به سرمشق و تنها به یاری ذوق پرورده‌اش، عبارات را با ترکیب و تناسب موردنظر خویش بنویسد.
[۱۶۵] فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۷۷، تعلیم خط، تهران ۱۳۷۶ش.
باباشاه اصفهانی
[۱۶۶] باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
هشدار داده است که خوشنویس باید حد اعتدال را میان مشق قلمی و ذهنی رعایت کند، زیرا زیاده روی در مشق قلمی نیروی ابداع را از او می‌گیرد و افراط در مشق خیالی خط او را ناپخته می‌سازد.
دوره آموزش خط ممکن بود سالها به طول انجامد. بنابراین، توصیه میشد که فراگیری خط را از سنین کم آغاز کنند و به کاری جز آن نپردازند. رعایت اصول اخلاقی همچون قناعت ، طاعت و عبادت ، لازمه آموزش خطاطی محسوب میشد.
[۱۶۷] سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۸۲، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
هنرجویان به تنهایی یا گروهی از استاد خود سرمشق می‌گرفتند.
[۱۶۸] شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۳۷، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.
صفحه‌ا‌ی از مشق شاهزاده بایسنغر تیموری و همشاگردانش در دست است که همگی عبارتی یکسان را در کنار هم نوشتهاند. این نمونه را میتوان گواهی بر آموزشِ گروهیِ آنان شمرد. با این روش، مقایسه توانایی و پیشرفت شاگردان ممکن می‌شد.
با پشت سر نهادن هر مرحله از آموزش، شاگرد از استاد اجازه می‌یافت که نمونه خط خود را با اصطلاحاتی چون سَوده، مَشَقَه،
[۱۶۹] شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۴۳ـ۴۴، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.
نَمَّقَه، رقَمَه، و حَرره
[۱۷۰] هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت،ص۴۰ ،۱۹۹۶.
مرقوم کند. هریک از این اصطلاحات نشان‌دهنده پیشرفت به مرحله‌ای بالاتر بود. گاه خوشنویس با تقلید موبه‌مو از دستخط یک استاد، نمونه‌ای پدید میآورد که با اصل اثر مشتبه میشد . در چنین مواردی، دستخط خود را با عبارت «نقل» یا «نقله عنالخط...» رقم میزد.
[۱۷۱] درمان، مصطفی اوغور، «فن الخط بعد یاقوت المستعصمی»، در فن الخط، تاریخه و نماذج من روائعه علی مرالعصور، اعداد مصطفی اوغور درمان، ترجمة صالح سعداوی، استانبول، ارسیکا، ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
[۱۷۲] درمان، مصطفی اوغور، «فن الخط بعد یاقوت المستعصمی»، در فن الخط، تاریخه و نماذج من روائعه علی مرالعصور، اعداد مصطفی اوغور درمان، ترجمة صالح سعداوی، استانبول، ارسیکا، ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
[۱۷۳] درمان، مصطفی اوغور، «فن الخط بعد یاقوت المستعصمی»، در فن الخط، تاریخه و نماذج من روائعه علی مرالعصور، اعداد مصطفی اوغور درمان، ترجمة صالح سعداوی، استانبول، ارسیکا، ۱۴۱۱/۱۹۹۰.



آموزش خوشنویسی در دوران معاصر. شیوه‌های آموزش دوران معاصر تا حد زیادی مبتنی بر سنّتهای آموزشی پیشین است. بهرغم پیدایش گرایشها و کاربرده‌ای متعدد جدید خوشنویسی و استفاده از آن در صنعت چاپ و گرافیک، و همچنین بهکارگیری ابزارهای جدید و ظهور اشکال تازه در این هنر، علاقه‌مندان بسیاری به فراگیری خوشنویسی به شیوه‌های سنّتی روی آورده‌اند. برای این منظور، مدارس و سازمانهایی در سرزمینهای اسلامی گشایش یافته است و معلمان بسیاری به تعلیم نوآموزان خوشنویسی مشغول شدهاند. بسیاری از این معلمان باواسطه یا بی‌و‌اسطه شاگردان استادان شهیر پیشین‌اند.


با تأسیس انجمن خوشنویسان ایران در ۱۳۲۹ش، آموزش خوشنویسی در ایران از سر گرفته شد. برپایی شعبه‌های متعدد این انجمن در اغلب شهرستانهای ایران، به آموزش این هنر وسعتی چشمگیر بخشید. در سالهای اخیر، خطاطان بسیاری با پیروی از شیوه چند تن از خوشنویسان متأخر، بهویژه در خط نستعلیق، و با روشهایی اندک متفاوت از یکدیگر تربیت شده و هنرجویان جدید را تعلیم دادهاند
[۱۷۴] آغداشلو، آیدین، ج۱، ص۲۰۵ـ۲۰۶، آسمانی و زمینی، نگاهی به خوشنویسی ایرانی از گذشته تا امروز، تهران ۱۳۸۵ش.
نیز انجمن خوشنویسان ایران. تأکید انجمن خوشنویسان ایران بر آموزش نستعلیق بوده است. هرچند از آموزش سایر اقلام، به منزله خط دوم هنرجویان، غافل نبوده است.

۱۸.۱ - مراتب آموزش

در این انجمن، برای آموزش هنرجویان مراتبی در نظر گرفته شده که عبارت‌اند از: مبتدی (مقدماتی)، متوسط، خوش، عالی، ممتاز.
[۱۷۵] جواهرپور، ناصر، ج۱، ص۲۲، «انجمن خوشنویسان ایران، فعال تر از همیشه»، کیهان فرهنگی، ش ۴ (تیر ۱۳۶۳).
آشنایی با ابزارهای خوشنویسی، نوشتن حروف و کلمات ساده، و شناخت اولیه کرسی، مواد آموزشی مرحله مبتدی است. هنرجویان انجمن خوشنویسان ایران، به پیروی از شیوه آموزش استاد حسین میرخانی، مشق مفردات را در کنار مشق کلمات و سطرهای ساده، همزمان آغاز میکنند.
[۱۷۶] امیرخانی، غلامحسین، ج۱، ص۵۱، «حسن وضع و حسن تشکیل»، فصلنامه چلیپا، ش ۲ (زمستان ۱۳۷۰).
این شیوه ریشه در روش آموزش میرزامحمدرضا کلهر دارد که در سده سیزدهم، شیوه سنّتی آموزش خوشنویسی با مشق مفردات را کنار نهاده بود و آموزش شاگردان را با سرمشق دادن عبارت یا بیتی آغاز میکرد و همزمان، آنان را با شکل جداگانه حروف و کلمات آشنا میساخت. او بر این باور بود که بدینترتیب، شاگرد مشتاق میمانَد و ذوقش پرورده میشود.
[۱۷۷] عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، ج۱، ص۲۴۳، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۷ش.
[۱۷۸] بلر، شیلا، ج۱، ص۴۴۶، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
با فراگیری این موارد، هنرجو توان نوشتن سطری ساده را به دست میآورد. در مرحله متوسط، اجرای دقیقتر مفردات تکحرفی و دوحرفی و کلمات و کشیده‌ها به هنرجو آموزش داده میشود تا او بتواند سطری مشکلتر از مرحله مبتدی را بنویسد. نوشتن مفرداتِ پیچیده تر و مرکّبات و چگونگی ترکیب یک بیت (دو مصرع زیر هم) با قلمهایی در اندازه‌های مختلف را هنرجو در مرحله خوش میآموزد. در پایان این مرحله، امتحانی از هنرجو گرفته میشود که با موفقیت در آن به مرحله عالی راه مییابد. آموزش چلیپانویسی و کتابت (صفحهای با قلم ریز) در این مرحله انجام میگیرد. همچنین در این مرحله، هنرجو باید یکی از اقلام ثلث، نسخ، یا شکسته نستعلیق را بسته به علاقهاش، به منزله خط دوم برگزیند. در این مرحله هم آموخته‌های هنرجو را با امتحانی میسنجند. هنرجوی دوره ممتاز باید از عهده نوشتن کلمات پیچیده و در کنار هم نشاندن آن‌ها با رعایت اصول صحیح ترکیب به خوبی برآید. همچنین باید بر نسبتهای درست حروف و کلمات تسلط داشته و دستی روان داشته باشد. هنرجو در پایان هر مرحله، گواهینامه شایستگی خود را از انجمن دریافت میکند.

۱۸.۲ - کتب انجمن

برخی استادان وابسته به این انجمن و دیگر خوشنویسان کتابها و رسالات آموزشی تالیف کرده‌اند،
[۱۷۹] حبیبی آزاد، ناهید، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۲۰، کتابشناسی خط و خوشنویسی، تهران ۱۳۷۵ش.
که شاید معروفترین آن‌ها کتاب تعلیم خط (اصفهان ۱۳۵۶ش) اثر حبیب اللّه فضائلی باشد. فضائلی در این کتاب، با استفاده از اهم منابع کهن فارسی و عربی در زمینه خوشنویسی و با تکیه بر آگاهیها و تجربه‌های خویش در نوشتن انواع خط، مهمترین مبانی آموزش خوشنویسی را به زبانی ساده برای نوآموزان شرح داده است.


آموزش خوشنویسی در ترکیه معاصر هم با جدیت پیگیری میشود. از ۱۳۱۵ش/۱۹۳۶، آموزش خوشنویسی در دانشگاه هنرهای زیبای معمار سنان رسما آغاز شد.
[۱۸۰] بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۵ـ ۵۹۷، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
استانبول در چند دهه اخیر، تحت حمایت‌های گسترده مرکز تحقیقات تاریخ و هنر و فرهنگ اسلامی (ارسیکا)، به یکی از مراکز اصلی آموزش خوشنویسی تبدیل شده است
[۱۸۱] بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۸ـ ۵۹۹، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
. آموزش خوشنویسی در ترکیه در دو مرحله انجام می‌پذیرد. نخست، هنرجو به مشق مفردات (شامل پانزده تا بیست درس) میپردازد. بیشتر الگوهای مشق هنرجویان، ترکیبی از دو قلم ثلث و نسخ است زیرا خوشنویسان ترک به پیروی از گذشتگان خود، به این دو قلم گرایش بیشتری دارند. پس از طی این مرحله، شاگرد با تقلید دقیق و موبهموی نمونهای از خط یکی از استادان متقدم، به دریافت «اجازه» نایل میشود و از آن پس، میتواند اثر خود را با رقم «کَتَبَهُ» به نام خویش مرقوم کند. البته خوشنویسان ترک از سده دهم به بعد، در هر مرحله‌ای از استادی، نام استادشان را در کنار نام خود میآوردند و این سنّت تا امروز ادامه دارد
[۱۸۲] هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت، ص۴۰ ،۱۹۹۶.
.
[۱۸۳] بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۵ـ۵۹۶، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
[۱۸۴] بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۸ـ۵۹۹، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
گفتنی است، بسیاری از خوشنویسان دیروز و امروز ترکیه اجازه خوشنویسی خود را با نقل قطعهای از خط خوشنویسان شهیر ایران، به ویژه میرعماد قزوینی، دریافت کرده‌اند؛ از جمله محمداسعدی ساری، خوشنویس سده دوازدهم،
[۱۸۵] درمان، مصطفی اوغور، ج۱، ص۳۷، «فن الخط بعد یاقوت المستعصمی»، در فن الخط، تاریخه و نماذج من روائعه علی مرالعصور، اعداد مصطفی اوغور درمان، ترجمة صالح سعداوی، استانبول، ارسیکا، ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
و مصطفی اوغور درمان ، خوشنویس معاصر. بلر
[۱۸۶] بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۶ـ۵۹۹، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
درمان را همتای فضائلی و استاد و صاحب نظر بلامنازع خوشنویسی خوانده که با تألیفات متعددش پیشوای آموزش و پژوهش خطاطی در ترکیه معاصر بوده است.


آموزش خوشنویسی در دوره معاصر، در کشورهای عربی نیز با شکل گیری مدارسی به نام تحسین الخطوط استمرار یافت. در ۱۳۰۰ش/ ۱۹۲۱ چنین مدرسهای در قاهره تأسیس شد و استادان مصری و ترک در آن‌جا به آموزش پرداختند و دانشجویانی از نقاط مختلف حتی از فیلیپین و اندونزی در آن مشغول تحصیل شدند. از ۱۳۰۸ش/ ۱۹۲۹، وزارت معارف مصر به شکل نهادینه‌تری به آموزش خوشنویسی پرداخت و اموری همچون انتشار نشریه در باب خوشنویسی و بررسی شرایط مدرّسان خط را در دستور کار خود قرار داد. در مصر ، علاوه بر مدارس تحسین الخطوط، دوره‌های آموزش خطاطی در مدارس رسمی دیگر و حتی در خانه‌ها برگزار میشود.
در این سالها، در عربستان سعودی در شهر جده، مدرسهای آغاز به کار کرد که بعدها به وزارت معارف پیوست و در کتابت قرآن نقشی مؤثر داشت. همچنین آموزش خوشنویسی در عراق با برنامهریزی دوره‌های آموزشی چهار هفته‌ای در بغداد ، نوعی انقلاب محسوب می‌شد. در ۱۳۵۵ش/۱۹۷۶، در شهر طرابلسِ لیبی ، نخستین مدرسه خوشنویسی جدید به نام «معهد ابن مقله للخط العربی» بنیان نهاده شد و استادان مصری در آن‌جا به آموزش پرداختند. همچنین باید از مدرسه خوشنویسی کویت در منطقه خلیج‌فارس یاد کرد.
[۱۸۷] فوزی سالم عفیفی، نشاة و تطور الکتابة الخطیة العربیة و دورها الثقافی و الاجتماعی، ج۱، ص۲۵۲ـ۲۵۴، کویت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.

مدارس خوشنویسی قوانینی ویژه دارند، مثلا در مدارس مصری این اصول رعایت می‌شود: آموزش رایگان، التزام دانشجو به اتمام دوره آموزشی، برگزاری جلسات آموزشی در طی هفته به جز روزهای پنجشنبه و جمعه ، آموزش عمومی در چهار سال و آموزش تخصصی در دو سال. همچنین به دروس دیگری مانند زبان عربی، روش تدریس خوشنویسی، تاریخ خط و تاریخ هنر اسلامی توجه می‌شود
[۱۸۸] فوزی سالم عفیفی، نشاة و تطور الکتابة الخطیة العربیة و دورها الثقافی و الاجتماعی، ج۱، ص۲۵۴، کویت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
.


علاوه بر آموزش، پژوهش در زمینه تاریخ خطاطی اسلامی نیز گسترش یافته و پژوهشهای متعددی در این زمینه منتشر شده است. یکی از مهمترین تحقیقات خطاطی در ایران مجموعه چهار جلدی احوال و آثار خوشنویسان، اثر مهدی بیانی ، است. سه جلد نخست این مجموعه را که حاوی شرح زندگی و آثار ۱۵۲۶ تن از نستعلیق نویسان مشهور است، مؤلف در سالهای ۱۳۴۵ و ۱۳۴۸ش و پس از مرگ وی حسین محبوبی اردکانی به‌چاپ رساندند. جلد چهارم به معرفی ۷۵۹ تن از خطاطان نسخ و ثلث و رقاع، ۸۹ تن از شکسته نستعلیق نویسان و ۶۷ تن از مشاهیر قلم تعلیق اختصاص دارد که با استفاده از یادداشتهای بیانی در ۱۳۵۸ش به همت کریم اصفهانیان انتشار یافته است.
[۱۸۹] مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، تهران ۱۳۶۳ش.
دو اثر از حبیب اللّه فضائلی، به نامهای اطلس خط (اصفهان ۱۳۵۰ش) و تعلیم خط
[۱۹۰] ابن ندیم ،ابوالفرج محمد بن ابی یعقوب اسحاق،الفهرست.
از دیگر آثار مهم و اثرگذار معاصرند. علی راهجیری و رکن‌الدین همایون فرخ نیز از پژوهشگران پیشگام خوشنویسی در ایران محسوب می‌شوند.
[۱۹۱] آغداشلو، آیدین، ج۱، ص۳۱۶، از خوشی‌ها و حسرتها، برگزیده گفتارها و گفتوگوها ۱۳۷۰ـ ۱۳۵۳، تهران ۱۳۷۸ش.

در ترکیه از ۱۳۰۷ش/۱۹۲۸ با جایگزینی خط لاتین، خط عربی فقط کاربرد مذهبی پیدا کرد. با این حال، برای حفظ سنّتهای خوشنویسی تلاشهای بسیاری شده است. برای نمونه مصطفی اوغور درمان اقلام مختلف از جمله ثلث را به دقت بررسی کرده است. مؤسسه ارسیکا تحقیقات او و آثار پژوهشگران دیگر را درباره خوشنویسی در مجموعهای به چاپ رسانده است.
[۱۹۲] بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۵ـ۵۹۷، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
[۱۹۳] بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۹، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
این مجموعه علاوه بر انگلیسی ، به زبانهای عربی ، ترکی ، ژاپنی و مالایی نیز ترجمه شده است.
تحقیق درباره تاریخ و آموزش خطاطی در کشورهای عربی هم گسترشی چشمگیر یافته است. در شمال افریقا محمدصالح خُماسی ، خوشنویس معاصر تونسی، کتابی با عنوان المنهج الحدیث لتحسین الخط العربی تألیف کرده که منبع اصلی آموزش خوشنویسی در تونس و سایر کشورهای شمال افریقاست (خُماسی، محمدصالح). ناجی زینالدین با آثاری چون مصورالخط العربی (بغداد ۱۳۸۸) و بدائع الخط العربی (بغداد ۱۳۹۱) و کاملبابا مؤلف کتاب روح الخط العربی (بیروت ۱۹۹۴) از دیگر پژوهشگران خوشنویسی در جهان عرب بهشمار میروند. در هند و پاکستان هم کسانی چون سیداحمد رامپوری مؤلف خط کی کهانی تصویرون کی زبانی (رامپور ۲۰۰۳) و مرقع خوشنویسان (رامپور ۲۰۰۷) و محمد راشد شیخ با کتاب تذکره خطاطین (کراچی ۱۹۹۸) به تحقیق در تاریخ خوشنویسی و معرفی خطاطان بزرگ همت گماشته‌اند.
از اواخر سده دوازدهم/ هجدهم خوشنویسی اسلامی در میان پژوهشگران غربی نیز علاقه‌مندانی یافت (دروش، ص ۳۴) و در سده چهاردهم/ بیستم بسیاری از محققان هنر اسلامی در غرب پژوهشهای گستردهای در تاریخ و شناخت این هنر به انجام رساندند، از جمله آنه ماری شیمل ، فرانسوا دروش ، شیلا بلر و نابیا ابُت . گسترش پژوهش در زمینه گرایش برخی کشورهای اروپایی به خوشنویسی، موزه بریتانیا را به مرکزی برای مطالعه خوشنویسی معاصر بدل کرده است، از جمله پژوهشهای مصطفی جعفر ، هنرمند و گرافیست عراقی. همچنین کتابی به نام >خط عربی: سبکها، گونه‌ها و نظام خوشنویسی اثر گابریل مَندلخان در ۲۰۰۱ در نیویورک به چاپ رسیده است.


(۱) ابن ندیم ،ابوالفرج محمد بن ابی یعقوب اسحاق،الفهرست.
(۲) ابوحیان توحیدی، رسائل ابیحیان التوحیدی، چاپ ابراهیم کیلانی،دمشق، .
(۳) اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلّان الوفاء، چاپ عارف تامر، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
(۴) اسیری لاهیجی، محمدبن یحیی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ش.
(۵) حسین الهی قمشه ای، «شأن و صفا، نگاهی به رساله آداب المشق میرعماد»، فصلنامه چلیپا، سال ۱، ش ۱ (تابستان ۱۳۷۰).
(۶) باباشاه اصفهانی، آداب المشق، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۷) مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، تهران ۱۳۶۳ش.
(۸) دانشنامه ادب فارسی، به سرپرستی حسن انوشه، ج ۲، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱ش، ذیل «خوشنویسی و ادب فارسی» (از علی چراغی و بابک آتشینجان).
(۹) ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، جنبش نقطویه، قم ۱۳۸۳ش.
(۱۰) فرانسیس ریشار، جلوه های هنر پارسی: نسخه های نفیس ایرانی قرن ۶ تا ۱۱ هجری قمری موجود در کتابخانه ملی فرانسه، ترجمه ع روح بخشیان، تهران ۱۳۸۳ش.
(۱۱) زرین کوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۲) سبزواری، فتح اللّه بن احمد، اصول و قواعد خطوط ستّه، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۱۳) سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران ۱۳۷۰ش.
(۱۴) سراج شیرازی، یعقوب بن حسن، تحفةالمحبین، در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ش.
(۱۵) سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۱۶) شیبی، کامل مصطفی، الفکرالشیعی و النزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر الهجری، بغداد ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
(۱۷) صیرفی، عبداللّه بن محمود، آداب خط، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۱۸) علامه طباطبائی،تفسیرالمیزان.
(۱۹) عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
(۲۰) فضائلی، حبیب اللّه، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
(۲۱) حمیدرضا قلیچ خانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته، تهران ۱۳۷۳ش.
(۲۲) کوربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبائی، تهران ۱۳۷۰ش.
(۲۳) محمودی، آزاد، اصطلاحات خوشنویسی در شعر شاعران بزرگ ایران، تهران ۱۳۸۷ش.
(۲۴) مولوی، جلال الدین محمدبن محمد، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد الین نیکلسون، تهران: انتشارات مولی،.
(۲۵) نجم رازی، عبداللّه بن محمد، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۵ش.
(۲۶) نظامی، ال یاس بن یوسف، کلیات خمسه حکیم نظامی گنجوی، مقدمه و شرح حال از شبلی نعمانی، چاپ م درویش، تهران ۱۳۶۶ش.
(۲۷) میرعلی بن میرباقر هروی، مدادالخطوط،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۲۸) علی بن شهاب الدین همدانی، ترجمه و متن اسرار النقطه، یا، توحید مکاشفان، مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد خواجوی، تهران ۱۳۷۶ش.
(۲۹) نصر، حسین، علم در اسلام، به اهتمام احمد آرام، تهران ۱۳۶۶ش.
(۳۰) فضائلی، حبیب اللّه، تعلیم خط، تهران ۱۳۷۶ش.
(۳۱) آغداشلو، آیدین، آسمانی و زمینی، نگاهی به خوشنویسی ایرانی از گذشته تا امروز، تهران ۱۳۸۵ش.
(۳۲) آغداشلو، آیدین، از خوشی‌ها و حسرتها، برگزیده گفتارها و گفتوگوها ۱۳۷۰ـ ۱۳۵۳، تهران ۱۳۷۸ش.
(۳۳) آملی، شمس الدین محمدبن محمود، فن خط، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۳۴) ابن بطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ علی منتصر کتانی، بیروت ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵.
(۳۵) ابن خلدون، مقدمة ابن خلدون، چاپ علی عبدالواحد وافی،) قاهره (۱۳۸۴ـ۱۳۸۸/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۸.
(۳۶) ابن قتیبه، رسالة ابن قتیبه فی الخط و القلم، چاپ هلال ناجی، در المورد، ج ۱۹، ش ۱ (ربیع ۱۴۱۰).
(۳۷)هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت،۱۹۹۶.
(۳۸) امیرخانی، غلامحسین، «حسن وضع و حسن تشکیل»، فصلنامه چلیپا، ش ۲ (زمستان ۱۳۷۰).
(۳۹) جواهرپور، ناصر، «انجمن خوشنویسان ایران، فعال تر از همیشه»، کیهان فرهنگی، ش ۴ (تیر ۱۳۶۳).
(۴۰) چغتائی، محمدعبداللّه، «خط نستعلیق در پاکستان و هند، سرچشمه هنری که از ایران جاری شد و در شبه قاره گسترش یافت»، ترجمه از اردو به فارسی: محمدجعفر جوان، هنر و مردم، ش ۱۵۱ (اردیبهشت ۱۳۵۴).
(۴۱) حبیب اصفهانی، تذکره خط و خطاطان، ترجمه رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ش.
(۴۲) حبیبی آزاد، ناهید، کتابشناسی خط و خوشنویسی، تهران ۱۳۷۵ش.
(۴۳) خوان دمیر.
(۴۴) علی بن حسن خوشمردان، رساله تعلیم الخطوط، چاپ احسان اللّه شکراللهی طالقانی، در نامه بهارستان، سال ۳، ش ۲ (پاییز ـ زمستان ۱۳۸۱).
(۴۵) خیام، عمربن ابراهیم، نوروزنامه، چاپ علی حصوری، تهران ۱۳۸۵ش.
(۴۶) «در اسباب و اقسام و آداب خط»، برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی، به کوشش رسول جعفریان، نامه بهارستان، سال ۱۱، دفتر۱۶ (مرداد ۱۳۸۹).
(۴۷) درمان، مصطفی اوغور، «فن الخط بعد یاقوت المستعصمی»، در فن الخط، تاریخه و نماذج من روائعه علی مرالعصور، اعداد مصطفی اوغور درمان، ترجمة صالح سعداوی، استانبول، ارسیکا، ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۴۸) دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۴۹) محمدبن علی راوندی، کتاب راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آلسلجوق، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ش.
(۵۰) علی راهجیری، «غلامرضا اصفهانی»، هنر و مردم، ش ۱۶۷ (شهریور ۱۳۵۵).
(۵۱) سهیلی خوانساری، احمد، «مرقع گلشن: تحلیلی از یک سند تاریخی»، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۷۳ (آبان ۱۳۴۷).
(۵۲) شریفی، محمد، اللوحات الخطیة فیالفن الاسلامی، المرکبة بخط الثلث الجلی، دراسة فنیة فی تاریخ الخطالعربی، دمشق ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
(۵۳) محمدبن هندوشاه شمس منشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، چاپ عبدالکریم علیزاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۵۴) معزبن بادیس صَنهاجی، عمدةالکتّاب و عُدة ذویالالباب، فیه صفةالخط و الاقلام و المداد و اللیق و الحبر و الاصباغ و آلة التجلید، چاپ نجیب مایل هروی و عصام مکّیه، مشهد ۱۴۰۹.
(۵۵) فوزی سالم عفیفی، نشاة و تطور الکتابة الخطیة العربیة و دورها الثقافی و الاجتماعی، کویت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۵۶) عنصرالمعالی، کیکاوس بن اسکندر، قابوسنامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۸۵ش.
(۵۷) فاضل نیشابوری، فضل اللّه، «بررسی و مقایسه دستورالعملهای مندرج در رسالههای خوشنویسی فارسی»، نامه بهارستان، سال ۴، ش ۱ و ۲ (بهار ـ زمستان ۱۳۸۲).
(۵۸) فهرست نسخه های خطی فارسی کتابخانه دکتر ذاکرحسین جامعه ملیه اسلامیه (دهلی نو)، دهلی نو: مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۷ش.
(۵۹) قلقشندی.
(۶۰) مهرداد قیومی، «آداب صناعات، آداب نامه های مشق در مقام منابع تاریخ هنر ایران»، گلستان هنر، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۶).
(۶۱) مایل هروی، نجیب، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۶۲) مجنون رفیقی هروی، آداب المشق، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
(۶۳) مجنون رفیقی هروی، رسم الخط، در نجیب مایل هروی، ۱۳۷۲ش ب.
(۶۴) سلیمان سعدالدین مستقیم زاده، تحفه خطاطین، استانبول ۱۹۲۸.
(۶۵) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۷ش.
(۶۶) مصطفی عالی افندی، مناقب هنروران، استانبول ۱۹۲۶.
(۶۷) احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
(۶۸) محمد نقش تبریزی، «ملامحمدحسین تبریزی، خوشنویس معروف دوره صفویه معروف به 'مهین استاد،»، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۲۳ (شهریور ۱۳۴۳).
(۶۹) بلر، شیلا، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
(۷۰) شیمل، آنه ماری، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.


۱. شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۸۱، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.
۲. سراج شیرازی، یعقوب بن حسن، ج۱، ص۱۰۳، تحفةالمحبین، در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ش.
۳. ابوالفرج محمد بن ابی یعقوب اسحاق بن محمدبن ، ج۱، ص۱۲.
۴. نصر، حسین، ج۱، ص۲۱۴، علم در اسلام، به اهتمام احمد آرام، تهران ۱۳۶۶ش.
۵. شیبی، کامل مصطفی، ج۱، ص۱۹۴ـ۱۹۵، الفکرالشیعی و النزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر الهجری، بغداد ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
۶. زرین کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۵۵، دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۲ش.
۷. صیرفی، عبداللّه بن محمود، ج۱، ص۱۵، آداب خط، در نجیب مایل هروی، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۸. باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۴۹، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۹. باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۴۹، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۰. باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۱، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۱. باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۴۸ـ ۱۴۹، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۲. نجم رازی، عبداللّه بن محمد، ج۱، ص۳۶۴، مرصادالعباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۵ش.
۱۳. صیرفی، عبداللّه بن محمود، ج۱، ص۱۵، آداب خط، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش..
۱۴. سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۱۰، اصول و قواعد خطوط ستّه، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۵. سجادی، جعفر، ذیل «صفا»، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران ۱۳۷۰ش.
۱۶. اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلّان الوفاء، ج۴، ص۱۳، چاپ عارف تامر، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
۱۷. نظامی، ال یاس بن یوسف، ج۱، ص۱۴۰۶ـ۱۴۰۷، کلیات خمسه حکیم نظامی گنجوی، مقدمه و شرح حال از شبلی نعمانی، چاپ م درویش، تهران ۱۳۶۶ش.
۱۸. مولوی، جلال الدین محمدبن محمد، ج۱، دفتر۱، ص۲۱۳ـ۲۱۵، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد الین نیکلسون، تهران: انتشارات مولی.
۱۹. باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۱، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۲۰. عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۴۶۲، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
۲۱. سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۷۵، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۲۲. حسین الهی قمشه ای، «شأن و صفا، ج۱، ص۱۹۵، نگاهی به رساله آداب المشق میرعماد»، فصلنامه چلیپا، سال ۱، ش ۱ (تابستان ۱۳۷۰).
۲۳. سجادی، جعفر، ذیل «شئون»، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران ۱۳۷۰ش.
۲۴. حسین الهی قمشه ای، «شأن و صفا، ج۱، ص۱۹۵، نگاهی به رساله آداب المشق میرعماد»، فصلنامه چلیپا، سال ۱، ش ۱ (تابستان ۱۳۷۰).
۲۵. باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۱، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۲۶. اسیری لاهیجی، محمدبن یحیی، ج۱، ص۴، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ش.
۲۷. اسیری لاهیجی، محمدبن یحیی، ج۱، ص۸ـ۱۰، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ش.
۲۸. رحمن/سوره۵۵، آیه۲۹.    
۲۹. علامه طباطبائی،تفسیر المبزان ،آیه ۲۹ سوره الرحمن.
۳۰. باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۱، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۳۱. حمیدرضا قلیچ خانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته، ذیل «شأن»، تهران ۱۳۷۳ش.
۳۲. ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ج۱، ص۱۲۴، جنبش نقطویه، قم ۱۳۸۳ش.
۳۳. کوربن، هانری، ج۲، ص۹۸، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبائی، تهران ۱۳۷۰ش.
۳۴. ابوحیان توحیدی، رسائل ابیحیان التوحیدی، ج۱، ص۲۴۶، چاپ ابراهیم کیلانی، دمشق.
۳۵. شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۱۵۵، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.
۳۶. شیبی، کامل مصطفی، ج۱، ص۲۱۲، الفکرالشیعی و النزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر الهجری، بغداد ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
۳۷. شیبی، کامل مصطفی، ج۱، ص۲۰۰، الفکرالشیعی و النزعات الصوفیة حتی مطلع القرن الثانی عشر الهجری، بغداد ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
۳۸. ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ج۱، ص۲۰۷، جنبش نقطویه، قم ۱۳۸۳ش.
۳۹. سراج شیرازی، یعقوب بن حسن، ج۱، ص۹۴، تحفةالمحبین، در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ش.
۴۰. فرانسیس ریشار، جلوه های هنر پارسی، نسخه های نفیس ایرانی قرن ۶ تا ۱۱ هجری قمری موجود در کتابخانه ملی فرانسه، ج۱، ص۶۱، ترجمه ع روح بخشیان، تهران ۱۳۸۳ش.
۴۱. سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۰۷، اصول و قواعد خطوط ستّه، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۴۲. مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، ج۳، ص۹۱۵، تهران ۱۳۶۳ش.
۴۳. دانشنامه ادب فارسی، به سرپرستی حسن انوشه، ج۲، ص۵۵۹، ج ۲، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱ش، ذیل «خوشنویسی و ادب فارسی» (از علی چراغی و بابک آتشینجان).
۴۴. دانشنامه ادب فارسی، به سرپرستی حسن انوشه، ج ۲، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱ش، ذیل «خوشنویسی و ادب فارسی» (از علی چراغی و بابک آتشینجان).
۴۵. محمودی، آزاد، اصطلاحات خوشنویسی در شعر شاعران بزرگ ایران، تهران ۱۳۸۷ش.
۴۶. مصطفی عالی افندی، مناقب هنروران، ج۱، ص۱۳، استانبول ۱۹۲۶.
۴۷. صیرفی، عبداللّه بن محمود، ج۱، ص۱۹، آداب خط، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۴۸. آملی، شمس الدین محمدبن محمود، ج۱، ص۳۷، فن خط، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۴۹. حبیب اصفهانی، تذکره خط و خطاطان، ج۱، ص۵۰، ترجمه رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ش.
۵۰. ابن ندیم ،ابوالفرج محمد بن ابی یعقوب اسحاق،الفهرست، ج۱، ص۱۱ـ۱۲.
۵۱. حبیب اصفهانی، تذکره خط و خطاطان، ج۱، ص۵۱، ترجمه رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ش.
۵۲. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۲۶، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۵۳. ابن قتیبه، رسالة ابن قتیبه فی الخط و القلم، ج۱، ص۱۶۱ـ۱۶۶، چاپ هلال ناجی، در المورد، ج ۱۹، ش ۱ (ربیع ۱۴۱۰).
۵۴. قلقشندی، ج۳، ص۱۳.
۵۵. احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۱۶، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
۵۶. شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۱۸، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.
۵۷. فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۷۶، تعلیم خط، تهران ۱۳۷۶ش.
۵۸. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۲۶، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۵۹. ابن ندیم ،ابوالفرج محمد بن ابی یعقوب اسحاق،الفهرست.
۶۰. عنصرالمعالی، کیکاوس بن اسکندر، ج۱، ص۲۰۷ـ۲۱۵، قابوسنامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۸۵ش.
۶۱. خیام، عمربن ابراهیم، ج۱، ص۶۵ـ۶۹، نوروزنامه، چاپ علی حصوری، تهران ۱۳۸۵ش.
۶۲. قلقشندی،ج ۲ و ۳ .
۶۳. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۲۶ ـ ۲۷، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۶۴. قلقشندی، ج۳، ص۱۴.
۶۵. سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص ۷۱ـ ۸۳، مشهد ۱۳۷۲ش.
۶۶. مجنون رفیقی هروی، آداب المشق، ش ب، ص ۱۶۱ـ ۱۸۱،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۶۷. مجنون رفیقی هروی، آداب المشق، ش الف، ص ۲۰۹ـ۲۳۶،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۶۸. حمیدرضا قلیچ خانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته، ج۱، ص۴۰۳ـ ۴۰۵، تهران ۱۳۷۳ش.
۶۹. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۲۶ ـ ۲۷، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۷۰. شریفی، محمد، ج۱، ص۱۴۹، اللوحات الخطیة فیالفن الاسلامی، المرکبة بخط الثلث الجلی، دراسة فنیة فی تاریخ الخطالعربی، دمشق ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
۷۱. سراج شیرازی، یعقوب بن حسن، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، تحفةالمحبین، در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ش.
۷۲. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۴۵، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۷۳. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۶۱ ـ ۶۲، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۷۴. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۳۴، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۷۵. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۵۰ ـ ۵۲، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۷۶. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۵۴ ـ ۵۵، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۷۷. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۷۴ ـ ۷۵، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۷۸. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۶۳ ـ ۶۴، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۷۹. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۶۶، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۸۰. سهیلی خوانساری، احمد، ج۱، ص۱۶، «مرقع گلشن: تحلیلی از یک سند تاریخی»، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۷۳ (آبان ۱۳۴۷).
۸۱. فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۳۱۰، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
۸۲. بلر، شیلا، ج۱، ص۳۱۷، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
۸۳. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۸۰، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۸۴. حمیدرضا قلیچ خانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته، ج۱، ص۴۰۳ـ۴۰۵، تهران ۱۳۷۳ش.
۸۵. حبیبی آزاد، ناهید، ج۱، ص۲۳۲ـ۲۳۳، کتابشناسی خط و خوشنویسی، تهران ۱۳۷۵ش.
۸۶. فهرست نسخه های خطی فارسی کتابخانه دکتر ذاکرحسین جامعه ملیه اسلامیه (دهلی نو)، دهلی نو: مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۱۹۱، ۱۳۷۷ش.
۸۷. فاضل نیشابوری، فضل اللّه، ج۱، ص۸۳ـ۸۶، «بررسی و مقایسه دستورالعملهای مندرج در رساله‌های خوشنویسی فارسی».
۸۸. شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۳۶، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.
۸۹. سلیمان سعدالدین مستقیم زاده، تحفه خطاطین، ج۱، ص۳۵۷، استانبول ۱۹۲۸.
۹۰. محمدبن علی راوندی، کتاب راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آل سلجوق، ص ۴۳،چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ش.
۹۱. سلیمان سعدالدین مستقیم زاده، تحفه خطاطین، ج۱، ص۵۲۰، استانبول ۱۹۲۸.
۹۲. مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، ج۴، ص۱۰۱۳ـ۱۰۱۴، تهران ۱۳۶۳ش.
۹۳. احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۲۹، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
۹۴. احمدبن حسین منشی قمی، گلستان هنر، ج۱، ص۱۳۷، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
۹۵. آغداشلو، آیدین، ج۱، ص۱۴، از خوشی‌ها و حسرتها، برگزیده گفتارها و گفتوگوها ۱۳۷۰ـ ۱۳۵۳، تهران ۱۳۷۸ش.
۹۶. مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، ج۱ـ۲، ص۳۹۳، تهران ۱۳۶۳ش.
۹۷. چغتائی، محمدعبداللّه، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، «خط نستعلیق در پاکستان و هند، سرچشمه هنری که از ایران جاری شد و در شبه قاره گسترش یافت»، ترجمه از اردو به فارسی، محمدجعفر جوان، هنر و مردم، ش ۱۵۱ (اردیبهشت ۱۳۵۴).
۹۸. شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۷۱، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.
۹۹. مایل هروی، نجیب، ج۱، صنوزده، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۰۰. ابن بطوطه، رحلة ابن‌بطوطة، ج ۱، ص ۱۰۸،چاپ علی منتصر کتانی، بیروت ۱۳۹۵
۱۰۱. بلر، شیلا، خوشنویسی اسلامی،ج۱، ص۳۵۳،پانویس ۸، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
۱۰۲. خوان دمیر، ج۳، ص۶۱۶.
۱۰۳. سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۷۵، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۰۴. احمدبن حسین منشی قمی، ج۱، ص۸۸، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
۱۰۵. احمدبن حسین منشی قمی، ج۱، ص۹۱، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش.
۱۰۶. محمد نقش تبریزی، «ملامحمدحسین تبریزی، ج۱، ص۱۷، ، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۲۳ (شهریور ۱۳۴۳).
۱۰۷. سلیمان سعدالدین مستقیم زاده، تحفه خطاطین، ج۱، ص۳۰۳، استانبول ۱۹۲۸.
۱۰۸. مایل هروی، نجیب، ج۱، ص۳۴، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۰۹. صیرفی، عبداللّه بن محمود، ج۱، ص ۲۲، آداب خط،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۱۰. سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۱۰، اصول و قواعد خطوط ستّه،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۱۱. سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۸۰، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۱۲. «در اسباب و اقسام و آداب خط»، برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی،ص ۱۴.
۱۱۳. هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت، ص ۱۲ ،۱۹۹۶.
۱۱۴. شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۳۶، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.
۱۱۵. مهرداد قیومی، «آداب صناعات، ج۱، ص۱۰، آداب نامه های مشق در مقام منابع تاریخ هنر ایران»، گلستان هنر، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۶).
۱۱۶. مهرداد قیومی، «آداب صناعات، ج۱، ص۴۰، آداب نامه های مشق در مقام منابع تاریخ هنر ایران»، گلستان هنر، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۶).
۱۱۷. فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۴۴، تعلیم خط، تهران ۱۳۷۶ش.
۱۱۸. هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت،ص۱۰ ،۱۹۹۶.
۱۱۹. سلیمان سعدالدین مستقیم زاده، تحفه خطاطین، ج۱، ص۱۸۷، استانبول ۱۹۲۸.
۱۲۰. علی بن حسن خوشمردان، رساله تعلیم الخطوط، ج۱، ص۳۱۹، چاپ احسان اللّه شکراللهی طالقانی، در نامه بهارستان، سال ۳، ش ۲ (پاییز ـ زمستان ۱۳۸۱).
۱۲۱. دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، ج۱، ص۲۶۲ـ۲۶۶، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۲۲. قلقشندی، ج۳، ص۱۲ـ۱۴.
۱۲۳. فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۳۸۳، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
۱۲۴. قلقشندی، ج۳، ص۱۳ـ۱۴.
۱۲۵. حبیب اصفهانی، تذکره خط و خطاطان، ج۱، ص۳۹، ترجمه رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ش.
۱۲۶. هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت،ص۱۰ ،۱۹۹۶ .
۱۲۷. ابوحیان توحیدی، رسائل ابیحیان التوحیدی، ج۱، ص۲۴۵ـ۲۴۷، چاپ ابراهیم کیلانی،) دمشق، (.
۱۲۸. بلر، شیلا، ج۱، ص۱۵۸، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
۱۲۹. برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی، به کوشش رسول جعفریان، نامه بهارستان، سال ۱۱، دفتر۱۶ (مرداد ۱۳۸۹).
۱۳۰. تحفه خطاطین، استانبول ۱۹۲۸.
۱۳۱. سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۷۴ـ۷۵، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۳۲. سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۱۰، اصول و قواعد خطوط ستّه،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۳۳. سلیمان سعدالدین مستقیم زاده، تحفه خطاطین، ج۱، ص۲۸۵، استانبول ۱۹۲۸.
۱۳۴. «در اسباب و اقسام و آداب خط»، برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی،ص ۱۵
۱۳۵. سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۷۹، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۳۶. باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۲،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۳۷. سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۷۹ـ۸۰، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۳۸. باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۲ـ ۱۵۳، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۳۹. «در اسباب و اقسام و آداب خط»، برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی،ص ۱۴ـ۱۵
۱۴۰. فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۴۰، تعلیم خط، تهران ۱۳۷۶ش.
۱۴۱. باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۳، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۴۲. «در اسباب و اقسام و آداب خط»، برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی، به کوشش رسول جعفریان، نامه بهارستان، سال ۱۱، دفتر۱۶ (مرداد ۱۳۸۹).
۱۴۳. سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۱۳، اصول و قواعد خطوط ستّه، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۴۴. مجنون رفیقی هروی، آداب المشق، ج۱، ب، ص ۱۶۷، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۴۵. «در اسباب و اقسام و آداب خط»، برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی، به کوشش رسول جعفریان، ص ۱۴،نامه بهارستان، سال ۱۱، دفتر۱۶ (مرداد ۱۳۸۹).
۱۴۶. ابن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۳، ص۱۰۸۳ـ۱۰۸۴، چاپ علی عبدالواحد وافی،) قاهره (۱۳۸۴ـ۱۳۸۸/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۸.
۱۴۷. هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت،ص ۱۴ـ۱۵ ،۱۹۹۶.
۱۴۸. صیرفی، عبداللّه بن محمود، ج۱، ص۲۲ـ ۲۵، آداب خط، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۴۹. سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۸۱، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۵۰. سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۱۲ـ ۱۲۱، اصول و قواعد خطوط ستّه،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۵۱. بلر، شیلا، ج۱، ص۳۱۷، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
۱۵۲. هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت،ص ۱۴ـ ۳۱
۱۵۳. هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت،ص ۱۲ـ۱۳ ،۱۹۹۶.
۱۵۴. علی بن حسن خوشمردان، رساله تعلیم الخطوط، ج۱، ص۳۲۵ـ۳۲۸، چاپ احسان اللّه شکراللهی طالقانی، در نامه بهارستان، سال ۳، ش ۲ (پاییز ـ زمستان ۱۳۸۱).
۱۵۵. سبزواری، فتح اللّه بن احمد، ج۱، ص۱۲۲ـ۱۳۱، اصول و قواعد خطوط ستّه،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۵۶. مجنون رفیقی هروی، آداب المشق، ج۱، ص۲۲۴ـ۲۳۶، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۵۷. باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۳، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۵۸. فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۷۷، تعلیم خط، تهران ۱۳۷۶ش.
۱۵۹. صیرفی، عبداللّه بن محمود، ج۱، ص۲۲، آداب خط، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۶۰. علی بن حسن خوشمردان، رساله تعلیم الخطوط، ج۱، ص۳۱۹، چاپ احسان اللّه شکراللهی طالقانی، در نامه بهارستان، سال ۳، ش ۲ (پاییز ـ زمستان ۱۳۸۱).
۱۶۱. علی بن حسن خوشمردان، رساله تعلیم الخطوط، ج۱، ص۳۱۹، چاپ احسان اللّه شکراللهی طالقانی، در نامه بهارستان، سال ۳، ش ۲ (پاییز ـ زمستان ۱۳۸۱).
۱۶۲. باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۷، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۶۳. سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۷۶ـ۷۸،در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۶۴. مهرداد قیومی، «آداب صناعات، ج۱، ص۱۵، آداب نامه های مشق در مقام منابع تاریخ هنر ایران»، گلستان هنر، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۶).
۱۶۵. فضائلی، حبیب اللّه، ج۱، ص۷۷، تعلیم خط، تهران ۱۳۷۶ش.
۱۶۶. باباشاه اصفهانی، آداب المشق، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۶۷. سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۸۲، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
۱۶۸. شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۳۷، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.
۱۶۹. شیمل، آنه ماری، ج۱، ص۴۳ـ۴۴، خوشنویسی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌، ۱۹۸۴.
۱۷۰. هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت،ص۴۰ ،۱۹۹۶.
۱۷۱. درمان، مصطفی اوغور، «فن الخط بعد یاقوت المستعصمی»، در فن الخط، تاریخه و نماذج من روائعه علی مرالعصور، اعداد مصطفی اوغور درمان، ترجمة صالح سعداوی، استانبول، ارسیکا، ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
۱۷۲. درمان، مصطفی اوغور، «فن الخط بعد یاقوت المستعصمی»، در فن الخط، تاریخه و نماذج من روائعه علی مرالعصور، اعداد مصطفی اوغور درمان، ترجمة صالح سعداوی، استانبول، ارسیکا، ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
۱۷۳. درمان، مصطفی اوغور، «فن الخط بعد یاقوت المستعصمی»، در فن الخط، تاریخه و نماذج من روائعه علی مرالعصور، اعداد مصطفی اوغور درمان، ترجمة صالح سعداوی، استانبول، ارسیکا، ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
۱۷۴. آغداشلو، آیدین، ج۱، ص۲۰۵ـ۲۰۶، آسمانی و زمینی، نگاهی به خوشنویسی ایرانی از گذشته تا امروز، تهران ۱۳۸۵ش.
۱۷۵. جواهرپور، ناصر، ج۱، ص۲۲، «انجمن خوشنویسان ایران، فعال تر از همیشه»، کیهان فرهنگی، ش ۴ (تیر ۱۳۶۳).
۱۷۶. امیرخانی، غلامحسین، ج۱، ص۵۱، «حسن وضع و حسن تشکیل»، فصلنامه چلیپا، ش ۲ (زمستان ۱۳۷۰).
۱۷۷. عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، ج۱، ص۲۴۳، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۷ش.
۱۷۸. بلر، شیلا، ج۱، ص۴۴۶، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
۱۷۹. حبیبی آزاد، ناهید، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۲۰، کتابشناسی خط و خوشنویسی، تهران ۱۳۷۵ش.
۱۸۰. بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۵ـ ۵۹۷، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
۱۸۱. بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۸ـ ۵۹۹، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
۱۸۲. هنر قلم، تحول و تنوع در خوشنویسی اسلامی، گردآوری ناصر خلیلی و نبیل ف. صفوت، ص۴۰ ،۱۹۹۶.
۱۸۳. بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۵ـ۵۹۶، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
۱۸۴. بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۸ـ۵۹۹، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
۱۸۵. درمان، مصطفی اوغور، ج۱، ص۳۷، «فن الخط بعد یاقوت المستعصمی»، در فن الخط، تاریخه و نماذج من روائعه علی مرالعصور، اعداد مصطفی اوغور درمان، ترجمة صالح سعداوی، استانبول، ارسیکا، ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
۱۸۶. بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۶ـ۵۹۹، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
۱۸۷. فوزی سالم عفیفی، نشاة و تطور الکتابة الخطیة العربیة و دورها الثقافی و الاجتماعی، ج۱، ص۲۵۲ـ۲۵۴، کویت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۱۸۸. فوزی سالم عفیفی، نشاة و تطور الکتابة الخطیة العربیة و دورها الثقافی و الاجتماعی، ج۱، ص۲۵۴، کویت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۱۸۹. مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، تهران ۱۳۶۳ش.
۱۹۰. ابن ندیم ،ابوالفرج محمد بن ابی یعقوب اسحاق،الفهرست.
۱۹۱. آغداشلو، آیدین، ج۱، ص۳۱۶، از خوشی‌ها و حسرتها، برگزیده گفتارها و گفتوگوها ۱۳۷۰ـ ۱۳۵۳، تهران ۱۳۷۸ش.
۱۹۲. بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۵ـ۵۹۷، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.
۱۹۳. بلر، شیلا، ج۱، ص۵۹۹، خوشنویسی اسلامی، انتشارات دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند، ۲۰۰۷.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «خطاطی و عرفان»، شماره ۷۱۱۹.    


رده‌های این صفحه : خوشنویسی | عرفان | هنر




جعبه ابزار