خطاطی مصر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در دوره
ممالیک که از ۶۴۸ تا ۹۲۲ بر
مصر،
سوریه و
حجاز حکومت کردند،
قاهره مهمترین شهر
جهان اسلام بود. در تشکیلات اداری وسیع ممالیک، اطلاعات مربوط به همه فعالیتها به دقت ثبت میشد و خطاطی هم از این امر مستثنا نبود.
شهاب الدین احمد قلقشندی (متوفی۸۲۱)، کاتب دیوان انشا، نمونههایی از این اطلاعات را در اثر خود،
صبح الاعشی فی صناعةالانشاء فراهم آورد. این اثر مروری تفصیلی است بر دانشها و مهارت های لازم برای
منشی در مکاتبات رسمی، و دایرةالمعارفی جامع است درباره هنرهای نگارش.
از خطاطی این دوره علاوه بر توصیفات نوشتاری، نمونهها و نسخه های نفیس متعدد، عمدتآ
قرآن، موجود است، از جمله قرآنی که برای
بیبرس کتابت شد
و در بسیاری از منابع مملوکی وصف آن آمده است. نخستین
مُرقّع خوشنویسی بازمانده از جهان اسلام نیز به اواخر این دوره تعلق دارد. بر اساس انجامه آن، تدوین این دفتر را که در قطع بسیار بزرگ (۴۷×۳۰ سانتیمتر) است، محمدبن حسن طیّبی شافعی در چهارشنبه ۱۲
رجب ۹۰۸ به پایان رساند. طبق صفحه نخست این اثر، او آن را برای خزانه آخرین سلطان ممالیک،
قانصوه غوری (حک: ۹۰۶ـ۹۲۲)، گرد آورده است. این اثر شامل شیوه های خطاطی از زمان
ابن بوّاب (قرن چهارم) تا زمان مؤلف است و او ابداع دو
خط آن را به خود نسبت داده است. در دوازده صفحه نخست، شیوه های نوشتن حروف جداگانه، بر اساس نقطه و تناسب دقیق، به روش ابن بوّاب ذکر گردیده و در صفحات ۱۶ تا ۳۲، تاریخچه کتابت و روش های تراشیدن قلم شرح داده شده است. پس از دیباچه، ۶۲ نمونه از دستخط های جداگانه آمده است. این اثر برای به نمایش گذاشتن مهارت خطاطان و جلب حمایت سلطان، که خود از علاقه مندان ادب و حامی سخاوتمند هنر بود، طراحی شده است.
مؤلفانِ دوره ممالیک از
اقلام ستّه به روش ابن مُقله، ابن بّواب و یاقوت آگاهی داشتند، اما معمولا دستخط ها را برخلاف ایران و سرزمین های شرقی، به صورت جفت دسته بندی نمیکردند. قلقشندی و دیگر مؤلفان مملوکی، خطوط مبسوط را مجاور هم میگذاشتند که وجه مشخصه آنها فراخی (بسط) و خشکی (یُبْس) چرخش قلم در پایین
خطِ یا ذیل الخط برای دورانی کردن حروف بود و با تقویر (دایرهشکل بودن) یا لین (نرمی) مشخص میشد. دیگر مؤلفان این خطوط مجاور را الاقلامالیابِسة و الاقلام المُرطّبة نامیدند.
خط کتابی (خطوط الوراقی) و زیر گروه آن، خطوط قرآنی (خطوط المصاحف)، معمولا زاویه دار و خطوط دیوانی معمولا منحنی بودند.
مؤلفان مملوکی بعدها زیرمجموعه های هر یک از این دو گروه را تعیین کردند، مثلا به نظر ابن بَسیس (متوفی ۷۱۷)،
خط زاویه دار شامل
خط محقَّق و مشتقات آن (
ریحان و نسخ) می شود و
خط مستدیر، ثلث و شاخه های آن (توقیع و رقاع) را دربرمی گیرد. گروه زاویه دار «الف ـ لامِ» الوراقیه دارد (اتصال الف و لام با حلقه ای در پایین). این خصوصیت در گروه مستدیر دیده نمیشود. این تقسیم بندی با تقسیم بندی بسیاری از نظریه پردازان و متخصصان ایرانی و ترک تفاوت داشت. آنها نَسْخ را در گروه منحنی قرار میدادند. از این گذشته،
خط نَسخی که در قلمرو
ممالیک به کار میرفت، عمودی تر و صاف تر از نَسخ سرزمین های شرقی بود.
بیشتر نُسَخ اندازههایی متفاوت داشتند. اندازه نسخه بر زاویه دار بودن
خط تأثیر گذاشته است. هرچه نسخه بزرگتر باشد، انحنای پایین حروف کمتر است. دو ویژگی دیگر نیز با اندازه مرتبط است: دنباله تزیینی حروف (تَرویس یا سَرک) و گرفتگی چشمه بعضی حروف (طَمْس). هرچه حروف کوچکتر باشند، مجال چرخش قلم و پر کردن چشمهها کمتر است.
در دوره مملوکی، خطوط به اصل و فرع نیز دسته بندی میشدند و خطوط اصلی را گاه پنج نوع (محقّق، نسخ، رقاع، توقیعات، و ثلث) و گاه هفت نوع (ثلث، رقاع، محقّق، نسخ، توقیع، وضّاح، و طومار) می دانستند. از طرفی در همین دوره،
خط به گونه ای دیگر تقسیم شده است: گروه زاویه دار (محقّق،
ریحان و نسخ) و مشتقات آنها، و گروه مستدیر (ثلث، توقیع و رقاع) و فروع آنها، و نمونه های متعددی که ممکن است با ویژگی های هر دو گروه نوشته شوند، به ویژه اشعر، طومار، و غبار.
اقلام زاویه دار. محقّق (در لفظ به معنای اجرای کامل و دقیق) نخستین
خط زاویه دار و بهترین
خط برای
استنساخ بود و از آن در نگارش نفیسترین نُسخ، به ویژه قرآن، استفاده میکردند. کشیدگی «الف» نُه یا ده نقطه، و بنابراین از الف در شیوه محقَّق ایرانی ــکه هشت نقطه طول داشت ــ کشیده تر بود. حروف در محقّق باید دارای ترویس میبودند و چشمهها پر نشده باقی میماندند.
نخستین
مصحف های بازمانده از دوره ممالیک به دهه نخست قرن هشتم متعلق اند و با
خط محقّق، که صرفآ از دهه ۷۲۰ در سومین دوره حکومت
سلطان ناصر محمد قلاوون به عنوان
خط مصحف نویسی برگزیده شد، نگاشته نشده اند.
نخستین مصحفها به
خط محقّق، بیش از همه به
خط احمد المُتَطَبِّب است که بیش از هر خطاط دیگری از دوره ممالیک، از او نُسَخ امضاشده به جا مانده است، اما از وی در منابع یاد نشده، شاید به این سبب که عضو دستگاه حکومت نبوده است. یکی از مصحف های او در قاهره اهمیتی ویژه دارد، زیرا در انجامه آن نام کامل او (احمدبن کمال بن یحیی الانصاری المتطبّب)، تاریخ تکمیل نسخه (شعبان ۷۳۴) و مکان تحریر (قاهره) ذکر شده است. در سطر بالای آخرین صفحه، سه «الف» با نقاط سبز مشخص شده اند که حمزةالوصل را نشان میدهند و الف مقصوره در اللّه به طرزی ناشیانه، با رنگ قرمز افزوده شده است. استفاده از این نقاط سبز، این نسخه را با سنّت های مغربی پیوند داده که طبق آنها، کاتبان تا قرنها از این نقطه گذاریها استفاده میکردند.
احمد المتطبّب از
خط محقَّق جلی استفاده کرده است، هرچند
خط محقق وی استادانه نیست. مرکّبش غالبآ رقیق و متغیر و حرکت قلمش ناصاف است، چنانکه در الف های سست او دیده میشود. فاصله گذاری او نامنظم است. بسیاری از حروف درهم رفته اند، اما گاهی بین حروف یا کلمات فاصله های اضافی وجود دارد. برای مثال در نسخه ای به تاریخ ۷۳۴، فاصله بین کلمات به قدری زیاد است که تذهیبکار به ناچار هاشور عمودی باریکی مانند الف افزوده که در روند خوشنوسی خلل ایجاد کرده است.
احمد المتطبّب برخی نوآوری های یاقوت و شاگردانش را تداوم بخشید و در اوایل قرن هشتم به
قاهره منتقل ساخت. خطاطان مملوک معمولا از ورق های بزرگ (۵۱ × ۳۶ سانتیمتر)، یعنی نصف ورق های بغدادی که
احمد سهروردی به کار میبرد،
استفاده میکردند. خطوط این ورقها در هر صفحه بیشتر بود (صفحات معمولی در نُسَخ دوره ممالیک معمولا یازده خطی بودند، در حالی که در سلسله
ایلخانیان نسخه های پنج خطی به کار میرفت).
در نیمه دوم قرن هشتم، نوع درشتتر و واضحتری از
خط محقَّق رواج یافت. طیّبی در مرقّع خوشنویسی خود آن را جلیل المحقق نامیده و برای نشان دادنش، آن را در سه سطر در هر صفحه با «الف» پنج سانتیمتری نوشته است. این
خط درشت در صفحه آغاز مصحف های بزرگی که برای سران مملوک کتابت میشد، معمول بود. در مصحفی که سلطان شعبان در ۷۷۴ به مجموعه خود اهدا کرد، متن به
خط محقَّق استوار با مرکّب مشکی و صفحات نخستین به
خط محقَّق جلیتری نوشته شده است.
خطاط این نسخه بی نظیر، علی بن محمد، به المُکْتِب ملقب بود که نشان میدهد معلم خطاطی بوده است.
خط او خوب است، هرچند عالی نیست و جلیل المحقق او تأثیر خود را بیشتر مدیون اندازه است تا تسلط. حروف قائم که بلند و پررنگ اند، به وضوح در پهنه کاغذ به حرکت درآمده اند، اما الف ها به صورت ناموزون خم شده اند، برخی قائم و برخی متمایل به چپ اند و
خطْ کشیدگیِ
خط استادان ماهر نظیر
احمد سهروردی را ندارد.
تمایل ممالیک و تأمین بودجه کافی برای نسخه نویسی در قطع بزرگ تا آخر قرن ادامه یافت، که در مصحفی یک جلدی
به
خط محقَّق که در ۸۰۱ برای محمدبن بَطوط صالحی دمشقی تحریر شده، مشهود است
بر اساس انجامه آن، این نسخه را عبدالرحمان بن یوسف (متوفی ۸۴۵)، مشهور به ابن صائْغ، با یک قلم در شصت روز تحریر کرد. این مصحف مطابق با معیار مصحف های دوره ممالیک، با یازده سطر به
خط محقّق جلی در هر صفحه و چند صد برگ، تجلید شده است.
نسخه ابن صائغ، مانند نسخه ای تیموری که خوشنویسی ناشناخته و معاصر وی کتابت کرده است، دلالت بر غلبه خوشنویسی بر
تذهیب دارد. نشانه گذاری ها در نسخه ابن صائغ به رنگ سیاه اما در نسخه تیموری به رنگ قرمز است. همچنین
خط نسخه تیموری زیباتر است. دستخط خوشنویس تیموری نرمتر و روانتر و حروف عمودی او کشیده و مستقیم است. در مقایسه، دستخط ابن صائغ ناصافتر و سستتر و حروف عمودی او گاه لرزان است یا به تدریج باریک میشود و حرکت های قلم او گاه متصل نیست.
نشانه گذاری های او بزرگتر و زیادتر است، سریفها (سرکها) دورانیتر و پهنتر از نسخه تیموری است. همچنین،
خط ابن صائغ درهم رفته تر و شتابزده تر است.
خوشنویسان دوره مملوکی استفاده از محقَّق را برای مصحف های بزرگ تا پایان این دوره ادامه دادند. به طور کلی، این نسخهها کوچکتر از نسخه های اواخر قرن هشتم است.
خط آنها زیباست اما عالی نیست. مثلا، در نیمه قرن نهم ابوالفتح محمدالانصاری نسخه های متعددی به
خط محقّق برای ممالیک نوشت.
پس از محقّق،
خط نَسخ رایج ترین
خط بود.
هیچ نسخه ای از قرآن از اوایل دوره ممالیک به جا نمانده است، اما نُسَخ مصور از آن دوره وجود دارند. زیباترین آنها خلاصه ای از آثار پزشکی است، شامل نسخه ای از رسالة دعوةالاطباء ابن بطلان به قلم محمدبن قیصر اسکندری در ۶۷۲.
خط نَسخ او با دوایر بزرگ ادامه شیوه ای است که در قرون قبلی در سوریه به کار میرفته است، اما گاه ترویس هایی در سمت چپ «الف» یا طُره های عمودی دیگری دیده میشود.
در قاهره و دمشق (دومین شهر مهم ممالیک)، نُسخ مصور و مُذهَّب را برای حامیان مسلمان و مسیحی پدید میآوردند. مثلا، غازیبن عبدالرحمان دمشقی (متوفی۷۱۰)، استاد خوشنویسی، بسیاری از کتب را در آنجا تحریر (و مصور) کرد، از جمله نسخه ای از مقامات حریری که اکنون در کتابخانه بریتانیا موجود است. مشهورترین جانشین غازی، ابنالدُرَیْهِم موصلی (خوشنویس و تصویرگر)، مانند سَلَفش هم به سبب کتابت نسخه های رقمدار و هم به سبب نگارش وقایعنامهها مشهور بود. معروفترین اثر بازمانده از وی نسخه ای از کتاب منافعالحیوان موجود در کتابخانه اسکوریال (ش ۸۹۸) است.
در انجامه آن، ابندریهم گردآورنده، کاتب و تصویرگر آن معرفی شده که آن را در ربیعالاول ۷۵۵ به پایان رسانده است. ابندریهم، مانند بیشتر خطاطان ممالیک، متن را به
خط نَسخ سیاه نوشته و تقسیمبندی های متن را با گل و بته های طلایی از نوعی که یاقوت به کار برده،
تزیین کرده است.
خط نسخ همچنان در بسیاری از مصحف های اهدایی امیران مملوک به کار میرفت. در ۸۲۸
سلطان اشرف برسبای یک جفتِ تقریبآ یکسان از نسخه ای دو جلدی به
خط نسخ را به مدرسه ای که در
قاهره تأسیس کرده بود، اهدا کرد.
در دوره ممالیک، نَسْخی را که در آن فواصل بین کلمات زیاد بود، منثور (در لفظ به معنای پراکنده) می نامیدند. در این دوره، خوشنویسان انواع متفاوتی از
خط نسخ را ابداع کردند و گاهی آنها را در برابر هم در یک صفحه در نسخه های نفیس تحریر میکردند. این روش به روشنی در نسخه ای از مدیحه ای از بوصیری، الکواکب الدریة، مشهور به بُرده، مشاهده میشود.
بوصیری، خوشنویسی ماهر بود. از قصیده بُرده بوصیری نسخه های متعددی برای
سلطان مملوک، قایتبای، کتابت شد. نسخه ای زیبا به قلم قَنَم الشریفی
برخی انواع دستخط را در اواخر دوره ممالیک به نمایش میگذارد. در این نسخه خوشنویس یک سطر از نوشته بوصیری را به صورت افقی به
خط سیاه جلی نوشته و کلمات آخر را به صورت مورب در انتها با رنگی دیگر اضافه کرده است. او
خط افقی را به قلم نسخ مسطح و جلی نوشته و کلمات مورب آخر را با
خط مدورتر ثلث، با وصله ای غیرمجازِ معمول در توقیع افزوده و سه مصرع دیگر را در اندازه نسخ معمولی اضافه کرده است.
خط قنم الشریفی واضح اما گاهی خشک و تصنعی است. رنگها به طور منظم، و حتی ملال آور، جانشین یکدیگر میشوند و دستخط به تزیینات غیرضروری از قبیل گرههایی در دنباله ضمه وحروف پایانی مثل ـة مزیّن شده است. فاصله گذاری نیز نامنظم است و خوشنویس غالبآ ناگزیر کلمات آخر سه مصرع آخر را تو در تو نوشته است تا شکل مستطیل را به وجود آورد.
در این دوره،
خط نسخ جلی نام های متفاوتی داشت، از جمله المَتْن، فَضّاح النسخ یا النسخ الفضّاح، و الوضّاح. همانطور که نسخ در اندازه بزرگ پدید آمد، بسیاری از مؤلفان مملوک از نوع کوچک آن نیز به نام حواشی سخن گفته اند.
اقلام مستدیر. بر اساس منابع مملوکی، در
خط ثلث حرف «الف» که هفت یا نُه نقطه طول دارد، کمی به چپ متمایل است و در منتهی الیه چپ آن انحنایی وجود دارد. برای متعادل ساختن این ترویس، «الف» همواره زائدهای در بالای سمت راست دارد. به سبب زاویه دار شدن «الف»، کلمات نیز از سمت راست بالا به منتهی الیه سمت چپ متمایل اند. انحنای
خط با ترویسهایی در انتهای پایین حروف و «ه» آخر که کج نوشته میشود، تشدید میگردد.
ثلث هم اتصالهایی غیرمُجاز بین بعضی حروف دارد و غالبآ بدون پر کردن چشمه حروف نوشته میشود. در دوره ممالیک، ثلث به ویژه طرف توجه بود و برای عناوین و انجامههایی به کار میرفت که عمدآ در برابر
خط متن (که محقَّق یا نسخ بود) قرار میگرفت و غالبآ با رنگ یا طرح متمایز میشد.
در کتاب قلقشندی بخشی مفصّل درباره طغرا در منشور فرماندهان برجسته نظامی آمده است قلقشندی،
در دیوان انشا فردی طغرا را که منشیها بعدآ در فضای خالی سمت چپ پیشانی اسناد (بالای بسمله) وارد میکردند، ترسیم میکرد.
طغرا همچنین برای خطاطی بر روی اشیایی به کار میرفت که برای سلطان تهیه میشد، از جمله کتیبه ای به
خط ثلث فشرده بر روی بخوردان نفیسی که برای الملک الناصر محمد قلاوون ساخته شد.
خطی که به نظر میرسد به هر دو گروه تعلق داشته باشد، ریاسی است. این
خط نام خود را از
فضل بن سهل معروف به
ذوالریاستین گرفته است. به نظر قلقشندی
، ریاسی شبیه توقیع المطلق است. این توصیف آن را در گروه
خط های مستدیر قرار میدهد و از اتصال های غیرمجاز فراوان آن نشان دارد. ابن صائغ
این اشتقاق را نادرست و ریاسی را به محقَّق و نسخ نزدیکتر دانسته و بنابراین آن را در گروه
خط های زاویه دار قرار داده است. مهمترین ویژگی آن سریف (سرک) در لام و الفی است که رو به پایین در سمت چپ بیرون نشسته است، نه به راست آنطور که در محقّق و ثلث دیده میشود.
در سراسر دوره ممالیک، کاتبان پرکار بودند و نویسندگان آثاری فراوان درباره
خط خوش خلق کردند. خوشنویسان صاف و به قاعده مینوشتند، به گونه ای که محتوا بر جلوه های ظاهری مقدّم بود. اندازه، تقابل و رنگ مهمتر از نرمی و ملایمت
خط محسوب میشد. این شیوه های مملوکی، در برخی نواحی به ویژه
یمن نیز پایه و اساس توسعه و تکامل خطاطی بود.
(۱) ابن صائغ، رسالة فی الخط و بریِّ القلم، چاپ فاروق سعد، بیروت ۱۹۹۷.
(۲) قلقشندی، صُبْح اَلاَعشی فی صِناعة الاِنشاء.
(۳) Sheila S Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh ۲۰۰۷.
(۴) Hartwig Derenbourg, Les manuscrits arabes de l'Escurial, vol۲, fasc۲, Paris ۱۹۴۱.
(۵) David James, Manuscripts of the holy Qur'a¦n from the Mamluk era, London ۱۹۹۹.
(۶) Martin Lings, The Quranic art of calligraphy and illumination, (London) ۱۹۷۶.
(۷) Martin Lings and Yasin Hamid Safadi, The Qur'an, London ۱۹۷۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خطاطی (۳) خطاطی در جهان اسلام»، شماره۷۱۱۷.