خطاطی شبه قاره هند
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این منطقه، پس از دوره
غزنوی و
غوری، نسخه های اندکی از قرآن و متون دیگر نوشته شد و به همین سبب پیگیری سیر خوشنویسی اسلامی در این دوره بهسختی ممکن است.
از جمله نُسَخ قابل اعتنا از نظر خطاطی، قرآنی است به تاریخ ۶۶۷ که در مجموعه ناصر خلیلی نگاه داری میشود. این نسخه را محمدبن سلیمان الوراق برای شرفسْتی دختر امیر
ملک شیر کتابت کرده است.
در دوره سلاطین دهلی (۶۰۲ـ۹۳۲)، شمال هند مرکز بزرگ فرهنگ اسلامی شد و دیوانیان و کاتبانْ اسناد دیوانی و نسخه های ادبی بسیاری کتابت میکردند. چند فرمان از دوره سلاطین
هند برجا مانده است که چگونگی پدید آمدن سبک ویژه ای از
خط تعلیق را نشان میدهد. سندی به شکل طومار بلند به دست آمده که حاوی فرمان محمد تغلق در دهلی در ۷۲۵ است. در این فرمان، نام محمد تغلق به خطی ظریف و بسیار طویل، و متن در دوازده سطر و سطور به صورت زوج نوشته شده است. در این سند، چگونگی پیوند حروف تاحدی غیرمتعارف است، مثلا «د» در کنار «ه» به آن چسبیده و نیز سرکش «ک» قلاب دار است. به طور کلی، در مقایسه با اسناد
ایلخانان و
ممالیک در همان دوره،
خط این اسناد هندی دندانه دار با ریتم و فضاسازی نامنظم است
در سده های بعد نیز، خطاطان هند احتمالا به سبب فاصله از
ایران و سرزمین های مرکزی (که شکوفایی خوشنویسی در آن نواحی رخ داده) به خطی متصنع تر روی آوردند، چنانکه
خط مغربی در سوی دیگر سرزمین های اسلامی نیز این ویژگی را دارد، یعنی بسیار تصنعی و جلوه های بصری آن متمایز است.
خط شاخصی که منحصرآ در هند استفاده میشد،
خط بهاری / بیهاری بود که ریشه نام آن مبهم است. برخی بدون توجیه منطقی آن را به واژه فارسی بهار و بعضی آن را به ایالت بِهار در شمال شرقی هند منسوب کرده اند. قدیمترین نسخه
خط بهاری به اواخر سده هشتم
تعلق دارد. عبداللّه چغتایی به مصحفی در موزه کابل، به
خط قاضی ابوبکر یعقوب نصیرالدین در لَهْری (سِند) با تاریخ ۷۷۶ اشاره کرده است.
نسخه ای مشهورتر در مجموعه صدرالدین آقاخان است که بر طبق انجامه آن، در ۱۲ ذیقعده ۸۰۱ کاتبی به نام محمود شعبان کتابت آن را به اتمام رسانده است. در این نسخه، هر برگ شامل سیزده سطر است و ترجمه فارسی بین خطوط اصلی، به
خط نسخ کوچکتر و مدورتر نوشته شده است. این نسخه از نظر ریتمِ متنوع و چرخشِ نامنظمِ قلم جالب توجه است؛ مثلا «الف» مختصری به چپ متمایل است و بسیاری از حروف پایانی چرخش افقی بلندی دارند که با خطوط قائمِ نسبتا کوتاه هماهنگ است. حرف «د» تقریبآ به بلندی الف و «ی» پایانیِ زاویه دار از ویژگی های چشمگیر
خط بهاری در این نسخه محسوب میشود.
خط بهاری در سده هشتم و اوایل سده دهم رونق یافت. در تمام متونی که به این
خط نوشته شده اند، همه سطور سبک یکسانی دارند و تفاوت فقط از نظر اندازه و رنگ است. در حالی که، در نسخه های خطی ایرانی، سبک های مختلف با اندازه های متنوع در کنار هم در یک قطعه قرار میگیرند. در نسخه های به
خط بهاری، کلمه «اللّه» اغلب به رنگ دیگری به ویژه قرمز و طلایی نوشته شده است. نگارش آن نیز تصنعی است، مثلا «ب» در ابتدای بسم اللّه به بلندی «الف» است. بیشتر مصحف های به
خط بهاری در جونپور دکن تحریر میشدند.
مصحف های به
خط بهاری از هند به جنوب عربستان راه یافتند؛ چنانکه سه برگ از مصحفی بزرگ در سالهای اخیر در ویرانه های مسجد یا مدرسه ای در دوران در شمال یمن یافت شده است.
با وجود رواج
خط بهاری برای نگارش قرآن،
خط اصلی برای کتابت نسخه های نفیس دیگر در هند، نَسخ بوده است. معروفترین نمونه آن نسخه ای از نعمت نامه است که برای، غیاث الدین (حک: ۸۷۳ـ۹۰۶، سلطان خلجی مالوه) و فرزندش ناصرشاه تهیه شده بود.
گاه در کتابت اشعار فارسی به جای استفاده از
خط نسخ،
خط نستعلیق به کار میرفت. نفیس ترین نمونه خطاطی به شیوه معمول در شهر مَندو نسخه ای از
بوستان سعدی است که در حدود ۹۰۶ شهسوار الکاتب برای ناصرشاه کتابت کرده است.
در هند دوره بابری، خوشنویسی به اوجی تازه رسید. شاهان بابری بسیار کتاب دوست بودند. بابر (حک: ۹۳۲ـ۹۳۷) کتابخانه اش را در سفر همراه میبرد و نوه او، اکبر، کتابخانه ای مشتمل بر۰۰۰، ۲۴ جلد کتاب به ارزش ۷۳۱، ۴۶۳، ۶ روپیه داشت. به نوشته علّامی در آئین اکبری،
این کتابخانه دربردارنده آثاری منظوم و منثور به زبان های هندی، فارسی، یونانی، کشمیری و عربی بود که در بخش های جداگانه نگاه داری میشدند.
مورخان هنری معاصر غالبآ مطالعه نگاره های کتاب های دوره بابری را بر بررسی خطاطی آنها ترجیح میدهند و در حالی که آثار بسیاری درباره نگاره های بابری وجود دارد، به زحمت میتوان شمار اندکی مقاله درباره خوشنویسیِ این دوره یافت
حال آنکه در آئین اکبری، نقاشی نسبت به خوشنویسی در مرحله ای فروتر ارزیابی شده است.
علّامی مَعقِلی (
خط ایی) را از خطوط باستانی و از اقلام مبسوط دانسته است. همچنین به
خط کوفی اشاره کرده و توضیح داده که یک دانگ آن، دور و باقی آن سطح است. او ضمن برشمردن انواع خطوط، به
خط کاملا مدور
نستعلیق ــکه همانند ایران رایج ترین
خط در هند است ــ مفصّل ترین شرح را اختصاص داده است
علّامی
همچنین از
علاقه مندی
اکبر شاه بابری (حک: ۹۶۳ـ۱۰۱۴) به شیوه های گوناگون خطاطی و تشویق خطاطان ماهر یاد کرده و از برخی استادان خطاطی نام برده است. دست خطی از جهانگیر بابری (حک: ۱۰۱۴ـ۱۰۳۷) ضمیمه اهدائیه نسخه ای از دیوان انوری، حاکی از ارزیابی وی از خطاطی اثر است. در دوره بابریان، آثار خطاطان ایران مانند
سلطانعلی مشهدی و
میرعلی هروی گرانبهاتر از آثار خوشنویسان محلی ارزیابی میشد.
خطاطان مانند نقاشان در دیوان سالاری عریض و طویل بابریان به کار گماشته میشدند. نگارگران ماهانه بیست روپیه و خطاطان مبلغی احتمالا بیشتر دریافت میکردند. در برآورد مزد خطاطان سرعت کار نیز در نظر گرفته میشد. مثلا، عبدالرحیم معروف به عنبرین قلم، در یک روز ۳۳ بیت مینوشت. به تدریج خطاطی در برابر نقاشی عقب نشست. در نگارهای از سال ۱۰۰۴، عبدالرحیمِ خوشنویس و دولت محمد نقاش در حال کار در کارگاه سلطنتی و خطاط در حال خواندن اشعار برای نقاش نشان داده شده اند.
در گلستان کتابت شده در ۹۹۰ در فتح پور سیکری نیز، محمدحسین کشمیری خطاط در کنار مَنوهَرنقاش نشسته است. این تصاویر اهمیت کم وبیش افزونتر کتابت و خطاطی را بر نقاشی نشان میدهد، حال آنکه در دو دهه بعد، دولت محمد در تصویری، هماندازه (اگر نگوییم بزرگتر) با عبدالرحیم خطاط نشان داده شده است.
اندازه بزرگ نگارهها و اهمیت رو به افزایش آنها خطاطان را واداشت تا متن کتابت خود را با نگارهها در کتاب های نفیس هماهنگ سازند. نخست از روشهای سنّتی استفاده میکردند. مثلا، محمدحسین خطاط در نسخه ای از خمسه امیرخسرو دهلوی، بارها فضای خوشنویسی را به سود نگارهها تغییر داده و نوشتهها را به صورت مورب در برابر تصویر آورده است؛ شیوهای که پیشتر، خطاطان شیرازی در اوایل سده هشتم در پیش گرفته بودند. در نسخ بعدی هماهنگی متن با صفحات تمامآ مصور در اواخر دوره بابری به تدریج پدید آمد، مانند نسخه ای از
پادشاهنامه عبدالحمید لاهوری در ۱۰۶۷ به
خط محمدامین مشهدی. نتیجه چنین کارهایی از نظر بصری نامناسب و آزاردهنده بود و گاه منجر به انبوهی و فشردگی نگارهها در برابر متنی اندک میگردید. درواقع اندازه متن پیرو نگاره پردازی بود.
با وجود رقابت با نقاشی، خوشنویسی همچنان نقش مهمی در هند دوره بابری داشت و بیش از همه از سنن ایرانی سرمشق میگرفت. در میان خوشنویسان این دوره، همانند همتایانشان در غرب جهان اسلام، نوشتن نمونههایی به شش قلم مرسوم بود. از
خط بهاری نیز گاهی برای کتابت نسخه های محلی استفاده میشد، نظیر قرآن کوچکی به تاریخ ۱۰۳۴، که این امر بیشتر یک استثنا بود تا قاعده. خطاطان هندی همچنین مجاورت خطوط گوناگون در اندازه های مختلف را برای قطعات خوشنویسی روا میدانستند. نمونه خوب این روش در مُرقّعی یافت میشود که در گُلکَنده برای محمدقلی (حک: ۹۸۹ـ۱۰۲۰)، پنجمین حکمران قطبشاهی، که خود طبع شعر داشت، کتابت شد.
تأثیرپذیری از خطاطی ایرانی در این اثر آشکار است. مرقع مذکور دربردارنده قطعه
خط هایی از خطاطان بنام دوره صفوی تا خوشنویسان دربار دکن است. نمونه هایی غیرمعمول در نیمه دوم مرقع قرار دارد. این صفحات مشتمل بر پانزده شعر سروده فرمانروای قطبشاهی، با گرایش شدید شیعی است. ابیات هر شعر نیم یا تمام یک برگ را در برمی گیرد. دو مصرع اول به ثلث یا محقَّق جَلی و دوتای بعدی به نسخ خَفی نوشته شده است. سطور آخر بهطور مایل و در انتها، به
خط توقیع و رقاع است.
همچنین در خطاطی هند، استفاده از رنگهای گوناگون رواج یافت و در حالی که اشعار و سخنان پندآموز اغلب با مرکّب سیاه و بر زمینهای ساده نوشته میشد، خطاطان دکنی بر زمینه ای رنگین به ویژه قرمز آجری یا طلایی و گاه کاغذ ابری، گاه هر کلمه را در یک سطر به یک رنگ مینوشتند.
از خطاطان ام دربار قطبشاهی میتوان از محمدرضا و زینالدین علی نام برد. ثلث، که سه قطعه از چهار نمونه مرقع قطبشاهی با آن نوشته شده است، در سراسر هند رایج بود؛ چنانکه در ایران،
خط ثلث بیشتر در نوشتن کتیبه اها و مصاحف به کار میرفت.
از نمونه های معروف کتیبه نگاری در هند، کتیبه های تاجمحل است
که خطاطِ آن عبدالحق شیرازی ملقب به امانتخان، مانند بسیاری از خطاطان معاصرش، از شیراز و از خاندانی خوشنویس برخاسته و کتیبه نویس و نیز کاتب نُسَخ بود. امانتخان در کتیبه های تاجمحل از
خط ثلث جلی استفاده کرد که ارتفاع «الف» در آن به حدود شانزده نقطه میرسید و فضایی برای نگارش دو سطر فراهم میکرد که اغلب با دنباله بلند «ی» پایانی به دو قسمت تقسیم میشد. این نوع ثلث که در ایران ابداع شده بود، برای کتابت کتیبه بناها از آناطولی تا هند پذیرفته شد.
درخواست کتابت قرآن به
خط نسخ در دوره
اورنگزیب (حک: ۱۰۶۸ـ۱۱۱۸) به اوج رسید. در این دوره، عبدالباقی حداد از ایران به هند مهاجرت کرد و در این سرزمین در نسخ نویسی مهارتی چشمگیر یافت و با نوآوری هایش، این
خط را به عروس خطها تبدیل کرد.
او با کتابت قرآنی به این
خط و تقدیم آن به اورنگزیب، به یاقوت رقم ملقب شد و پیش از بازگشت به ایران، شاگردانی پرورد که بیشترشان لقب یاقوت رقم داشتند. اورنگزیب نیز خوشنویس بود و در نَسخ نویسی شهرت داشت. برادر او، داراشکوه، نیز خطی خوش داشت و مرقع و قطعاتی از خود باقی گذارده است. همچنین دو دختر اورنگزیب، زینت النساء و زیب النساء، از
خط خوش بهره رمند بودند و زینت النساء قرآنی به
خط خوش کتابت کرده است
در سده های یازدهم و دوازدهم، کشمیر مرکز جدید
استنساخ نسخه های نفیس بود که بیشتر آنها به نسخ نوشته میشدند.
افزون بر شش قلم، خوشنویسان بابری همانند معاصران صفوی خود، از دو
خط تعلیق و
نستعلیق نیز استفاده میکردند و در هند نیز همانند ایران، مهمترین
خط برای کتابت متون ادبی
نستعلیق بود. از خوشنویسان ام در این
خط باید از محمدحسین کشمیری معروف به زرین قلم نام برد که شماری از نسخه های نفیس از جمله خمسه امیرخسرو دهلوی را برای اکبر کتابت کرد.
علّامی
به ویژه وی را برای تناسب «مَدات» و «دوایر» در
خط نستعلیق ستوده و او را با میرعلی هروی، خطاط محبوب بابریان، همتراز دانسته است.
بابریان افزون بر نسخه های ادبی، از
نستعلیق برای خطاطی روی اشیا از جمله سکه ها (برای نمونه، سکه های زرین و بزرگ بابری به نام مُهُر) استفاده میکردند.
عبدالصمد شیرازی، هنرمند ایرانی مهاجر به هند، مسئول اداره ضرابخانه سلطنتی بود. این
خط برای مهرهای سلطنتی نیز به کار میرفت. به ویژه در دوره همایون بابری (۹۳۷ـ۹۶۳) و پس از بازگشت وی از
تبعید در ایران، شیوهای جدید در
نستعلیق در مهرهایی که بر فرمانها و پروانچه ها میخورد، پدید آمد.
خط اسناد دیوانی بابری نیز خوش و حائز اهمیت بوده است. نمونه آن را در فرمانی از دوره
اورنگزیب میتوان دید که شکوه سبک منشیانه بابری در آن هویداست. این فرمان که در ۲۵ جمادیالآخره ۱۰۷۲ صادر شده، در چهارده سطر به
خط نستعلیقِ زیباست و در آغاز آن «بسم اللّه الرحمن الرحیم» به ثلثِ مطلّا نگاشته و با رنگ قرمز حرکت گذاری شده است. این سند طغرای اورنگزیب را نیز دارد
بابریان و معاصرانشان در هند همچنین از خطوط تزیینی رایج در ایران دوره صفوی بهره میبردند و با استفاده از
خط غبار، اسمای الهی و دعا مینوشتند.
خطاطان در هند به تقلید از نمونه های ایرانی، به تفننهایی در
خط دست میزدند. چنانکه شعر معروف «ناد علیّا...» را به شکل شاهین با حروف ثلث نوشته اند. نمونه ای از آن به شکل طلاکاری بر مس اجرا شده است. این نمونه در اواخر سده یازدهم در دکن ساخته شده و شباهت
خط آن به نمونه ایرانی به حدی است که تنها براساس مواد اولیه و فنّاوری ساخت آن میتوان آن را به دکن منسوب کرد
.
________________________________________
منابع :
(۱) ابوالفضل مبارک علّامی، آئین اکبری، چاپ سنگی دهلی ۱۲۷۳، چاپ سر سیداحمد، علیگره ۲۰۰۵.
(۲) غلاممحمد هفت قلمی دهلوی، تذکره خوشنویسان، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۳۲۸/ ۱۹۱۰.
(۳) Manijeh Bayani, "Amanat Khan: master calligrapher of the Taj Mahal", in The Nasser D Khalili Collection of Islamic art, vol۴, pt۱: The Decorated word: Qur'ans of the۱۷th to ۱۹th centuries, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۹a.
(۴) idem, "India after۱۶۰۰:Qur'an patronage and the Mughals", in ibid, ۱۹۹۹b.
(۵) Manijeh Bayani and Tim Stanley, "The Kashmiri' style", ibid.
(۶) Sheila S Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh ۲۰۰۷.
(۷) Sheila S Blair and Jonathan M Bloom, The art and architecture of Islam: ۱۲۵۰-۱۸۸۰, Middle Sex, Engl ۱۹۹۵.
(۸) Yasin Hamid Safadi, Islamic calligraphy, London ۱۹۷۸.
(۹) Nabil F Safwat, The art of the pen: calligraphy of the ۱۴th to ۲۰th centuries, in The Nasser D Khalili Collection of Islamic art, vol۵, ed Julian Raby, London: The Nour Foundation, ۱۹۹۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله « خطاطی (۴) خطاطی در جهان اسلام(ه ) شبه قاره هند)»، شماره۷۱۱۸.