خسروپاشا قوجه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خسروپاشا قوجه، فرمانده، دریاسالار و
صدراعظم عثمانی در دوره
سلطان
سلیم سوم، محمود دوم و عبدالمجید اول بود.
محمدخسرو یا خسرومحمد برده ابخازیالاصل سعیدافندی چاوشباشی بود، که وارد دربار شد و در آنجا پرورش یافت و در اندرونی خدمت کرد. در پی جلوس
سلیم سوم در ۱۲۰۳، محمدخسرو ابتدا «باشجوخهدار» گردید و سه سال بعد، با رسیدن کوچکحسینپاشا به سمت دریاسالاری، مُهردار وی شد و دربار را
ترک کرد.
او در کنار کوچک حسینپاشا، از جمله اصلاحطلبان در
ارتش و نیروی دریایی، در دوره «نظام جدید» (۱۲۰۶ـ۱۲۲۲) بود.
خسروآغا که در ۱۲۱۵ با رتبه میرمیران حاکم قرهحصار شده بود، در ۱۲۱۶ در اخراج فرانسویان رشادتها نشان داد و درنتیجه با رتبه وزارت، ابتدا استاندار
اسکندریه و بعدآ والی
مصر گردید.
او در مدت اقامتش در مصر، به منظور تثبیت موقعیت عثمانی در مقابل بزرگان مملوک و
ارتش نامنظم
بالکان ، سعی کرد ارتش جدیدی تشکیل دهد، اما شیوه مستبدانه وی از محبوبیتش کاست و زمینهساز شورش ارتش نامنظم آلبانی بر ضد او شد و او در ۱۲۱۸ مجبور شد
مصر را ترک کند
ذیل «خسروپاشا، محمد»؛.
خسروپاشا در ۱۲۱۸ والی
دیاربکر ، در ۱۲۱۹ والی سلانیک، در ۱۲۲۱ والی بوسنی، در ۱۲۲۳ والی ابرائیل و دوباره سلانیک و سپس قرهحصار و بولی، و در ۱۲۲۴ در ابتدای حکومت محمود دوم، والی سلستره، قرهحصار و ازمیت شد.
او که در جنگهای
روس و
عثمانی (۱۲۲۱ـ۱۲۲۷) در مقام فرمانده نظامی درخشید، در ۱۲۲۶ به فرماندهی نیروی دریایی رسید و حدود شش سال در این منصب ماند.
خسروپاشا در ۱۲۳۳ عزل شد و به حکومت طرابزون، ارزروم، قارص، بولی و آغریبوز رسید و در همان سال، فرمانده نظامی مرزهای شرقی عثمانی و والی ارزروم شد.
در همین ایام، درگیریهای میان دولت عثمانی و حکومت
ایران بر سر سفر زائران به
کربلا ،
نجف و
کاظمین ، با ناآرامیهای قبایل کُرد در مرزهای عثمانی و ایران و شورش یونانیان برای کسب
استقلال توأم شد و ایرانیان بخشهایی از مناطق شرقی عثمانی، از جمله
بغداد ، را تصرف کردند. ناکارآمدی خسروپاشا در ایجاد نظم میان قبایل آن مناطق و جلوگیری از حملات ایرانیان سبب عزل او از مناصبش در آن نواحی گردید.
گسترش شورش یونانیان از موره تا جزایر اژه، باب عالی را ناگزیر کرد تا بار دیگر در ۱۲۳۸ خسروپاشا را، برای ایجاد نیروی دریایی کارآمدتر و مقابله با دشمن، به فرماندهی نیروی دریایی منصوب نماید.
او بیش از چهار
سال در این سمت باقی ماند و در
دریای مدیترانه به موفقیتهایی دستی یافت.
در ۱۲۳۹، محمود دوم از محمدعلیپاشا (والی مصر) درخواست نیروی کمکی کرد. پیش از رسیدن نیروی کمکی او، خسروپاشا چند جزیره را در
مدیترانه آزاد کرد و عاقبت با ملحق شدن نیروهای محمدعلیپاشا بر موره چیره گردید.
با این حال، رقابت و دشمنی ابراهیمپاشا
به برکناری خسروپاشا در ۱۲۴۲ انجامید، اما اصلاحات تازهای که او در نیروی دریایی انجام داده بود، موجب شد که محمود دوم وی را برای ایجاد ارتشی جدید به نام
عساکر منصوره محمدیه ، به سرعسکری منصوب کند.
خسروپاشا ده سال این منصب را داشت.
او در این مدت به نفوذ سیاسیاش در
استانبول افزود تا آنجا که یکی از غلامان دستپرورده خود به نام محمدرشیدپاشا را در ۱۲۴۵ بر منصب صدارت نشاند.
در پی شورش محمدعلیپاشا در سالهای ۱۲۴۶ تا ۱۲۴۹ و شکست عثمانیان و گسترش حوزه نفوذ مصریان تا
فلسطین و
لبنان و
سوریه ،
خسروپاشا در ۱۲۵۰ محمود دوم را متقاعد کرد برای تعلیم و بازسازی ارتش متخصصان نظامی خارجی را به کار گیرد.
خسروپاشا در ۱۲۵۳، بهسبب کهولت، از سرعسکری عزل شد. در ۱۲۵۴ به ریاست مجلس اعلای احکام عدلیه، که نهاد نیمهرسمی نظامی بود، منصوب گردید.
در دوره محمود دوم، خسروپاشا با لقب سیدالوزراء، بسیار معتمد
سلطان بود
محمود دوم در ۱۲۵۵ درگذشت و عبدالمجید اول، خسروپاشا را به صدارت منصوب کرد.
این اوضاع به خسروپاشا فرصت جدیدی داد تا
قدرت را در
استانبول به دست گیرد، اما مصطفی رشیدپاشا، وزیر امورخارجه جوان که تازه از
اروپا بازگشته بود،
سلطان هفده ساله را متقاعد کرد که بحران مصر فقط با حمایت قدرتهای اروپایی حل میشود. بهرغم مخالفت خسروپاشا، حمایت عبدالمجید از مصطفیپاشا اقتدار صدراعظم را خدشهدار کرد. اصلاحات جدید پیشنهادی و مدون رشیدپاشا تحت عنوان «اصلاحات خیریه»
نشان آغاز دوره جدید در نظام اداری عثمانی بود
و ضربه نهایی را بر
سلطه و اقتدار خسروپاشا وارد کرد، زیرا در واقع مخالف اندیشههای اروپایی بود.
در ۱۲۵۶، خسروپاشا ظاهرآ بهسبب کهولت،
اما درواقع در پی اصرار محمدعلیپاشا، از صدارت عزل شد
و متعاقبآ در همان سال، مجلس اعلای احکام عدلیه وی را به رشوهخواری محکوم و به تکیرداغ تبعید کرد.
خسروپاشا در ۱۲۵۷، با در نظر گرفتن کهولتش،
عفو شد و به استانبول بازگشت و مدتی در «مجالس عالیه» خدمت کرد. در ۱۲۶۲، بار دیگر به سرعکسری منصوب و بعد از حدود ده ماه، باز بهسبب کهولت، عزل و در مجلس خاص وزرا مشغول خدمت شد.
او در دوره سرعسکری اخیرش، تشکیلات پلیس را در استانبول پایهگذاری و وظایف مربوط به امنیت شهر را از عهده ارتش خارج کرد. همچنین مدرسه نظامی جدیدی تأسیس کرد اما در همان سال، هنگامی که مصطفیرشیدپاشا به صدارت رسید، خسروپاشا را از سرعسکری عزل کرد
و دیگر اجازه نداد که وی صاحب هیچ منصبی گردد. خسروپاشا در ۱۳ جمادیالآخره ۱۲۷۱، در ۹۹ سالگی درگذشت و در محله ایوب در مقبره منسوب به ابوایوب انصاری دفن شد.
خسروپاشا را خوشمشرب،
حلیم ،
سلیم ،
کریم ،
سخی و کاردان، اما
حریص جاه و
ثروت وصف کردهاند.
او فرزند نداشت و بهتربیت و آزادسازی بردگان اهتمام میورزید. بسیاری از بردههای آزادکرده او به مقامات عالی (از جمله صدارت عظمایی، وزیری و سرعسکری) رسیدند.
خسروپاشا منتسب به نقشبندیه بود و در کنار مرقدش،
خانقاه و کتابخانهای از او به جا مانده است
که ۷۱۴ نسخه خطی و ۴۴۵ کتاب چاپی آن به
کتابخانه سلیمانیه منتقل شده است.
(۱) محمد ثریا، سجل عثمانی، استانبول ۱۳۰۸ـ۱۳۱۵/ ۱۸۹۰ـ ۱۸۹۷، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۱.
(۲) احمد جودتپاشا، تاریخ جودت، استانبول ۱۳۰۹.
(۳) شمسالدینبن خالد سامی، قاموسالاعلام، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶/ ۱۸۸۹ـ۱۸۹۸.
(۴) محمدبک فرید، تاریخالدولة العلیةالعثمانیة، چاپ احسان حقی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۵) Samiha Ayverdi, Turk tarihinde Osmanli asirlari, Istanbul۱۹۹۹.
(۶) Carl Brockelmann, History of the Islamic peoples, tr Joel Carmichael and Moshe Perlmann, London ۱۹۸۲.
(۷) Ahmed Cevdet Pasa, Ma`ruzat, ed Yusuf Halacoglu, Istanbul ۱۹۸۰.
(۸) Ismail Hami Danismend, Izahli Osmanli tarihi kronolojisi, Istanbul ۱۹۷۱-۱۹۷۲.
(۹) Halit Dener, Suleymaniye Umumi Kutuphanesi, Istanbul ۱۹۵۷.
(۱۰) EI۲, sv "KhosrewPasha، Mehmed".
(۱۱) Nicolae Iorga, Osmanli imparatorlugu tarihi, tr Nilufer Epceli, Istanbul ۲۰۰۵.
(۱۲) Halil Inalcik, Osmanliimparatorlugu: toplum ve ekonomi, Istanbul ۱۹۹۶.
(۱۳) Enver Ziya Karal, Osmanli tarihi, vol۵, Ankara ۱۹۹۹.
(۱۴) Stanford J Shaw, History of the Ottoman empire and modern Turkey, Cambridge ۲۰۰۲.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خسروپاشا»، شماره ۷۰۵۶.