خسروخان گرجی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خسروخان گرجی، والی
گرجستان و از سپهسالاران سلطانحسین صفوی بود.
از زندگی او آگاهی زیادی در دست نیست. وی از گرجیانی بود که
اسلام آورد و از ملازمان دربار سلطانحسین شد. خسروخان، برادرزاده گرگینخان، بیگلربیگی
قندهار ، بود. وقتی گرگینخان بهسبب ناآرامیهای قندهار، برای سرکوب افغانها به آنجا فرستاده شد، خسروخان به خواست او والی گرجستان شد.
پس از آنکه میرویس غلجایی، رئیس طایفه غلجایی، گرگینخان و بسیاری از گرجیان را به
قتل رساند و قلعه قندهار را
تصرف کرد
، سلطانحسین لشکری از گرجیان و قزلباشان به سپهسالاری خسروخان گرجی برای سرکوب افغانها به قندهار فرستاد.
تعداد لشکریان خسروخان متفاوت ذکر شده است، چنانکه
مرعشی صفوی آنها را پنجاههزار،
مستوفی دوازدههزار، و
وارد شصتهزار نفر دانسته است. به نظر میرسد تعدادی که مستوفی نوشته دقیقتر باشد.
خسروخان در کنار رود هیرمند اردو زد و میرویس در سوی دیگر، راه عبور او را بسته نگه داشت و نزدیک یک هفته، دو لشکر بدون درگیری جدّی در آنجا بودند. هنگامی که میرویس برای سرکوب ابدالیهایی که برای کمک به خسروخان در راه بودند، رفته بود چند تن از شیعیان قندهار خسروخان را از غیبت میرویس آگاه و او را به گرفتن قلعه قندهار
تشویق کردند. از اینرو، خسروخان به قلعه حمله کرد و با اینکه فتح قلعه برایش آسان بود، از این کار خودداری کرد زیرا برخی از همراهانش او را متقاعد کرده بودند که اگر قلعه به آسانی به دست آید، دستاویزی برای خرج خزاین فراهم نمیگردد. خسروخان نیز که مغرور به فتح قریب به وقوعش بود، فکر میکرد هر گاه اراده کند قلعه را تصرف خواهد کرد. میرویس نیز در این فرصت خود را به قلعه رساند. وی هر شب با شبیخون بر سپاهیان
ایران عدهای را میکشت. کمکم کار
محاصره به درازا کشید، لشکریان خسروخان با کمبود
آذوقه روبهرو شدند و با فرا رسیدن
تابستان و گرما به
طاعون و
وبا مبتلا شدند. افزون بر آن، سپاه
قزلباش با خسروخان و سپاهیان گرجی موافق و همراه نبودند و از اینکه سپهسالار لشکر فردی گرجی بود، ناخشنود بودند و رغبتی به جنگیدن نداشتند. خسروخان فهمید که با چنین وضعی نمیتواند به جنگ میرویس برود، پس به
هرات و
مشهد بازگشت تا در موقع مناسب به
قندهار حمله کند.
در این باره، دو روایت متفاوت ذکر شده است. به گفته
مرعشی صفوی ،
میر ویس با آگاهی از عقبنشینی خسروخان، به او اطلاع داد که قصد تسلیم خود و قلعه را دارد و به همین دلیل، خسروخان به لشکریان اجازه مرخصی و بازگشت داد. وقتی آنان متفرق شدند، میرویس به خسروخان حمله کرد و او را کشت؛ اما به گفته
دوسرسو ،
خسروخان پس از این محاصره طولانی که حدود پنج ماه به طول انجامید، تصمیم به عقبنشینی گرفت. میرویس آنها را غافلگیر کرد و خسروخان را با همراهانش در ۱۱۲۳ به
قتل رساند.
در آن زمان،
قندهار از
ایران جدا شد و میرویس فرمانروای آنجا گردید.
دوسرسو یکی از عوامل مهم شکست خسروخان را تبانی برخی از درباریان متحد با میرویس و کارشکنی آنان دانسته است، چرا که اگر خسروخان بر میرویس پیروز میشد، همکاری آنان با میرویس آشکار میشد. دلیل دیگر، ناهمگونی سپاهیان ایران بود که امیران ایرانی حاضر به فرمانبرداری از فردی گرجی نبودند. شکست خسروخان از افغانها نه تنها قندهار را از قلمرو ایران جدا کرد، بلکه زمینههای سقوط
دولت صفوی (حک: ح ۹۰۶ـ۱۱۳۵) را فراهم آورد و همسایگان ایران به خوبی به ضعف و ناکارآمدی دولت صفوی پی بردند.
(۱) ژانآنتوان دوسرسو، سقوط شاه سلطانحسین، ترجمه ولیاللّه شادان، تهران ۱۳۶۴ش.
(۲) محمدخلیل
بن داوود مرعشی صفوی، مجمعالتواریخ، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۳) محمدکاظم مروی، عالمآرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۴)
محمدمحسن
بن محمدکریم مستوفی، زبدةالتواریخ، چاپ بهروز گودرزی، تهران ۱۳۷۵ش.
(۵) محمدشفیع وارد، مرآت واردات، تاریخ سقوط صفویان، پیامدهای آن و فرمانروایی ملک محمود سیستانی، چاپ منصور صفتگل، تهران ۱۳۸۳ش.
(۶) H R Roemer, "The Safavid period" in The Combridge history of Iran, vol۶, ed Peter Jackson and Laurence Lockhart, Cambridge ۱۹۸۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خسروخان گرجی»، شماره۷۰۶۰.