خزرها
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خزرها، قبایلی نیمهکوچنشین با منشأ احتمالا ترکی و پیرو
آیین یهود، ساکن مناطق میان دربند تا ساحل ولگا.
آنان از ۳۰ تا ۳۵۴
حکومت قدرتمندی «خاقانات» تشکیل دادند که بر مناطقی وسیع از جنوب
روسیه، کریمه، مشرق اوکراین، بخش اعظمی از
قفقاز و سواحل غربی و شمالغربی
دریای خزر حکومت میکرد. آنها را به ترکی سَبِیر، به فارسی خزران و به عربی الخزر مینامیدند. خزرها در منابع چینی دوران باستان دولگاس «ترکنژاد» خوانده شدهاند
درباره مفهوم واژه خزر نظر واحدی وجود ندارد. برخی آن را به معنای صحراگرد یا کوچنشین و برگرفته از ریشه ترکی گَز «گردیدن، گردش کردن» دانستهاند و برخی دیگر واژه مجاری هوسار و روسی قزاق، به معنای سوارهنظام، را مشتق از کلمه خزر ذکر کردهاند.
خزرها را همچون دیگر ترکان از نسل یافثبن نوح دانستهاند، اما شباهتی به ترکان ندارند. گروهی از ایشان با موهایی سیاه قراخزر نام گرفتهاند و دسته دیگر، پوستی روشن و سفید دارند.
زمان دقیق
مهاجرت خزران به شمال قفقاز روشن نیست. موسی خورنی
از حضور خزرها در سده دوم میلادی یاد کرده، اما دانلپ
این نظر را بهسبب نداشتن سند تاریخی رد کرده است. کستلر
به نقل از پریسکوس، مورخ روم شرقی سده پنجم میلادی، خزرها را از جمله اقوام تابع هونها و متحد آنها در برابر رومشرقی دانسته است. او
همچنین با استناد به مطالب زکریا رهتور، تاریخنگار سریانی سده ششم میلادی، از حضور خزرها در این زمان یاد کردهاست.
خزرها در اواسط قرن ششم میلادی به تابعیت جانشینان هونها، خاقانات بزرگ ترک
، درآمدند. در سال ۹/۶۳۰، تورکوتها به دو حکومت ترکان غربی و ترکان شرقی تقسیم شدند و منطقه خزرها در قلمرو ترکان غربی قرار گرفت. حکومت ترکان غربی در سال ۲۹/۶۵۰ براثر حملات
مسلمانان از یک سو و مهاجمان چینی از سوی دیگر فروپاشید. خزرها در دوره حکومت ترکان غربی، حفاظت از مسیر بازرگانی ماوراءالنهر به ولگا را عهدهدار بودند و
امنیت این مسیر را در مقابل بلغارها و غزها تأمین میکردند.
با سقوط ترکان غربی در اوایل سده اول/ نیمه سده هفتم، خزرها به دولتی قدرتمند بدل شدند. آنان که خود را
وارث حقیقی ترکان غربی میدانستند، عنوان آنها یعنی خاقان را برگزیدند.
خزرها با دو حکومت قدرتمند رومشرقی و
ساسانیان همسایه بودند و روابطی طولانی و مستمر داشتند. آنان قدرتی مهم و تأثیرگذار در دوره خود بودند، به گونهای که از سه کرسی زرینی که در دربار
خسرو انوشیروان وجود داشت، یکی متعلق به خاقان خزر بود.
همچنین در سده چهارم، مُهر طلایی که امپراتوران رومشرقی نامههای خاقان خزر را با آن ممهور میکردند، ارزشی به مراتب بیشتر از مهری داشت که برای
پاپ رم یا جانشینان شارلمانی بهکار میبردند. وجود دشمنان مشترک خزرها و امپراتوری رومشرقی، یعنی ساسانیان و سپس مسلمانان از یک سو، و پارهای حکومتهای محلی نظیر بلغارها از سوی دیگر، بهطور طبیعی موجب اتحاد خزرها و رومشرقی شد.
در لشکرکشی یولیانوس، امپراتور رومشرقی، در برابر شاپور دوم «۳۱۰ـ۳۷۹ میلادی» خزرها بخش زیادی از
سپاه او را تشکیل میدادند.
در ۶۲۵ میلادی هراکلیتوس، امپراتور رومشرقی، سفیری به نام آندری را نزد خاقان خزر فرستاد و برای مقابله با ساسانیان از وی کمک طلبید. جبو «یبغو» خاقان، هزار سوار به اردوگاه هراکلیتوس گسیل داشت. از آن زمان به بعد، در منابع رومشرقی از خزرها با عنوان «خاقانات بزرگ حاکم بر دشتهای خزر» یاد شده است. خزرها همچنین هراکلیتوس را در محاصره تفلیس یاری رساندند
در درگیریهای هراکلیتوس و ساسانیان در دوره خسروپرویز «۵۹۰ـ۶۲۸ میلادی» نیز خزرها همواره نقش مهمی داشتند.
مناسبات خزرها و رومشرقی با پیوندهای
ازدواج بیش از پیش تحکیم یافت. یوستینیانوس دوم در ۶۹۸ میلادی با تئودورا، خواهر خاقان خزر، ازدواج کرد. کنستانتین پنجم نیز در ۷۳۳ با شاهزاده خزر، تزیتزاک یا چیچک «گل» که بعد از آن ایرنه نامیده شد
، ازدواج کرد و
فرزند آنان با عنوان لئوی چهارم «معروف به لئوی خزر» امپراتور رومشرقی شد. برخی از رهبران روحانی و نویسندگان رومشرقی نیز منشأ خزری داشتند، از جمله فوتیوس، بطریق قسطنطنیه، در نیمه دوم سده نهم میلادی.
خزرها در سده دوم/ هشتم فعالانه در درگیریهای جانشینی امپراتوری رومشرقی شرکت داشتند.
مناسبات خزرها و ساسانیان غالبآ خصمانه بود. آنها همواره به مرزهای شمالغربی ساسانیان «جنوب قفقاز» هجوم میبردند و آن مناطق را غارت میکردند. نخستین درگیری میان خزرها و ساسانیان در عهد اردشیر، مؤسس شاهنشاهی ساسانی بود. خسروانوشیروان برای جلوگیری از ورود آنان و دیگر اقوام صحراگرد، در سالهای ۵۶۲ تا ۵۷۱ میلادی سد سنگی دربند را به طول چهل کیلومتر میان دریا و سلسله کوههای قفقاز بنا کرد.
او در دربند قلعههای مستحکمی بنا نمود و نگهبانان موصلی و دیاربکری در آنجا گماشت.
هرچند که از حملات خزرها به
ایران در دوره انوشیروان و ویرانیهای ناشی از آن یاد شده، اما او در مقابله با آنان غالبآ کامیاب بود. همچنین از رفت و آمد سفرای خزرها به دربار انوشیروان یاد شدهاست.
در پی مصالحهای میان انوشیروان و خاقان خزر، دو طرف بر سر ازدواج
دختر انوشیروان با خاقان خزر و شاهزاده خانم خزری با انوشیروان به توافق رسیدند. انوشیروان با دختر خاقان ازدواج کرد، اما
کنیز خود را نزد خاقان خزر فرستاد.
حملات خزرها به دربند پس از انوشیروان نیز ادامه داشت.
دوره اسلامی. جنگهای فرسایشی ساسانیان و رومیها، تضعیف این دو حکومت مقتدر، بهویژه ساسانیان، و قدرتمند شدن خزرها را در پی داشت. پس از سقوط ساسانیان «ح ۳۱» نیز بیش از دو سده درگیری میان خزرها و
مسلمانان ادامه یافت. در زمان
خلافت عمر، در سال ۲۲ عبدالرحمانبن ربیعه باهلی دوبار به بَلِنْجِر، از شهرهای خزرها «که مدتی پایتخت آنان بود» لشکر کشید
او در سال ۳۲ «در زمان عثمان» در نبرد با خزرها بهسختی شکست خورد و کشته شد.
برادرش
سلمانبن ربیعه نیز که بهجای او فرمانده سپاه مسلمانان در ناحیه مرزی بابالابواب و
شهر بلنجر شده بود،
با لشکر چهار هزار نفری با خاقان خزر در حدود بلنجر درگیر
جنگ شد، اما سپاه مسلمانان ناکام ماندند و همگی کشته شدند.
در عهد
خلفای اموی، نخستین حمله آشکار خزرها به قلمرو مسلمانان در دوره
عمربن عبدالعزیز روی داد. در سال ۹۹، سپاهیان خزر با گذشتن از دربند به آذربایجان هجوم بردند و جمعیت زیادی را به
قتل رساندند. خلیفه، حاتمبن نعمان باهلی را به مقابله با آنان فرستاد، که موفق به شکست دادنشان شد و با پنجاه اسیر خزری بازگشت.
در سال ۱۰۴ در زمان خلافت
یزیدبن عبدالملک، جراحبن عبداللّه حکمی بلنجر را گرفت.
در زمان
هشامبن عبدالملک نیز درگیری با خزرها به شدت ادامه یافت. در سال ۱۱۰، مَسلمةبن عبدالملک از سوی دربند به قلمرو خزرها حمله برد و پیروز شد.
جراحبن عبداللّه بار دیگر در ۱۱۲ به جنگ خزرها رفت، اما به همراه تمام سپاهیانش در بلنجر کشته شد و خزرها بر آذربایجان و اران مسلط شدند. هشام، سپس سعیدبن عَمرو حرشی را به مقابله با خزرها فرستاد، که سعید پیروزیهای چشمگیری به دست آورد
چندی بعد هشام،
مروان حمار را به جنگ خزرها فرستاد و او بر بخشهایی از قلمرو آنان دست یافت و پس از آن بود که خاقان خزر
اسلام آورد
پس از روی کار آمدن
عباسیان، درگیری میان آنان و خزرها با شدت کمتری ادامه داشت. برخی بر این باورند که یکی از دلایل انتخاب
بغداد به عنوان پایتخت در دوره عباسیان دورتر بودن آن از قلمرو خزرها بودهاست،
در زمان منصور، خزرها با سپاهی انبوه، به سرکردگی رأسْ طرخان، در ارمینیه شورش کردند. منصور برای سرکوب آنان سپاهی به فرماندهی جبرئیلبن یحیی بَجَلی فرستاد. با پیروزی سپاهیان خزر، مسلمانان تا حدود قلعه خِرس در ارمنستان عقب نشستند. بهفرمان منصور، در مرزهای خزرها چندین شهر «از جمله کَمخ و محمدیه» ساخته شد و سپاهیان مسلمان در آنها جای گرفتند تا در برابر هجوم خزرها
مقاومت کنند.
در دوره خلافت
هارونالرشید، به منظور ایجاد مناسبات دوستانه در ۱۸۲، خاقان خزر دختر خود را برای ازدواج با
فضلبن یحیی برمکی به همراه هیئتی به قلمرو مسلمانان فرستاد، اما شاهزاده خانم خزری در برذعه درگذشت. همراهان وی نزد خاقان بازگشتند و
مرگ او را مشکوک جلوه دادند.
در همین زمان، چون سعیدبن سَلَمبن قتیبه باهلی «والی ارمینیه» با مسیحیان ارمینیه بدرفتاری میکرد، مردم دربند بر او شوریدند. او رهبرشان را که بطریقی به نام نجمبن هاشم بود، کشت و پسر نجم، حیّون، به خاقان خزر متوسل شد و از وی یاری خواست
بنابراین در سال ۱۸۳، خاقان خزر با ادعای خونخواهی دخترش و نیز تقاضای ارامنه به حدود دربند لشکر کشید و مسلمانان را شکست داد و حدود یکصد هزار تن از آنها را به اسارت گرفت. در پی آن، هارونالرشید سپاهی به ارمینیه فرستاد، که موفق به آرامکردن اوضاع و بیرونراندن خزرها شدند
به نظر میرسد که از آن پس بیشتر خلفای عباسی بهسبب درگیری در مشرق قلمرو اسلامی در پی برقراری صلح با خزرها بودهاند، زیرا اخبار بهجا مانده درباره درگیریهای بین آنها بسیار اندک است.
در دوره
خلافت معتصم «۲۱۸ـ۲۲۷»، افشین که با
خشم خلیفه مواجه بود، بر آن شد تا خزرها را بر وی بشوراند،
در دوره
خلافت متوکل «۲۳۲ـ۲۴۷»، رومیها و خزرها و صقالبه «اسلاوها» و ارمنیان در برابر عباسیان با یکدیگر متحد شدند اما متوکل، خالدبن یزیدبن مزید را به حکومت ارمینیه فرستاد و غائله را ختم کرد
در این دوره، از فردی به نام
ایتاخ خزری یاد شده که تا سال ۲۳۲ حاجب دارالخلافه بودهاست.
این امر نشان میدهد که خصومت میان خزرها و عباسیان تاحد بسیاری کاسته شده بوده است.
سیاست خزرها در مقابله با خلافت اسلامی در سدههای نخستین اسلامی، اغلب با موفقیت همراه بود و مسلمانان هیچگاه پیروزی تعیینکنندهای در مقابل آنها به دست نیاورند. حتی تا سالها پس از سقوط خزرها، واژه «خزران ستان» در اشعار شاعران به عنوان صفت برخی فرمانروایان اسلامی به کار برده میشد
در نامهای از یوسفشاه، خاقان خزرها در سده چهارم، اقوام و مردمان مختلفی خراجگزار خزرها ذکر شدهاند، از جمله پانزده طایفه در جنوب تا حدود دربند و سیزده طایفه در مغرب.
هرچند اغراقآمیز به نظر میرسد، اما اگر روایت
ابنفضلان را بپذیریم، که خاقان خزر ۲۵
همسر داشته است و هرکدام از آنها دختر یکی از پادشاهان هممرز و تابع وی بودند، میتوان اقوام تابع خزرها را بسیار زیاد دانست.
مهمترین معضِل خزرها در اواسط سده چهارم، قدرتگیری روسها و حملات بیشمار آنها به قلمرو ایشان بود. روسها در حدود سال ۲۴۸ شهر کِیِف را از دست خزرها خارج کردند.
آنها به همت دو
برادر به نامهای ایگور و اولگ موفق به تشکیل دولتی نیرومند در کیف شدند و پچنگها، بلغارها و غزها را نیز در برابر خزرها با خود همراه کردند.
سرانجام در ۳۵۴، امیر کِیِف «اسویاتوسلاو» شکست نهایی را بر خزرها وارد آورد. اغلب شهرهای خزرها و اِتِل «پایتخت آنها» سقوط کرد.
ابن اثیر به اشتباه ذکر کرده است که ترکها در سال ۳۵۴ به سرزمین خزرها حمله میکردند، اما ترکها در شمار متحدان روسها بودند. به گفته وی، خزرها در برابر این حملات از خوارزمیان یاری خواستند. گومیلیف
بر آن است که حملات روسها یگانه عامل سقوط خزرها نبوده، بلکه افزایش ارتفاع
آب دریای خزر در نیمه دوم سده چهارم، سبب زیر آب رفتن بخش وسیعی از قلمرو آنان شده است که ساکنان آن ناگزیر به دامنه بلندیها پناه بردند.
با فروپاشی دولت خزرها نخست پچنگها و سپس غزها جانشین آنها گردیدند. سپس در سال ۴۵۲ قبایل پولووتسی بر خزریه سلطه یافتند. سرانجام نیز در سده هفتم، مغولها بر سراسر آن سرزمین چیره شدند.
به نظر میرسد که پس از ویرانی قلمرو خزرها، اغلب آنها
مهاجرت کردهاند. در نخستین وقایعنامه روسی، سخن از
یهودیان خزری به میان آمده است که در ۳۷۶ به کیف مهاجرت کردند.
علاوه بر اوکراین، خزرها به نقاط دیگری چون مجارستان، لهستان و دیگر نقاط اروپای شرقی نیز مهاجرت نمودند. پتاچیا که طی سالهای ۵۶۵ تا ۵۸۱/ ۱۱۷۰ـ۱۱۸۵ از سرزمین کریمه عبور کرده، به حضور
یهودیان در آنجا اشاره نموده و آنها را به دلیل باور نداشتن تلمود، مرتد دانسته است. آنان بهطور قطع بازماندگان خزرها بودهاند، چون بخش اعظم کریمه همواره در حاکمیت مستقیم خزرها بوده است، بنابراین احتمال دارد سلطه خزرها در کریمه تا پیش از ورود
مغولان ادامه یافته باشد.
بهطور کلی، حضور قدرتهایی چون روسها در بخش اعظمی از قلمرو خزرها، سلجوقیان قدرتمند در ایران، قراخانیان و خوارزمشاهیان در
ماوراءالنهر، و در نهایت تسلط مغولان بر سراسر قلمرو خزرها، هرکدام نقش چشمگیری در فروپاشی حکومت آنان داشته است.
بَلِنجِر، سمندر، خملیخ، اِتِل و سَرکَل از شهرهای مهم خزرها به شمار میآمدند. ظاهرآ خملیخ در دورهای پایتخت خزرها بود،
اما
مسعودی اتل را پایتخت خزرها دانسته است. پیش از آن نیز بلنجر مرکز حکومت آنان بوده است.
به نظر میرسد که قدرت اصلی در خاقانات یا حکومت خزرها در سده اول هجری در اختیار خاقان بوده و عناوین دیگری چون «طرخان خاقان»
نیز در مورد خاقان به کار میرفته است. در منابع اسلامی سدههای سوم و چهارم، درباره تقسیم
قدرت در حاکمیت خزرها گفته شده که خاقان عنوانی ظاهری و افتخاری بوده و با وجود خدم و حشم فراوان، قدرت اجرایی نداشته است. قدرت اصلی در اختیار فردی بوده که وی را ملک، بیگ، خاقانبیگ و إیشا مینامیدهاند. حکومت بر قلمرو خزرها، اداره کشور و فرماندهی سپاه برعهده بیگ بود و تمام پادشاهانِ تابع خزرها از وی اطاعت میکردند. او هر روز با پای برهنه نزد خاقان حاضر میشد و مراتب فرمانبرداری خود را به وی اظهار میداشت.
پس از اینها، وزیر بود که خاقان و احتمالا بیگ در امور مهم با وی
مشورت میکردند.
بهطور مرسوم، منصب وزارت را در حکومت خزرها فردی خوارزمی برعهده داشت.
درواقع وزارت در دست ساکنان
مسلمان قلمرو خزرها بود.
تنها بیگ، وزیر و اشخاصی که جایگاه بالایی داشتند، میتوانستند خاقان را ملاقات کنند.
ابنفضلان
القاب دو تن دیگر «به جز بیگ» که اجازه ملاقات با خاقان را داشتند، کندرخاقان و جاویشغر ذکر کرده که احتمالا کندرخاقان همان وزیر بودهاست. درواقع، خاقان دست نیافتنی و در کاخ مجلل خود محصور بودهاست. به نظر محققان، در نظام پادشاهی دوگانه خزرها، خاقان مظهر قدرت آسمانی و بیگ مظهر قدرت زمینی به شمار میرفتهاند.
تقسیم قدرت نزد خزرها در آغاز سده سوم روی داد. به این ترتیب که یکی از بیگها به نام عوبدیا/ عُبادیه، با اقدامی کودتاگونه ساختار حکومت را تغییر داد. او خاقان را از قدرت واقعی محروم کرد و منصبش را به منصبی تشریفاتی بدل نمود.
به همین ترتیب، اِتِل «که در آن هنگام پایتخت خزرها بود» نیز به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد و رود اِتِل جداکننده این دو بخش بود. خاقان در بخش غربی ساکن بود که خزران نامیده میشد و بیگ بر بخش شرقی که اتل نام داشت، حاکم بود.
خاقان مقرری ویژهای داشت که از درآمد همه مردم قلمروش به او تخصیص مییافت.
منصب ضرابی نزد خزرها بسیار مهم بود، به گونهای که جایگاه ضراب نزد خاقان بالاتر از بیگ بود
پارهای از آداب ملکداری آنان، همچون نحوه انتخاب خاقان، دفن وی و زندگی نیمهکوچنشینی آنها به سنّتهای قبیلهای نخستینشان بازمیگردد. مدت زمامداری خاقان چهل سال بود و در صورتی که حتی یک روز بیشتر از آن زنده میماند، به
قتل میرسید؛ چون بر این عقیده بودند که پس از آن زمان از میزان درایت و کارآیی وی کاسته میشود.
در پایتخت، هفت قاضی باتوجه به
مذهب ساکنان قلمرو خزرها، رسیدگی به دعاوی قضایی را عهدهدار بودند. دو تن برای مسلمانان، دو تن برای
یهودیان، دو تن برای
مسیحیان و یک تن برای اسلاوها، روسها و پیروان ادیان ابتدایی.
هیچکس شخصآ به خاقان شکایت نمیبرد و شخصی به نام حاجب واسطه مردم و وی بود.
همچنین در روزی به نام روز قضا، قاضیان و نواب آنان گرد میآمدند و مسائل قضایی مهمی را که از
قضاوت در مورد آنها ناتوان بودند، به عرض خاقان میرساندند.
طبق گزارشهای منابع معاصرِ خزرها، بیگ صاحب سپاه دوازده هزار نفری ثابتی بود. این سپاه مقرری ثابت و معیّنی نداشت و در فواصل مختلف و نامنظم به آنها حقوق پرداخت میشد.
بخشی از سپاهیان خزرها را ایرانیان مسلمان اهل خوارزم تشکیل میدادند. فرمانده آنها الأرسیه خوانده میشد و اغلب وزارت خزرها را نیز عهدهدار بود. خوارزمیان با ملک خزر به توافق رسیده بودند که در جنگهای خزرها با مسلمانان شرکت نکنند.
این امر نشان میدهد که خزرها سپاهیان غیرمسلمان نیز داشتهاند.
خاقان خزر نیز سپاهیان مخصوص به خود داشت که از خزران
یهودی تشکیل میشدند.
همچنین بخشی از سپاهیان خزرها در استخدام اشراف بودند.
به گفته ابنفضلان،
سپاهیان در صورت شکست بهسختی مجازات میشدند.
در نیمه نخست سده چهارم، دستههایی از ترکان سلجوقی در سپاه خزرها خدمت میکردند. دقاق، جد سلجوقیان، در خدمت خاقان خزرها بود. پسرش، سلجوق، نیز در دربار خزرها تربیت شد، اما بر اثر خشم ملکه خزرها، به همراه طایفهاش سرزمین آنان را ترک کرد. نام فرزندان سلجوق چون موسی، ارسلان، اسرائیل و میکائیل، یادگار حضور ایشان در میان خزرهاست.
در طول سه دهه حکومت خزرها، با اینکه رومیانشرقی و امویان و عباسیان به قبولاندن
دین خود به آنان، اصرار داشتند، اما خزرها راهی را برگزیدند که مخالفت هیچکدام را در برنداشت. آنها
یهودی شدند و از این طریق موجودیت و استقلال خود را حفظ کردند.
درباره گرویدن آنان به
آیین یهود، دو روایت
یهودی و اسلامی در دست است. به روایت مسعودی،
خاقان خزر در زمان خلافت هارونالرشید «۱۷۰ـ۱۹۳» به مذهب
یهودی درآمد و در پی آن، بسیاری از
یهودیان سرزمینهای اسلامی و رومشرقی به قلمرو خزرها مهاجرت کردند. بکری، نویسنده سده پنجم
فشار امپراتور روم بر
یهودیان رومشرقی و مهاجرت آنها به سرزمین خزران را سبب تغییر مذهب خاقان خزر دانسته است.
یوسف «خاقان خزران در سده چهارم» در نامهای ذکر کرده که خزرها در زمان خاقانیِ بولان به مذهب
یهودی گرویدند. در دوره نوه بولان «عوبدیا»، کنیسهها و مدارس مذهبی برپا شد و علمای
یهودی به سرزمین خزرها دعوت شدند تا احکام کتاب مقدّس و تلمود و
آیین یهود و آداب
نماز را به آنان بیاموزند. یوسفشاه دهمین خاقان خزر پس از عوبدیا بوده است.
طبق روایت
یهودا هلوی،
تغییر کیش خزرها به مذهب
یهود حدود ۱۲۳/۷۴۰، یعنی چهارصد سال پیش از نگارش اثرش، بوده است. خاقان پس از برگزاری مناظره درباره ادیان مختلف، در نهایت به
آیین یهود در آمد. پتاچیا، سیاح
یهودی سده ششم، نیز
اشاره کرده که پس از گرایش خزرها به مذهب
یهود، به درخواست آنها عدهای از روحانیان
یهود از بغداد و
مصر به قلمرو خزرها رفتند تا احکام شریعت و تلمود را به آنان بیاموزند.با توجه به روایات مسعودی و
یهودا هلوی، میتوان نتیجه گرفت که تغییر
آیین خزرها در اواسط سده دوم روی دادهاست.
ساکنان قلمرو خزرها را مردمانی با ادیان مختلف چون
یهودیت،
اسلام، مسیحیت و مذاهب اولیه تشکیل میدادهاند. در اتل، حدود ده هزار مسلمان ساکن بودند و سی
مسجد در آن شهر وجود داشت که آزادانه امور دینی خود را انجام میدادند.
در سالهای نخستین سده چهارم، اسلاوها «بلغارهای ولگا» که تابع خزرها بودند، به همراه پادشاه خود، المشبن یلطوار، به اسلام گرویدند و سفیری نزد خلیفه مقتدر فرستادند تا هیئتی را برای آموزش مسائل شرعی اسلامی نزد آنها گسیل دارد.
رسیدگی به امور مسلمانان قلمرو خزرها و نیز بازرگانان مسلمانی که به قلمرو آنها وارد میشدند، برعهده یکی از غلامان مسلمان خاقان خزر بود که خز نامیده میشد.
هرچند که خاقان و اطرافیان وی و قوم خزر کیش
یهود داشتند، با این حال سنّتهای ناسازگار با
یکتاپرستی هنوز نزد آنها شایع بود، از جمله
سجده کردن به یکدیگر هنگام دیدار و بهویژه سجده کردن به خاقان و بیگ.
درباره پیروان
آیین مسیحیت اطلاعات دقیقی در دست نیست. در ۱۷۱، هفتمین شورای جهانی کلیسا در
شهر نیقیه، در سرزمین خزرها، برگزار و تصمیم گرفته شد که هفت اسقفنشین در قلمرو خزرها تعیین گردد.
به نظر میرسد مسیحیان در بخش غربی قلمرو خزرها هممرز با رومشرقی، ساکن بودند.
اقتصاد خزرها بر سه رکن
کشاورزی،
تجارت و
صنعت استوار بود. در منابع معاصر آنان، تنها به کشاورزی و تجارت در این سرزمین اشاره شده، اما یافتههای باستانشناسی حاکی از وجود صنایع متنوعی در شهرهای آنان و وجود مزارع گسترده و حاصلخیز در بیشتر بخشهای قلمرو خزرها بوده است. محصولات آنان، بهویژه
برنج، از طریق رودخانهها به شهرها منتقل میشد.
انگور نیز یکی از محصولات اصلی خزرها بود و تنها در شهر سمندر چهلهزار
درخت انگور وجود داشت.
سرزمین خزرها جایگاه مهمی در مسیر تجاری میان اروپا و چین و
هند داشت و در مسیر اصلی جادهای بود که قلمرو سامانیان «ماوراءالنهر و خراسان» را به اروپای شرقی و سواحل بالتیک متصل میکرد. این جاده به جاده خز «پوست» یا جاده نقره مشهور است، چون از این مسیر، نقرههای سامانیان به سواحل بالتیک و اروپای شرقی و پوستهای گرانقیمت آن نقاط به سرزمینهای اسلامی میرسید. در سدههای سوم و چهارم، امپراتوری خزرها اساسآ امپراتوری تجاری شده بود.
ایالت سرکل نزدیک دُن سفلا، مرکز کشتیرانی و جابهجایی کالاهای تجاری محسوب میشد و شهر سرکل مرکز اصلی گمرکات خزر بود و مأموری که نویسندگان مسلمان او را صاحبالخزر نامیدهاند، آنجا را اداره میکرد.
در منابع، تنها محصول صادراتی خزرها، سریشمِ
ماهی ذکر شدهاست. برده،
عسل،
موم، خز و کرک از نقاط دیگر به سرزمین خزرها وارد میشد و از آنجا به نقاط دیگر صادر میگردید. پوشاک خزرها نیز از نواحی گرگان، طبرستان، آذربایجان و رومشرقی تأمین میشد.
خزرها همچنین در انتقال کالاهای قلمرو سامانی چون سکه، ظروف نقرهای، سفال، پارچهها و جامههای کتانی و ابریشمین و نمد به سواحل ولگا و ماورای آن مشارکت داشتند. تجار خوارزمی خزهای گرانبهای بلغارها و اسلاوها را از سرزمین خزرها به خوارزم و دیگر سرزمینهای اسلامی میبردند.
چند دسته بازرگان با ملیتهای مختلف راذانی
یهودی، بلغار، ایرانی،
عرب و احتمالا چینی در سرزمین خزرها دادوستد میکردند. عواید گمرکی مهمترین منبع درآمد خزرها و برابر با یک دهم ارزش کالاهای تجاری بود.
درآمد ناشی از
مالیات بر تجارت خزرها به قدری بود که در دیوان خاقانی
سالها پس از فروپاشی خزرها از «خراج خزران» یاد شده است.
صنایع مختلف از جمله سفالگری و فلزکاری به وفور در شهرهای خزرها وجود داشتهاست. باستانشناسان چندین کارگاه آهنگری و فلزکاری در قلمرو آنان «جنوب روسیه» یافتهاند.
کوزههای تهباریک سفالی که در برخی نواحی نظیر فاناگوریا و تموترکان «در حدود کریمه» کشف شدهاند، با
روغن و
ادویه و مواد دیگر پر میگردیده و به سایر نقاط قلمرو خزرها و اروپای شرقی صادر میشدهاند.
سلاح، یراق
اسب و جواهرات کشفشده در گورستانهای خزرها نیز مؤید فلزکاری در قلمرو آنان است.
به نوشته بادر، باستانشناس روس، خزرها در انتشار سبک نقرهکاری ایرانی «ساسانی» در نواحی شمال قلمرو خود و اروپای شرقی نقش مهمی داشتهاند.
درباره خط و زبان خزرها اطلاعات چندانی در اختیار نیست.
ابنحوقل و
اصطخری زبان مردمان خزر را متفاوت از فارسی، عربی و ترکی دانستهاند. بارتولد
زبان آنان را نزدیک به زبان چوواشی «که در حوزه ولگا رواج داشته» دانسته است. چوواشی نزدیکیهایی با زبان ترکی دارد و برخی آن را اختلاطی از ترکی و فنلاندی دانستهاند. ترکشناسان احتمال دادهاند چوواشی بازمانده زبان بلغارها و خزرها باشد.
مبارکشاهبن حسین مرورودی
خط خزرها را برگرفته از خط روسها و طایفهای از رومشرقی که در همسایگی خزرها بودند، دانسته است. این خط که از چپ به راست نوشته میشد ۲۱ حرف داشت و حروف آن به صورت مقطع نوشته میشدند. این خط را فقط
یهودیان سرزمین خزرها به کار میبردند.
ابنندیم
خط ترکان خزر را خط عبری ذکر کرده است.
یهودا هلوی
از کتابی به نام تاریخ خزران یاد کردهاست که امروزه در دست نیست و از زبان نگارش آن بیاطلاعیم.
طبق شواهد باستانشناسی، خانهسازی در قلمرو خزرها به شیوه دایرهای بودهاست. این نوع خانهسازی نشان از تحول از چادرهای گنبدیشکل و قابل انتقال به مساکن دائمی، یعنی از صحرانشینی به شهرنشینی یا نیمهشهرنشینی دارد.
در قلمرو خزرها، بهویژه شهر اتل، تنها قصر خاقان یا بیگ از آجر ساخته میشد و کس دیگری اجازه ساختن خانه با آجر را نداشت. خانههای شهر را خرگاههای ساختهشده از نمد تشکیل میدادند. چوبها را در نمد و
پشم میپیچیدند و تنها از اندکی گِل در ساخت بنا استفاده میکردند.
(۱) ابناثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابنبلخی.
(۳) ابنحوقل.
(۴) ابنخرداذبه.
(۵) ابنرسته، الأعلاق النفیسة.
(۶) ابنعبری، تاریخالزمان، نقلهالیالعربیة اسحاق أرمله، بیروت ۱۹۸۶.
(۷) ابنعبری، تاریخ مختصرالدول، بیروت: دارالمسیرة، (بیتا).
(۸) ابنفضلان، رسالةابنفضلان، چاپ سامی دهان، دمشق ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
(۹) ابنندیم، الفهرست، تهران.
(۱۰) اصطخری، مسالک الممالک.
(۱۱) واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ترجمه غفار حسینی، تهران ۱۳۷۶ش.
(۱۲) عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتابالمسالکوالممالک، چاپ ادریان فانلیوفن و اندری فری، تونس ۱۹۹۲.
(۱۳) حدودالعالم.
(۱۴) حمداللّه مستوفی، تاریخگزیده.
(۱۵) حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب.
(۱۶) بدیلبن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۵۷ش.
(۱۷) طبری، تاریخ، بیروت.
(۱۸) محمدبن محمود طوسی، عجایبالمخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
(۱۹) زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۸، چاپ افست ویسبادن ۱۹۶۷.
(۲۰) آرتور کستلر، خزران، ترجمه محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۱ش.
(۲۱) لییف نیکالایویچ گومیلیف، کشف خزرستان، ترجمه ایرج کابلی، تهران ۱۳۸۲ش.
(۲۲) مبارکشاهبن حسین مرورودی، تاریخ فخرالدین مبارکشاه مروروذی اندر احوال هند، چاپ ادوارد دنیسون راس، لندن ۱۹۲۷.
(۲۳) مسعودی، التنبیه.
(۲۴) مسعودی، مروج، بیروت.
(۲۵) محمد عبدالشافی مغربی، مملکةالخزر الیهودیة و علاقتها بالبیزنطیین و المسلمین فیالعصورالوسطی، اسکندریه ۲۰۰۳.
(۲۶) موسی خورنی، تاریخ ارمنیان، ترجمه ادیک باغداساریان، تهران ۱۳۸۰ش.
(۲۷) یعقوبی، تاریخ.
(۲۸) D M Dunlop, The history of the Jewish Khazars, NewYork ۱۹۶۷.
(۲۹) EI۲, sv"Khazar"by W Barthold and P B Golden.
(۳۰) Lev Nikolaevich Gumilev, Eski Turkler, tr Ahsen Batur, Istanbul ۱۹۹۹.
(۳۱) idem, Hazar cevresinde bin yil: etno-tarih acisindan Turk halklarinin vecevre halkarininsekillenisiuzerine, tr Ahsen Batur, Istanbul ۲۰۰۰.
(۳۲) Jewish travellers, ed Elkan Nathan Adler, London: RoutledgeCurzon, ۲۰۰۵.
(۳۳) Judah Hallevi, Kitab al Khazari، translated (from the Arabic) by Hartwig Hirschfeld, (sl) ۱۹۰۵.
(۳۴) Thomas S Noonan, "What can archaeology tell us about the economy of Khazaria", in The Archaeology ofstepps: methods and strategies, Napoli ۱۹۹۴.
(۳۵) RabbiPetachia, Travels of Rabbi Petachia of Ratisbon: who, in the latter end of the twelfth century, visited Poland, Russia, Little Tartary, the Crimea, Armenia, Assyria, Syria, the Holy Land, and Greece, translated from the Hebrew by A Benisch, London ۱۸۵۶.
(۳۶) Omeljan Pritsak, "The Khazar kingdom's conversion to Judaism", in Harvard Ukrainian studies, II, Cambridge, Mass ۱۹۷۸, reprin Omeljan Pritsak, Studies in medieval Eurasian history, London ۱۹۸۱.
(۳۷) TDVIA, sv "Hazarlar" by Ahmet Tasagil؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خزرها»، شماره۷۰۴۲.