• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خداوند مشارق و مغارب (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





خداوند مشارق و مغارب: (بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ)
خداوند مشارق و مغارب: در آيات قرآن مجيد، گاهى تعبير «مشرق» و «مغرب» به صورت «مفرد» آمده است. مانند آيه ۱۱۵ سوره بقره:
(وَ لِلّٰهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ...) «مشرق و مغرب از آن خداست»
گاه به صورت «تثنيه» آمده است.مانند آيه ۱۷ سوره الرّحمن:
(رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ.) «پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب»
و گاه به صورت جمع:
(الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ)


به موردی از کاربرد خداوند مشارق و مغارب در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - خداوند مشارق و مغارب (آیه ۴۰ سوره معارج)

(فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ) (سوگند به پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها كه ما قادريم.)

۱.۱.۱ - خداوند مشارق و مغارب در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: يعنى مشارق خورشيد، و مغارب آن. چون خورشيد در هر روز از ايام سال‌هاى شمسى مشرق و مغربى جداگانه دارد، هيچ روزى از مشرق ديروزش طلوع و در مغرب ديروزش غروب نمى‌كند، مگر در مثل همان روز در سال‌هاى آينده. احتمال هم دارد مراد از مشارق و مغارب مشرق‌هاى همه ستارگان و مغرب‌هاى آن‌ها باشد.
در جمله‌ (بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ) التفاتى از تكلم وحده (من سوگند مى‌خورم)، به غيبت (به پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها) به كار رفته، و وجه آن اين است كه خواسته به صفتى از صفات خودش اشاره نموده، بفهماند اين‌كه مى‌گويم من يعنى همان من كه مبدأ خلقت انسان‌ها در قرون متوالى هستم، و اداره كننده مشرق‌ها و مغرب‌هايم، چون طلوع‌هاى پشت سر هم و غروب‌هاى متوالى ملازم با گذشت زمان است، و گذشت زمان دخالتى تام در تكون انسان‌ها در قرون متوالى، و نيز پيدايش حوادث در روى زمين دارد.

۱.۲ - خداوند مشارق و مغارب (آیه ۱۱۵ سوره بقره)

(وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ) (مشرق و مغرب، از آن خداست! پس به هر سو رو كنيد، رو به خدا كرده‌ايد. خداوند داراى قدرت وسيع و به همه چيز داناست.)

۱.۱.۱ - خداوند مشارق و مغارب در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: مشرق، مغرب، جنوب و شمال و هر جهت ديگر از آن‌جا كه به حقيقت معناى كلمه ملک خداست و ملک حقيقى هم تبدل و انتقال نمى‌پذيرد و چون ملک اعتبارى ميانه ما افراد يک اجتماع نيست، و نيز از آن‌جا كه ملک خدا بر ذات هر چيزى قرار مى‌گيرد، خودش و آثارش را شامل ميشود، و چون ملک اعتبارى ما نيست كه تنها متعلق به اثر و منفعت هر چيز می‌شود، نه بذات آن، و نيز از آن‌جا كه ملک بدان جهت كه ملک است قوامى جز به مالک ندارد، لذا خدای سبحان قائم بر تمامى جهات و محيط‌بان است. در نتيجه كسى كه به يكى از اين جهات متوجه شود، به سوى خدای تعالی متوجه شده است.
خواهى گفت، پس چرا تنها مشرق و مغرب را ذكر كرد؟ و از ساير جهات نام نبرد؟ جواب مى‌گوييم: مراد به مشرق و مغرب در اين‌جا مشرق و مغرب حقيقى نيست تا شامل ساير جهات نشود، بلكه مشرق و مغرب نسبى است كه تقريبا شامل دو نيم دائره‌ى افق می‌شود، تنها دو نقطه شمال و جنوب حقيقى باقى می‌ماند كه به همان جهت فرمود: (هر جا رو كنيد)، و نفرمود: (هر جا از مشرق و مغرب رو كنيد)، پس كانه هر جا كه انسان رو كند آن‌جا مشرق است و يا مغرب، و در نتيجه جمله‌ (لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ) به منزله اين است كه فرموده باشد: (للَّه الجهات جميعا، همه جهات مال خداست).
باز ممكن است بگويى: چرا به جاى مشرق و مغرب شمال و جنوب را نام نبرد؟ در پاسخ مى‌گوييم: براى اين‌كه ساير جهات از اين دو جهت مشخص ميشود يعنى وقتى مشرق و مغرب افق معلوم شد و يا ساير اجرام نورانى آسمان طلوع كردند، آن وقت ساير جهات نيز معلوم مى‌گردد.

۱.۳ - خداوند مشارق و مغارب (آیه ۱۷ سوره الرحمن)

(رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ) (او پروردگارِ دو مشرق و دو مغرب است.)

۱.۱.۱ - خداوند مشارق و مغارب در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: منظور از دو مشرق ، مشرق تابستان و مشرق زمستان است، كه به خاطر دو جا بودن آن دو چهار فصل پديد مى‌آيد، و ارزاق روزى‌خواران انتظام مى‌پذيرد.
بعضى‌ هم گفته‌اند: مراد از دو مشرق، مشرق خورشيد و مشرق ماه است و مراد از دو مغرب هم دو مغرب آن دو است.

۱.۳.۲ - خداوند مشارق و مغارب در تفسیر نمونه

بعضى كوته‌نظران اين تعبيرات را متضاد پنداشته‌اند، در حالى كه همگى هماهنگ، و هر يک اشاره به نكته‌اى است، توضيح اين كه خورشيد هر روز از نقطه تازه‌اى طلوع، و در نقطه تازه‌اى غروب مى‌كند، بنابراين به تعداد روزهاى سال مشرق و مغرب داريم و از سوى‌ ديگر در ميان اين‌همه مشرق و مغرب، دو مشرق و دو مغرب در ميان آن‌ها ممتاز است كه يكى در آغاز تابستان، يعنى حداكثر اوج خورشيد در مدار شمالى، يكى در آغاز زمستان يعنى حداقل پايين آمدن خورشيد در مدار جنوبى است. (كه از يكى تعبير به مدار رأس السرطان و از ديگرى تعبير به مدار رأس الجدى مى‌كنند) و چون اين دو كاملا مشخص است روى آن مخصوصا تكيه شده است، علاوه بر اين دو مشرق و دو مغرب ديگر كه آن‌ها را مشرق و مغرب اعتدالى مى‌نامند. (در اول بهار و اول پاييز هنگامى كه شب و روز در تمام دنيا برابر است) نيز مشخص مى‌باشد كه بعضى(رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ) را اشاره به آن گرفته‌اند و آن نيز قابل توجه است.
امّا از آن‌جا كه به صورت «مفرد» ذكر شده است معنى جنس را دارد كه توجه تنها روى اصل مشرق و مغرب است بى‌آن‌كه نظر به افراد داشته باشد، به اين ترتيب تعبيرات مختلف بالا، هر يک نكته‌اى دارد و انسان را متوجه تغييرات مختلف طلوع و غروب آفتاب و تغيير منظم مدارات شمس مى‌كند.


۱. معارج/سوره۷۰، آیه۴۰.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۵۱.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین ت-الحسینی، ج۵، ص۱۸۹.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۱۱۵.    
۵. الرحمن/سوره۵۵، آیه۱۷.    
۶. معارج/سوره۷۰، آیه۴۰.    
۷. معارج/سوره۷۰، آیه۴۰.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۷۰.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۲.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۲.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۳۲۳.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۳۸.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۱۱۵.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۸.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ص۳۹۰.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ص۲۵۸.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۶.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ص۳۶۴.    
۱۹. الرحمن/سوره۵۵، آیه۱۷.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۳۲.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۶۶.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۹۹.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۷۶.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۰۴.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲۵، ص۴۵.    



شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «خداوند مشارق و مغارب»، ج۲، ص۴۸۶.    






جعبه ابزار