خدامحوری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نقش خدامحوری در زندگی انسان، باعث پایبندی به تکالیف الهی چون
نماز،
روزه،
حج،
خمس،
زکات،
جهاد،
توبه و مانند آن دارند.
خداباوران هماره
خداوند را در رفتارهای شخصی و اجتماعی خویش در نظر میگیرند و در دایره بایدها و نبایدهای الهی با کمال دقت راه رشد و بالندگی را میپیمایند. مقصد آنها رضا و
رضوان الهی است و خداوند، قطبنمای تنظیم کارها و رفتار آنها است.
خداباوران هماره
خداوند را در رفتارهای شخصی و اجتماعی خویش در نظر میگیرند و در دایره بایدها و نبایدهای الهی با کمال دقت راه رشد و بالندگی را میپیمایند. مقصد آنها رضا و
رضوان الهی است و خداوند، قطبنمای تنظیم کارها و رفتار آنها است. البته خداباوری به معنی دوری گزیدن از نعمتهای الهی و رهبانیت و گوشهگیری نیست. همانگونه که اباحهگری و بیقیدی نیز از جلوههای دینداری و
خدامحوری نیست و این هر دو، راه به بیراهه خواهند برد.
خدا محوران، همیشه حضور پروردگار را در ژرفای وجود خویش احساس میکنند:
دوست نزدیکتر از من به من است ••••••• وینت مشکل که من از وی دورم
چه کنم؟ با که توان گفت که او ••••••در کنار من و من مهجورم
خداجویان، دلرا که حریم امن الهی است، به بیگانگان نمیسپارند، دلی که با یاد خداوند میتپد و با ذکر فراوان آرام میگیرد: «و اذکروا الله کثیرا؛
خدا را بسیار یاد کنید.»
آنها با این ارتباط، جان خویش را از آلودگیها پاک میسازند و در نتیجه، به
کمال و سرافرازی میرسند، اینان خوشبینی، مردم
دوستی، نیک خواهی و
آرامش و
آسایش را ارمغان راهشان میسازند و ناگفته پیداست که هرکس به دنبال پالایش و پاکسازی دل و جان خویش نباشد، در
خسران و زیان بزرگ خواهد بود، همانگونه که خداوند در
قرآن کریم میفرماید:
«قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها؛
هر کس
نفس خویش را پاک گردانید، به یقین،
رستگار شد و هرکه آلودهاش ساخت، بیشک بازنده است.»
خدا محوران به دورن خویش روشنی میدهند و با یاد
خدا، جاده سلامت و
سعادت را میپویند و دل آنان لبریز یاد خداست.
خدا باوران در عمل،
بندگی را از دل و جان میپذیرند و تکالیف الهی را به انجام میرسانند و نیک میدانند که:
تلک حدود الله و من یطع الله و رسوله یدخله جنات تجری من تحتها الانهارخالدین فیها و ذلک الفوز العظیم.
اینها حدود الهی است و هر کس از
خدا و
پیامبر او اطاعت کند، وی را به باغهایی درآورد که از زیر (درختان) آن، نهرها روان است. در آن جاودانند و این، همان کامیابی بزرگ است.
انسانهای خدامدار، پایبندی عجیب و محکمی به تکالیف الهی چون
نماز،
روزه،
حج،
خمس،
زکات،
جهاد،
توبه و مانند آن دارند و اینها را نه از روی تکلف و سختی، بلکه از روی عشق به خالق و سپاسگویی از او، به عنوان هدیهای الهی برای رشد و تعالی و تکامل خویش به جا میآورند و از انجام دادن آن خشنود میشوند.
ایمان و یقین به
خدا، در جان خدامحوران حالتی پدید میآورد که رفتارشان را کنترل میکند و آنان را از لغزش و
گناه باز میدارد، آنان در حقیقت «الحافظون لحدود الله؛
کسانی هستند که
حدود الهی را رعایت میکنند» ایشان بر این باورند که
خدا همواره بر کارهای آنان حاضر و ناظر و از ظاهر و باطن آنان آگاه است که: «الم یعلموا ان الله یعلم سرهم و نجواهم؛
آیا نمیدانند خداوند از باطن آنها و سخنان سری ایشان آگاه است.» آنان با علم به این حضور، از دست زدن به گناه و تجاوز به حدود الهی همواره هراسناکند و خود را برای فردا آماده میسازند، روزی که نه مال و نه
فرزند، هیچکدام به کار انسان نمیآید و تنها
قلب سلیم و
عمل صالح، توشه
آخرت است. از اینرو، با دقت و
وسواس به کارهای خود میپردازند که: «والتنظر نفس ما قدمت لغد؛
و هر نفس بنگرد برای فردا (
قیامت) چه عملی پیش میفرستد.»
خدامحوران جسم و جان را از ناپاکیها میآلایند و هرگونه اقدامی را با توجه به پیآمدهای اخروی آن به انجام میرسانند.
سعادتمندی و عاقبتبهخیری، هشیاری و برنامهریزی میطلبد.
خدامحور میداند که زندگی دنیا، مرحله دیگری از حیات آدمی است که باید روزی از این مرحله نیز گذر کند. از این رو، دلبستگی به آن را تباه کننده ارزشها و فضیلتها میداند و این آیه نورانی را فرا روی خود مینهد که:
«ان الذین لایرجون لقاءنا رضوا بالحیاه الدنیا و اطمانو بها والذین هم عن آیاتنا غافلون، اولئک ماواهم النار بما کانوا یکسبون.
آنانکه به دیدار ما (بازگشت به خداوند)
امید و باور ندارند و به زندگی این جهان خشنود شدند و به آن رضایت دادند و کسانی که از نشانههای ما غافلند، اینان جایگاهشان، به سزای آنچه میکردند،
آتش دوزخ است.»
مولوی چه زیبا سروده است:
آب در کشتی، هلاک کشتی است ••••••آب در بیرون کشتی، پشتی است.
وی میخواهد بگوید
دنیا به منزله
آب است که باید به حرکت و سیر کشتی کمک و آنرا پشتیبانی کند، نه اینکه خودش هدف و مقصود باشد، که اگر چنین شد، مانند آبی است که داخل کشتی میشود و آنرا غرق میکند. دنیا و امکانات آن نیز اگر هدف انسان و زینت چشم و دل او شد، مایه نابودی وی میشود. هدف مومن، آخرت است نه دنیا که «الدنیا مزرعه الاخره»
آری، دلبستگی،
عشق به دنیا و دنیامداری، سرچشمه دوری از
خدا و ایستایی است. البته بهره بردن از دنیا برای رسیدن به ارزشها و شکوفایی استعدادها، نه تنها نکوهیده نیست، بلکه شایسته و ستودنی است.
دنیا برای خدامحوران، تنها به منزله وسیلهای برای دست یابی به هدفهای معنوی است.
خدامحوران هماره با مردم با گشادهرویی و تبسم سخن میگویند و به فرمان الهی گوش فرا میدهند. که: «وقولوا للناس حسنا؛
و با مردم به زبان خوش سخن بگویید.»
جبرئیل امین نزد رسولالله آمد و گفت: «خدای سلامت میرساند و میفرماید: با خلق من (مردم) مدارا کن.»
از دیگر کارهای خداپسندانه خداباوران، تلاش در راه برآوردن نیازهای برادران دینی است. آنان در این راه از هیچ کوششی فروگذار نیستند.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «کسیکه یکی از نیازهای برادر دینیاش را برآورد، خدای عزوجل صد هزار حاجتهای او را برآورده میسازد که نخستین از آنها،
بهشت است.»
خداباوران، اهل مداراورزی با مردم هستند و با گشادهرویی با آنان برخورد میکنند و همواره میکوشند نیازهای برادران دینی خود را برآورده سازند.
محبت، در فرهنگ اسلامی معنایی بس والا دارد و شایسته است که محبت خوبان را در قلب خود جای دهیم؛ زیرا به هرچه محبت پیدا کنیم، به تدریج، با همان چیز،
انس و الفتی ناگسستنی خواهیم یافت.
پیامبر گرامی اسلام میفرماید: «انسان با کسی است که او را
دوست میدارد.»
البته بالاترین محبتها، محبت به خداوند است. در
انس و
الفت با خداوند، چنان لذتی نهفته است که هیچ چیز را یارای برابری با آن نیست. پیامبر گرامی اسلام میفرماید:
خدا به
موسی بن عمران وحی کرد: مرا
دوست بدار و
دوستی مرا در دلهای دیگران بگستران. موسی عرض کرد: ای
خدا من
دوستت دارم، ولی چگونه تو را نزد بندگانت محبوب سازم؟
خدا فرمود: نعمتهایی را که به آنان دادهام، به ایشان یادآوری کن، زیرا آنان جز خوبی از من ندیده و به یاد ندارند.
به راستی، وقتی رنگها، طبیعت زیبا، شگفتیهای بینظیر و چهرههای زیبا، کششهای عجیبی در دلها ایجاد میکند، شناخت و آگاهی از سرچشمه زیباییهای یاد شده یعنی پروردگار بزرگ، چه شوق و لذتی به همراه خواهد داشت و البته دلی که جایگاه غیر
خدا باشد، نمیتواند به طور کامل در اختیار خداوند باشد. از این رو،
امام حسین (علیهالسّلام) میفرماید:
«انت الذی ازلت الاعیار عن قلوب احبائک حتی لم یحبوا سواک؛
خدایا تویی که میل به دیگران را از دلهای
دوستانت بیرون کردی تا جز تو را
دوست نداشته باشند.»
بر پایه
آیات قرآن، گروهی از مردم که از عشق
خدا بینصیبند، کسانی هستند که اموال، کسبوکار،
فرزند و اقوام و
دوستان را در عرض
خدا قرار دادهاند و در مقابل، مؤمنان و خدامحوران لبریز از عشق پروردگارند و هیچ محبتی را بر محبت خداوند مقدم نمیدارند. خداوند در قرآن مجید از آنان چنین یاد میکند: «الذین آمنوا اشد حبالله؛
دوستی آنان که ایمان آوردهاند به خداوند شدیدتر است.»
امام سجاد (علیهالسّلام) نیز در «
مناجاتالمحبین» میفرماید: «الهی من ذاالذی ذاق حلاوه محبتک فرام منک بدلا؛
خدایا کیست که شهد شیرین
محبت تو را چشید و غیر تو را به
دوستی گرفت؟ ایشان در مناجاتی دیگر میفرماید:
خدایا، مرا از آنان قرار ده که ژرفای جانشان را از محبت خود لبریز و آنان را از زلال گوارایت سیراب ساختی. پس در پرتو لطفت به مناجاتهای لذتبخش دست یافتند.
در دل خدامحوران، محبت غیر
خدا جا ندارد و بیگانگان را در حریم دل که منزلگاه خداست، راه نمیدهند.
محبت به
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از محبت خداوند قرار دارد و در روایتهای فراوانی بر این امر تاکید شده است. بر پایه گروهی از این روایتها، ایمان حقیقی به
خدا زمانی تحقق مییابد که
مؤمن، آن حضرت را از همه چیز و همه کس بیشتر
دوست بدارد. در روایتی در اینباره آمده است:
«لا یومن احدکم حتی اکوان احب الیه فی ولده و والده و الناس اجمعین؛
هیچیک از شما ایمان (حقیقی) نیاورده است. مگر آنکه من، از خودش، فرزندانش، پدرش و همه مردم نزد او محبوبتر باشم.
در کنار محبت به پیامبر، محبت
اهلبیت (علیهمالسّلام) بسیار سفارش شده است. خداوند در اینباره، خطاب به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «قل لااسالکم علیه اجرا الا الموده فی القربی؛
بگو من هیچ مزدی از شما در برابر رسالتم درخواست نمیکنم، جز
دوست داشتن و محبت به خویشانم.»
افزون برتشیع،
اهل سنت نیز
دوستی اهلبیت را محترم میدانند، چنانکه امام
احمد بن حنبل میگوید:
هنگامی که آیه «قل لا اسالکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» نازل شد، اصحاب عرض کردند: ای رسول
خدا، خویشاوندان شما که
دوستی آنان بر ما واجب است، کیانند؟ آن حضرت فرمود:
علی و
فاطمه و دو فرزندان آن دو، و این مطلب را سه بار تکرار فرمود.
امام شافعی نیز میگوید: «اگر محبت به
آل محمد به معنای رافضی بودن است پس
جن و
انس باید گواهی دهند که من
رافضی هستم.»
در روایت است که رسول رحمت، به
دوستی اهلبیت (علیهمالسلام) چنین سفارش میکند:
خداوند را به جهت نعمتهایی که به شما ارزانی داشته است،
دوست بدارید و به واسطه محبتتان به
خدا، مرا
دوست بدارید و اهلبیت مرا به
سبب محبتتان به من
دوست بدارید.
پس محبت به اهلبیت (علیهمالسلام)، در واقع از محبت به رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و در نهایت، از محبت به
خدا مایه میگیرد. در روایتهای گوناگونی آمده است که رسول
خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره اهلبیت (علیهمالسّلام) میفرماید: «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم؛
من
دوست دوستان شما و دشمن دشمنان شما هستم.»
در نتیجه
دوستی با اهل بیت رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اجر رسالت نبوی است. محبت اهلبیت (علیهمالسّلام) در بین پیروان اهلسنت نیز امری مهم و سفارش شده است.
محبت به مردم و
دوست داشتن آنان در روایتها و آموزههای دینی، بارها تاکید شده است از
امام باقر (علیهالسّلام) نقل میکنند که فرمود:
ان عربیا من بنی تمیم اتی النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فقال له: اوصنی فکان مما اوصاه: تحبب الی الناس یحبوک.
مردی از قبیله
بنیتمیم نزد رسول
خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلم) آمد و از آن حضرت خواست او را نصیحت کند. از نصیحتهای پیامبر
خدا به ایشان آن بود که مردم را
دوست بدار تا تو را
دوست داشته باشند.
بیتردید، عقل آدمی حکم میکند که انسان، هم نوعانش را
دوست بدارد. پیامبرگرامی اسلام نیز میفرماید: «التودد الی الناس نصف العقل؛
دوست داشتن مردم نصف عقل است.» در کنار این آموزهها، خداوند متعال در قرآن مجید از بندگانش میخواهد که مؤمنان، خدامحوران،
دوستان خدا و انسانهای نیک و با فضیلت را
دوست بدارند و از کسانیکه در کژراهه
کفر و
نفاق به دشمنی با
خدا برمی خیزند، بیزار باشند.
امام صادق (علیهالسّلام) در روایتی زیبا میفرماید:
ما التقی مؤمن قط الا کان افضلها اشدهما حبا لاخیه؛
دو مؤمن هرگز با هم دیدار نکنند، جز آنکه بهترشان کسی استکه برادرش را بیشتر
دوست داشته باشد.
البته در روابط اجتماعی،
دوستیها باید برای
خدا باشد و یکدیگر را برای رضای پروردگار و بر اساس شایستگیهای شخص
دوست داشت، نه بر اساس هواهای نفسانی و خواستههای شیطانی. خداباوران، با مردم
دوستی میورزند و معیار
دوستی آنها نیز خواسته پروردگارشان است نه هواهای نفسانی.
در آیین مقدس اسلام، کانون
خانواده و نظام آن ارزشمند خوانده شده و در این میان شایسته است اعضای خانواده، بنا بر سفارش دین اسلام، بیش از دیگر نهادها در استحکام بنای آن بکوشند و همواره با مهر و
محبت در
حق یکدیگر و گذشت از لغزشهای همدیگر، به کانون خانواده صفا و گرما بخشند. رسول رحمت و مهربانی نیز در سفارشی زیبا اینگونه میفرماید:
«احسن الناس ایمانا الطفهم باهله وانا الطفکم باهلی؛
نیکوترین ایمان را کسی دارد که با خانوادهاش مهربانتر باشد و من از همه شما با خانوادهام مهربانتر هستم.»
و باز آن حضرت میفرماید: «من اتخذ زوجه فلیکر مها؛
کسیکه همسری میگیرد، باید به او احترام بگذارد.» ایشان در کنار احترام به همسر، گرامی داشتن فرزندان را نیز از پیروان خویش درخواست میکرد و میفرمود: «اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم؛
به فرزندان خود احترام و با آداب و روش پسندیده با آنان
معاشرت کنید.» مهر و محبت، احترام گذاردن به همسر و فرزندان در محیط خانواده، از ویژگیهای خدامحوران است.
ماهنامه طوبی، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره ۲۵.
سایت راسخون، برگرفته از مقاله «نقش خدا محوری در زندگی انسان ها»، تاریخ بازیابی ۹۶/۲/۳۰.