ختن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ختن، ناحیه و
شهری کهن در ترکستان
چین است.
نام ختن به شکل کوتن و در منابع چینی، با ضبط های هوتین، یو ـ تیین آمده است
این ختن، به مرکزیت
شهر ختن، ناحیه خودمختار اویغورهاست و در یکی از مناطق آبادشده حوزه تاریم در سینکیانگ «ترکستان شرقی یا ترکستان چین»، در راه اصلی جنوب صحرای تاکلاماکان واقع است. رود یورونگدریا که از کوههای کونلون در جنوب ختن سرچشمه میگیرد، با جهت جنوب به شمال، پس از گذشتن از مغرب
شهر ختن و پیوستن به رود دیگری، ختندریا نامیده میشود. رود یشم سفید در مشرق
شهر ختن و رودهای یشم سبز و یشم سیاه، در مغرب آن، هر سه با جهت جنوب به شمال جریان دارند. ختن منطقهای حاصلخیز و زراعی است.
به نوشته مظاهری،
نام واقعی ناحیه تاریم، یارکندکنار است و حوضه رود تاریم، یا رودبار یارکند همان ناحیهای است که در
فارسی ختن نامیده میشود. کاشفان و باستانشناسانی چون اورل استاین، سون هدین و نیکلای پرچافسکی در
جاده ابریشم همین منطقه سینکیانگ و ناحیه و
شهر کهن ختن کشفیاتی کرده اند.
این
شهر در ایالت سینکیانگ و در مغرب رود یورونگدریا واقع شده است.
صحرای تاکلاماکان در شمال آن و کوههای کونلون، با امتداد شرقی ـ غربی، در جنوب آن واقع اند.
شهر ختن از مشرق با راهی زمینی که از جنوب صحرای تاکلاماکان میگذرد، به
شهرهای چین و از طرف مغرب به
شهرهای یارکند و
کاشغر و از جنوب به
شهر مزار و از آنجا به جامو و کشمیر وصل میشود. ختن فرودگاهی دارد و از راه هوایی به
شهرهای دیگر مرتبط میگردد.
مسجدجامع کهن این
شهر به
مسجد بیت اللّه معروف است.
ختن همیشه مرکز مهم
تجارت و دادوستد بوده و بزرگترین بازار را در جاده جنوبی تاکلاماکان دارد. چهارشنبه بازار ختن که در خیابان بلند و اصلی آن دایر میشود، از گذشته های دور معروف بوده است.
قالیها و پارچه های ابریشمی آن معروف است و از محصولات عمده این
شهر محسوب میشود.
قالیبافی یکی از اشتغالات اصلی
زنان و
مردان ختن است.
از دیگر اشتغالات مردم این
شهر نمدمالی و ساختن وسایل از فلز برنج است، که هنر بارز آسیای میانه به شمار میرود، همچنین ختن به استخراج سنگ یشم و تراش دادن آن
شهرت داشته است.
ختن توتستانهای گستردهای برای پرورش
کرم ابریشم و تولید
ابریشم و دستگاههای ابریشم تابی بسیاری دارد.
بر اساس روایات سنّتی، پیله کرم ابریشم را برای اولین بار در ۴۴۰ میلادی شاهزاده خانمی چینی در
کلاه خود مخفی کرد و به ختن آورد.
ختن از گذشته های دور به داشتن بهترین
مشک آهو مشهور بوده است.
محمدبن نجیب بکران در اوایل قرن هفتم
ضمن شرحی درباره مشک آهو، نوشته است که بهترین مُشک در ختن تهیه میشود.
جمعیت ختن در ۱۳۸۷ش حدود ۰۰۰، ۱۲۷تن بود، که ۸۴% آنها را اویغورها تشکیل میدادند.
زبان آنها
ترکی است و غالبآ مسلمان اند. عده اندکی از ایشان نیز هندو هستند.
بعضی بر این عقیده اند که ختن
شهر عمده قوم یوئهجی/ویجی و ایرانویج نام این قوم و این
شهر بوده است.
به نظر مینورسکی، احمه، با توجه به مختصات جغرافیایی اش که ابوریحان بیرونی در قانون مسعودی
ذکر کرده، همان قصبه ختن است.
در افسانه های بودایی، ساخته شدن این
شهر به خدای بوداییان نسبت داده شده است و گفته شده که این
شهر از اختلاط بوداییان تبعیدی
هندوستان و چین پدید آمده است.
آیین بودا از طریق ختن در آسیای مرکزی رونق یافت و موکسالا، اهل ختن، از جمله اولین مترجمان در نخستین سالهای میلادی است که متون بوداییِ سنسکریتی را به زبان چینی ترجمه کرد. کتیبهای با قطعهای بودایی متعلق به سده دوم میلادی بر حضور آیین بودا در ختن در این دوره گواهی میدهد. نخستین صومعه بودایی در ۲۱۱ میلادی در ختن ساخته شد. متن کامل بودایی «تکامل غنوسی» در ۲۶۰ میلادی در ختن پیدا شد.
به نظر بارتولد،
شناخته شدن زبان
هند و اروپایی، که آثار و ادبیات بودایی را محفوظ داشته است، مدیون آثار به دست آمده از کوتچا و ختن است. در ۳۹۹ میلادی که مردم ختن بسیار توانگر بودند، به آیین بودایی پایبند بودند و برای سرگرم کردن خود به اجرای
موسیقی مذهبی روی میآوردند. در آن زمان، شمار روحانیان
شهر به هزاران تن میرسید و خوراک ایشان را مردم
شهر فراهم میکردند.
در سال ۲۳ هجری، به رغم فراگیر شدن
مذهب بودایی در تمام سلطنت نشینهای کوچک منطقه تاریم و رسمی شدن زبان سنسکریت در آن نواحی، در اطراف ختن به زبان ایرانی شرقی سخن میگفتند. در همین زمان،
شهر ختن که تحت الحمایه چین بود، با داشتن توتستانهای وسیع برای تولید ابریشم و کارگاههای قالیبافی و معادن استخراج یشم، سرزمینی ثروتمند و یکی از مراکز مهم بودایی بود.
ختن در
قرن نخست هجری که
دولت امویان در شرق و غرب به فتوحات خود ادامه میداد، از جمله
شهرهایی بود که حکام خراسان و حکام چین برای تصرف آن با همدیگر کشمکش داشتند.
مؤلف
حدودالعالم در قرن چهارم، ختن را جزو ناحیه چینستان ثبت کرده و شرح کوتاهی درباره ختن و خلق وخوی مردم آن داده و از هفتاد هزار مرد جنگی و سنگ یشم آن سخن گفته است،
در همین قرن، از قالیچه های پشمی، نمدهای ظریف، تافته های نفیس، یشم سفید و سیاه و از فراوانی
انگور آن سخن رفته است.
در همین دوره، ختن خطهای مهم بوده است و حاکم آنجا را سلطان ختن می نامیدند
در نیمه دوم قرن چهارم، عنصرالمعالی قابوس بن وشمگیر
در صدر غلامان
ترک خوشخو و فرمانبردار خود از غلامان ختنی یاد کرده است.
در ۳۹۷، بلاد ختن به دست قدرخان یوسف ایلکخانی گشوده شد و مردم آنجا
مسلمان شدند. در ۴۰۸، عدهای از
علما و
فضلا در آنجا ساکن بودند و
نماز جماعت برگزار میکردند.
ولی بارتولد بر اساس نوشته گردیزی در قرن ششم
، که شرح مفصّلی درباره ختن و مردم آن داده و اشارهایی نیز به کلیسای
مسیحیان و گورستان مسلمانان در نزدیکی ختن کرده، استنباط کرده است که مسلمانان در دوره بودایی در این
شهر حضور داشته اند.
ابوریحان بیرونی «متوفی ۴۴۰» در تحقیق ماللهند، در بحث تعیین فاصله
شهرها، ختن را یکی از
شهرهای چین ذکر کرده است.
گردیزی با اشاره به راه تبت که از ختن و کوههای آباد آنجا میگذرد، از فراوانی چهارپایان از نوع
گاو و
گوسفند و قِچقاو «گاو کوهی پامیر» در آنجا و از پلی سخن گفته است که اهالی ختن در روزگار پیشین بر روی درّهای ساخته بودند.
این راه تبت ظاهرآ از
کوه کونلون میگذشته و به سوی تبت میرفته و از ختن تا یکی از سرچشمه های رود ختن امتداد داشته است. استاین از این سرزمین و این پل خطرناک عکس گرفته است.
در ۶۰۷، کوچلوک خان، از قبیله نایمان، براساس پیمانی که با سلطان محمد خوارزمشاه بست، با غلبه بر گورخان، سلطان قراختاییان، همه سرزمینهای سیردریا، از جمله ختن و کاشغر را متصرف شد. او مسلمانان ختن را
اذیت و آزار کرد و مقتدای آنان، علاءالدین محمد ختنی، را کشت و آنها را مجبور به
ترک اسلام کرد. چون قدرت خوارزمشاه برای جلوگیری از این تعدیات اندک بود، به هم کیشان خود در کاشغر و ختن کمک نکرد.
میرخواند در تاریخ روضةالصفا
آورده است پس از
شهادت این مقتدا، بانگ
نماز و تکبیر صلات و اقامه
نماز جمعه و جماعت در آن بلاد برافتاد تا آنکه کوچلوکخان را سپاهیان چنگیزخان مغول به
قتل رساندند. در نیمه اول قرن هفتم، اوگتایقاآن حکومت ختن و کاشغر و آلمالیق و قیللیق و سمرقند و
بخارا تا کناره جیحون را به مسعود بیگ، از امرا و پسر محمود یلواچ، داد.
در ۶۶۷، لشکر بُراق، نوه چنگیز، ختن را
غارت کرد.
بین سالهای ۶۶۹ تا ۶۷۹، مسافری در گزارش خود، ختن و کاشغر را ویران و خالی از سکنه وصف کرده است.
مارکوپولو در ۶۷۴/۱۲۷۵ ختن را، ایالتی با اهالی
مسلمان وصف کرده است که طول آن در مدت هشت
روز طی میشود. به نوشته وی، این ایالت
شهرها و قلعههای مستحکمی داشته و ختن
شهر بزرگ آن محسوب میشده و ایالت نیز نام خود را از این
شهر گرفته بوده است.
ابوالفداء در قرن هشتم،
ختن را
شهری از اقلیم حقیقی پنجم و اقلیم عرفی اقصای ترکستان از
شهرهای ترک ماوراءالنهر، «در بالای یوزکند و در زیر کاشغر» ذکر کرده و آن را
شهری آباد و سرسبز با رودهای بسیار وصف کرده است. زنان ختن به زیبایی
شهره بودند. در هنگام
سفر جنگی امیر تیمور گورکان از سمرقند به سوی ایران «۸۰۲ـ۸۰۷»، نوه او اسکندربن عمرشیخ بن تیمور به ختن تاخت و تعدادی از دختران ختنی را برای تیمور و
برادر خود، محمد سلیمان، فرستاد.
حافظ ابرو نیز در قرن نهم، وقتی از مجلس آرایی شاهان سخن گفته، از گلرخان ختن یاد کرده است.
به نوشته مظاهری،
در ۸۳۱ از امیرنشینی به نام آلتی
شهرْ خانلیقی «خانات شش
شهر»، مرکّب از شش
شهر کاشغر، یارکند، ختن، آقسو، طرفان و
شهر ششمی که نامش معلوم نیست، یاد شده است. او اضافه کرده است که این امیرنشین در تهاجم سلطان سعیدخان چوراس به تصرف او در آمد
«که نوشته است منظور از شش
شهر،
شهرهای ایلچی ختن، یورونک ـ کاش، کارا ـ کاش، چیرا، کرا و
شهر ششمی است که نامش معلوم نشده است.» در ۹۲۰ سعیدخان «پسر احمدخان جغتایی» ختن را متصرف شد.
در ۱۱۷۰، سپاهی از چین به طرف تاریم سرازیر شد و کاشغرستان را به امپراتوری چینِ منچو ملحق نمود و خط سرحدی سینکیانگ را تشکیل داد.
در ۱۳۴۲، ناحیه ختن از مضافات ختا، منطقهای با
آب و هوای خوب، دارای
شهرهای قدیمی و نواحی وسیع کوهستانی و نهرهای بیشمار وصف شده که
شهر یارکند دارالملک آن بوده است. بیشتر مردم آنجا پیرو مذهب
حنفی، برخی
شیعه امامیه،
علی اللهی و عدهای نیز
بت پرست بوده اند. گفته شده است که مزار منسوب به حضرت
امام جعفر صادق علیهالسلام در آن دیار بین یارکند و قرقز/ قرقیز بوده و هرساله جمع کثیری به زیارت آنجا میرفته اند.
در سیاحت نامه وامبری «قرن سیزدهم/ نوزدهم»، اشارهای به ختن شده است.
سون هدین در ۱۳۱۴/۱۸۹۶ در
سفر دوم خود، ویرانه های
شهر تاکلاماکان را که در شنها غرق شده بود، بین ختن دریا و کریادریا، در تاریم پیدا کرد.
از
مشاهیر ختن میتوان از فقیه نامدار ابوداود سلیمان بن داود ختنی «متوفی ۵۲۳» و محدّثانی چون ابوالحسن علی بن محمد ختنی «متوفی ۷۱۷» و یوسف بن عمر ختنی «متوفی ۷۳۰» نامبرد.
(۱)آريانا دائرةالمعارف، كابل: انجمن دائرةالمعارف افغانستان، ۱۳۲۸ـ۱۳۴۸ش؛
(۲) ابن اثير؛
(۳) اسماعيل بن على ابوالفداء، كتاب تقويم البلدان، چاپ رنو و دسلان، پاريس ۱۸۴۰؛
(۴) ابوريحان بيرونى، كتاب البيرونىفى تحقيق ماللهند، حيدرآباد، دكن ۱۳۷۷/۱۹۵۸؛
(۵) ابوريحان بيرونى، كتاب القانون المسعودى، حيدرآباد، دكن ۱۳۷۳ـ۱۳۷۵/ ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶؛
(۶) واسيلى ولاديميروويچ بارتولد، تاريخ
تركهاى آسياى مركزى، ترجمه غفار حسينى، تهران ۱۳۷۶ش؛
(۷) واسيلى ولاديميروويچ بارتولد، تركستان نامه: تركستان در عهد هجوم مغول، ترجمه كريم كشاورز، تهران ۱۳۶۶ش؛
(۸) محمدبن نجيب بكران، جهان نامه، چاپ محمدامين رياحى، تهران ۱۳۴۲ش؛
(۹) جوينى؛
(۱۰) عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، زبدةالتواريخ چاپ كمال حاج سيدجوادى، تهران ۱۳۸۰ش؛
(۱۱) حدودالعالم؛
(۱۲) حدودالعالم، با مقدمه بارتولد و حواشى و تعليقات مينورسكى، ترجمه ميرحسين شاه، كابل ۱۳۴۲ش؛
(۱۳) رشيدالدين فضل اللّه؛
(۱۴) محمدبن محمد زَبيدى، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ على شيرى، بيروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛
(۱۵) شمس الدين بن خالد سامى، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶/ ۱۸۸۹ـ۱۸۹۸؛
(۱۶) سمعانى؛
(۱۷) زين العابدين بن اسكندر شيروانى، حدائق السياحة، تهران ۱۳۴۸ش؛
(۱۸) عبدالحكيم عفيفى، موسوعة ۱۰۰۰مدينة اسلامية، بيروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛
(۱۹) آيرين فرانك و ديويد براونستون، جاده ابريشم، ترجمه محسن ثلاثى، تهران ۱۳۷۶ش؛
(۲۰) قابوس بن وشمگير، قابوس نامه، چاپ غلامحسين يوسفى، تهران ۱۳۶۴ش؛
(۲۱) عبدالحىبن ضحاك گرديزى، تاريخ گرديزى، چاپ عبدالحى حبيبى، تهران ۱۳۶۳ش؛
(۲۲) رنه گروسه، امپراطورى صحرانوردان، ترجمه عبدالحسين ميكده، تهران ۱۳۶۵ش؛
(۲۳) گيتاشناسى نوين كشورها، گردآورى و ترجمه عباس جعفرى، تهران: گيتاشناسى، ۱۳۸۲ش؛
(۲۴) على اكبر مظاهرى، جاده ابريشم، ترجمه ملك ناصرنوبان، تهران ۱۳۷۲ـ۱۳۷۳ش؛
(۲۵) معين الدين نطنزى، منتخب التواريخ معينى، چاپ پروين استخرى، تهران ۱۳۸۳ش؛
(۲۶) ميرخواند، تاريخ روضةالصفا؛
(۲۷) آرمين وامبرى، سياحت درويشى دروغين در خانات آسياى ميانه، ترجمه فتحعلى خواجه نوريان، تهران ۱۳۳۷ش؛
(۲۸) يوزف فون هامرـ پورگشتال، تاريخ امپراطورى عثمانى، ترجمه ميرزازكى علىآبادى، چاپ جمشيد كيانفر، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۹ش؛
(۲۹) Jean - Pierre Drege and Emil M. Buhrer, The Silk Road Saga, translation from the French by Adrian Room, NewYork ۱۹۸۹.
(۳۰) EI۲ s.v."Khotan " (by L. Hambis).
(۳۱) Marco Polo, The book of Ser Marco Polo the Venetian concerning the kingdoms and marvels of the East, translated and edited, with notes by Henry Yule, ۱۸۷۱, ۳rd. ed. by Henry Cordier, ۱۹۰۳-۱۹۲۰, repr. London۱۹۷۵.
(۳۲) ibid:The travels of Marco Polo, tr. and ed.William Marsden, London ۱۹۴۶.
(۳۳) Paul Robert, Le Robert encyclopedique des noms propres, ed. Alain Rey, Paris ۲۰۰۸.
(۳۴) Aurel Stein, Sand-buried ruins of Khotan, London ۱۹۰۴, repr. New Delhi ۲۰۰۰.
(۳۵) The Times comprehensive atlas of the world, London: Times Books, ۲۰۰۵.
(۳۶) Frances Wood, The Silk Road: two thousand years in the heart of Asia, Berkeley, Calif. ۲۰۰۲.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ختن»، شماره۶۹۲۴.