• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خاندان شقاقی ضرغامی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



این خاندان از نواده‌های "جعفرقلی" یکی از چهارده برادر "صادق‌خان ایلخانی شقاقی" بوده‌اند که با"حاج ‌خلیفه ‌قلی‌خان ‌شقاقی" عموزاده بوده‌اند، بنابراین با خاندان "ممتحن‌الدوله شقاقی" نیز عموزاده هستند. "حسین‌پاشاخان شقاقی" ملقب به "ضرغام‌السلطنه" فرزند "عسگرخان‌ شقاقی" فرزند "حسین پاشاخان" فرزند "جعفرقلی‌خان شقاقی" و فرزند "عالی‌خان شقاقی" هستند. حسین پاشاخان صاحب پنج پسر بود که به ترتیب سن، عبارت بودند از: سرلشگر "عزیز‌الله ضرغامی"، "نجات‌الله ضرغامی"، "رحمت‌الله"، سپهبد "سیف‌الله" و "شکرالله ضرغامی". فرزندان سرلشگر عزیزالله ضرغامی‌ عبارت‌اند از: ارتشبد "عزت‌الله ضرغامی" و "سرهنگ حیدر ضرغامی". فرزند ارتشبد" عزت‌الله ضرغامی" دکتر "مهدی شقاقی‌ ضرغامی" که چندی رئیس مس سرچشمه بود و زمانی هم ریاست دانشگاه صنعتی شریف را به عهده داشت و اکنون در آمریکا زندگی می‌کند.



"حسین پاشاخان"، امیر بهادر جنگ، سردار و وزیر دربار "مظفرالدین‌شاه" اصلا قراباغی و در ابتدا در دستگاه مظفرالدین میرزای ولی‌عهد در تبریز وارد خدمت شد. در سال ۱۳۰۱ (ه. ق) هنگامی ‌که "محمدحسین‌خان بختیاری هفت‌لنگ" پسر "حاج امام‌قلی‌خان ایل‌خانی قوللر آقاسی باشی" رئیس غلامان "مظفرالدین میرزا" در تبریز بود. حسین پاشاخان در دسته غلامان یوزباشی بود و بعد به تدریج در دستگاه ولی‌عهد ترقی کرد تا این‌که در سال ۱۳۰۳ (ه. ق) خودش جانشین "محمدحسین خان قوللر آقاسی باشی" شد و تا سال ۱۳۰۸ (ه. ق) در این سمت باقی بود. در سال ۱۳۰۹ (ه. ق) علاوه بر داشتن سمت مزبور با درجه سرتیپ اولی آجودان‌باشی آذربایجان و در سال ۱۳۱۰ (ه. ق) امیربهادر جنگ شد. در زمان سلطنت "مظفرالدین شاه" تا سال ۱۳۲۱ (ه. ق)، رئیس کشیک‌خانه بود و در این ایام به منصب سرداری رسید. در سال ۱۳۲۱ (ه. ق) علاوه بر شغل کشیک‌چی باشیگری وزیر دربار نیز شد.
[۱] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ص۲۶۷ ـ ۱۶۸، تهران، فردوس، ۱۳۸۴.

در سال ۱۳۲۳ (ه. ق) پس از این‌که علما و مردمی‌که در مسجد شاه ضد "شاه‌زاده عین‌الدوله" اجتماع کرده بودند، از مسجد شاه رانده شدند، به ناچار به حرم حضرت عبدالعظیم (علیه‌السّلام) رفته، در آن‌جا برای گرفتن عدالت‌خانه متحصن شدند. شاه، امیربهادر را با سیصد سوار مأمور کرد که به شهر ری رفته، آنان را به هر نحوی که امکان داشت و صلاح بود به شهر باز گرداند. او رفت؛ اما کاری از پیش نبرد و دست خالی به شهر بازگشت. وی در سه سفری که مظفرالدین شاه به اروپا رفت، همراه او بود. در سال ۱۳۲۶ (ه. ق) در کابینه‌های سوم و چهارم "احمدخان مشیرالسلطنه" وزیر جنگ شد.
[۲] کاتوزیان، محمدعلی، تاریخ مشروطیت ایران، ص۱۵۲، تهران، بهبهانی، ۱۳۷۹.
و در سال ۱۳۲۷ (ه. ق) پس از فتح تهران و خلع "محمدعلی‌شاه" همراه شاه به سفارت روس پناهنده شد و سپس با او به اروپا رفت. امیربهادر مدتی با "محمدعلی شاه" در روسیه بود، سپس از او جدا شد، در "وین" پایتخت اتریش چندی اقامت کرد و پس از گرفتن تأمین از دولت به ایران بازگشت و در حدود سال ۱۳۳۶ (ه. ق) در تهران درگذشت.

۱.۱ - امیربهادر در سفرها

در سفرهای مظفرالدین شاه ـ چنان‌که معروف است ـ امیربهادر به قدری نشان‌های دولتی و دربار ایران و اعطایی از سران ممالک دیگر دریافت کرده بود که در مهمانی‌ها و مراسم رسمی‌ درباری و دولتی و سفارت‌خانه وی علاوه بر دو طرف سینه تا پای دامن لباس رسمی ‌و ملیله‌دوزی شده خود را با نشان‌های داخلی و خارجی می‌پوشانید.
[۳] موسوی، سید مهدی، خاطرات احتشام السلطنه، ص۷۵، تهران، زوار، ۱۳۶۶.



عزیزالله ضرغامی، از امرای مورد توجه رضاشاه، و مدت‌ها رئیس ستاد ارتش در آن دوره بود. وی در سال ۱۲۶۳ (ه. ش) متولد شد. پدرش "حسین پاشاخان ضرغام‌السلطنه شقاقی" بود. عزیزالله‌خان در جوانی وارد مدرسه قزاق‌خانه شد و درجه افسری گرفت و تا سرهنگی در قزاق‌خانه اشتغال داشت، بعد به ژاندارمری منتقل شد و چند سمت از قبیل ریاست ژاندارمری قزوین و زنجان و سلطان‌آباد با او بود. عزیزالله‌خان در چند زدوخورد هم شرکت داشت. وی درجه سرهنگ اولی گرفت. عزیزالله‌خان در تشکیل قشون متحدالشکل هم‌چنان در ژاندارمری بود، و سمت وی فرمان‌دهی فوج شماره یک تهران مستقر در یوسف‌آباد بود.

۲.۱ - تشکیل کمیسیون مشورتی نظام

در سال ۱۳۰۰ برای سرکوبی "کلنل پسیان" به اتفاق "سرتیپ مدحت" و "سالارنظام" به سمت خراسان حرکت کردند
[۴] مکی، حسین، تاریخ بیست ساله، ج۱، ص۴۴۶، تهران، علمی، ۱۳۷۴.
که در سبزوار جلوی آن‌ها گرفته شد. در همان سال کمیسیون هیئت مشورتی نظام اعلام شد که یازده نفر عضویت آن را داشتند که یکی از آن‌ها سرهنگ عزیزالله‌خان بود. به محض تشکیل قشون متحدالشکل، سرهنگ عزیزالله‌خان به ریاست کل مدارس قشون منصوب و به فوریت کلیه مدارس نظامی‌ را متحدالشکل نمود.
[۵] بابایی، غلام‌رضا، تاریخ ارتش ایران، ص۲۲۵، تهران، آشیان، ۱۳۸۲.

قریب دو سال در این سمت انجام وظیفه کرد و بعد ریاست اداره مباشرت قشون به او واگذار گردید. پس از چندی فرمانده تیپ مکران و بلوچستان شد و در همین سمت در سال ۱۳۰۷ درجه سرتیپی گرفت در سال ۱۳۰۹ (ه. ش) به ریاست اداره کل امنیه مملکتی منصوب شد و برای توسعه این سازمان اقداماتی به عمل آورد؛ چند مدرسه و آموزشگاه بنیاد نهاد.
[۶] الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی، ج۲، ص۳۷۱، لندن، بی‌تا، ۱۹۹۵.
در سال ۱۳۱۲ (ه. ش) هفت نفر از سرتیپ‌های قشون به درجه سرلشگری ارتقا پیدا کردند؛ از جمله سرتیپ عزیزالله‌خان ضرغامی ‌بود و در سال ۱۳۱۳ (ه. ش) به ریاست ارکان حزب قشون که بعدها ستاد ارتش نام گرفت مستقر شد و تا پایان سلطنت رضاشاه در این سمت بود. او از کسانی بود که در ارتش نوین به موفقیت‌های چشم‌گیری رسید.
[۷] کرونین، استفان، ارتش و حکومت پهلوی، ص۸۳، مترجم غلام‌رضا بابایی، تهران، خجسته، ۱۳۷۷.

پس از کناره‌گیری رضاشاه از سلطنت، ضرغامی‌ از ستاد ارتش برکنار شد و به فرمان‌دهی دانشکده افسری منصوب شد
[۸] الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی، ج۲، ص۱۳۴، لندن، بی‌تا، ۱۹۹۵.
که چند روزی در این سمت بود که باز نشسته شد. در سال ۱۳۲۸ که مجلس سنا تشکیل شد. وی در اولین دوره مجلس سنا سناتور شد و یک دوره در مجلس انجام وظیفه کرد. در سال ۱۳۳۱ پس از انحلال مجلس خانه‌نشین شد و دیگر شغلی قبول نکرد. وی یکی از افسران شاخص و مورد توجه رضاشاه بود، به‌اندازه‌ای در شاه نفوذ پیدا کرده بود که امور ارتش با نظر او حل و فصل می‌شد. ظاهراً در دوران ستاد او که دوران شکوفایی دیکتاتوری بود، ارتش توسعه بسیاری یافت، تدریجاً هیجده لشکر در نقاط مختلف تشکیل شد. در شهریور ۲۰ که قوای سه‌گانه به کشور حمله کردند، ضرغامی ‌فوراً به تشکیل ستاد جنگی پرداخت و خود در رأس آن قرار گرفت و اعلامیه‌ای دادند که کارشان از یک اعلامیه فراتر نرفت. به یک‌باره کلیه سربازان را در شهرها و دهات رها کردند. سربازان روزها گرسنه و تشنه در بیابان‌ها با مرگ دست به گریبان بودند تا خود را به زادگاهشان رساندند. رضاخان او و سرلشگر ضرغامی ‌را در اتاق زندانی کرد و آن‌ها جز معدود کسانی بودند که بخشیده شدند.
[۹] بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، ص۱۷۲، تهران، جاویدان، ۱۳۷۴.

ضرغامی ‌مردی متقی بود که در ادای فرایض دینی کوشا بود. او زمانی که با سوئدی‌ها در ژاندارمری خدمت کرد، زبان فرانسه را در حد رفع و رجوع امور فرا گرفت. ضرغامی ‌در منزل خود مجالس روضه‌خوانی برپا می‌کرد و به اهل علم و روحانیت احترام می‌گذاشت. وی در سال ۵۷ در سن ۹۴ سالگی درگذشت و در "امام‌زاده عبدالله" تهران به خاک سپرده شد.
[۱۰] عاقلی، باقر، خاندان‌های حکومتگر ایران، ص۴۹۹-۵۰۰، تهران، نامک.



فرزند عزیزالله در ۱۲۸۸ متولد شد. پس از رسیدن به سن رشد وارد مدرسه نظام شد و دوره دبیرستان نظام را طی نمود. او در سال ۱۳۰۶ وارد دانشکده افسری شد و در ۱۳۰۸ با درجه ستوان دومی ‌وارد ارتش شد. پس از طی مراحل توفق در درجات در سال ۱۳۱۸ درجه سرگردی گرفت و وارد دانشکده جنگ و فرمان‌دهی و ستاد گردید. پس از دانشگاه جنگ در سال ۱۳۲۱، درجه سرهنگ دومی ‌و در ۱۳۲۳ درجه سرهنگ تمامی گرفت و در سال ۱۳۳۰ سرتیپ شد و مدیر دروس دانشکده افسری گردید.
در سال ۱۳۳۴ به عضویت دادگاه تجدید‌نظر نظامی ‌دکتر مصدق انتخاب شد و رأی دادگاه بدوی را تأیید کرد. در مهرماه ۱۳۳۴ به درجه سرلشگری ارتقا یافت و در مهر ۱۳۳۹ به درجه سپهبدی نائل آمد و معاونت سپاه بزرگ را عهده‌دار شد. در همین سمت درجه ارتشبدی گرفت و پس از چندی به فرمان‌دهی نیروی زمینی تعیین شد، پس از بازنشستگی با استانداری استان آذربایجان غربی منصوب شد و آخرین سمت وی در رژیم پهلوی سناتوری انتصابی آذربایجان به جای "محمد ذوالفقاری" بود. ضرغامی ‌چندی هم فرمان‌دهی سپاه خراسان را عهده‌دار شد. ارتشبد ضرغامی ‌مانند پدر مردی متشرع و مذهبی بود. فرزند وی نیز که تحصیلات عالی خود را در آمریکا به پایان رسانده بود نیز، مردی مذهبی بود. عزت‌الله ضرغامی‌ اکنون در سن ۹۵ سالگی غالباً در بستر بیماری است.
[۱۱] عاقلی، باقر، خاندان‌های حکومتگر ایران، ص۵۰۱، تهران، نامک.



فرزند "حسین پاشاخان شقاقی ضرغام‌السلطنه" در سال ۱۲۸۵ متولد شد. پس از طی مدارس ابتدایی و متوسطه نظامی ‌وارد دانشکده افسری شد و در ۱۳۰۶ به درجه افسری رسید. مدارج نظامی ‌را طی کرد و در سال ۱۳۳۲ درجه سرتیپی گرفت و در ۱۳۳۸ سپهبد شد و ریاست یکی از ارکان ستاد ارتش با او بود. وی خواهرزاده مادر "محمدرضا پهلوی" را به زنی گرفت و از لطف و محبت پهلوی‌ها برخوردار شد.
[۱۲] عاقلی، باقر، خاندان‌های حکومتگر ایران، ص۵۰۰، تهران، نامک.



فرزند حسین پاشاخان دانشکده افسری تهران را در رشته سواره‌نظام طی کرد و سرانجام درجه سرتیپی گرفت و باز نشسته شد.
[۱۳] عاقلی، باقر، خاندان‌های حکومتگر ایران، ص۵۰۲، تهران، نامک.



۱. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ص۲۶۷ ـ ۱۶۸، تهران، فردوس، ۱۳۸۴.
۲. کاتوزیان، محمدعلی، تاریخ مشروطیت ایران، ص۱۵۲، تهران، بهبهانی، ۱۳۷۹.
۳. موسوی، سید مهدی، خاطرات احتشام السلطنه، ص۷۵، تهران، زوار، ۱۳۶۶.
۴. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله، ج۱، ص۴۴۶، تهران، علمی، ۱۳۷۴.
۵. بابایی، غلام‌رضا، تاریخ ارتش ایران، ص۲۲۵، تهران، آشیان، ۱۳۸۲.
۶. الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی، ج۲، ص۳۷۱، لندن، بی‌تا، ۱۹۹۵.
۷. کرونین، استفان، ارتش و حکومت پهلوی، ص۸۳، مترجم غلام‌رضا بابایی، تهران، خجسته، ۱۳۷۷.
۸. الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی، ج۲، ص۱۳۴، لندن، بی‌تا، ۱۹۹۵.
۹. بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، ص۱۷۲، تهران، جاویدان، ۱۳۷۴.
۱۰. عاقلی، باقر، خاندان‌های حکومتگر ایران، ص۴۹۹-۵۰۰، تهران، نامک.
۱۱. عاقلی، باقر، خاندان‌های حکومتگر ایران، ص۵۰۱، تهران، نامک.
۱۲. عاقلی، باقر، خاندان‌های حکومتگر ایران، ص۵۰۰، تهران، نامک.
۱۳. عاقلی، باقر، خاندان‌های حکومتگر ایران، ص۵۰۲، تهران، نامک.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان شقاقی ضرغامی، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۲۶.    






جعبه ابزار