• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خاندان رهنما

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سردودمان این خاندان "حاج میرزا علی‌محمد" معروف به "ملاباشی" می‌باشد که از دانشمندان و استادان حکمت و فقهای زمان خود بوده است که مدتی معلم "سلطان حسین‌ میرزا جلال‌الدوله" فرزند ارشد "مسعود میرزا ظل‌السلطان" بود که به این دلیل معروف به ملاباشی می‌شود. ‌دو فرزند او "عبدالرحیم" و "غلامحسین" می‌باشند که در این‌جا به زندگی‌نامه هر دوی آن‌ها پرداخته شده است و "زین‌العابدین رهنما"، از نوه‌های ایشان می‌باشد و "دکتر مجید رهنما"، "دکتر حمید رهنما" از فرزندان "زین‌العابدین" می‌باشند که به دلیل اهمیتشان در دوره پهلوی نیز به آن‌ها پرداخته شده است. ‌



"عبدالرحیم رهنما" فرزند "حاج میرزا علی‌محمد" معروف به "ملاباشی" در سال ۱۲۵۲ش در شیراز به دنیا آمد. ‌تحصیلات خود را در دارالعلم شیراز به اتمام رساند و در ادبیات فارسی و علوم معقول و منقول و فقه اسلامی و علم اصول تسلط پیدا کرد. ‌
[۱] مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، ۱۳۶۹، ص۳۵۲.
عبدالرحیم مردی روشنفکر و آزادی‌خواه بود و به واسطه روحیه آزادی طلبی خود در سال ۱۳۲۵ ق در صدر مشروطیت "روزنامه رهنما" را تاسیس کرد
[۲] صدر‌هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج۲، ص۳۳۷.
که اولین شماره آن در ۲۶ جمادی الثانی ۱۳۲۵ق در تهران منتشر شد. ‌پس از برقراری مشروطیت از طرف "وزارت عدلیه" به همراه "شیخ‌الملک شهابی" مامور تاسیس دادگستری در فارس شد. ‌عبدالرحیم رهنما در زمان پادشاهی دیکتاتوری "محمدعلی‌شاه" عبدالرحیم رهنما به انتشار "روزنامه رهنما" همت گماشت و به نشر مبانی آزادی و بیان حقایق اقدام نمود. ‌رهنما در اواخر دیکتاتوری که از دادگستری جز نامی باقی نمانده بود، به واسطه ایمان به استقلال قضایی و تحت نفوذ واقع نشدن و حکم به حق از طرف وزیر وقت منتظر خدمت شده و چند سال آخر عمر خود را در انتظار خدمت به سر برد
[۳] صدر‌هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج۲، ص۳۳۷.
با این‌که بعد از سی سال خدمت قضایی در فارس و کرمان و خوزستان و آذربایجان و تهران از حیث معیشت سخت در مضیقه بود، حاضر به قبول قضاوت فرمایشی نشد. ‌روزنامه رهنما در جمادی الاخر ۱۳۲۵ق شروع به انتشار نمود و بعد از آنکه قریب یک سال؛ یعنی تا تاریخ ۵ ربیع الاول ۱۳۲۶ انتشار یافت بواسطه روز استبداد صغیر به تعطیلی کشیده شد و اداره‌اش از طرف مستبدین و سرباز "سیلاخوری" به تاراج رفت و مدیرش مدتی پنهان و متواری بود. ‌رهنما بعد از فتح تهران و عزل "محمدعلی‌شاه" تصمیم داشت دوباره "روزنامه رهنما" را منتشر کند؛ ولی به اصرار "شیخ‌الملک" برای تشکیل "عدلیه فارس" از طرف وزارت عدلیه مامور فارس شد و تا آخر عمر صادقانه به خدمت قضایی مشغول بود و از اجرای قصد خود بازماند. ‌البته لازم به ذکر است، پس از شهریور ۱۳۲۰ توسط "مهدی رهنما" فرزند عبدالرحیم رهنما مجددا این روزنامه منتشر شد. ‌
[۴] مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، ۱۳۶۹، ص۳۵۲.
رهنما در سال ۱۳۱۱ش رییس استیناف آذربایجان تبریز بوده است. ‌
[۵] صدر‌هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج۲، ص۳۳۷.
عبدالرحیم رهنما در سال ۱۳۲۱ش در ۶۹ سالگی در تهران درگذشت. ‌
[۶] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۵۷، ج۶، ص۱۴۳.



"غلامحسین رهنما" فرزند "حاج‌میرزا علی‌محمد" معروف به "ملاباشی" بود، در ۱۲۵۹ش در شیراز به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در دارالفنون گذراند. ‌در کنار استاد خود "حاج‌میرزا عبدالغفارخان نجم‌الدوله" علوم ریاضی و علم هیات را یاد گرفت و در سال ۱۳۰۵ش مجمع نجومی آکادمی علوم فرانسه رهنما را به عضویت دائمی آن مجمع علمی انتخاب کرد. ‌رهنما ۴۵ سال در مدرسه‌های "دارالفنون" و "علوم سیاسی" و "مدرسه عالی نظام" و "دارالمعلمین عالی" به تدریس ریاضی پرداخت. ‌در سال ۱۳۱۳ش با نوشتن مقاله‌ای در موضوع نسبت محیط دایره "عدد پی" درجه دکترا از طرف شورای عالی دانشگاه را به خود اختصاص داد در سال ۱۳۰۷‌ش معاون فرهنگ شد و در سال ۱۳۲۴‌ش در کابینه‌های "ابراهیم حکیمی"
[۷] مهدی‌نیا، جعفر، زندگی سیاسی ابراهیم حکیمی، تهران، امید فردا، ۱۳۸۲، ص۲۴.
و "محسن صدر" وزیر فرهنگ شد. ‌
[۸] بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، تهران، جاودان، ۱۳۷۱، ص۲۴۳.
رهنما در اردیبهشت ماه ۱۳۲۵ش در سن ۶۶ سالگی در گذشت. ‌
[۹] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۵۷، ج۶، ص۱۷۳.
[۱۰] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۵۷، ج۶، ص۱۷۴.



"زین‌العابدین رهنما" فرزند "شیخ‌ علی شیخالعراقین" و نوه "آیت‌الله مازندارنی" در سال ۱۲۶۸‌ش به دنیا آمد. ‌تحصیلاتش را در مدارس دینی عراق به پایان برد و در ۲۲ سالگی با لباس روحانی به ایران آمد هنگامی که به ایران آمد که فعالیت احزاب سیاسی پس از مشروطه در اوج خود بود و او نیز با عضویت در "حزب دموکرات" و مدیریت روزنامه "رهنما" کار سیاسی خود را آغاز کرد. ‌این روزنامه آن‌قدر موجب شهرتش شد که جای نام فامیل او را گرفت. ‌او نام خانوادگی خود را از این روزنامه برای خود انتخاب کرده بود؛ در حالی که که در آغاز مانند برادرش "رضا" نام‌خانوادگی "شیخالعراقین" را برای خود انتخاب کرده بود. ‌پس از فرار "محمد‌علی شاه" از ایران و مستقر شدن مشروطیت، جوان‌هایی را که با استعداد بودند به ویژه آن‌هایی که با زبان و مطبوعات عرب به خصوص با مطبوعات مصر و لبنان آشنا بودند در ایران به کار روزنامه‌نگاری پرداختند شیخ زین‌العابدین یکی از این جوان‌ها بود. ‌او در سال ۱۲۹۹ش به انتشار روزنامه "رهنما" و مجله "رهنما" پرداخت. ‌چون از این نشریات استقبال چندانی نشد، لذا او تصمیم گرفت امتیاز روزنامه قدیمی و نیمه رسمی "ایران" را بگیرد.

۳.۱ - پیشنهاد به روزنامه ایران

‌در سال ۱۲۹۷ش "سیدحسین اردبیلی" آخرین مدیر روزنامه "ایران" فوت کرده بود و "ایران" بدون صاحب مانده بود؛ اما زین‌العابدین با پیشنهاد جدیدی داوطلب انتشار روزنامه "ایران" شد. ‌پیشنهاد او صرف نظر کردن از کمک مالی دولت بود و در مقابل روزنامه را با آزادی عمل در انتشار مطالب و انتخاب سبک و روش آن به دست آورد. ‌از این تاریخ دوران شکوفایی روزنامه "ایران" آغاز شد. ‌زین‌العابدین توانست "ایران" را به صورت یکی از معتبرترین روزنامه کشور در آورد. ‌روزنامه "ایران" تا موقعی که که یک روزنامه نیمه رسمی بود، هر نوبت ۱۵۰۰ شماره چاپ می‌شد و بیشتر مقالات آن اجتماعی و طبق نظر و سیاست دولت‌های وقت نوشته می‌شد؛ اما بعد از آن‌که از قید رسمی بودن آزاد شد و بیشتر مقاله‌های آن به امضای رهنما مدیر روزنامه می‌رسید، شامل مقالات مختلف و تمام اخبار داخل و خارج و در پاورقی روزنامه ترجمه رمان‌های مختلف چاپ می‌شد. ‌
[۱۱] صدر‌هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج۲، ص۳۱۴.
زین‌العابدین رهنما در کنار کار روزنامه‌نگاری شغل‌های دولتی را نیز از یاد نبرد. ‌اول کارش را با استخدام در اداره "انتشارات و انطباعات" وزارت "معارف" شروع کرد؛ ولی بعد با نزدیک شدن به "سردار سپه" نخست وزیر آن زمان و پادشاه بعدی به وکالت مجلس رسید. ‌رهنما در روزنامه "ایران" مقاله‌ای تحت عنوان عقاید و اشخاص نوشت که در مورد طرفداری او از جمهوریت بود: «هیچ روح بیست ساله‌ای نیست که جمهوری طلب نباشد و هیچ قلب پژمرده‌ای وجود ندارد که حس فرمانبرداری و بندگی در آن نباشد. ‌. ‌. ‌. ‌من چرا در میان جنجال تیپ مخالفت خودم صدای هم‌فکر خود و صاحب‌دلی را می‌شنوم که مانند من فکر می‌کند و احساسات دارد و نیز برعکس فرضا در میان کسانی که در یک خط با من راه می‌روند، چرا ضربات بطی در یک قلب پنچاه ساله و فکر غیر منبسط او را می‌شنوم و می‌بینم که این صدای ظریف و ادبی هم‌فکر شما یک جوانی مانند شما که با صدای زمخت و عربده آسای یک قلب شصت ساله هم آهنگ گشته و احیانا بر علیه فکر شما شنیده می‌شود برای چیست والی آخر»
[۱۲] بهار، ملک‌الشعرای، ‌تاریخ مختصر احزاب، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱، ج۱، ص۱۷۵.


۳.۲ - معاونت وزارت راه

از دیگر مشاغل او معاونت وزارت راه، معاوت رییس الوزرا و نمایندگی دولت در مجلس شورای ملی را می‌توان اضافه کرد. ‌بعد از آن‌ که "سردار سپه" به سلطنت رسید از تعداد روزنامه‌ها کاسته شد روزنامه "اطلاعات" به عنوان تنها روزنامه عصر با رعایت اصولی که شرایط حکومت جدید ایجاب می‌کرد رو به پیشرفت بود زین‌العابدین رهنما تا سال ۱۳۱۴ گاهی در دولت، زمانی در مجلس و مدتی هم فقط در روزنامه‌هایش سرگرم کار بود تا آن‌که سرانجام نوبت او هم فرا رسید. ‌"رضا شاه" به خاطر نارضایتی از طرز کار رهنما روزنامه "ایران" را از او گرفت و به لبنان تبعید شد. ‌او در تبعید کتاب "پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌واله) ‌" را شروع کرد این کتاب یکی از زیباترین رمان‌های مذهبی زبان فارسی است بعد از حوادث ۱۳۲۰ به ایران آمد زین‌العابدین بعد از آمدن به ایران زود دارای مقام و موقعیت شد؛ اما او فقط به انتشار روزنامه "ایران" اکتفا نکرد، او ابتدا ریاست اداره انتشارات و تبلیغات را قبول کرد و بعد با موافقت رجال موثر وقت توانست سفیر ایران در فرانسه شود
[۱۳] صدر‌هاشمی، مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج‌۱، ص۳۱۴.
او پاداش تبعید خود را گرفت. ‌او سرپرستی روزنامه "ایران" را به پسر بزرگ خود "حمید" داد در پاریس رهنما با یک جوان که زبان عربی و فرانسه را خوب می‌دانست آشنا شد. ‌آن جوان "امیر عباس هویدا" کارمند عادی سفارت بود. ‌"هویدا" خیلی زود توانست خود را در دل رهنما جا کند. ‌اما سفارت رهنما در فرانسه زیاد طول نکشید و بعد از آن در لبنان سفیر شد. ‌
[۱۴] مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، ۱۳۶۹، ص۳۵۰.
او در بازگشت به تهران روزنامه نگاری را به کلی کنار گذاشت و حتی روزنامه "ایران" را که در آمدی داشت و نه تیراژ تعطیل کرد در عوض سعی کرد به جای آنکه خودش روزنامه منتشر کند با روزنامه نویس‌ها در ارتباط باشد. ‌او در اواخر تیر ماه ۱۳۶۸ش در تهران وفات کرد. ‌


"مجید رهنما" فرزند "زین‌العابدین" در سال ۱۳۰۳ش در تهران به دنیا آمد. ‌
[۱۵] روزنامه آیندگان، (مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساوک)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۲، ص۲۲۷.
تحصیلات خود را تا دیپلم ادبیان و علوم از دانشگاه آمریکایی بیروت، لیسانس حقوق از دانشگاه سن ژوزف بیروت، فوق لیسانس اقتصاد سیاسی از سن ژوزف و دکترای حقوق را از دانشگاه پاریس گرفت. ‌مشاغل او دبیر اول "کمیته سفارت ایران" در مسکو، "نماینده دائمی ایران" در "سازمان ملل‌ متحد"، "سر کنسول ایران" در سانفراسیسکو بود و در دولت "هویدا" وزیر علوم آموزش عالی شد. ‌
[۱۶] بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، تهران، جاودان، ۱۳۷۱، ص۵۳۹.
اما مجید رهنما به دلیل پیشنهادش در برخورد با دانشجویان و کم‌کردن فشارهایی که ساواک بر دانشگاه وارد می‌کرد از کار برکنار شد، البته نزدیکی رهنما با "اشرف" خواهر شاه مانع از آن شد که کاملا از رده خارج شود. ‌
[۱۷] بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، تهران، جاودان، ۱۳۷۱، ص۵۴۵.
لازم به ذکر است که او به عضویت هیات امنای مدرسه "عالی بازرگانی" نیز انتخاب شد و پس از استعفا از حزب "ایران نوین" به عضیت حزب "رستاخیز" در آمد و به عنوان مسئول "کمیته ارتباط" با صاحبان صنایع مشغول به کار شد او از اعضای فراماسونری "لژ ستاره" بود. ‌در دوره ۲۴ مجلس شورای ملی نماینده تهران شد و نشان‌های مختلفی از قبیل نشان درجه دو آبادانی و پیشرفت، نشان درجه سه کار دریافت کرد. ‌
[۱۸] مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مجله سیاه و سپید، تهران، مرکز بررسی اسناد، ۱۳۸۲، ص۲۸۶.
از حیث سیاسی طرفدار سیاست غرب و رژیم پهلوی و طیف تحصیل کرده‌های آمریکا قرار داشت. ‌
[۱۹] دولتمردان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۵، ص۵۳۰.
از رهنما تالیفاتی هم بر جامانده که می‌توان از "مسایل کشورهای آسیایی و آفریقایی" و "آموزش در خدمت انسان" نام برد. ‌


"حمید رهنما" فرزند "زین‌العابدین" در سال ۱۲۹۱‌ش به دنیا آمد. ‌او پس از طی تحصیلات مقدماتی به دانشگاه تهران رفت و در رشته حقوق لیسانس گرفت
[۲۰] دولتمردان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۵، ص۵۲۹.
و مدتی در دانشگاه بیروت در رشته علوم سیاسی تحصیل کرد. ‌او ابتدا در سازمان برنامه و بودجه استخدام شد و از طرف این سازمان جهت ادامه تحصیل در رشته بازرگانی به انگلستان رفت و در برگشت به ایران به وزارت امور خارجه و در سال ۱۳۳۷ به عنوان بازرس در شرکت قند استخدام شد و پس از مدتی به مدیریت شرکت سهامی نساجی برگزیده شد. ‌
[۲۱] روزنامه آیندگان، (مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساوک)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۲، ص۲۲۷.

حمید رهنما پس از روزنامه نویسی و تصدی مشاغل کوچکی مانند عضویت بانک صنعتی و معدنی خدمت در سازمان قند و شکر و مدیریت کارخانه نساجی ناگهان و البته همزمان با نخست وزیری "امیر عباس هویدا" به سردبیری مجله تلاش رسید "امیر عباس هویدا" وقتی به نخست وزیری رسید اول او را به شرکت نفت برد و بعد به وزارت اطلاعات و جهانگردی منصوب کرد و در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۵۰ در ۵۱ سالگی به وزارت رسید. ‌روز ۷ اردیبهشت ۱۳۵۳ حمید رهنما پس از حدود سه سال از وزارت کنار گذاشته شد و جای او را "غلامرضا نیکپور" گرفت که هم برای اعمال سانسوری و ایجاد اختناق قاطع‌تر بود و هم در یافتن راه ایجاد درآمدهای تازه مناسب بود. ‌
[۲۲] بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، تهران، جاودان، ۱۳۷۱، ص۵۶۳.
حمید رهنما در حزب "مردم اقبال" عضویت داشت و مدیر روزنامه‌های "ایران" و "تلاش" بود و به عنوان دانشیار در دانشگاه صنعتی تدریس می‌کرد. ‌
[۲۳] روزنامه آیندگان، (مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساوک)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۲، ص۲۲۸.
حمید رهنما ظاهرا به توصیه شاه کتابی درباره ژاپن و تلاش و پشتکار مردم ژاپن و عواملی که باعث ترقی ژاپن شده بود، ترجمه کرد. ‌هویدا او را در ۱۲ شهریور ۵۳ به عنوان سفیر ایران در سازمان علمی تربیتی یونسکو روانه پاریس کرد. ‌بعداز پیروزی انقلاب رهنما که در ایران اقامت داشت، زندانی شد؛ اما بعد از مدتی آزاد شد و هم اکنون در پاریس زندگی می‌کند. ‌"بهزادی" در شبه خاطراتش در مورد او می‌نویسید: "حمید رهنما طی سه سال وزارت خود قدمی در راه بهبود وضع مطبوعات برنداشت؛ ولی جای شکرش باقی بود که این مطبوعاتی زاده علیه مطبوعات هم کاری نکرد. ‌"
[۲۴] بهزادی، علی، شبه خاطرات، تهران، زرین، ۱۳۷۷، ص۲۵۱.



۱. مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، ۱۳۶۹، ص۳۵۲.
۲. صدر‌هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج۲، ص۳۳۷.
۳. صدر‌هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج۲، ص۳۳۷.
۴. مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، ۱۳۶۹، ص۳۵۲.
۵. صدر‌هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج۲، ص۳۳۷.
۶. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۵۷، ج۶، ص۱۴۳.
۷. مهدی‌نیا، جعفر، زندگی سیاسی ابراهیم حکیمی، تهران، امید فردا، ۱۳۸۲، ص۲۴.
۸. بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، تهران، جاودان، ۱۳۷۱، ص۲۴۳.
۹. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۵۷، ج۶، ص۱۷۳.
۱۰. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، ۱۳۵۷، ج۶، ص۱۷۴.
۱۱. صدر‌هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج۲، ص۳۱۴.
۱۲. بهار، ملک‌الشعرای، ‌تاریخ مختصر احزاب، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱، ج۱، ص۱۷۵.
۱۳. صدر‌هاشمی، مجلات ایران، تهران، کمال، ۱۳۲۷، ج‌۱، ص۳۱۴.
۱۴. مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، ۱۳۶۹، ص۳۵۰.
۱۵. روزنامه آیندگان، (مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساوک)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۲، ص۲۲۷.
۱۶. بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، تهران، جاودان، ۱۳۷۱، ص۵۳۹.
۱۷. بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، تهران، جاودان، ۱۳۷۱، ص۵۴۵.
۱۸. مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، مجله سیاه و سپید، تهران، مرکز بررسی اسناد، ۱۳۸۲، ص۲۸۶.
۱۹. دولتمردان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۵، ص۵۳۰.
۲۰. دولتمردان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۵، ص۵۲۹.
۲۱. روزنامه آیندگان، (مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساوک)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۲، ص۲۲۷.
۲۲. بهنود، مسعود، نخست وزیران ایران، تهران، جاودان، ۱۳۷۱، ص۵۶۳.
۲۳. روزنامه آیندگان، (مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساوک)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۲، ص۲۲۸.
۲۴. بهزادی، علی، شبه خاطرات، تهران، زرین، ۱۳۷۷، ص۲۵۱.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان رهنما»، تاریخ بازیابی۹۵/۵/۱۹.    






جعبه ابزار