خاندان بنی دلف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنودُلَفْ،
خاندان ادیب و
شیعه مذهب
حاکم در
جبال (۲۱۰ـ۲۸۵) که تحت لوای
بنی عباس حکمرانی نمود، در این مدت شش تن از افراد این خاندان به فرمانروایی رسیدند.
بنودُلَفْ،
خاندان ادیب و
شیعه مذهب
حاکم در
جبال (۲۱۰ـ۲۸۵) که تحت لوای
بنی عباس حکمرانی نمود، و نام دیگر آن ناحیه
عراق عجم، مشتمل بر منطقهای از
اصفهان تا
زنجان بود.
در این مدت شش تن از افراد این خاندان به فرمانروایی رسیدند.
این خاندان از تیره بنی عِجْل، شاخهای از
بکر بن وائل بودند،
که ابتدا در "حیره"
و سپس از زمان
بنی امیه در "
همدان" اقامت داشتند.
عنوان بنودلف، از «ابودُلَف»،
کنیه قاسم بن عیسی گرفته شده است؛ برخی عیسی را
فرزند و برخی
برادر ادریس بن معقل میدانند.
ادریس بن معقِل عطار بود
و قصد شورش بر
امویان و اظهار دعوت برای
عباسیان در
کوفه را داشت، اما
شهامت آن را نیافت.
او اندوختهای گرد آورد و همراه خاندانش در قریهای از ناحیه
همدان ساکن شد و ثروتی کسب کرد.
عیسی و ادریس در زمان
یوسف بن عمر ثقفی به دلیل نپرداختن
خراج به زندان افتادند.
به قولی، عیسی عامل
خالد بن عبدالله قسری بود و هنگام ولایت یوسف بن عمر، خالد و عمال او، از جمله عیسی، به زندان افتادند.
برخی نیز او را از داعیان عباسی میدانند که یوسف آنها را به همراه ابومسلم و عمال خالد زندانی کرد.
ابومسلم خراسانی در خانه عیسی متولد شد و همراه فرزندان این خاندان رشد یافت و به دعوت او از پیروان عباسیان شد و همراه وی زندانی گردید.
به قول
سمعانی، عیسی و فرزندانش در نواحی
اصفهان راهزنی میکردند و پس از
توبه در زمان
مهدی عباسی (۱۵۸ـ ۱۶۹) در
کَرَج (نزدیک
اراک کنونی) مقیم شدند و آنجا را آباد کردند؛ سپس ابودلف آن را به
شهر تبدیل کرد. ازینرو این خاندان را
کَرَجی نیز مینامند.
قاسم بن عیسی بن ادریس بن معقل عجلی
کرجی اولین فرد از این خاندان بود که در زمان هارون به ولایت فارس و جبال رسید. نام این
حکومت نیز برگرفته از کنیه وی، با عنوان "ابودلف" میباشد.
ابودلف قاسم بن عیسی، در زمان
هارون الرشید (۱۷۰ـ۱۹۳) از سوی
خلیفه حاکم فارس و ولایت
جبال شد
و پس از هارون از سرداران
امین (حک: ۱۹۳ـ ۱۹۸) بود. در نزاع میان امین و
مأمون در ۱۹۵، ابودلف به دستور امین همراه علی بن عیسی بن ماهان به جنگ
طاهر بن حسین رفت. پس از کشته شدن علی بن عیسی بن ماهان، ابودلف به همدان بازگشت. با آنکه طاهر از ابودلف خواست تا با مأمون بیعت کند، وی نپذیرفت و
بیعت خود را با امین حفظ کرد. ابودلف سپس گوشهگیری اختیار کرد و به
کرج رهسپار گردید.
پس از مدتی نیز از سوی "مامون" به امارت همین منطقه منصوب شد.
هنگامی که مأمون در ۲۱۴ به
ری رفت ابودلف را احضار کرد. ابودلف نیز با وجود وحشت از مأمون به حضور او شتافت و هنر ابودلف در
شعر سبب شد تا مأمون او را
اکرام کند.
در دوران
خلافت معتصم (۲۱۸ـ۲۲۷) نیز ابودلف از سرداران وی بود و چون در شعر و
غنا مهارت داشت همنشین معتصم شد. با این همه چند بار مورد
خشم خلیفه قرار گرفت که به وساطت عبدالله بن طاهر، خلیفه از مصادره اموال او چشم پوشید و ولایت
دمشق را به او سپرد.
صفدی نام او را جزو امرای دمشق آورده است.
همچنین ابودلف از فرماندهان برجسته
سپاه معتصم بود و همراه افشین در ۲۲۱ به
جنگ بابک خرمدین رفت.
در این جنگ برخی شعرا او را
مدح کردند و شجاعتش را ستودند.
ابودلف به دلیل
فضل و شجاعتش، مورد
حسد افشین بود، افشین قصد کشتن او را داشت، معتصم
قاضی احمد بن ابودؤاد را که از نزدیکان ابودلف بود به وساطت نزد افشین فرستاد، و او ابودلف را رهانید. بار دیگر افشین خلیفه را بر ضد ابودلف تحریک کرد تا آنکه خلیفه ابودلف را به افشین سپرد و احمد ابی دؤاد این بار خودسرانه نزد او رفت و خود را نماینده خلیفه معرفی کرد و ابودلف را از چنگ افشین، خارج کرد.
ابودلف در نبرد دیلم شرکت کرد و دژهایی را گشود و بر آن مناطق
خراج بست.
ابودلف شاعری توانا و موسیقیدانی برجسته بود
و کتابهای البُزاة و الصید، کتاب السلاح، النزه و کتاب سیاسة الملوک را تألیف کرد.
وی از بخشندگان بود و به شاعران صلههای کلان میداد و از این جهت با مأمون رقابت داشت.
یکی از علل
شهرت او آبادسازی و تقویت استحکامات
شهر کرج است. این
شهر را به نام او «
کرج ابودلف» مینامیدند.
وی، از طرفداران سرسخت
تشیع و
علی (علیهالسلام) بود و هنگامی که یکی از فرزندانش در این باره با او مخالفت کرد او را از خود راند.
وی در ۲۲۵ یا ۲۲۶ در
بغداد درگذشت.
معقل بن عیسی،
برادر ابودلف، نیز شاعر و موسیقیدان بوده و اشعاری از او باقی مانده است.
برادر دیگر ابودلف، خربان بن عیسی در ناحیه جبال بر ضد خلفا شورش کرد و کشته شد.
فرزند ابودلف، عبدالعزیز در ۲۵۲ از سوی وصیف
خلعت و ولایت جبال را دریافت کرد،
سپس در ۲۵۳ با موسی بن بغا سردار ترک ـ که از سوی معتز خلیفه عباسی ولایت جبال را یافت ـ در خارج از همدان جنگید. وی در پی شکست، از
کرج فرار کرد و به قلعه زَز نزدیک
کرج پناه برد و جماعتی از بنو دلف به
اسارت رفتند.
عبدالعزیز در ۲۵۴ درگذشت. پس از عبدالعزیز، فرزندانش از سوی خلیفه به ترتیب لوای حکومت را دریافت داشتند.
دلف بن عبدالعزیز که از سوی
پدر در جندی شاپور و تستر عامل خراج بود
پس از وی به حکومت رسید. وی در ۲۶۵ در
اصفهان بر اثر شورش قاسم بن مَماه کشته شد.
طرفداران دلف بن عبدالعزیز، با کشتن قاسم، برادر دلف،
احمد بن عبدالعزیز را که سپاه سالار
یعقوب لیث بود، به امارت برگزیدند.
احمد بن عبدالعزیز در ۲۶۶ نیز از سوی عمرو لیث ولایت اصفهان را گرفت.
چون خلیفه
معتمد (حک: ۲۵۶ـ۲۷۹) با خاندان صفاری در افتاد، عهد و منشور کرمان و پارس را به احمد داد.
احمد بر عمرو طغیان کرد و از آن پس در خدمت معتمد و
معتضد (حک: ۲۷۹ـ۲۸۹) در آمد.
وی به فرمان خلیفه در ۲۶۶ با بکتَمِر
و در ۲۷۹ با
رافع بن هرثمه جنگید و سرانجام وارد ری شد.
هنگام امارت او، ابوجعفر موسی بن محمد نخستین فرد از
سادات رضوی بود که در ۲۵۶ از
کوفه به
قم رفت. اقوام عرب
قوم او را راندند. وی به
کاشان نزد احمد بن عبدالعزیز رفت. احمد او را اکرام کرد و خلعت و
مال و مقرری سالیانه بخشید. پس از آن، دیگر سادات رضوی نیز رهسپار قم شدند.
مرگ احمد در ۲۸۰ روی داد.
پس از مرگ احمد چون میان برادرانش عمر و بکر اختلاف افتاد، معتضد از فرستادن فرمان و لوای ولایت خودداری کرد
و سرانجام در ۲۸۱ فرمان حکومت اصفهان و
کرج را برای
عمر بن عبدالعزیز فرستاد.
چون عمر بن عبدالعزیز در ۲۸۲ نافرمانی کرد، خلیفه بکر را به جای او گماشت، اما وی بار دیگر اطاعت خلیفه را گردن نهاد و در ۲۸۳ به همراه پسران خود و پسر برادرش از اصفهان به بغداد رفت. خلیفه معتضد از آنان استقبال کرد و به آنها خلعت بخشید.
پس از آن، بکر سر به شورش برداشت، معتضد وصیف موشگیر را به تعقیب او فرستاد.
وی به اصفهان گریخت و در آنجا با عیسی نَوْشَری جنگید، سپس در ۲۸۴ با یارانش به محمد بن زید علوی در
آمل پیوست و در ۲۸۵ در آن
شهر بر اثر
بیماری درگذشت.
به روایت ابن اسفندیار، محمد بن زید او را مسموم کرد.
بکر شاعری توانا بود، از او اشعاری باقیمانده است.
دیوان شعرش را محمد بن یوسف سورتی در دهلی (۱۳۳۷) به چاپ رسانید.
فرزند دیگر عبدالعزیز، حارث
مشهور به ابولیلی، در ۲۷۸ در خدمت معتمد بود.
وی در ۲۸۴ شورش کرد و برادرش عمر بن عبدالعزیز او را در قلعه زَز زندانی کرد. او پس از فرار از
زندان شورش خود را ادامه داد و خلیفه سردار خود، عیسی نوشری، را به جنگ با ابولیلی روانه کرد. در حین جنگ تیری به
حلق او اصابت کرد و کشته شد.
و نیز گفته شده که او از
اسب فرو افتاد و با
شمشیر خود کشته شد.
بدین ترتیب حکومت سیاسی این خاندان در منطقه جبال پایان مییابد.
از خاندان بنو دلف بسیاری در
شعر،
موسیقی و
ادب دست داشتند. همچنین جلسات شعری نیز با حضور ابودلف و دیگر شاعران برگزار میشد.
و از میان آنها ادیب،
محدث، شاعر، وزیر و
قاضی بسیاری برخاست، از جمله «آل ماکولا» که در
سده پنجم مناصب وزارت و قضا یافتند.
البزات و الصید، السلاح، النزه، سیاست الملوک، الجوارح و العب بها از ابودلف، و کتاب الفاظ از بکر بن عبدالعزیز، کتابهایی است که توسط این امرا به نگارش درآمده است.
جنبه مهم دیگر این خاندان به لحاظ مذهبی است. در منابع، از دلفیان با عنوان شیعه و
غلات یاد میشود.
هر چند اعمالی خلاف عقاید شیعه نیز از عبدالعزیز نقل شده است.
دلفیان با پناه دادن به ابوجعفر موسی بن محمد، از سادات رضوی، توسط احمد بن عبدالعزیز، و نیز پیوستن به علویان طبرستان، منطقهای امن را برای
شیعیان و علویان در قلمرو خویش فراهم ساختند.
(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۲) ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش).
(۳) ابن حزم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۲/۱۹۶۲).
(۴) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، المسمی کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۵) ابن خلّکان، وفیات الاعیان، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷.
(۶) ابن رسته، کتاب الاعلاق النفیسة، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۷) ابن عبدربه، العقد الفرید، ج ۱ و ۲، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.
(۸) ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۹) ابن ندیم، کتاب الفهرست، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۱۰) علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، بیروت (بی تا).
(۱۱) اخبارالدولة العباسیة و فیه اخبار العباس و ولده، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت ۱۹۷۱.
(۱۲) احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۱۳) محمد بن محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۱۴) تاریخ سیستان، چاپ محمد تقی بهار، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۴ ش).
(۱۵) محسن بن علی تنوخی، الفرج بعد الشدة، قاهره (بی تا)، چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش.
(۱۶) احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت (بی تا).
(۱۷) فؤاد سزگین، تاریخ التراثِ العربی، ج ۲، جزء ۴، نقله الی العربیة عرفه مصطفی، ریاض ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۸) عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، ج ۱۱، حیدرآباد دکن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۱۹) خلیل بن ایبک صفدی، امراء دمشق فی الاسلام، چاپ صلاح الدین منجد، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۰) محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم والملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
(۲۱) العیون و الحدائق فی اخبار الحقائق: من خلافة الولید بن عبدالملک الی خلافة المعتصم، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۱، چاپ افست بغداد (بی تا).
(۲۲) قدامة بن جعفر، الخراج و صناعة الکتابة، چاپ محمد حسین زبیدی، بغداد ۱۹۸۱.
(۲۳) حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۲۴) مفضل بن سعد مافروخی، کتاب محاسن اصفهان، چاپ جلال الدین حسینی طهرانی، تهران ۱۳۱۲/۱۹۳۳.
(۲۵) محمد بن عمران مرزبانی، معجم الشعراء، چاپ ف کرنکو، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۲۶) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
(۲۷) یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بنو دلف»، شماره۱۹۱۴. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان بنی دلف»، تاریخ بازیابی۹۵/۱۰/۱۹.