حیوان (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَیَوان (بر وزن ضربان و جریان): هر ذیروح زنده را گویند، خواه ناطق باشد یا غیر ناطق.
حَیَوان هر ذیروح زنده را گویند، خواه
ناطق باشد یا غیر ناطق.
۱. گاهی منظور از آن
حیوان، غیر انسان است نظیر:
«قَدْ تَسَمَّى عَالمِاً وَلَيْسَ بِهِ... فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَان، وَالْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَان» «و ديگرى (خويش) را
عالم خوانده در صورتى كه عالم نيست... چهره او چهره انسان است و قلبش
قلب حيوان!»
(شرحهای خطبه:
)
۲. گاهی شامل انسان نیز هست چنانکه
امام علی (علیهالسّلام) درباره عجز از خلقت فرموده:
«وَلَوْ اجْتَمَعَ جَمِيعُ حَيَوانِهَا... عَلَى إِحْدَاثِ بَعُوضَة، مَا قَدَرَتْ عَلَى إِحْدَاثِهَا» (در صورتى كه اگر همه موجودات زنده جهان... گرد آيند، هرگز بر ايجاد پشهاى از عدم، توانايى ندارند)
(شرحهای خطبه:
)
۳. و نیز
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در خطبهای دیگر درباره
انسان و غیر انسان و زنده و مرده فرموده:
«ابْتَدَعَهُمْ خَلْقاً عَجِيباً مِنْ حَيَوَان وَمَوَات، وَسَاكِن وَذِي حَرَكَات»(«
خداوند» مخلوقاتى شگفت از حيوان و جماد، ساكن و متحرّك ابداع كرد)
(شرحهای خطبه:
)
۴. و اینکه
قرآن مجید فرموده:
(و ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا اِلَّا) مراد زندگی حقیقی و یا زندگی است که
مرگ ندارد.
این واژه سه بار در
«نهج» آمده است
•
قرشی بنابی، سید علی اکبر، مفردات نهجالبلاغه، برگرفته از مقاله «حیوان»، ج۱، ص۳۲۰.