حیصبیص
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَیْصَ بَیْصَ، لقب امیر سعد بن محمد بن سعد صَیْفی تمیمی،
شاعر ،
ادیب ،
فقیه و
دانشمند شیعی سده ششم بود.
کنیهاش ابوالفوارس و لقبش شهابالدین ذکر شده است.
لقب امیر را نیز به عنوان
صله برای شعری که در
سرخس در
مدح سلطانسنجر سلجوقی سروده بود دریافت کرد.
دیگر
لقب او ملکالشعرا بود.
جد پدری وی در منطقه کَرخ
بغداد سکنا گزید و حیصبیص در ۴۹۲ در ناحیه درب منصور کرخ زاده شد.
او از نوادگان اَکْثَم بن صیفی،
حکیم دوره جاهلی عرب، بود
از اینرو او را صیفی
و ابنصیفی
نیز نامیدهاند. هر چند برخی در این انتساب تردید کردهاند.
مینوی
با استناد به ابنخلّکان گفته که حیصبیص ظاهراً ایرانی بوده است.
واژه حیصبیص در لغت به معنی گرفتاری، تنگنا و سختیِ گریزناپذیر است و بنابر قول
مشهور از نظر نحوی آخر هر دو جزء کلمه مبنی بر فتح است.
در مثلهای عربی نیز این واژه بهکار رفته است.
درباره سبب دادنِ این لقب به امیرسعد بن محمد نوشتهاند که او در
اصفهان این واژه را برای فردی به کار برد و سپس در بیتی به آن اشاره کرد و به همان لقب مشهور شد.
برخی نیز برآناند که او با دیدن مردمِ در سختی و فشار گفت: «مردم را چه شده که در حیصبیص هستند؟» و سپس به همین لقب نامیده شد.
به گفته ابن ابیاُصَیْبعه،
این لقب را ابنقَطّان،
طبیب و شاعر هجوگو و مخالف سرسخت حیص بیص، به او داده است.
حیصبیص از سیزده سالگی به دانشاندوزی روی آورد و
علم نحو را از فصیحی نحوی، مدرّس نظامیه
بغداد ، فراگرفت.
سپس به
ری رفت و
فقه و مسائل خِلاف (= اختلاف آرای فقیهان) را از محمد بن عبدالکریم وَزّان آموخت و با فقها به
مناظره پرداخت. دیگر استاد وی در فقه اسعد مَیْهَنی از مدرّسان نظامیه بغداد بود. استادان وی در
حدیث ابوطالب حسین زینبی، علی بن طِراد زینبی و ابوالمجد محمد بن جَهْوَر واسطی بودند.
جمع کثیری نیز از وی
روایت کردهاند که از مشاهیر آنان شیخ الشیوخ ابنسُکَیْنه و عبدالکریم سمعانیاند.
نام حیصبیص در سند برخی روایات نیز آمده است.
با این مقام علمی، حیص بیص به
شعر و
ادب روی آورد و در دوران خود سرآمد دیگران شد.
کهنترین آگاهیها از زندگانی حیصبیص را سمعانی
و عمادالدین کاتب
دادهاند که هر دو اشعار و رسائل حیصبیص را نزد خود او خوانده بودند.
حیصبیص سلاطین، خلفا، امیران و بزرگان را
مدح میکرد،
ولی هیچگاه
زبان به
هجو نگشود
و همیشه در سرودههایش
دیانت و جوانمردی را مراعات میکرد.
او در مقدمه دیوانش
به صراحت بیان کرده که هیچگاه متعرض آبروی کسی نشده است. بیشتر سرودههای حیصبیص در مدح،
فخر و
مرثیه است، ولی وصف،
تغزل و
حکمت نیز در اشعارش وجود دارد.
حیصبیص به غایت محترم، باوقار و بزرگمنش بود و همیشه به
زبان عربی فصیح سخن میگفت. وی جامه عربی میپوشید و شمشیری بر
کمر میبست.
مردم بسیاری از
دانش و فضل او بهره بردند، زیرا وی در
زمان خود از آگاهترین افراد به شعر و گویشهای عربی بود.
دانش فراوان او را در ادبیات، لغت، فقه و تواناییاش را در فن مناظره ستودهاند.
به گفته سبکی
و ابنحجر عسقلانی
در تمام دانشها سرآمد بود و خود نیز به این مطلب اشاره کرده است.
دیوان حیصبیص از دیرباز مشهور بود و در بسیاری از منابع به
شهرت وی در شاعری و دیوان او اشاره شده است.
ابنجوزی
حیصبیص را شاعر ناقد نامیده و سمعانی از فصاحت
لهجه و خط خوش او یاد کرده است.
به حُسن ابتداء و حسن تخلص اشعار او توجه کردهاند
و برخی نیز اشعار نیکوی او را نقل نمودهاند.
اخوانیات یکی از بخشهای درخور توجه سرودههای اوست.
سرودههای فیالبداهه او نیز در منابع ثبت شده است.
درخصوص آرایههای ادبی
و بحث
مجاز عقلی در
علم بیان از سرودههای حیصبیص شاهد مثال آوردهاند. ملکالنُحاة ابونزار آرزو داشت که به جای تمامی سرودههایش دو
بیت از سرودههای حیصبیص از آنِ او باشد.
مضمون دو بیت از سرودههای حیصبیص درباره
بیماری و
درمان آن برمبنای مشابهت، که دَمیری
نقل کرده، با روش هومئوپاتی ــ که پزشک آلمانی ساموئل کریستین هانمان (متوفی ۱۸۴۳/۱۲۵۹) پایهگذاری کرد.
گزیدههایی از سرودههای حیصبیص را برای نخستین بار عمادالدین کاتب به ترتیب الفبایی گردآورد
و سپس مکی سیدجاسم و شاکر هادی شکر تمام سرودههای او را در سه مجلد در ۱۳۵۳ـ۱۳۵۴ش/ ۱۹۷۴ـ ۱۹۷۵ در بغداد به چاپ رساندند.
نثر حیصبیص نیز بسیار
ممتاز بود تا بدانجا که در ترسل کم نظیر دانسته شده است.
رسالهها و نامههای او
بلاغت درخور توجهی داشت
که بخشهایی از آن نگاشتهها را عمادالدین کاتب،
یاقوت حموی
و ابنخلکان
آوردهاند.
در کتابهای شرححال چندین حکایت از مخالفت و دشمنی ابنقَطّان با حیصبیص نقل شده است.
حیصبیص بسیار
سفر میکرد و در منابع از سفر وی به
شام ، حلب، واسط،
اصفهان و
حلّه یاد شده است.
در دیوان وی نیز به سفر او به مراغه،
مرو ، سرخس و
همدان اشاره شده است.
برخی حیصبیص را
شافعی دانستهاند،
ولی مستنداتی تاریخی، بر
تشیع وی دلالت دارند که عبارتاند از: دفاع حیصبیص از
ایمان عموی
پیامبر ،
ابوطالب علیهالسلام، در محضر یحیی بن هُبَیْره، وزیر دوره عباسی
سرودن ابیاتی در فضائل
حضرت علی علیهالسلام
اشاره به واقعه
غدیرخم و برخی کرامتهای امیرمؤمنان
سرودن قطعهای که در آن به کشتار علویان و خونریزی امویان سخت اعتراض شده است
سرودن اشعاری در مرثیه
امام حسین علیهالسلام؛ و سوگند خوردن به نام
اهلبیت علیهمالسلام.
افزون بر اینها به امامی بودن حیصبیص تصریح نیز شده است.
حیصبیص در ۸۲ سالگی و به اتفاق همه منابع در ۵۷۴ درگذشت. در نظامیه بر پیکر او
نماز گزاردند و در
باب تبن،
در قسمت غربی مقابر قریش (شهر کاظمینِ کنونی)، به خاک سپرده شد.
به تصریح اکثر منابع حیصبیص
فرزند نداشت
ولی ابنعماد
از
پسر و
دختر حیصبیص و لقبهای عجیب آنان یاد کرده که در دیگر منابع این لقبها برای
خواهر و
برادر وی آمده است.
ابنانباری (متوفی ۵۷۷) کتابی درباره حیصبیص داشته
که به دست ما نرسیده است.
همچنین در ۱۳۶۶ش/ ۱۹۸۷ یک پایاننامه فوقلیسانس درباره حیصبیص و سرودههایش در
دانشگاه موصل تألیف شده است.
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلامالشیعه: الثقات العیون فی سادسالقرون، چاپ علینقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۲) ابن ابیاصیبعه، عیونالانباء فی طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵).
(۳) ابن ابیالحدید، الفلک الدائر علیالمثل السائر، چاپ احمد حوفی و بدوی طبانه، ریاض ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۴) ابناثیر، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر، چاپ احمد حوفی و بدوی طبانه، ریاض ۱۴۰۳ـ ۱۴۰۴/۱۹۸۳ـ۱۹۸۴.
(۵) ابنانباری، نزهةالالباء فی طبقات الادباء، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (۱۳۸۶/ ۱۹۶۷).
(۶) ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۷) ابنحجر عسقلانی، لسانالمیزان، چاپ عبدالفتاح ابوغده، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۸) ابنخلکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان.
(۹) ابندبیثی، المختصر المحتاج الیه من تاریخ ابنالدّبیثی، اختصار محمد بن احمد ذهبی، در احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، چاپ صدقی جمیل عطار، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۴.
(۱۰) ابنشاکر کتبی، فوات الوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴.
(۱۱) ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ یوسف بقاعی، قم ۱۳۸۵ش.
(۱۲) ابنصابونی، تکملة اکمالالکمال فی الانساب و الاسماء و الالقاب، چاپ مصطفی جواد، (بغداد) ۱۳۷۷/ ۱۹۵۷.
(۱۳) ابنعدیم، بغیةالطلب فی تاریخ حلب، چاپ سهیل زکار، بیروت (۱۴۰۸/ ۱۹۸۸).
(۱۴) ابنعماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب.
(۱۵) ابنکثیر، البدایة و النهایة فی التاریخ، (قاهره) ۱۳۵۱ـ۱۳۵۸.
(۱۶) ابنمنظور، لسان العرب.
(۱۷) ابننقطه، تکملة الاکمال، چاپ عبدالقیوم عبدربالنبی، مکه ۱۴۰۸ـ۱۴۱۸.
(۱۸) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
(۱۹) حَیْصَ بَیْصَ، دیوانالامیر شهابالدین ابیالفوارس سعد بن محمد بن سعد بن الصیفی التمیمی البغدادی، المعروف ب «حَیْص بَیْص»، چاپ مکی سیدجاسم و شاکر هادی شکر، (بغداد ۱۳۹۴ـ۱۳۹۵/ ۱۹۷۴ـ ۱۹۷۵).
(۲۰) محمد بن موسی دمیری، حیاةالحیوان الکبری، قاهره ۱۳۹۰/۱۹۷۰، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
(۲۱) محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلامالنبلاء، چاپ شعیب أرنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ۱۹۸۸.
(۲۲) محمد بن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر، چاپ محمدسعید بن بسیونی زغلول، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۲۳) عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقاتالشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، (قاهره) ۱۹۶۴ـ (۱۹۷۶).
(۲۴) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴.
(۲۵) عبدالعزیز عتیق، علمالمعانی، البیان، البدیع، بیروت: دارالنهضة العربیه.
(۲۶) محمد بن محمد عمادالدین کاتب، خریدةالقصر و جریدةالعصر، قسم شعراءالعراق، جزء۱، چاپ محمد بهجة اثری، (بغداد) ۱۳۷۵/ ۱۹۵۵.
(۲۷) عمر فرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج۳، بیروت ۱۹۸۹.
(۲۸) احمد مصطفی مراغی، علومالبلاغه: البیان و المعانی و البدیع، قاهره ۱۴۲۰/ ۲۰۰۰.
(۲۹) معجمالشعراء العباسیین، اعداد عفیف عبدالرحمان، بیروت: دارصادر، ۲۰۰۰.
(۳۰) فخار بن معد موسوی، ایمان ابیطالب، المعروف بکتاب «الحجة علی الذّاهب الی تکفیر ابیطالب»، چاپ محمد بحرالعلوم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۳۱) احمد بن محمد میدانی، مجمعالامثال، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳۲) مجتبی مینوی، یادداشتهای مینوی، به کوشش مهدی قریب و محمدعلی بهبودی، تهران ۱۳۷۵ش.
(۳۳) یاقوت حموی، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حیصبیص»، شماره۶۶۹۷.