حیدریه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حیدریّه، دو
فرقه از
قلندریه، که یکی منسوب به
قطب الدین حیدر زاوهای (متوفی ح۶۱۸)، و دیگری منسوب به
میرقطب الدین حیدر تونی (متوفی ۸۳۰) است.
احوال این دو فرقه در برخی منابع کهن
و معاصر
خلط شده است.
پیروان قطب الدین حیدر زاوهای، مدفون در تربت حیدریه، از
قرن ششم تا نهم با عنوان حیدری در
ایران و
هند و آسیای صغیر پراکنده بودند.
به گفته
زکریا قزوینی (متوفی ۶۸۲)،
جمعی از حیدریان، از ترکان ممالیک،
جامه پشمین میپوشیدند و پابرهنه راه میرفتند. نظامی باخرزی نیز به برهنگی
سر و پای
قلندریه اشاره کرده است.
یکی از خلفای قطب الدین حیدر به نام حاجی مبارک حیدری، که معاصر
جلال الدین محمد بلخی (متوفی ۶۷۲) بود، در آناطولی میزیست.
حکایتی از افلاکی در مناقبالعارفین،
تواضع او را در برابر مولانا و لطف و محبت مولانا را در حق وی نشان میدهد.
به گفته
ابن بطوطه (متوفی۷۷۹)،
حیدریه حلقههای آهنین در
دست و
گردن و گوشهای خود میکردند و حتی بر اندام نرینه خود حلقه میگذاشتند تا از
وسوسه زناشویی پرهیز کنند.
حیدریه در
خراسان به استعمال
حشیش شهرت داشتند و آن را در اطراف زاویه خود میکاشتند و میخوردند.
در قرن هشتم به گفته
حمداللّه مستوفی و در قرن نهم به نوشته دولتشاه سمرقندی،
این فرقه
مشهور بودهاند.
پیروان میرقطب الدین حیدر تونی از سده هشتم تا سیزدهم در
ایران مشهور بودند. به گفته ابنکربلائی،
کمتر کسی از
قلندریه به شهرت میرحیدر تونی رسیده است.
او زاده و پرورده باکوی شروان و از مجذوبان بود.
بسیار
سفر میکرد و در هر سرزمینی تکیهای میساخت و یکی از پیروان خود را در آنجا ساکن میکرد.
در عهد قرایوسف (حک، ۷۹۲ـ ۸۲۳) و پسرش اسکندر (حک، ۸۲۳ـ۸۴۱) در تبریز میزیست و اسکندر به او توجه خاص داشت.
حیدر تونی در سال ۸۳۰ هجری درگذشت و در تکیه خود در تبریز دفن گردید.
به گفته
نوراللّه شوشتری،
نسب او به
امام کاظم علیهالسلام میرسد.
مریدان وی
شیعه دوازده امامی بودند.
حیدریه
دوران صفوی سرسلسله خود را سلطان سیدجلال الدین حیدرتونی مینامیدند.
اخلاف آنان، یعنی
خاکساریه، هم سرسلسله خود را سیدجلال الدین حیدر میدانند.
زرینکوب
گوید که این
نام بر ساخته است از نام سید جلال الدین حسین معروف به جلال ثانی (متوفی ۷۸۵) پیرجلالیه و سید قطب الدین حیدر علوی که ابنبطوطه در اُچ و در
مقبره سید جلال الدین بخاری با او ملاقات داشت.
اما براساس رسالههای
قلندری عهد صفوی، مقصود از این نام همان میرقطب الدین حیدرتونی است.
چنانکه سند سلسله سیدجلال الدین حیدر هم در نوشتههای حیدریه دوران صفوی
کمابیش به آنچه در روضات الجنان ابنکربلائی
درباره سند سلسله میرقطب الدین حیدر آمده، شبیه است.
گفتنی است که سید سلطان جلال الدین حیدر هم نام یکی از نوادگان جلال الدین بخاری نیز بوده که در سال ۱۰۱۶ هجری درگذشته است،
اما حیدریه ظاهراً هیچ ارتباطی با او و طریقهاش نداشتهاند.
به نظر میرسد حیدریه چون قطب الدین حیدر زاوهای را ــ که احتمالا
سنّی مذهب بودــ میشناختند
و نام سرسلسله آنان بسیار شبیه به نام او بود، برای تفکیک، آنان پیشوای خود را جلال الدین حیدر تونی مینامیدند.
حیدریه در دوران صفوی بسیار فعال بودند.
مشایخ آنان لقب «
بابا» داشتند،
چنانکه میرقطب الدین حیدر هم در تبریز به «بابا حیدر» مشهور بود.
باباییِ تکیه حیدریه، که گاه «حیدریخانه» نامیده میشد، از مناصب عهد صفوی بود و از جانب شاه اعطا میشد.
این گروه با پیروان
شاه نعمت اللّه ولی،
مشهور به
نعمت اللهیه، اختلاف و رقابت داشتند (رجوع کنید به حیدری ـ نعمتی) و مدتها با مناقب خوانی، تعصبهای تولایی و تبرایی را ترویج میکردند.
کمپفر، سفرنامه نویس عهد صفوی، درباره آنان میگوید که عمامهای پنج تَرک از
پارچه کهنه بر سر داشتند و پوست گوسفند دباغی نشدهای بر پشت خود میانداختند. در دستی چوبدست و در دست دیگر بوق میگرفتند.
این درست با وضع و هیئت ظاهری خاکساریه
عهدقاجار تطبیق میکند. (رجوع کنید به خاکساری)
حیدریه عهد صفوی با
اهل فتوت در ارتباط بودند.
مجموعه رسائلی که از
قلندران و درویشان آن دوران باقی است و به احتمال بسیار نوشته حیدریه است، به تأثیر و نفوذ فتوت در طریقه آنان دلالت دارد، چنانکه بسیاری از مطالب فتوت نامهها ــ نظیر شَدّ (کمربند فتیان) و انواع آن، آیین میانْ بستن و هفده کمربسته و افسانههای آن ــ در رسائل مذکور نیز دیده میشود.
این رسائل اهمیت چارضرب و سنگ و تیغ و ابزارهای تراش را در فرقه حیدریه
و توجه آنان را به سلمانیان
نشان میدهد و همچنین جامهها و ابزارهای خاص آنان و
آداب و اعتقادات و افسانههای مربوط به آنها را شرح میدهد، از جمله پالهنگ، ریسمانی که به کمر و گردن میبستند
تاج، کلاه نمدی
قلندران تَنوره، پوستی که
قلندران مانند لنگ بر میان میبستند،
توغ،
جَریده، نیزه کوچک
قلندران یا عَلَمِ آنان،
خرقه،
دُرّهای که در گوش میکردند،
سجاده،
کَپَنک، و جامه نمدین.
از سلسله مراتب
سلوک در این طریقه چندان آگاه نیستیم، جز آنکه ظاهراً مریدان چهار پیر داشتهاند، پیر توبه، که در آغازِ تشرف به این طریقه، مریدان را
توبه میداده و به آنان
نصیحت و
تلقین میکرده، پیر مقراض، که پس از توبه مرید را چارضرب میکرده، پیر خرقه، که به مرید
خرقه میپوشانده، و پیری که میانْبندِ مُفرِدی (از سلسله مقامات حیدریه) بر مرید میبسته است.
براساس رسائل
قلندران حیدری دوره صفوی، برخی مناصب
قلندران عهد صفوی و لابدّ حیدریه، در تکیههایشان عبارت بوده است از، پیرَه (قائم مقام پیر)،
چراغچی،
خادم، خلیفه،
دَگَنَکچی (چماقدار)،
ذاکر
، سقّا
، شمخالی (نگاهبان حربهای آتشین به نام شمخال)،
کوزهچی،
مُفرِد
و نقیب.
اعتقادات شیعی در نوشتههای حیدریه نمودار است. آنان علاوه بر
چهارده معصوم در
شیعه اثناعشری به چهارده تن از فرزندان برخی ائمه که به گمان آنان در کودکی
شهید شدهاند، چهارده معصوم میگفتهاند،
که به اعتقادات فرقه قزلباش میماند.
(۱) آیین
قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب
قلندری، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
(۲) ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، چاپ محمدعبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳) ابنکربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
(۴) احمد بن اخیناطور افلاکی، مناقبالعارفین، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
(۵) حسن بن علی حسن دهلوی، فوائد الفؤاد، ملفوظات خواجه نظام الدین اولیاء بدایونی، تصحیح محمدلطیف ملک، چاپ محسن کیانی، تهران ۱۳۷۷ش.
(۶) حمداللّه مستوفی،نزهة القلوب.
(۷) دایرة المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران ۱۳۴۵ـ۱۳۷۴ش.
(۸) دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرة الشعراء ، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱.
(۹) دهخدا، فرهنگ لغت.
(۱۰) عبدالحسین زرینکوب، جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۱) نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ش.
(۱۲) کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت ۱۹۸۲.
(۱۳) غلام سرور لاهوری، خزینة الاصفیا، کانپور ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
(۱۴) زکریا بن محمد قزوینی، کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۸، چاپ افست ویسبادن ۱۹۶۷.
(۱۵) انگلبرت کمپفر، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران ۱۳۶۰ش.
(۱۶) عبدالباقی گولپینارلی، «قزلباش»، ترجمه وهاب ولی، فرهنگ، کتاب اول (پاییز ۱۳۶۶).
(۱۷) احمد بن علی مَقریزی، کتاب الخطط المقریزیه، ج ۳، مصر ۱۳۲۵.
(۱۸) محمدطاهر نصرآبادی، تذکره نصرآبادی، چاپ احمد مدقّق یزدی، یزد ۱۳۷۸ش.
(۱۹) عبدالواسع بن جمال الدین نظامی باخرزی، مقامات جامی، گوشههایی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی خراسان در عصر تیموریان، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۷۱ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حیدریه»، شماره۶۶۸۹.