حکومت دوران اصحاب کهف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بر پايه برخی
روایات با اينکه
پادشاه جبار و بت پرست عصر، همه کسانی را که از پرستش بتها سرباز میزدند میکشت؛ ولی به
اصحاب کهف مدتی مهلت داد تا از
ایمان خود بازگردند. آنان از اين فرصت استفاده کرده و به غار پناه بردند.
در
قرآن کریم به حاکمیت
استبداد و
ظلم و همچنین فقدان
آزادی دینی در دوران اصحاب کهف اشاره شده است آنجاکه میفرماید:
... فابعثوا احدکم بورقکم هـذه الی المدینة... ولیتلطف ولایشعرن بکم احدا (و اين چنين بيدارشان كرديم تا ميان خود از يكديگر پرسش كنند گويندهاى از آنان گفت چقدر ماندهايد گفتند روزى يا پارهاى از روز را ماندهايم سرانجام گفتند پروردگارتان به آنچه ماندهايد داناتر است اينك يكى از خودتان را با اين
پول خود به شهر بفرستيد تا ببيند كدام يك از غذاهاى آن پاكيزهتر است و از آن غذايى برايتان بياورد و بايد زيركى به خرج دهد و هيچ كس را از حال شما آگاه نگرداند).
از تعبیرات
آیات فوق به خوبى استفاده مى شود که اصحاب کهف اصرار داشتند در آن محیط کسى از جایگاه آنها آگاه نشود، مبادا آنها را مجبور به قبول آیین بتپرستى کنند، و یا به بدترین وضعى آنها را به
قتل برسانند یعنى سنگسارشان کنند، آنها مىخواستند ناشناخته بمانند تا از این طریق بتوانند نیروى خود را براى مبارزات آینده ، و یا لااقل براى حفظ
ایمان خویش نگهدارند.
این خود یکى از اقسام
تقیه سازنده است؛ زیرا
حقیقت تقیه این است که
انسان از به هدر دادن نیروها جلوگیرى کند و با پوشاندن خویش یا عقیده خویش موجودیت خود را حفظ کند، تا در موقع
لزوم بتواند به مبارزات مؤثر خود ادامه دهد.
بدیهى است آنجا که اخفاى عقیده باعث شکست هدف و برنامههاست، در اینجا تقیه ممنوع است، باید همه چیز را
آشکار کرد و لو بلغ ما بلغ (هر آنچه باداباد!).
جمله و لیتلطف که طبق مشهور درست نقطه وسط
قرآن مجید از نظر شماره کلمات است خود داراى لطف خاص و معنى بسیار لطیفى است ، زیرا از ماده
لطف و لطافت گرفته شده که در اینجا به معنى دقت و ظرافت به خرج دادن است؛ یعنى مامور تهیه
غذا آنچنان برود و باز گردد که هیچکس از ماجراى آنها آگاه نشود.
بعضى از
مفسران گفتهاند منظور لطافت در خریدن غذاست؛ به گونه اى که در
معامله سختگیرى نکند، و
نزاع و جنجالى به راه نیندازد، و جنس بهترین را انتخاب کند.
و این خود لطفى است که جمله وسط
قرآن را لطف و تلطف تشکیل مىدهد.
انهم ان یظهروا علیکم یرجموکم او یعیدوکم فی ملتهم ولن تفلحوا اذا ابدا (چرا كه اگر آنان بر شما دستيابند سنگسارتان مىكنند يا شما را به كيش خود باز مىگردانند و در آن صورت هرگز روى رستگارى نخواهيد ديد).
این
آیه امر به تلطف را تعلیل نموده و مصلحتش را بیان مىکند. جمله (یظهروا علیکم) به معناى (یطلعوا علیکم - بر شما اطلاع یابند) است؛ چون ظهور بر هر چیز اطلاع از آن و
علم یافتن بدان و همچنین ظفر یافتن بر آن است ،و آیه شریفه به هر دو معنا هم
تفسیر شده ، و کلمه مذکور به طورى که راغب گفته از کلمه ظهر گرفته شده که به معناى پشت و گرده آدمى است، در مقابل شکم آدمى ، پس از آن بطور
استعاره در خصوص گرده
زمین استعمال نموده گفتند: (ظهر الارض - پشت زمین) در مقابل (بطن الارض - دل زمین)، آنگاه (ظهور) از آن گرفته شده که به معناى پیدایى و هویدایى است، در مقابل بطون که به معناى ناپیدائى است.
چون بودن شخص در روى زمین
ملازم است با دیدن و اطلاع یافتن و همچنین میان بودن در روى زمین و ظفر یافتن ونیز میان آن و غلبه یافتن
ملازمه عادى هست ، ولذاست که گفته شده (ظهر علیه) در معناى (اطلاع یافتن بر آن) و (مکان اورا
شناخت) وبر اوظفر یافت (وبر اوغلبه کرد)
استعمال مىشود، واز این گذشته در اشتقاقش هم توسعهاى قائل شدهاند؛ به طورى که هم باب افعال از آن گرفتهاند وهم باب مفاعله و باب تفاعل و باب استفعال و ابوابى دیگر.
واز
سیاق برمىآید که جمله (یظهروا علیکم) در خصوص این
داستان به معناى همان اطلاع یافتن از مخفى گاه کسى سر در آوردن است؛ زیرا از سایر معانى جامعتر است؛ چون
اصحاب کهف قبلا مردمانى نیرومند ومتنفذ بوده اند، وحال فرار نموده وخود را پنهان کردهاند، لذا سفارش مىکنند که چون ما مردمى سرشناسیم سعى کن کسى از مخفى گاه ما خبردار نشود واگر مطلع شوند بر آنچه که مىخواهند ظفر مىیابند.
واینکه فرمود: (یرجموکم) معنایش کشتن با سنگ است که بدترین کشتنها است؛ زیرا علاوه بر کشتن منفوریت ومطرودیت کشته را هم همراه دارد ودر این که خصوص رجم را از میان همه اقسام قتل
اختیار نمود خود مشعر بر این است که اهل شهر عموما با اصحاب کهف دشمنى داشته اند، زیرا اینان از
دین آنان بیرون آمده بودند، با حرصى عجیب مىخواستند با ریختن خون ایشان
دین خود را یارى کنند، بنابراین اگر دستشان به ایشان برسد بىدرنگ خونشان را مىریزند، و چون همه افراد مىخواهند در اینکار شرکت جویند لاجرم جز با
سنگسار میسر نمى شود.
و اینکه فرمود (اویعیدوکم فى ملتهم) ظاهرش این است که کلمه (اعاده) متضمن معناى داخل کردن باشد، چون مىبینیم کلمه مذکور با لفظ (فى)
متعدى شده است . بااینکه این کلمه همواره باید با (الى)
متعدى شود.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۵۲، برگرفته از مقاله «دوران اصحاب کهف».