حکومت اسلامی (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از اختیارات حکومت اسلامی، فیء است که در مصارف تعیینشدة آن به کار میرود. جمعآوری
زکات اموال و مصرف آنها در موارد تعیینشده نیز، از اختیارات دیگر
حکومت اسلامی است.
جمعآوری زکات اموال و صرف آنها در موارد تعیینشده، از اختیارات حکومت اسلامی است:
«انما الصدقـت للفقراء والمسـکین والعـملین علیها والمؤلفة قلوبهم وفی الرقاب والغـرمین وفی سبیل الله وابن السبیل فریضة من الله...»؛
«زكاتها مخصوص فقرا و مساكين و كاركنانى است كه براى (جمعآورى) آن زحمت مىكشند، و كسانى كه براى جلب محبتشان اقدام مىشود، و براى (آزادى) بردگان، و (اداى دين) بدهكاران، و در راه (تقويت آيين) خدا، و واماندگان در راه اين، يك فريضه (مهم) الهى است و خداوند دانا و حكيم است!».
«خذ من امولهم صدقة...»؛
«از
اموال آنها صدقهاى (بعنوان زكات) بگير، تا به وسيله آن، آنها را پاکسازى و پرورشدهى! و (به هنگام گرفتن زكات،) به آنها
دعا كن كه دعاى تو، مايه
آرامش آنهاست و خداوند شنوا و داناست!».
این
آیه دلالت دارد بر اینکه زکات مصطلح یکی از مصادیق
صدقه است، و از این جهت آن را
زکات گفتهاند که صدقه است؛ چون صدقه پاککننده است و زکات هم از
تزکیه و به معنای پاک کردن است، پس از همه مطالب گذشته روشن شد که: اولاً برای مطلق صدقه، زکات گفتن مانعی ندارد، و ثانیاً موجبی برای حمل
رکوع بر معنای مجازی نیست، و ثالثاً مانعی از
اطلاق جمع (الذین آمنوا...) و
اراده مفرد نیست.
در نخستین آیه مورد بحث،
اشاره به یکی از
احکام مهم
اسلام یعنی مسئله زکات شده است، و به عنوان یک قانون کلی به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دستور میدهد که (از اموال آنها صدقه یعنی زکات بگیر) (خذ من اموالهم صدقة).
کلمه (من) که برای بیان (تبعیض) است، نشان میدهد که زکات همواره جزئی از مال را تشکیل میدهد، نه همه آن و نه قسمت عمده آن را.
سپس به دو قسمت از
فلسفه اخلاقی و روانی و اجتماعی زکات
اشاره کرده و میفرماید: (تو با این کار آنها را پاک میکنی و نمو میدهی) (تطهرهم و تزکیهم بها)؛ آنها را از رذایل اخلاقی، از
دنیاپرستی و
بخل و
امساک پاک میکنی، و نهال نوعدوستی و
سخاوت و توجه به حقوق دیگران را در آنها پرورش میدهی. ز این گذشته، مفاسد و آلودگیهایی که در جامعه به خاطر
فقر و فاصله طبقاتی و
محرومیت گروهی از جامعه به وجود میآید، با انجام این فریضه الهی بر میچینی، و صحنه اجتماع را از این آلودگیها پاک میسازی.
و نیز همبستگی اجتماعی و نمو و پیشرفت اقتصادی در سایه اینگونه برنامهها تأمین میگردد.
بنابراین
حکم زکات هم (پاککننده فرد و اجتماع) است و هم نمودهنده بذرهای
فضیلت در افراد، و هم سبب پیشرفت جامعه، و این رساترین تعبیری است که درباره زکات میتوان گفت: از یکسو آلودگیها را میشوید و از سوی دیگر تکاملآفرین است.
این احتمال نیز در معنی آیه داده شده که
فاعل (تطهرهم) زکات باشد، و فاعل تزکیهم پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) بنابراین معنی آیه چنین خواهد بود: زکات آنها را پاک میکند، و به وسیله آن تو آنها را پرورش میدهی، ولی اظهر این است که فاعل در هر دو، شخص
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میباشد؛ همانگونه که در آغاز معنی کردیم، هر چند از نظر نتیجه تفاوت چندانی میان این دو تعبیر وجود ندارد.
سپس اضافه میکند (هنگامی که آنها
زکات میپردازند، برای آنها
دعا کن و به آنها درود بفرست) (و صل علیهم).
این نشان میدهد که حتی در برابر انجام وظایف
واجب باید از مردم تشکر و تقدیر کرد، و مخصوصا از طریق معنوی و روانی آنها را
تشویق نمود؛ لذا در روایات میخوانیم هنگامی که مردم زکات خود را خدمت پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) میآوردند، پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) با جمله اللهم صل علیهم به آنها دعا میکرد.
بعد اضافه میکند (که این دعا و درود تو مایه
آرامش خاطر آنهاست) (ان صلاتک سکن لهم)؛ چراکه از پرتو این دعا،
رحمت الهی بر دل و جان آنها نازل میشود، آنگونه که آن را
احساس کنند، به علاوه قدردانی پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) و یا کسانی که در جای او قرار میگیرند و زکات اموال مردم را میپذیرند، یک نوع آرامش روحی و فکری به آنها میبخشد، که اگر ظاهرا چیزی را از دست دادهاند بهتر از آن را به دست آوردهاند.
جالب اینکه تاکنون نشنیدهایم که مأموران وصول
مالیات موظف باشند از مردم تشکر کنند، ولی این دستور به عنوان یک حکم
مستحب در برنامههای اسلامی روشنگر عمق جنبههای انسانی در این دستورهاست.
و در پایان
آیه به تناسب بحثی که گذشت میگوید: (
خداوند شنوا و داناست) (و الله سمیع علیم).
هم دعای پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) را میشنود، و هم از نیات زکاتدهندگان آگاه است.
«اخذ زکات» و صرف آن وظیفه
امام و
حاکم اسلامی است، به دلیل اینکه سهمی از آن برای عاملان زکات تعیینشده و عامل را امام تعیین میکند، بنابراین آیه دلالت دارد که اخذ زکات، وظیفه امام است.
«فیء» در
اختیار حکومت اسلامی، در مصارف تعیینشدة آن به کار میرود:
«ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله وللرسول ولذی القربی
والیتـمیوالمسـکین وابن السبیل کی لا یکون دولة بین الاغنیاء منکم وما ءاتـکم الرسول فخذوه...»؛
«آنچه را
خداوند از اهل اين آباديها به رسولش باز گرداند، از آن
خدا و رسول و خويشاوندان او، و
یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (اين
اموال عظيم) در ميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آنچه را
رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است!».
گرچه ظاهر عبارت «و ما آتاکم...» اقتضا میکند که
اختیار «فیء» به دست پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد؛ اما با توجه به اینکه پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز اموالی با عنوان «فیء» وجود دارد و باید در مصارف تعیینشده هزینه شود، حکومت اسلامی عهدهدار این کار خواهد بود.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکومت اسلامی».