حکم بلوغ (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند در قرآن کریم موضوع برخی از احکام و یا
شرط برخی احکام را
بلوغ دانسته است که به بیان آن خواهیم پرداخت.
فرزندان، برای ورود به خلوتگاه والدین، پس از رسیدن به بلوغ لازم است اجازه بگیرند.
واذا بلغ الاطفـل منکم الحلم فلیستـذنوا کما استـذن الذین من قبلهم. .
" و هنگامی که اطفال شما به سن
بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همان گونه که اشخاصی که پیش از آنان بودند اجازه میگرفتند اینچنین خداوند آیاتش را برای شما بیان میکند، و خدا دانا و حکیم است! "
واژه" حلم" (بر وزن" کتب") به معنی
عقل آمده است و کنایه از بلوغ است که معمولا با یک جهش عقلی و فکری توام است، و گاه گفتهاند" حلم" به معنی رؤیا و خواب دیدن است، و چون جوانان، مقارن بلوغ، صحنههایی در خواب میبینند که سبب
احتلام آنها میشود این واژه به عنوان کنایه در معنی بلوغ به کار رفته است.
به هر حال از آیه فوق چنین استفاده میشود که حکم بالغان با اطفال نابالغ متفاوت است، زیرا کودکان نابالغ طبق آیه قبل تنها در سه وقت موظف به اجازه گرفتن هستند، چون زندگی آنها با زندگی پدران و مادران آن قدر آمیخته است که اگر بخواهند در همه حال اجازه بگیرند مشکل خواهد بود، و از این گذشته احساسات جنسی آنها هنوز به طور کامل بیدار نشده، ولی نوجوانان بالغ طبق این آیه که اذن گرفتن را به طور مطلق برای آنها واجب دانسته موظفند در همه حال به هنگام ورود بر پدر و مادر
اذن بطلبند.
این حکم مخصوص به مکانی است که پدر و مادر در آنجا استراحت میکنند و گرنه وارد شدن در اطاق عمومی (اگر اطاق عمومی داشته باشند) مخصوصا به هنگامی که دیگران هم در آنجا حاضرند، و هیچگونه مانع و رادعی در کار نیست اجازه گرفتن لزومی ندارد.
ذکر این نکته نیز لازم است که جمله کما استاذن الذین من قبلهم اشاره به بزرگسالان است که در همه حال به هنگام وارد شدن در اطاق موظف به اجازه گرفتن از پدران و مادران بودند، در این آیه افرادی را که تازه به
حد بلوغ رسیدهاند همردیف بزرگسالان قرار داده که موظف به استیذان بودند.
رد اموال یتیمان، پس از بلوغ جنسی و احراز
رشد اقتصادی آنان
واجب است.
وابتلوا الیتـمیحتی اذا بلغوا النکاح فان ءانستم منهم
رشدا فادفعوا الیهم امولهم..
" و یتیمان را چون به
حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها
رشد (کافی) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! "
کلمه: " ابتلا" که مصدر فعل امر" ابتلوا" است، به معنای
امتحان است و مراد از بلوغ نکاح، رسیدن فرد
سفیه به سنین اوان
ازدواج است، پس در حقیقت تعبیر از" رسیدن نکاح" مجازی است عقلی، و فعل" آنستم" از مصدر" ایناس" گرفته شده و به معنای مشاهدهای است که بویی از الفت در معنای آن نهفته باشد، چون ماده آن یعنی ثلاثی مجردش" انس" است.
و کلمه: "
رشد" به معنای پختگی و رسیده شدن میوه
عقل است، بخلاف غی که معنای خلاف آن را دارد. و جمله: " فادفعوا... "
کنایه است از اینکه مال یتیم را به دست خودش بدهید و اگر به جای" فاعطوا" کلمه" فادفعوا" را آورد، برای همین بود که هم معنای تحویل دادن را برساند و هم کنایه از این باشد که: " زحمت و شر و مسئولیت او را از سر خودت رفع کن، مالش را بده تا برود و از تو دور شود"، پس این تعبیر در عین اینکه تعبیری است پیش پا افتاده، کنایهای لطیف هم در بر دارد.
اطلاع یافتن از بلوغ و
رشد یتیمان، از وظایف اولیا است.
وابتلوا الیتـمیحتی اذا بلغوا النکاح فان ءانستم منهم
رشدا فادفعوا الیهم امولهم..
" و یتیمان را چون به
حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها
رشد (کافی) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! "
جمله" حتی اذا بلغوا النکاح... " متعلق به جمله: " و ابتلوا... " است و معنایش این است که یتیم سفیه را بیازمائید و این معنا را میرساند که این آزمایش باید از زمان
تمیز دادن هم چنان ادامه داشته باشد تا به سن ازدواج برسد، آن گاه اگر دیدید که
رشد عقلی یافته، مالش را به دست خودش بدهید. پس این تعبیر تا حدی
دلالت بر استمرار آزمایش دارد، و این را میرساند که کودک
یتیم وقتی که میخواهد به
حد تمیز و عقل برسد، یعنی به حدی برسد که بشود مورد آزمایشش قرار داد، او را مورد آزمایش قرار بدهید و این آزمایش تا
حد ازدواج و
حد مرد شدن ادامه داشته باشد. طبع مساله نیز این اقتضا را دارد، چرا که در یک آن و دو آن
رشد کودک را نمیتوان تشخیص داد. بلکه باید این آزمایش تکرار بشود تا ایناس یعنی مشاهده
رشد در کودک حاصل گردد، چون کودک بعد از
حد تمیز، کم کم به
حد" رهاق" و سپس به
حد" ازدواج" و آن گاه به
حد"
رشد" میرسد.
جمله: " فان آنستم... " به خاطر اینکه حرف" فاء" بر سرش آمده، تفریع و نتیجه گیری از جمله: " و ابتلوا... " است، هم چنان که جمله: " فادفعوا الیهم اموالهم" تفریع بر جمله مورد بحث است و معنای مجموع جملات این است که یتیم را آزمایش کنید، و در نتیجه اگر
رشد را از او مشاهده کردید پس اموالشان را به دستشان بدهید، و این طرز سخن به ما میفهماند که رسیدن به
حد ازدواج
علت تامه دادن مال
یتیم به یتیم نیست بلکه مقتضی آن است وقتی علت، تامه میشود و یتیم میتواند مستقلا در مال خود دخل و
تصرف نماید که به
حد رشد هم رسیده باشد.
در تصرفات مالی علاوه بر
بلوغ،
رشد متصرف نیز شرط است
پس معلوم میشود که
اسلام مساله بلوغ را در همه جا به یک معنا نگرفته است، در امر عبادات و امثال
حدود و
دیات، بلوغ را عبارت دانسته است از: رسیدن به سن شرعی یعنی سن ازدواج و بس، و اما نسبت به تصرفات مالی و اقرار و امثال آن شرط دیگری را هم اضافه کرده و آن رسیدن به
حد رشد است که تفصیل این مساله در کتب فقهی آمده است.
تصرفات یتیم در اموال خویش، پس از رسیدن به بلوغ و
رشد جایز میشود.
وابتلوا الیتـمیحتی اذا بلغوا النکاح فان ءانستم منهم
رشدا فادفعوا الیهم امولهم..
" و یتیمان را چون به
حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها
رشد (کافی) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! "
ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده..
" و به مال یتیم، جز به بهترین صورت (و برای اصلاح)، نزدیک نشوید، تا به
حد رشد خود برسد! "
ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده..
" و به مال یتیم، جز به بهترین صورت (و برای
اصلاح)، نزدیک نشوید، تا به
حد رشد خود برسد! "
اشد" از ماده" شد" (بر وزن جد) به معنی" گره محکم" است، سپس توسعه یافته و به هر گونه استحکام جسمانی و روحانی گفته شده است، و منظور از" اشد" در اینجا رسیدن به
حد بلوغ است، ولی بلوغ جسمانی در اینجا کافی نیست، بلکه باید
بلوغ فکری و اقتصادی نیز باشد، به گونهای که یتیم بتواند اموال خود را حفظ و نگهداری کند و انتخاب این تعبیر برای همین منظور است که البته باید از طریق
آزمایش قطعی مشخص گردد.
واما الجدار فکان لغلـمین یتیمین فی المدینة وکان تحته کنز لهما وکان ابوهما صــلحـا فاراد ربک ان یبلغا اشدهما ویستخرجا کنزهما رحمة من ربک..
" و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن،
گنجی متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحی بود و پروردگار تو میخواست آنها به
حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند این رحمتی از پروردگارت بود ".
فاراد ربک ان یبلغا اشدهما و یستخرجا کنزهما رحمة من ربک:
اراده خداوند بر این بود که آنها
رشد پیدا کنند و بتوانند نیک و بد خود را تشخیص دهند و مال خود را حفظ کنند. پس از آنکه به چنین مرحلهای نائل شدند، از
برکت نعمت و لطف خداوند، گنج خود را استخراج کنند و مورد استفاده قرار دهند
بلوغ، شرط گواهان بر دین و مبادلات است.
.... اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی... واستشهدوا شهیدین من رجالکم..
"ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که
بدهی مدت داری (به خاطر
وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید!. ... و دو نفر از مردان (
عادل) خود را (بر این حق)
شاهد بگیرید! "
این دو شاهد باید" از مردان شما باشند" (من رجالکم).
یعنی هم
بالغ، هم
مسلمان باشند (تعبیر به رجال، بالغ بودن را میرساند و اضافه کردن آن به ضمیر" کم"
اسلام را، زیرا
مخاطب در اینجا گروه مسلمین است).
طبرسی نیزی گوید: مقصود از «رجال» افراد بالغ و... است.
قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم اختلاف (قرآن)».