حکم اختلاف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیات
قرآن کریم درباره
اختلاف به دو بخش است نخست آیاتی که ایجاد اختلاف را
حرام میداند دوم آیاتی که حل اختلاف را
واجب میداند.
قرآن کریم آیات بسیاری را به ناپسند بودن و حرام بودن اختلاف در زمینه های مختلف بین
مومنین اختصاص داده که به بیان اجمالی آنها با توجه به برخی تفاسیر می پردازیم.
اختلاف مؤمنان، امری حرام و ناپسند است.
واعتصموا بحبل الله جمیعـا ولا تفرقوا..
"و همگی به ریسمان خدا(
قرآن و
اسلام، و هر گونه وسیله
وحدت)، چنگ زنید، و پراکنده نشوید"
در این آیه بحث نهایی که همان" مسئله
اتحاد و مبارزه با هر گونه
تفرقه" باشد مطرح شده و میفرماید: همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید، و از هم پراکنده نشوید.
در باره اینکه منظور از" بحبل الله" (ریسمان الهی) چیست؟ مفسران احتمالات مختلفی ذکر کردهاند، بعضی میگویند منظور از آن
قرآن است، و بعضی میگویند اسلام، و بعضی دیگر گفتهاند منظور خاندان پیامبر و
ائمه معصومین هستند.
در روایاتی که از
پیامبر ص و ائمه
اهل بیت نقل شده نیز همین تعبیرات گوناگون دیده میشود، مثلا در تفسیر"
در المنثور" از پیغمبر اکرم ص و در کتاب"
معانی الاخبار" از
امام سجاد ع نقل شده که فرمودند: " بحبل الله"
قرآن است، و در تفسیر" عیاشی" از
امام باقر ع که فرمود: ریسمان الهی" آل محمد ص میباشند، که مردم مامور به تمسک به آن هستند.
ولی نه این
احادیث و نه آن تفسیرها، هیچ کدام با یکدیگر اختلاف ندارند، زیرا منظور از ریسمان الهی هر گونه وسیله ارتباط با ذات پاک خداوند است، خواه این وسیله، اسلام باشد، یا
قرآن، یا پیامبر و اهل بیت او، و به عبارت دیگر تمام آنچه گفته شد، در
مفهوم وسیع" ارتباط با خدا" که از معنی" بحبل الله" استفاده میشود، جمع است.
قرآن نیز داشتن
اتحاد را برای مسلمانان امری ضروری و لازم می داند.
ولا تکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ما جاءهم البینـت واولـئک لهم عذاب عظیم. .
" و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند (آن هم) پس از آنکه نشانههای روشن (پروردگار) به آنان رسید! و آنها
عذاب عظیمی دارند. "
این آیه مجددا بحث در پیرامون مسئله
اتحاد و پرهیز از
تفرقه و
نفاق است، این آیه مسلمانان را از اینکه همانند اقوام پیشین، همچون
یهود و
نصاری، راه تفرقه و اختلاف را پیش گیرند و عذاب عظیم برای خود بخرند بر حذر میدارد، و در حقیقت آنها را به مطالعه
تاریخ پیشینیان، و
سرنوشت دردناک آنها پس از اختلاف و تفرقه
دعوت میکند. اصرار و تاکید
قرآن مجید در این آیات، در باره اجتناب از تفرقه و نفاق، اشاره به این است که این حادثه در آینده در اجتماع آنها وقوع خواهد یافت زیرا هر کجا
قرآن در ترساندن از چیزی زیاد اصرار نموده اشاره به وقوع و پیدایش آن میباشد.
پیامبر اسلام نیز این پیش بینی را قبلا کرد و صریحا به مسلمانان خبر داد که:
" قوم
یهود بعد از موسی ۷۱ فرقه شدند و
مسیحیان ۷۲ فرقه و امت من بعد از من ۷۳ فرقه خواهند شد" .
ظاهرا عدد ۷۰ اشاره به کثرت است و به اصطلاح" عدد تکثیری" است نه" شمارشی" یعنی در میان یهود یک طایفه بر حق بودند و" طوائف زیادی" بر
باطل، در میان مسیحیان طوائف باطل فزونی گرفتند و حق هم چنان در یک طایفه بود، و در میان مسلمانان اختلافات باز هم فزونی خواهد گرفت.
و طبق آنچه
قرآن مجید اشاره کرده و پیغمبر اکرم نیز خبر داده بود مسلمانان بعد از وفات او از طریق مستقیم که یک راه بیش نبود منحرف شدند در عقاید مذهبی و حتی در خود دین پراکنده گشتند و به تکفیر یکدیگر پرداختند، تا آنجا که در میان آنان گاه شمشیر، و گاه
سب و
لعن حکومت میکرد، کار بجایی کشید که بعضی از مسلمانان جان و مال همدیگر را
حلال میدانستند و حتی بقدری میان مسلمانان عداوت و دشمنی ایجاد شده بود که بعضی حاضر میشدند به کفار بپیوندند و با برادران دینی خود جنگ کنند!.
بدین ترتیب
اتحاد و وحدت که رمز موفقیت مسلمانان پیشین بود به نفاق و اختلاف مبدل گشت، در نتیجه زندگی سعادتمندانه آنان بیک زندگی
شقاوت بار تبدیل شد، و عظمت دیرین خود را از دست دادند.
. . حتی اذا فشلتم وتنـزعتم فی الامر وعصیتم من بعد ما ارکم ما تحبون منکم من یرید الدنیا ومنکم من یرید الاخرة ثم صرفکم عنهم لیبتلیکم ولقد عفا عنکم..
" در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل میرساندید (و این پیروزی ادامه داشت) تا اینکه سست شدید و (بر سر رهاکردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید و بعد از آن که آنچه را دوست میداشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانی کردید. بعضی از شما، خواهان دنیا بودند و بعضی خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت (و پیروزی شما به شکست انجامید) تا شما را آزمایش کند. و او شما را بخشید "
آیه ناظر است به عملی که تیراندازان در
جنگ احد داشتند. و در بین خود نزاع به وجود آورده یک عده گفتند باید فرمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را
اطاعت کرد، عدهای دیگر گفتند باید خود را به همراهان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برسانیم، تا
غنیمتی به چنگ آوریم، و این بگو مگو ایشان را سست نموده و در آخر بیشترشان از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نافرمانی نموده و مراکز خود را خالی کردند، و بنا بر این بناچار باید کلمه" فشلتم" را به ضعف رای تفسیر کنیم، چون تفسیر آن به ترس، با وضع آن روز تیراندازان تطبیق نمیکند، چرا که ترس آنان را به این کار وادار نکرد، بلکه
طمع به غنیمت بود که از جای خود حرکتشان داد،
کلمه" تنازعتم" خود دلیل بر این است که همگی بر مساله فشل و ارتکاب
معصیت متفق نبودند، بلکه بعضی اصرار داشتهاند به اینکه اطاعت کنند، و بر فرمانبری خود ثابت قدم باشند و به همین جهت است که میبینیم در آیه شریفه جمعیت مسلمانان در صحنه احد را دو دسته کرده، میفرماید بعضی از شما دنیا را میخواهد و بعضی
آخرت را.
ومن یشاقق الرسول... ویتبع غیر سبیل المؤمنین نوله ما تولی ونصله جهنم وساءت مصیرا. .
" کسی که بعد از آشکار شدن حق، با پیامبر مخالفت کند، و از راهی جز راه مؤمنان پیروی نماید، ما او را به همان راه که میرود میبریم و به
دوزخ داخل میکنیم و جایگاه بدی دارد. "
مراد از سبیل مؤمنین اطاعت رسول است. چون اطاعت رسول،
اطاعت خدای تعالی است، هم چنان که خود خدای تعالی فرمود: " من یطع الرسول فقد اطاع الله".
پس سبیل مؤمنین بدان جهت که بر
ایمان به خدا اجتماع کرده جامعهای تشکیل میدهد، همان اجتماع بر اطاعت خدا و رسول است دو نیز فرموده: " و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون"
پس این آیه بطوری که ملاحظه میکنید از
معصیت خدای تعالی و شق عصای اجتماعی اسلام و یا به عبارتی ایجاد تفرقه در آن را
نهی میکند، و این همان است که گفتیم معنای سبیل مؤمنین است.
"نوله ما تولی و نصله جهنم " یعنی ما با او همان معامله میکنیم که او و اعمال او اقتضای آن را دارد و او را طبق خواسته اش که همان پیروی غیر سبیل مؤمنین است یاری و مساعدت میکنیم. دوزخ داخل میکنیم.
.
. ولا تنـزعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم.... .
" و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و
قدرت (و
شوکت) شما از میان نرود! "
و از پراکندگی و نزاع بپرهیزید" (و لا تنازعوا).
" زیرا کشمکش و نزاع و اختلاف مجاهدان در برابر دشمن نخستین اثرش سستی و ناتوانی و ضعف در مبارزه است" (فتفشلوا).
" و نتیجه این سستی و فتور از میان رفتن قدرت و قوت و هیبت و عظمت شماست" (و تذهب ریحکم).
" ریح" به معنی باد است و اینکه میگوید: اگر به نزاع با یکدیگر برخیزید سست میشوید و به دنبال آن باد شما را از میان خواهد برد اشاره لطیفی به این معنی است که قوت و عظمت و جریان امور بر وفق مراد و مقصودتان از میان خواهد رفت زیرا همیشه وزش بادهای موافق سبب حرکت کشتیها به سوی منزل مقصود بوده است، و در آن زمان که تنها نیروی محرک کشتی وزش باد بود این مطلب فوق العاده
اهمیت داشت.
به علاوه وزش باد به
پرچمها نشانه بر پا بودن پرچم که رمز قدرت و
حکومت است میباشد و تعبیر فوق کنایهای از این معنی است. .
. ان اقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه... • وما تفرقوا الا من بعد ما جاءهم العلم بغیـا بینهم ولولا کلمة سبقت من ربک الی اجل مسمی لقضی بینهم..
"
دین را برپا دارید و در آن
تفرقه ایجاد نکنید!. .. • آنان پراکنده نشدند مگر بعد از آنکه علم و آگاهی به سراغشان آمد و این تفرقه جویی بخاطر انحراف از حق (و
عداوت و
حسد ) بود و اگر فرمانی از سوی پروردگارت صادر نشده بود که تا سرآمد معینی (زنده و آزاد) باشند، در میان آنها
داوری میشد... "
آیات دیگری از
قرآن اختلاف در دین را امری
حرام معرفی میکند.
وقالت الیهود لیست النصـری علی شیء وقالت النصـری لیست الیهود علی شیء وهم یتلون الکتـب کذلک قال الذین لا یعلمون مثل قولهم فالله یحکم بینهم یوم القیـمة فیما کانوا فیه یختلفون.
"یهودیان گفتند: «مسیحیان هیچ موقعیتی (نزد خدا) ندارند»، و مسیحیان نیز گفتند: «یهودیان هیچ موقعیتی ندارند (و بر باطلند)» در حالی که هر دو دسته، کتاب آسمانی را میخوانند (و باید از این گونه تعصبها برکنار باشند) افراد نادان (دیگر، همچون مشرکان) نیز، سخنی همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز
قیامت ، در باره آنچه در آن اختلاف داشتند، داوری میکند"
ذلک بان الله نزل الکتـب بالحق وان الذین اختلفوا فی الکتـب لفی شقاق بعید.
"اینها، به خاطر آن است که خداوند، کتاب (آسمانی) را به حق، (و توام با نشانهها و دلایل روشن،) نازل کرده و آنها که در آن اختلاف میکنند، (و با کتمان و
تحریف، اختلاف به وجود میآورند،) در شکاف و (پراکندگی) عمیقی قرار دارند. "
«سدی» گفته منظور از آنها همه کفار نیستند بلکه مراد
اهل کتاب یعنی یهود و نصاری میباشند که آنان در تاویل و تنزیل
تورات و
انجیل اختلاف کردند زیرا آنها تورات و انجیل را تحریف کردند و اوصاف
پیغمبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را که در تورات و انجیل موجود بود کتمان نمودند و یهود، انجیل و
قرآن را هر دو را انکار کردند.
ان الدین عند الله الاسلـم وما اختلف الذین اوتوا الکتـب الا من بعد ما جاءهم العلم بغیـا بینهم ومن یکفر بـایـت الله فان الله سریع الحساب.
"دین در نزد خدا،
اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر
ظلم و ستم در میان خود و هر کس به آیات خدا
کفر ورزد، (خدا به حساب او میرسد زیرا) خداوند، سریع الحساب است "
اختلافی که اهل کتاب از یهود و نصارا در
دین کردند، با اینکه کتاب الهی بر آنان نازل شده، و خدای تعالی اسلام را برایشان بیان کرده بود، اختلاف ناشی از
جهل نبود، و چنان نبود که حقیقت امر برایشان مجهول بوده باشد، و ندانسته باشند که دین خدا یکی است.
بلکه این معنا را به خوبی میدانستند و تنها انگیزه آنان در این اختلاف، حس
غرور و ستمگریشان بود، و هیچ عذری ندارند، و همین خود کفری است که به آیات مبین خدا ورزیدند، آیاتی که حقیقت امر را بر ایشان بیان کرد.
آری به آیات خدا کفر ورزیدند، نه به خود خدا، چون اهل کتاب خدای تعالی را قبول دارند، و معلوم است که هر کس به آیات خدا کفر بورزد خدا سریع الحساب است، و به سرعت هم در دنیا و هم در آخرت به حسابش میرسد، در دنیا گرفتار خزی و ذلت و محروم از
سعادت حیاتش میکند، و در
آخرت به عذاب دردناک دچارش میسازد
ولا تکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ما جاءهم البینـت واولـئک لهم عذاب عظیم.
" و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند (آن هم) پس از آنکه نشانههای روشن (پروردگار) به آنان رسید! و آنها عذاب عظیمی دارند. "
ان الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعـا لست منهم فی شیء انما امرهم الی الله ثم ینبئهم بما کانوا یفعلون. .
"کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند، و به دستههای گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطهای با آنها نداری! سر و کار آنها تنها با خداست سپس خدا آنها را از آنچه انجام میدادند، با خبر میکند. "
. . فما اختلفوا حتی جاءهم العلم ان ربک یقضی بینهم یوم القیـمة فیما کانوا فیه یختلفون.
" اختلاف نکردند، مگر بعد از آنکه
علم و آگاهی به سراغشان آمد! پروردگار تو روز
قیامت ، در آنچه اختلاف میکردند، میان آنها
داوری میکند! "
ولقد ءاتینا موسی الکتـب فاختلف فیه ولولا کلمة سبقت من ربک لقضی بینهم..
" ما به
موسی کتاب آسمانی دادیم سپس در آن اختلاف شد و اگر فرمان قبلی خدا (در زمینه آزمایش و
اتمام حجت بر آنها) نبود، در میان آنان داوری میشد! "
وان الله ربی وربکم فاعبدوه هـذا صرط مستقیم• فاختلف الاحزاب من بینهم فویل للذین کفروا من مشهد یوم عظیم.
" و خداوند، پروردگار من و شماست! او را
پرستش کنید این است راه راست! • ولی (بعد از او) گروههایی از میان پیروانش اختلاف کردند وای به حال کافران از مشاهده روز بزرگ (رستاخیز)! "
ان هـذه امتکم امة وحدة وانا ربکم فاعبدون• وتقطعوا امرهم بینهم کل الینا رجعون.
" این (پیامبران بزرگ و پیروانشان) همه
امت واحدی بودند (و پیرو یک هدف) و من پروردگار شما هستم پس مرا پرستش کنید! • (گروهی از پیروان ناآگاه آنها) کار خود را به
تفرقه در میان خود کشاندند (ولی سرانجام) همگی بسوی ما بازمی گردند! "
وان هـذه امتکم امة وحدة وانا ربکم فاتقون• فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بما لدیهم فرحون• فذرهم فی غمرتهم حتی حین. .
"و این امت شما امت واحدی است و من پروردگار شما هستم پس، از مخالفت فرمان من بپرهیزید! • اما آنها کارهای خود را در میان خویش به پراکندگی کشاندند، و هر گروهی به راهی رفتند (و عجب اینکه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند! • آنها را در
جهل و غفلتشان بگذار تا زمانی (که مرگشان فرا رسد یا گرفتار
عذاب الهی شوند). "
. . ولا تکونوا من المشرکین• من الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعـا کل حزب بما لدیهم فرحون.
"... ،
نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید• از کسانی که
دین خود را پراکنده ساختند و به دستهها و گروهها تقسیم شدند! و (عجب اینکه) هر گروهی به آنچه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند! "
از نشانههای
شرک پراکندگی و تفرقه است، چرا که معبودهای مختلف منشا روشهای متفاوت، و سرچشمه جداییها و پراکندگیها است، به خصوص اینکه شرک همواره توام با
هوای نفس و
تعصب و
کبر و خودخواهی و خودپسندی و مولود آن است، لذا
اتحاد و وحدت جز در سایه خداپرستی و عقل و
تواضع و
ایثار امکان پذیر نیست.
بنا بر این هر جا اختلاف و پراکندگی دیدیم باید بدانیم نوعی
شرک حاکم است، این موضوع را به صورت نتیجه میتوان بازگو کرد که نتیجه شرک جدایی صفوف، تضاد، هدر رفتن نیروها، و سرانجام ضعف و زبونی و ناتوانی است.
ولقد ءاتینا موسی الکتـب... وجعلنـه هدی لبنی اسرءیل• ان ربک هو یفصل بینهم یوم القیـمة فیما کانوا فیه یختلفون• او لم یهد لهم کم اهلکنا من قبلهم من القرون یمشون فی مسـکنهم ان فی ذلک لایـت افلا یسمعون.
" ما به
موسی کتاب آسمانی دادیم... و ما آن را وسیله هدایت
بنی اسرائیل قرار دادیم! • البته پروردگار تو میان آنان روز
قیامت در آنچه اختلاف داشتند داوری میکند (و هر کس را به سزای اعمالش میرساند)! • آیا برای
هدایت آنها همین کافی نیست که افراد زیادی را که در قرن پیش از آنان زندگی داشتند هلاک کردیم؟! اینها در مساکن (ویران شده) آنان راه میروند در این آیاتی است (از قدرت خداوند و مجازات دردناک مجرمان) آیا نمیشنوند؟ "
ولقد ءاتینا موسی الکتـب فاختلف فیه ولولا کلمة سبقت من ربک لقضی بینهم.... .
"ما به موسی کتاب آسمانی دادیم سپس در آن اختلاف شد و اگر فرمانی از ناحیه پروردگارت در این باره صادر نشده بود (که باید به آنان مهلت داد تا اتمام
حجت شود)، در میان آنها
داوری میشد (و به کیفر میرسیدند). .. "
. . ان اقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه..
>" دین را برپا دارید و در آن
تفرقه ایجاد نکنید!. .. •
ان الله هو ربی وربکم فاعبدوه هـذا صرط مستقیم• فاختلف الاحزاب من بینهم فویل للذین ظـلموا من عذاب یوم الیم.
" خداوند پروردگار من و پروردگار شماست (تنها) او را پرستش کنید که راه راست همین است! » • ولی گروههایی از میان آنها (درباره
مسیح ) اختلاف کردند (و بعضی او را خدا پنداشتند) وای بر کسانی که ستم کردند از
عذاب روزی دردناک! "
ولقد ءاتینا بنی اسرءیل الکتـب والحکم والنبوة... • وءاتینـهم بینـت من الامر فما اختلفوا الا من بعد ما جاءهم العلم بغیـا بینهم ان ربک یقضی بینهم یوم القیـمة فیما کانوا فیه یختلفون.
" ما
بنی اسرائیل را کتاب (آسمانی) و
حکومت و
نبوت ... • و دلایل روشنی از امر نبوت و
شریعت در اختیارشان قرار دادیم آنها اختلاف نکردند مگر بعد از
علم و آگاهی و این اختلاف بخاطر ستم و برتری جویی آنان بود اما پروردگارت روز
قیامت در میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوری میکند. "
لم یکن الذین کفروا من اهل الکتـب والمشرکین منفکین حتی تاتیهم البینة• وما تفرق الذین اوتوا الکتـب الا من بعد ما جاءتهم البینة• وما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین... وذلک دین القیمة.
قرآن کریم ایجاد اختلاف بین مسلمانان از سوی منافقان با ساختن
مسجد ضرار کاری
حرام دانسته است و آنان را توبیخ میکند.
والذین اتخذوا مسجدا ضرارا وکفرا وتفریقـا بین المؤمنین وارصادا لمن حارب الله ورسوله من قبل ولیحلفن ان اردنا الا الحسنی والله یشهد انهم لکـذبون.
" (گروهی دیگر از آنها) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان (به مسلمانان)، و (تقویت)
کفر، و تفرقه افکنی میان مؤمنان، و کمینگاه برای کسی که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود آنها
سوگند یاد میکنند که: «جز نیکی (و خدمت)، نظری نداشتهایم! » اما خداوند گواهی میدهد که آنها دروغگو هستند"
چون مسجد منافقین به منظور ضرر زدن به
مسجد قبا و ترویج کفر به خدا و رسول و تفرقه میان مؤمنینی که در مسجد قبا جمع میشدند و محل کمین برای رسیدن ابی عامر راهب (محارب خدا و رسول) ساخته شده بود، لذا خدای تعالی از ایشان خبر داد که
قسم خواهند خورد بر اینکه ما مقصودی از ساختن این مسجد نداریم مگر اینکه کار نیکی کرده باشیم، یعنی با زیاد کردن مساجد تسهیلاتی برای مؤمنین فراهم آورده باشیم، و مؤمنین همه جا به
مسجد دسترسی داشته باشند. آن گاه خدای تعالی گواهی داده بر اینکه
دروغ میگویند و فرموده: " و لیحلفن ان اردنا الا الحسنی و الله یشهد انهم لکاذبون".
حرمت و زشتی هرگونه عمل تفرقه انگیز، میان مؤمنان از آیاتی دیگر استفاده میشود.
والذین اتخذوا مسجدا ضرارا وکفرا وتفریقـا بین المؤمنین... ولیحلفن ان اردنا الا الحسنی
والله یشهد انهم لکـذبون.
" (گروهی دیگر از آنها) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان (به مسلمانان)، و (تقویت) کفر، و تفرقه افکنی میان مؤمنان، ... آنها
سوگند یاد میکنند که: «جز نیکی (و خدمت)، نظری نداشتهایم! » اما خداوند گواهی میدهد که آنها دروغگو هستند"
قرآن کریم یکی از اهداف منافقان از ساختن مسجد زرار را ایجاد تفرقه در میان صفوف مسلمانانمی داند زیرا با اجتماع گروهی در این مسجد، مسجد" قبا" که نزدیک آن بود و یا
مسجد پیامبر صکه از آن فاصله داشت از رونق میافتاد (و تفریقا بین المؤمنین).
از این جمله- آن چنان که بعضی از مفسران استفاده کردهاند- چنین بر میآید که نباید فاصله میان مساجد آن چنان کم باشد که روی اجتماع یکدیگر اثر بگذارند، بنا بر این آنها که روی تعصبهای قومی و یا اغراض شخصی مساجد را در کنار یکدیگر میسازند، و جماعات مسلمین را آن چنان پراکنده میکنند که صفوف جماعت آنها خلوت و بی رونق و بی روح میشود، عملی بر خلاف اهداف اسلامی انجام میدهند.
ایجاد اختلاف و جدایی انداختن، میان زن و شوهر حرام است..... وما انزل علی الملکین... فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء وزوجه... ولقد علموا لمن اشتره ما له فی الاخرة من خلـق ولبئس ما شروا به انفسهم لو کانوا یعلمون.
" و (نیز یهود) از آنچه بر دو
فرشته بابل «
هاروت» و «
ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه
سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد میدادند. و). .. ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را میآموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند... و مسلما میدانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهرهای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر میدانستند! "
آیه شریفه- البته با رعایت سیاقی که دارد- میخواهد یکی دیگر از خصائص
یهود را بیان کند و آن متداول شدن سحر در بین آنان است، و اینکه یهود این عمل خود را مستند به یک و یا دو قصه میدانند، که میانه خودشان معروف بوده، و در آن دو قصه پای
سلیمان پیغمبر و دو ملک بنام هاروت و ماروت در میان بوده است.
سحر در میانه یهود امری متداول بوده، و آن را به سلیمان نسبت میدادند، چون اینطور میپنداشتند، که سلیمان آن سلطنت و ملک عجیب را، و آن تسخیر
جن و انس و وحش و طیر را، و آن کارهای عجیب و غریب و خوارقی که میکرد، بوسیله سحر کرد، که البته همه آن معلومات در دست نیست، مقداری از آن بدست ما افتاده، یک مقدار از سحر خود را هم بدو ملک
بابل یعنی هاروت و ماروت نسبت میدهند، و
قرآن هر دو سخن ایشان را رد میکند
ولی آن دو به احدی سحر نمیآموختند، مگر آنکه میگفتند: هوشیار باشید که ما فتنه و مایه آزمایش توایم، زنهار، با استعمال بی مورد سحر کافر نشوی و تنها در مورد ابطال سحر و رسوا کردن ساحران ستمگر بکار بندی ولی مردم سحری از آن دو آموختند که با آن مصالحی را که خدا در طبیعت و مجاری عادت نهاده بود فاسد میکردند، مثلا میانه مرد و زن را بهم میزدند، تا شری و فسادی براه اندازند، و خلاصه از آن دو سحری میآموختند که مایه ضررشان بود، نه مایه نفعشان.
آیاتی از
قرآن اختلاف، در کتاب آسمانی را ناروا میداند.
ذلک بان الله نزل الکتـب بالحق وان الذین اختلفوا فی الکتـب لفی شقاق بعید.
"اینها، به خاطر آن است که خداوند، کتاب (آسمانی) را به حق، (و توام با نشانهها و دلایل روشن،) نازل کرده و آنها که در آن اختلاف میکنند، (و با
کتمان و
تحریف، اختلاف به وجود میآورند،) در شکاف و (پراکندگی) عمیقی قرار دارند. "
این تهدیدها و وعدههای
عذاب که برای کتمان کنندگان حق بیان شده است به خاطر این است که خداوند کتاب آسمانی
قرآن را به حق و توام با دلائل روشن نازل کرده تا جای هیچگونه
شبهه و ابهامی برای کسی باقی نماند" (ذلک بان الله نزل الکتاب بالحق).
با این حال گروهی به خاطر حفظ منافع کثیف خویش دست به توجیه و تحریف میزنند و در کتاب آسمانی اختلافها به وجود میآورند تا به اصطلاح آب را گل آلود کنند و از آن ماهی گیرند.
" چنین کسانی که اختلاف در کتاب آسمانی میکنند بسیار از حقیقت دورند" (و ان الذین اختلفوا فی الکتاب لفی شقاق بعید).
کلمه" شقاق" در اصل به معنی شکاف و جدایی است این تعبیر شاید اشاره به این باشد که
ایمان و
تقوا و افشا کردن حق رمز وحدت و
اتحاد در
جامعه انسانی است، اما
خیانت و کتمان حقائق موجب پراکندگی و جدایی و شکاف است نه شکاف سطحی که آن را بتوان نادیده گرفت بلکه جدایی و شکاف عمیق!
اختلاف بنی اسرائیل، درباره حکم
شنبه حرام است.
انما جعل السبت علی الذین اختلفوا فیه وان ربک لیحکم بینهم یوم القیـمة فیما کانوا فیه یختلفون.
" (تحریمهای) روز شنبه (برای یهود) فقط بعنوان یک مجازات بود، که در آن هم اختلاف کردند و پروردگارت روز
قیامت ، در آنچه اختلاف داشتند، میان آنها داوری میکند! "
در احتمالی مقصود از «انما جعل السبت» این است که لعنت و مسخ در روز شنبه برای اختلاف کنندگان قرار داده شد و اختلاف آنان به این گونه بوده است که در آغاز تعطیلی در شنبه را تحریم نمودند سپس آن را حلال شمردند.
تعطیلی روز شنبه در
یهود به منظور آسایش آنان نبود، بلکه ابتلاء و امتحانی بوده و لذا میبینیم که بالاخره تشریع این حکم منجر به لعنت طائفهای از ایشان و مسخ شدن طایفه دیگرشان شد که در
سوره بقره آیه ۶۵ و در
سوره نساء آیه ۴۷ بدان اشاره شده است، بنا بر این مناسب تر این است که بگوییم مراد از جمله" اختلفوا فیه" اختلاف در سبت، بعد از
تشریع آن باشد، زیرا بنی اسرائیل در باره آن اختلاف نموده عدهای تشریع آن پذیرفته و عدهای رد کردند، دسته سومی حیله بکار بردند که در سوره بقره و نساء و
اعراف به حیله آنان و داستانشان اشاره شده است، نه اینکه مراد از اختلافشان در آن، قبل از
تشریع آن باشد چنانچه در بعضی روایات آمده که اول پیشنهاد شد که در هر
هفته یک روز برای عبادت
تعطیل کنند، آن گاه آن روز را
جمعه قرار دادند، و بهمین خاطر اختلاف در گرفت بخاطر رفع اختلاف شنبه را قرار دادند.
ایجاد اختلاف میان
بنی اسرائیل، از دیدگاه
هارون علیهالسّلام ناروا بود
الا تتبعن افعصیت امری• قال یبنؤم لا تاخذ بلحیتی ولا براسی انی خشیت ان تقول فرقت بین بنی اسرءیل ولم ترقب قولی.
از من پیروی نکردی؟! آیا فرمان مرا
عصیان نمودی؟! » • (هارون) گفت: «ای فرزند مادرم!
برادر! ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی، و سفارش مرا به کار نبستی! »
" انی خشیت ان تقول فرقت بین بنی اسرائیل و لم ترقب قولی"- این جمله،
تعلیل مطلبی است که حذف شده، چون کلام
دلالت بر آن داشته، و حاصل آن مطلب این است که اگر میخواستم از پرستش گوساله جلوگیرشان شوم و مقاومت کنم هر چند به هر جا که خواست منجر شود، مرا جز عده مختصری
اطاعت نمیکردند، و این باعث میشد بنی اسرائیل دو دسته شوند، یکی
مؤمن و مطیع و دیگری مشرک و نافرمان و این دودستگی باعث میشد که
وحدت کلمه شان از بین برود و اتفاق ظاهری شان جای خود را به تفرقه و اختلاف بسپارد و چه بسا کار به کشتار هم میانجامید لذا به یاد سفارش تو افتادم که مرا دستور به اصلاح دادی و فرمودی: " اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین" و لذا ترسیدم وقتی که بر میگردی تفرقه و دو دستگی قوم را ببینی
اعتراض کنی که: "رقت بین بنی اسرائیل و لم ترقب قولی سفارش مرا نکردی و میان بنی اسرائیل تفرقه افکندی".
این آن عذری است که هارون به آن تمسک جست، و
موسی علیهالسّلام عذرش را پذیرفت، هم او را و هم خود را دعا کرد که دعایش در
سوره اعراف چنین آمده: " رب اغفر لی و لاخی و ادخلنا فی رحمتک و انت ارحم الراحمین
دسته دیگری از آیات
قرآن کریم حل اختلاف را لازم و
واجب میداند که به بیان آن میپردازیم.
آیاتی از
قرآن کریم تلاش برای حل اختلاف، میان زن و شوهر را لازم میداند.
وان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکمـا من اهله وحکمـا من اهلها ان یریدا اصلـحـا یوفق الله بینهما ان الله کان علیمـا خبیرا.
"و اگر از جدایی و شکاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر، و یک
داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگی کنند). اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به
توافق آنها کمک میکند زیرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نیات همه، با خبر است) "
این آیه اشاره به مسئله بروز اختلاف و نزاع میان دو همسر کرده، میگوید:
" اگر نشانههای شکاف و جدایی در میان دو همسر پیدا شد برای بررسی علل و جهات ناسازگاری و فراهم نمودن مقدمات
صلح و سازش یک نفر داور و حکم از فامیل مرد و یک داور و حکم از فامیل زن انتخاب کنید، سپس میفرماید: " ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما": " اگر این دو حکم با
حسن نیت و دلسوزی وارد کار شوند و هدفشان
اصلاح میان دو همسر بوده باشد، خداوند کمک میکند و به وسیله آنان میان دو همسر الفت میدهد".
و برای اینکه به" حکمین" هشدار دهد که حسن نیت به خرج دهند در پایان آیه میفرماید: " خداوند از نیت آنها با خبر و آگاه است" (ان الله کان علیما خبیرا).
واذ تقول للذی انعم الله علیه وانعمت علیه امسک علیک زوجک واتق الله..
" (به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او
نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی(به فرزند خوانده ات «زید») میگفتی: «همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز! » (و پیوسته این امر را تکرار میکردی) "
از این آیه استفاده میشود که میان
زید و
زینب ، مشاجرهای در گرفته بود و این مشاجره ادامه یافت و در آستانه جدایی و
طلاق قرار گرفت، و با توجه به جمله" تقول" که
فعل مضارع است
پیامبر ص کرارا و مستمرا او را
نصیحت میکرد و از جدایی و طلاق باز میداشت.
آیا این مشاجره به خاطر عدم توافق وضع اجتماعی زینب با زید بود که او از یک قبیله سرشناس و این یک برده آزاد شده بود؟
یا به خاطر پارهای از خشونتهای اخلاقی زید؟
و یا هیچکدام؟ بلکه توافق روحی و اخلاقی در میان آن دو نبود، چرا که گاه ممکن است دو نفر خوب باشند، ولی از نظر فکر و سلیقه اختلافاتی داشته باشند که نتوانند به زندگی مشترک با هم ادامه دهند.
آیات دیگری از
قرآن تلاش برای رفع اختلاف از میان پیروان ادیان آسمانی، بر اساس
توحید عبادی و ربوبی و نفی
شرک را لازم میداند.
قل یـاهل الکتـب تعالوا الی کلمة سواء بیننا وبینکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیــا ولا یتخذ بعضنا بعضـا اربابـا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون.
"بگو: «ای
اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم و بعضی از ما، بعضی دیگر را- غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد.» هر گاه (از این
دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم! » "
در آیات گذشته دعوت به سوی
اسلام با تمام خصوصیات بود ولی در این آیه دعوت به نقطههای مشترک میان اسلام و آیینهای اهل کتاب است روی سخن را به پیامبر کرده، میفرماید: " بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما مشترک است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را غیر از خداوند یگانه به خدایی نپذیرد" (قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله).
در واقع
قرآن با این طرز
استدلال به ما میآموزد، اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدس با شما همکاری کنند بکوشید لا اقل در اهداف مهم مشترک همکاری آنها را جلب کنید و آن را پایهای برای پیشبرد اهداف مقدستان قرار دهید.
آیه فوق یک ندای
وحدت است در برابر تمام مذاهب آسمانی به مسیحیان میگوید: شما مدعی"
توحید" هستید و حتی میگویید مساله"
تثلیث" (اعتقاد به خدایان سه گانه) منافاتی با" توحید" ندارد و لذا قایل به وحدت در تثلیث میباشید.
و همچنین
یهود در عین سخنان
شرک آمیز" عزیر" را فرزند خدا پنداشتند مدعی توحید بوده و هستند.
قرآن به همه آنها اعلام میکند: ما و شما در اصل توحید مشترکیم بیایید دست به دست هم داده این اصل مشترک را بدون هیچ پیرایهای زنده کنیم و از تفسیرهای نابجا که نتیجه آن شرک و دوری از توحید خالص است خودداری نمائیم.
جالب اینکه در این آیه با سه تعبیر مختلف روی مساله یگانگی خدا تاکید شده است اول با جمله" الا نعبد الا الله" (جز خدا را نپرستیم) و بعد با جمله" لا نشرک به شیئا" (کسی را شریک او قرار ندهیم) و سومین بار با جمله" و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله" (بعضی از ما بعضی دیگر را به خدایی نپذیرد).
قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم اختلاف (قرآن)».