حَنان (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَنان: (وَ حَنَاناً مِّنْ لَدُنا)«حَنان» از مادّه
«حَنین» در اصل به معنای رحمت، شفقت، محبت و ابراز علاقه و تمایل است.
(وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا) (و محبت و پاكى روح از ناحيه خود به او بخشيديم، و او پرهيزگار بود!)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: جمله:
(وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا) عطف است بر حکم، یعنی ما او را حنانی از نزد خود دادیم، و حنان به معنای عاطفه به خرج دادن و شفقت کردن است،
راغب گفته:
از آنجایی که اشفاق جدای از رحمت فرض ندارد، لذا
خدای تعالی از رحمت به حنان تعبیر کرده، و فرموده:
(وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا) و از همین باب است حنان منان و کلمه: حنانیک به معنای اشفاق بعد از اشفاق است.
و در آیه شریفه حنان به رحمت تفسیر شده و شاید مراد به آن
نبوت و یا ولایت باشد نظیر قول
نوح (علیهالسّلام) که فرمود:
(وَ آتانِی رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ) و قول
صالح (علیهالسّلام) که فرمود:
(وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَةً) که در هر دو جا مقصود از رحمت
نبوت است.
بعضی دیگر حنان را به محبت تفسیر کردهاند، و شاید منظور از آن محبت مردم نسبت به او است همچنان که درباره
موسی (علیهالسّلام) فرموده که ما محبت تو را در دلها انداختیم:
(وَ اَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی) که خواسته باشد درباره
یحیی (علیهالسّلام) هم بفرماید او را چنان کردیم که هر کس دیدارش کند دوستش بدارد.
بعضی دیگر حنان را به تعطف و رحمت و رقت و دلسوزی نسبت به مردم تفسیر کردهاند، یعنی یحیی (
علیه
السّلام) نسبت به مردم رؤوف و خیر خواه بود، به سوی خدا هدایتشان میکرد، و به
توبه وادارشان مینمود، و به همین جهت در عهد جدید او را یوحنای معتمد نامیده.
و بعضی دیگر آن را تفسیر کردهاند به اینکه مورد حنان خدا بوده، یعنی خدا نسبت به او محبت داشته، چون به طوری که در روایات آمده هر وقت خدا را ندا میداده خدای تعالی جوابش را میداده و چون کلمه مورد بحث نکره یعنی بدون الف و لام آمده دلالت میکند بر اینکه خدای تعالی حنان مخصوصی به او داشته است. و لیکن آنچه از سیاق بر میآید مخصوصا از نظر اینکه حنان را مقید به قید من لدنا نموده و با در نظر گرفتن اینکه این کلمه جز در مواردی که اسباب طبیعی و عادی یا مؤثر نیست و یا در نظر گرفته نشده آورده نمیشود این است که مراد از حنان یک نوع عطف الهی و انجذاب مخصوصی است بین یحیی و بین پروردگارش، که در غیر او سابقه و مانند ندارد، و بنابراین تفسیر دوم و سوم از اعتبار ساقط میشود.
سپس به خاطر اینکه در دنبالهاش فرموده
زکاة که اصل در معنای آن نمو
صالح است، باید گفت که معنای اولی هم با آن مناسبت و سازش ندارد، لا جرم یا باید گفت مقصود از آن این است که خدا به او لطف و عنایت دارد، و امور او را خودش
اصلاح نموده، و به شان او عنایت میورزد، و او هم در زیر سایه عنایت خدا رشد و نمو میکند، و یا این است که او نسبت به خدا عشق میورزد، و مجذوب
پروردگار خویش است، و بر همین اساس جذبه و عشق، رشد و نمو میکند، و مقصود از نمو، نمو
روح است.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «حَنان»، ص۱۹۶.