• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حَمَإ (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





حَمَإ: (حَمَإٍ مَّسْنُونٍ)
حَمَإ به معنى «گل تيره‌رنگ بدبو (لجن)» است «مسنون» به معنى «متغيّر، ريخته شده» از مادّه «سنّ‌».
خداوند در اين آیات به شاهكار بزرگ خلقت، يعنى آفرينش انسان پرداخته است و طى آيات متعدد و پرمحتوايى بسيارى از جزئيات اين آفرينش را بازگو مى‌كند. جالب اين كه از اين آيات به خوبى استفاده مى‌شود كه انسان از دو چيز مختلف آفريده شده كه يكى در حدّ اعلاى عظمت و ديگرى ظاهرا در حدّ ادنى از نظر ارزش جنبه مادى انسان را گل بدبوى تيره‌رنگ (لجن) تشكيل مى‌دهد، و جنبه معنوى او را چيزى كه به عنوان روح خدا از آن ياد شده است.



به موردی از کاربرد حَمَإ در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - حَمَإ (آیه سوره )

(وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنّي خالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ)
«و به خاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشرى را از گل خشكيده‌اى كه از گل بدبوى تيره رنگى گرفته شده، مى‌آفرينم.»

۱.۲ - حَمَإ در المیزان و مجمع‌البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید:
راغب در مفردات گفته: اصل معناى صلصال عبارت است از صدايى كه از هر چيز خشكى چون ميخ و امثال آن به گوش برسد، و اگر گل خشكيده را هم صلصال گفته‌اند كه در قرآن هم آمده‌ (مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ) و (مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ) از گل خشكيده‌اى از لايه‌اى متعفن بدين جهت است كه وقتى روى آن راه مى‌روند صدا مى‌كند. كلمه صلصله به معناى آب باقيمانده است، و از اين جهت صلصلة گفته‌اند كه حكايت از صداى حركتش در مزاده (مشک) مى‌كند. و بعضى گفته‌اند صلصال به معناى گل متعفن است كه از صل اللحم- گوشت گنديد گرفته شده است‌.
راغب در خصوص كلمه حمإ گفته: حمإ و حماءة گلى سياه و متعفن است. و در باره اين آیه: (مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ) گفته: بعضى‌ها گفته‌اند يعنى لايه‌اى متغير.

۱.۳ - حَمَإ در تفسیر نمونه

خداوند در اين آيات به شاهكار بزرگ خلقت، يعنى آفرينش انسان پرداخته است و طى آيات متعدد و پرمحتوايى بسيارى از جزئيات اين آفرينش را بازگو مى‌كند.
جالب اين كه از اين آيات به خوبى استفاده مى‌شود كه انسان از دو چيز مختلف آفريده شده كه يكى در حدّ اعلاى عظمت و ديگرى ظاهرا در حدّ ادنى از نظر ارزش! جنبۀ مادى انسان را گل بدبوى تيره‌رنگ (لجن) تشكيل مى‌دهد، و جنبۀ معنوى او را چيزى كه به عنوان روح خدا از آن ياد شده است.
البته خدا نه جسم دارد و نه روح، و اضافه روح به خدا به اصطلاح «اضافه تشريفى» است و دليل بر اين است كه روحى بسيار پرعظمت در كالبد انسان دميده شده، همان گونه كه خانه کعبه را به خاطر عظمتش «بيت اللّه» مى‌خوانند، و ماه مبارک رمضان را به خاطر بركتش «شهر اللّه» (ماه خدا) مى‌نامند.
و به همين دليل قوس صعودى انسان آن‌قدر بالاست كه به جايى مى‌رسد كه جز خدا نبيند، و قوس نزوليش آن‌قدر پايين است كه از چهار پايان هم پايينتر خواهد شد (بل هم اضلّ‌) و اين فاصله زياد ميان «قوس صعودی» و «قوس نزولی» خود دليل بر اهميّت فوق‌العاده اين مخلوق است.
و نيز اين تركيب مخصوص دليل برآن است كه عظمت مقام انسان به خاطر جنبه مادى او نيست، چرا كه اگر به جنبه ماديش بازگرديم لجنى بيش نمى‌باشد.
اين روح الهى است كه با استعدادهاى فوق‌العاده‌اى كه در آن نهفته است و مى‌تواند تجلّيگاه انوار خدا باشد، به او اين‌همه عظمت بخشيده و براى تكامل او تنها راه اين است كه آن را تقويت كند و جنبه مادى را كه وسيله‌اى براى همين هدف است در طريق پيشرفت اين مقصود به كار گيرد.


۱. حجر/سوره ۱۵، آیه ۲۸.    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج ۱، ص ۲۵۹.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج ۱، ص ۱۰۷.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌ ط-دار الکتب الاسلامیه، ج ۱۱، ص ۷۸.    
۵. حجر/سوره ۱۵، آیه ۲۸.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص ۲۶۳.    
۷. الرحمن/سوره ۵۵، آیه ۱۴.    
۸. حجر/سوره ۱۵، آیه ۲۸.    
۹. حجر/سوره ۱۵، آیه ۲۸.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج ۱۲، ص ۲۲۲.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج ۱۲، ص ۱۵۱.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج ۱۳، ص ۱۸۳.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۱۶.    
۱۴. اعراف/سوره ۷، آیه ۱۷۹.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌ ط-دار الکتب الاسلامیه، ج ۱۱، ص ۷۸.    



شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله « حَمَإ »، ص ۵۷۹.    


رده‌های این صفحه : لغات سوره حجر | لغات قرآن




جعبه ابزار