حوزه علمیه حله
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حوزه علمیه حله تقریبا از زمان تکمیل
شهر حله، تأسیس شد.
تأسیس
حوزه علمی شیعی در
حلّه نباید از حدود سال ۵۰۰، زمان تکمیل ساخت
شهر حلّه، چندان این سوتر باشد. بر اساس نشانههایی میتوان حدس زد که تقریبآ دو یا سه دهه پس از بنای شهر،
حوزههای علمی شیعی نیز در آنجا برپا بوده است. این نشانهها از مطالعه زندگینامه شماری از
عالمان شیعه حلّه در سده ششم به دست آمده است.
از
جمله این عالمان،
عربی بن مسافر حلّی (متوفی پس از ۵۸۰) است که به نوشته
ذهبی،
بسیاری از
شیعیان از مناطق اطراف برای تعلم نزد او میرفتند (البته ذهبی یا کاتبان نسخههای کتاب او نام عربی را به اشتباه علی ضبط کردهاند) (رجوع کنید به این منابع
که همه نام او را «عربی» ضبط کردهاند).
همچنین ابوعبداللّه
حسین بن
هبةاللّه بن
رُطبه سواری، دانشمند و نویسنده شیعی (متوفی ۵۷۹) در حلّه به
تدریس اشتغال داشته است.
از این دو معروفتر ابوعبداللّه
محمد بن ادریس، معروف به
ابن ادریس حلّی (متوفی ۵۹۸)، است که به گفته ذهبی
در دوره خویش در میان علمای شیعه مانند نداشت و یاران و شاگردان زیادی از درس او بهره میگرفتند.
از این شواهد گویاتر گزارشی است که از سفر سدیدالدینِ حمّصی، شیخ
متکلمان شیعه در
سده ششم، در دست است.
سدیدالدین حمصی که از استادان
منتجبالدین رازی، صاحب الفهرست،
بوده در مقدمه کتابش با نام المنقذ من التقلید و المرشد الی التوحید تصریح کرده است که در راه بازگشت از سفر
حج، به اصرار علمای شیعه یک چند در حلّه اقامت گزیده و این کتاب را در همانجا در ۵۸۱ تصنیف کرده و در آن ایام، به تدریس و مذاکره علمی مشغول بوده است.
این چند گزارش نه تنها بر رونق
حوزه علمی شیعه در چند دهه آخر سده ششم تصریح دارد، بلکه در عین حال از این واقعیت حکایت میکند که با وجود این عالمان در حلّه، چه در مسند تدریس و استادی و چه در حلقه شاگردان، سابقه رونق حوزه علمیه حلّه به پیش از اواسط
قرن ششم میرسد.
گزارشی هم از
محمد بن جعفر مشهدی، مشهور به
ابن مشهدی (متوفی ۶۰۵)،
در دست است که هم به صراحت، زمان تشکیل جلسات درسی حوزه علمیه حلّه را تا
دهه ششم سده ششم به عقب میبرد و هم محلّ مشخص تدریس را ذکر میکند.
به گفته ابن مشهدی،
که خود نیز در این حلقههای درسی شرکت داشته است، مجالس تدریس
حدیث در خانه ابوالبقاء
هبةاللّه بن نما در شهر حلّه در ۵۶۹ و نیز مجلس مشابه دیگری در خانه
عربی بن مسافر عبادی در ۵۷۳ در حلّه دایر بوده است (برای تاریخ ۵۶۵ به این منبع رجوع کنید
).
البته تدریس به خانههای علما منحصر نبوده، چنانکه چند دهه بعدتر، از مدرسهای جنب مشهد صاحب الزمان یاد شده است که نوه هبةاللّه بن نما، نجیب
الدین محمد بن جعفر، معروف به
ابن نمای حلّی که خود از استادان برجسته این شهر بود، اتاقهای آن را در ۶۳۳ بازسازی کرد و گروهی از
فقیهان را در آنجا اسکان داد.
حوزه علمیه حلّه بر خلاف مراکز علمی بسیاری از شهرها که در سده هفتم در پی هجوم ویرانگر
مغول دچار رکود و حتی نیستی شدند، پس از سقوط
عباسیان رونق گرفت.
به نوشته وصّاف الحضره،
پس از غلبه هولاکو بر
بغداد (۶۵۶)، سدیدالدین
یوسف بن مطهر، پدر
علامه حلّی (متوفی ۷۲۶)، و مجدالدین
محمد بن
حسن بن
طاووس حلّی و شمس
الدین محمد بن العز به نمایندگی از مردم حلّه با مکتوبی به درگاه هولاکو رفتند و ضمن اعلام فرمانبرداری به وی گفتند که خبر پیروزی مغولان را از طریق اخبار اجداد خویش،
امامان معصوم شیعه به ویژه
امیرمؤمنان علیهالسلام، شنیدهاند.
هولاکو نیز آنان را نواخت و تکلّه و علاء
الدین عجمی را به شحنگی آنجا فرستاد.
ظاهراً در نتیجه این
تدبیر علمای حلّه و
آرامش و
امنیت متعاقب آن، این شهر پناهگاه و مجمع
علما به ویژه
علمای امامی شد؛ چندان که به نوشته
افندی اصفهانی در روزگار علامه حلّی، ۴۴۰
مجتهد و
فقیه در حلّه میزیستند.
بدین ترتیب، حوزه علمیه حلّه که سالها پیش از حمله مغول پایهگذاری شده بود، بعد از فتح بغداد و امان نامه گرفتن مردم شهر از ایلخان مغول، اصلیترین
حوزه علمی شیعه شد.
دیدار
خواجه نصیرالدین طوسی، در مقام صدر اعظم هولاکو، از این
حوزه علمی و حضور احترامآمیز او در مجلس درس
محقق حلّی، که به یک پرسش و پاسخ فقهی و مکاتبه علمی این دو با یکدیگر و نیز پرسش از آینده علمی این حوزه انجامید، نشانه جایگاه معتبر این حوزه است.
حیات علمی حوزه حلّه و رونق آن، به ویژه در قرن ششم تا هشتم، با بررسی عواملی چون کثرت
طلاب و مدرّسان و مشاهیر علمی این
حوزه و اعتبار مدرّسان و دانشآموختگان و کتابهای مهمی که به ویژه در حوزه
فقه و
اصول تألیف کرده بودند و نیز از طریق گامهایی که در پیشبرد دانشهای اسلامی برداشته شده بود مشخص میشود.
مهمترین ویژگیها و دستاوردهای حوزه حلّه ــ البته با نظر به تاریخی و زمانمند بودن آنهاــ عبارتاند از:
مواجهه با رکود علمی و احیای روح
تحقیق یکی از ویژگیها و دستاوردها میباشد.
شیوه فقهی
شیخ طوسی، که به ویژه در کتاب
المبسوط بیان شده است، به علت شخصیت و سیادت علمی شیخ و روش اعتدالی او، تا یک سده شیوه مسلط میان
فقیهان امامی بوده و فقیهانِ پس از او تا مدتها شارح و ناقل آرا و فتاوی او بودند و در صدد نقد آرای او بر نمیآمدند.
این سنّت طولانی
تقلید از شیخ طوسی، مشهور به
شیخ الطائفه، را ابن ادریس حلّی، یکی از بزرگترین علمای حوزه علمیه حلّه، درهم شکست.
ابن ادریس نزد استادانی چون عمادالدین
محمد بن ابی القاسم طبری، عربی بن مسافر، حسین بن هبةاللّه بن رطبه درس خواند.
او شاگردان زیادی را در حلّه پرورش داد که از میان آنها فخّار بن مَعْد موسوی،
محمد بن جعفر بن هبةاللّه بن نمای حلّی،
علی بن یحیی خیاط
و
احمد بن مسعود اسدی
درخور ذکرند.
او به ویژه با تألیف کتاب فقهی بدیع خود، السرائر، راه نقد اسلاف را پیش گرفت و
رخوت حاکم بر
فقه امامی را با شیوه
اجتهادی خویش از میان برد.
شهرت
ابن ادریس بیشتر به سبب انتقادهای صریح او از شیخ طوسی است.
مخالفت ابن ادریس با
حجیّت خبر واحد از موارد صریح مخالفت او با شیخ طوسی بود.
در واقع اصرار او بر آزاداندیشی و لزوم خروج از تقلید از بزرگان و اهتمام در نقد آرای فقهای بزرگ مایههای پیشرفت و تکامل دانش فقه را فراهم کرد.
از این رو احیای روح تحقیق و انتقاد از آرای فقهی بزرگان یکی از کارکردهای بسیار مثبت حوزه علمی حلّه به شمار میرود.
ویژگی دیگر حوزه علمیه حله، دستهبندی
احادیث به اعتبار
سند و تدوین آثار رجالی است. در حوزه حلّه،
علم حدیث و
رجال نیز وارد مرحله جدیدی شد. در واقع، دور شدن از عصر حضور و وقوع رویدادهایی مانند از بین رفتن کتابخانههای مهم شیعیان در بغداد و نیز پراکندگیهای شیعیان در شهرهای مختلف و گاه
مهاجرت آنان به نقاط دوردست موجب ناکارآمدی روشها و قرائنی شد که محدّثان متقدم در گذشته برای تشخیص
روایات درست از نادرست به کار میگرفتند.
از این رو،
فقیه و رجالی حوزه حلّه، سید
جمال
الدین احمد بن موسی بن طاووس (متوفی ۶۷۳)، طرح
تقسیمبندی احادیث از نظر سند را ــکه پیشتر در میان محدّثان متقدم
اهل سنّت صورت گرفته بودــ در چهار
قسم صحیح و
موثق و
حَسَن و
ضعیف ارائه کرد.
این
تقسیمبندی را علامه حلّی تحکیم کرد و در استدلالهای خود به کار گرفت.
پس از او تا زمان معاصر، این روش، با ملاحظات تکمیلی و اصلاحی، مورد توجه و استناد فقها بوده است. به علاوه، در همین حوزه، سه کتاب مهم رجال توسط همین
ابن طاووس و علامه حلّی و
ابن داوود حلّی تدوین شد.
دستاورد دیگر این حوزه علمی، ارائه سبک نوین «حدیثی ـ فتوایی» در
تدوین و
تدریس فقه میباشد.
در
عصر حضور امامان تا نخستین دهههای
دوران غیبت، کتابهای فقهی شیعه مانند آثار
کلینی،
محمد بن علی بن بابویه و پدرش
علی بن حسین بن بابویه بیشتر حاوی احادیث بود و تدوین کنندگان این کتابها ــکه
اصحاب حدیث خوانده میشوندــ متن احادیث را به عنوان
فتوای فقهی خود عرضه میکردند؛ در مقابل اینان، فقیهانی چون
ابن جُنید اسکافی (قرن چهارم)،
شیخ مفید (متوفی۴۱۳)،
سید مرتضی (متوفی ۴۳۶) و
شیخ طوسی (متوفی ۴۶۱) کتابهایی مختص
فتوا در موضوعات مختلف نوشتند (برای نمونهای از این فتاوی به این منبع رجوع کنید
)، اما محقق حلّی (متوفی ۶۷۶) با درآمیختن احادیث و فتوا این دو را در کنار هم و به سبک تلفیقی ارائه کرد.
محقق حلّی در حلّه نزد بزرگانی چون ابن نما حلّی و فخّار بن معد موسوی
تلمذ کرد
و در حوزه درسی او شاگردان بسیاری چون علامه حلّی، عبدالکریم بن
احمد بن طاووس نویسنده فرحة الغری،
محمد بن علی بن طاووس، ابن داوود حلّی، عزالدین حسن بن ابی طالب یوسفی آبی صاحب کشف الرموز در شرح مختصر نافع، پرورش یافتند.
مهمترین اثر او،
شرایع الاسلام است که از همان آغاز کتاب درسی بود و همچنان یکی از کتب درسی و متون فتوایی در
فقه امامیه است و شروح و حواشی بسیاری بر آن نوشتهاند.
نوگرایی در باببندی موضوعات فقهی از دستاوردهای جدیدی بود که در حوزه علمیه حله محقق شد.
عدم نظم و انسجام موضوعی مناسب در کتاب المبسوط شیخ طوسی، محقق حلّی را به اندیشه
تقسیمبندی دقیق مباحث فقهی رهنمون شد.
او همه
بابهای فقه را در چهار بخش
عبادات،
احکام،
عقود و
ایقاعات دستهبندی کرد.
فقهای معاصر نیز این
تقسیمبندی را ضمن افزودن برخی نکات پذیرفتهاند.
بخش در خور توجهی از نوآوریها و دستاوردهای حوزه علمیه حلّه، حاصل کوششهای پیگیرانه و دقتهای ژرف محقق حلّی بوده که پس از او به دست مؤثرترین و مشهورترین عالم حوزه علمی حلّه،
جمال
الدین حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه حلّی تداوم یافته است.
او علاوه بر پدرش، نزد محقق حلّی، خواجه نصیرالدین طوسی،
ابن میثم بحرانی و
سید علی بن طاووس و
احمد بن طاووس فقه و اصول و حدیث و
کلام و
فلسفه و
منطق و
ریاضیات خواند.
علامه حلّی خود نیز شاگردان بسیاری در حوزه علمیه حلّه تربیت کرد که مشهورترین آنان فرزندش
فخرالمحققین (متوفی ۷۷۱)، خواهرزادگانش، عمیدالدین عبدالمطلب و ضیاء
الدین عبداللّه و تاج
الدین حسنی و قطب
الدین محمد رازی معروف به
قطب تحتانی بودند.
کتابهای
ارشاد الاذهان،
تبصرة المتعلّمین،
قواعد الاحکام،
مختلف الشیعة و
تذکرة الفقهاء در فقه،
تهذیب الوصول در دانش اصول،
الجوهر النضید در منطق،
خلاصة الاقوال در مباحث رجالی،
کشف المراد و
الباب الحادی عشر در کلام از
جمله تألیفات متعدد اوست
(برای گزارش تفصیلی آثار او به این منبع رجوع کنید
).
بیشتر این کتابها متون درسی حوزههای علمیه بودهاند و بر آنها شرح و حاشیه نوشته شده است.
علامه با پیروی از روش فقهی اسلاف خود، شیخ طوسی و محقق حلّی،
فقه تفریعی را با توجه به موضوعبندی محقق حلّی و با بهرهگیری از تسلط خود بر
قواعد فقهی کمال بخشید.
او با نگارش دو کتاب تذکرة الفقهاء، در بررسی و نقد آرای
مذاهب مختلف اسلامی، و مختلف الشیعة، در بررسی اختلافات فتوایی فقهای امامی، هم کار شیخ طوسی را به کمال رساند و هم در واقع
فقه تطبیقی مذهب امامی را بنیان گذارد.
کتابهای اصولی او چون تهذیب الوصول و کتاب
نهج الوصول الی علم الاصول نیز در کمالبخشی فقه امامیه تأثیر جدّی داشت.
پس از علامه، نامبردارترین دانشمند حوزه حلّه فخرالمحققین بود.
او بر چند کتاب فقهی و کلامی پدرش شرح نوشت که از همه مشهورتر
ایضاح الفوائد (شرح قواعد) است.
مطالب استدلالی او در این شرح به سبب دقت و موشکافی مؤلف همواره محل توجه افرادی چون
شیخ مرتضی انصاری بوده است.
شاگردان بسیاری از محضر درس این استاد حوزه حلّه (فخرالمحققین) بهره بردند که از
جمله آنان
محمد بن مکّی عاملی معروف به
شهید اول (متوفی ۷۸۶)، فخرالدین
احمد بن عبداللّه معروف به
ابن متوّج بحرانی و
فیروزآبادی صاحب
القاموس المحیط است.
در میان این شاگردان، شهید اول شهرت بسیار پیدا کرد.
او که برای تکمیل مراحل تحصیل خود از قریه جزّین
جبل عامل به حلّه سفر کرده بود، علاوه بر فخرالمحققین، نزد سید ضیاء
الدین حسینی و برادرش سید عمیدالدین و سید تاج
الدین ابن معیّه حسنی و دیگران درس خواند و
حکمت و
علوم عقلی را در شام نزد قطب
الدین محمد بن محمد رازی ــکه خود از پرورش یافتگان حوزه علمی حلّه بودــ فرا گرفت.
تأسیس و شکوفایی
حوزه علمیه جبل عامل مرهون فعالیتهای علمی و تدریسی او بوده است.
حوزه علمیه حلّه که از اواسط قرن ششم و سرتاسر
قرن هفتم و هشتم معتبرترین و پرکارترین حوزه شیعی بود، عمدتاً به علت درگیریهای مکرری که در دوره ملوک الطوایفی پس از سقوط
ایلخانان (حک: ۶۵۴ـ۷۵۰) بر سر تصرف حلّه روی داد، رفته رفته رونق خود را از دست داد.
در واقع صرفنظر از دوره شیخ حسن بزرگ جلایری که در ۷۳۹ حلّه را فتح کرد، به سبب درگیریهای مکرر
جلایریان با
تیموریان از ۷۹۵ تا دهه نخست قرن نهم و سپس تداوم این درگیریها تا ۸۵۰ میان جلایریان و قره قوینلوها، این شهر سخت ناامن شد
نیز حلّه).
این ناامنیها در
رکود حوزه حلّه مؤثر افتاد، چنانکه
فقیه و
متکلم حوزه حلّه،
فاضل مقداد سیوری حلّی، شاگرد شهید اول و فخرالمحققین و استادِ
ابن فهد حلّی، به همراه بسیاری از علمای بزرگ حلّه، این شهر را به قصد نجف ترک کرد و در ۸۲۶ در این شهر درگذشت.
با این همه در طی این حادثهها فعالیت حوزه حلّه متوقف نشد.
چنانکه مدرسه علمیِ موسوم به زعیه/ زعبه/ زعینه/ زعنیه/ رعیه در حلّه دایر بود و
جمال
الدین احمد بن شمس
الدین محمد، مشهور به ابن فهد حلّی، در این مدرسه به تدریس اشتغال داشت.
سرانجام در پی
ادعای مهدویت سید
محمد بن فلاح مشعشع، درس خوانده حوزه حلّه و شاگرد ابن فهد حلّی، و تسلط او بر حلّه و سپس جنگهای ویرانگر اخلاف او با آق قوینلوها، امنیت به کلی از شهر حلّه رخت بر بست.
بدینگونه به مرور حوزه علمیه جبل عامل، که در سالهای پایانی دهه هشتاد قرن هشتم پایهگذاری شده بود، و سپس
حوزه نجف، که به سبب برخی اقدامات رفاهی و امنیتی حاکمان شهر دوباره رو به رونق گرفتن داشت، جانشین حوزه علمیه حلّه شدند.
با آنکه این
حوزه کاملا از حرکت بازنایستاد، دیگر هیچگاه به دوران طلایی و درخشان خود بازنگشت.
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: الثقات العیون فی سادس القرون، چاپ علینقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۲) حمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: الحقائق الراهنة فی المائة الثامنة، چاپ علینقی منزوی، بیروت ۱۹۷۵.
(۳) ابن ادریس حلّی، موسوعة ابن ادریس الحلّی: کتاب السرائر الحاوی لتحریرالفتاوی، چاپ محمدمهدی موسوی خرسان، قم۱۳۸۷ ش.
(۴) ابن جنید اسکافی، مجموعة فتاوی ابن الجنید، تألیف علیپناه اشتهاردی، قم ۱۴۱۶.
(۵) ابن داوود حلّی، کتاب الرجال، چاپ جلال
الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۴۲ ش.
(۶) ابن مشهدی، المزارالکبیر، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۹.
(۷) محمدامین بن محمدشریف استرآبادی، الفوائد المدنیة، چاپ سنگی تبریز ۱۳۲۱، چاپ افست (قم ۱۴۰۵).
(۸) زابینه اشمیتکه، اندیشههای کلامی علامه حلّی، ترجمه
احمد نمایی، مشهد ۱۳۷۸ ش.
(۹) عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ
احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
(۱۱) مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، قم ۱۴۱۱.
(۱۲)
محمد بحرالعلوم، «الدراسة و تاریخها فی النجف»، در موسوعةالعتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۳) یوسف بن
احمد بحرانی، لؤلؤة البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم (بیتا).
(۱۴)
محمد بن حسن حرّ عاملی، امل الآمل، چاپ
احمد حسینی، بغداد (۱۹۶۵)، چاپ افست قم ۱۳۶۲ ش.
(۱۵) یوسف حلّی، تاریخ الحلة، نجف ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۳۷۲ ش.
(۱۶)
محمود بن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، قم ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
(۱۹)
محمد بن مکی شهید اول، الاربعون حدیثاً، قم ۱۴۰۷.
(۲۰) حسن صدر، تکملة املالآمل، چاپ حسین علی محفوظ، عبدالکریم دباغ، و عدنان دباغ، بیروت ۱۴۲۹/۲۰۰۸.
(۲۱) مجلسی، بحارالانوار.
(۲۲) جعفر بن حسن محقق حلّی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹.
(۲۳) جعفر بن حسن محقق حلّی، مختصر نافع: (ترجمه فارسی)، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۴) جعفر بن حسن محقق حلّی، المعتبر فی شرح المختصر، چاپ سنگی (تهران) ۱۳۱۸.
(۲۵) علی بن عبیداللّه منتجب
الدین رازی، الفهرست، چاپ جلال
الدین محدث ارموی، قم ۱۳۶۶ ش.
(۲۶) موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
(۲۷) عبداللّه بن فضلاللّه وصّاف الحضره، تاریخ وصّاف، چاپ سنگی بمبئی ۱۲۶۹.
(۲۸)
محمد بن
احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، حوادث و وفیات ۵۷۱ـ۵۸۰ه، ۱۴۱۷.
(۲۹)
محمد بن
احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، حوادث و وفیات ۵۸۱ـ۵۹۰ه، ۱۴۱۷.
(۳۰)
محمد بن
احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، حوادث و وفیات ۵۹۱ـ۶۰۰ه، ۱۴۱۷؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حوزه علمیه حله»، شماره۶۶۳۹.