راغب در كتاب مفردات مىگويد: «وقاية» به معنى نگهدارى اشياء است در برابر امورى كه به آنها زيان و آزار مىرساند و تقوا قرار دادن روح است در يک پوشش حفاظتى در برابر خطرها و لذا گاهى تقوا را به خوف تفسير كردهاند، در حالى كه خوف، سبب تقوا مىشود و در عرف شرع، تقوا به معنى خويشتندارى در برابر گناهان است و «كمال تقوا» آن است كه از مشتبهات اجتناب شود. «گناهان را از كوچک و بزرگ ترک كن كه حقيقت تقوا همين است»، «همچون كسى باش كه در يک زمين پرخار با نهايت احتياط گام برمىدارد و پيوسته مراقب اطراف خويش است»، «گناهان صغیره را كوچک مشمر كه كوهها از سنگريزهها تشكيل شده است.» نهج:اعْلَمُوا عِبادَ اللهِ، أَنَّ التَّقْوَى دارُ حِصْن عَزِيز}} «اى بندگان خدا! بدانيد كه تقوا قلعهاى محكم و غيرقابل نفوذ است.» (شرحهای خطبه: )}} از اين تشبيه به خوبى استفاده مىشود كه تقوا اين نيست كه انسان، انزوا و گوشهگيرى انتخاب كند، بلكه بايد در دل اجتماع باشد و اگر اجتماع آلوده باشد خود را حفظ كند. على (علیهالسلام) درباره تقوا مىفرمايد: «فَإِنَّ تَقْوَى اللهِ مِفْتَاحُ سَدَاد، وَ ذَخِيرَةُ مَعَاد، وَ عِتْقٌ منْ كلِّ مَلَكَة» بايد توجه داشت كه تقوا داراى شاخهها و شعبى است، تقواى مالى و اقتصادى، تقواى جنسى و تقواى اجتماعى و سياسى و مانند اينها... چنانكه ديديم، قرآن بزرگترين امتياز را براى تقوا قرار داده و آن را معيار سنجش ارزش انسانها مىشمرد و بهترين زاد و توشه مىداند:«تقوا و ترس از خدا، كليد گشودن هر در بستهاى است، ذخيره رستاخيز و سبب آزادى از بردگى شیطان و نجات از هر هلاکت است.» (شرحهای خطبه: ) (... وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ اَلزّٰادِ اَلتَّقْوىٰ...) در جاى ديگر لباس تقوا را بهترين لباس براى انسان مىشمرد:(... وَ لِبٰاسُ اَلتَّقْوىٰ ذٰلِكَ خَيْرٌ...) در آيات متعددى يكى از نخستين اصول دعوت انبيا را «تقوا» ذكر كرده و بالاخره در جاى ديگر، اهميّت اين موضوع را تا آن حدّ بالا برده كه خدا را «اهل تقوا» مىشمرد و مىگويد:(... هُوَ أَهْلُ اَلتَّقْوىٰ وَ أَهْلُ اَلْمَغْفِرَةِ) قرآن تقوا را نور الهى مىداند كه هرجا راسخ شود، علم و دانش مىآفريند:(... وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اَللّٰهُ...) و نيز «نيكى» و «تقوا» را قرين هم مىشمرد:(... وَ تَعٰاوَنُوا عَلَى اَلْبِرِّ وَ اَلتَّقْوىٰ...) و «عدالت» را قرين «تقوا» ذكر مىكند:(... اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ...) قرآن اشاراتى دارد كه پرده از روى حقيقت تقوا برمىدارد: در آيات متعددى جاى تقوا را «قلب» مىشمرد، از جمله مىفرمايد:(... أُولٰئِكَ اَلَّذِينَ اِمْتَحَنَ اَللّٰهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوىٰ...) قرآن «تقوا» را نقطه مقابل «فجور» ذكر كرده، چنانكه در آيه ۸ سوره شمس مىخوانيم:«آنها كه صداى خود را در برابر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پايين مىآورند و رعايت ادب مىكنند، كسانى هستند كه خداوند قلوبشان را براى پذيرش تقوا آزموده است.» (فَأَلْهَمَهٰا فُجُورَهٰا وَ تَقْوٰاهٰا) قرآن هر عملى را كه از روح اخلاص و ايمان و نيّت پاک سرچشمه گرفته باشد براساس «تقوا» مىشمرد، چنانكه در آيه ۱۰۸ سوره توبه درباره مسجد «قبا» كه منافقان مسجد «ضرار» را در مقابل آن ساختند، مىفرمايد:«خداوند انسان را آفريد و راه فجور و تقوا را به او نشان داد.» (... لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى اَلتَّقْوىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ...) از مجموع اين آيات به خوبى استفاده مىشود كه «تقوا» همان احساس مسؤوليّت و تعهّدى است كه به دنبال رسوخ ايمان در قلب بر وجود انسان حاكم مىشود و او را از فجور و گناه بازمىدارد، به نيكى و پاكى و عدالت دعوت مىكند، اعمال آدمى را خالص مىگرداند و فكر و نيّت او را از آلودگیها مىشويد.«مسجدى كه از روز نخست بر شالوده تقوا باشد شايستهتر است كه در آن نماز بخوانى.» هنگامى كه به ريشه لغوى اين كلمه بازمىگرديم به همين نتيجه مىرسيم، زيرا - همانطور كه گفتيم - «تقوا» از «وقاية» به معنى كوشش در حفظ و نگهدارى چيزى است و منظور در اينگونه موارد، نگهدارى روح و جان از هرگونه آلودگى و متمركز ساختن نيروها در امورى است كه رضاى خدا در آن است. بعضى از بزرگان براى تقوا سه مرحله قايل شدهاند: نگهدارى نفس از عذاب جاويدان از طريق تحصيل اعتقادات صحيح. پرهيز از هرگونه گناه، اعم از ترک واجب و فعل معصيت. خويشتندارى در برابر آنچه قلب آدمى را به خود مشغول مىدارد و از حق منصرف مىكند و اين تقواى خواص، بلكه خاص الخاص است. در نهج البلاغه (خطبه ۱۹۰) مىخوانيم: «فاعتصموا بتقوى اللّه فانّ لها حبلا وثيقا عروته و معقلا منيعا ذروته» در روايات اسلامى مىخوانيم كه «تقوا» يک درجه بالاتر از «ايمان» و يک درجه پايينتر از «يقين» است، امام على بن موسى الرضا (علیهالسلام) مىفرمايد:«چنگ به تقواى الهى بزنيد كه رشتهاى محكم و دستگيرهاى است استوار و پناهگاهى است مطمئن.» (شرحهای خطبه: ) الايمان فوق الاسلام بدرجة و التّقوى فوق الايمان بدرجة و اليقين فوق التّقوى بدرجة و ما قسّم فى النّاس شئ اقلّ من اليقين «ايمان يک درجه برتر از اسلام است و تقوا درجهاى است بالاتر از ايمان و يقين درجهاى برتر از تقواست و هيچچيز در ميان مردم كمتر از «يقين» تقسيم نشده است.» • شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «حقیقت تقوا»، ج۴، ص۷۱۴. |