• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حفظ پیامبر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



درباره اصل این روایت ـ که در متن آمده است ـ و نیز افراد موجود در سند‌های آن، در میان خود اهل سنت نیز بحث‌هایی وجود دارد که نتیجه‌اش آن است که چنین روایتی حتی بر مبنای اهل سنت ضعیف بوده و چندان قابل پذیرش نیست.



در این مقال، درباره این پرسش (آیا در داستان غار، ابوبکر پای خود را بر دهنه سوراخی قرار داد تا از جان پیامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) محافظت کند؟) مطالبی را بیان می‌کنیم.


برخی منابع نسبتاً متأخر اهل سنت،
[۲] ذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، محقق، معروف، بشار عوّاد، ج۱، ص۳۲۱، دارالغرب الإسلامی، چاپ اول، ۲۰۰۳م.
[۳] سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۴۱، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
چنین ماجرایی را در مورد داستان غار نقل کرده‌اند:

در دوران خلافت عمر، گروهی درصدد اثبات برتری او بر ابوبکر بودند که عمر خطاب به آنان گفت: سوگند به خدا که یک شب و روز از زندگی ابوبکر به مراتب برتر از اعمال تمام خانواده عمر است. سپس گفت: آن شب، شبی بود که پیامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) از دست مردم مکه گریخت و ابوبکر هم به دنبال آن‌ حضرت حرکت می‌کرد؛ گاهی در جلو، گاهی از پشت سر و گاه در سمت چپ و راست پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حرکت می‌کرد. پیامبر فرمود: «چرا چنین می‌کنی و هدفت چیست؟» گفت: گاه به فکر این می‌افتم که در جلو کمین نکرده باشند و گاه می‌ترسم که از دنبال سرمان تعقیب شویم یا در چپ و راست ما باشند. بر جان شما می‌ترسم و چنین می‌کنم.

پیامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) روی سر پنجه پاهای خود حرکت می‌کرد؛ زیرا پاهایش زخم گردیده بود و توان حرکت نداشت، وقتی ابوبکر متوجه شد، آن‌ حضرت را بر دوش کشید و به سرعت راه افتاد تا به دهانه غار رسیدند و آن‌جا ابوبکر، پیامبر را سوگند داد که داخل غار نشود تا اول او وارد شود و اگر خطری باشد متوجه او گردد، وارد غار شد و چیزی در آن ندید. آن‌گاه پیامبر را به دوش گرفت و وارد غار کرد، و در غار متوجه سوراخی شد که چند افعی و مار در آن بودند، ابوبکر از ترس این‌که مبادا آنها خارج شده و آزاری به پیامبر برسانند، پاشنه پای خود را در سوراخ نهاد. مارها خود را به پاشنه او می‌کوفتند و ابوبکر می‌گریست و پیامبر می‌فرمود: «نترس خدا با ماست» تا آن‌جا که خداوند متعال آرامش و طمأنینه به ابوبکر عنایت فرمود (اشاره به آیه ۴۰ سوره توبه: «در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود می‌گفت: "غم مخور، خدا با ماست!" در این موقع، خداوند سکینهآرامش) خود را بر او فرستاد و با لشکرهایی که مشاهده نمی‌کردید، او را تقویت نمود». ) و...».

پیرامون این نقل، باید به این نکات توجه داشت:

۳.۱ - اول

پیرامون اصل این روایت و نیز افراد موجود در سند‌های آن، در میان خود اهل سنت نیز بحث‌هایی وجود دارد که نتیجه‌اش آن است که چنین روایتی حتی بر مبنای اهل سنت ضعیف بوده و چندان قابل پذیرش نیست.

۳.۲ - دوم

صحاح سته و دیگر منابع اولیه روایی و تاریخی اهل سنت - که از ذکر کوچک‌ترین فضیلتی برای خلفا نیز چشم‌پوشی نمی‌کنند - کوچک‌ترین اشاره‌ای به این ماجرا نداشته و تنها در کتب قرن چهارم به بعد است که می‌توان ردپایی از آن یافت. این امر، اعتماد به این نقل را بسیار تضعیف می‌کند.

۳.۳ - سوم

در شأن نزول آیه «لا تحزن إن الله معنا» که در روایت فوق بدان استناد شده، بیشتر نقل‌هایی که از اهل سنت وجود دارد، نشانگر آن است که این حزن ابوبکر جهت ترس از مشرکان مکه بوده و نه ترس از مارها و افعی‌ها!

۳.۴ - چهارم

علاوه بر اینها، اشکالات دیگری نیز بر این نقل وجود دارد که برخی محققان بدان‌ها پرداخته‌اند


۱. بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق، قلعجی، عبد المعطی، ج۲، ص۴۷۷، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.    
۲. ذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، محقق، معروف، بشار عوّاد، ج۱، ص۳۲۱، دارالغرب الإسلامی، چاپ اول، ۲۰۰۳م.
۳. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۴۱، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
۴. توبه/سوره۹، آیه۴۰.    
۵. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب‌، ج۸، ص۶۵ - ۶۷، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه‌، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.    
۶. توبه/سوره۹، آیه۴۰.    
۷. امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب‌، ج۸، ص۶۸ - ۶۹، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه‌، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.    



پایگاه اسلام کوئست.    




جعبه ابزار