حصر (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حصر: (لِلْفُقَرآءِ الَّذینَ اُحْصِرُوا)«حصر» به معنای حبس و منع و تضییق است، و در اینجا به معنای تمام اموری است که
انسان را از تامین معاش باز میدارد.
(لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لاَ يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ) (بهتر است
انفاق شما برای نیازمندانی باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند؛ و نمیتوانند برای تامین هزینه زندگی مسافرتی کنند و سرمایهای به دست آورند؛ و افراد نا آگاه آنها را از شدّت خویشتنداری، بینیاز میپندارند؛ امّا آنها را از چهرههایشان میشناسی؛ و هرگز با اصرار از مردم درخواست نمیکنند. این است مشخّصات آنها! و هر چیز خوبی در راه خدا انفاق کنید،
خداوند از آن آگاه است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: کلمه حصر که مصدر فعل مجهول احصروا است به معنای منع و حبس است و اصل در معنای آن تنگ گرفتن است.
راغب میگوید: حصر و احصار هر دو به معنای راه نیافتن به
خانه کعبه است اما چیزی که هست احصار، ممنوع شدن به خاطر وجود مانعی ظاهری از قبیل
دشمن و امثال آن است، و حصر به معنای ممنوع شدن از ناحیه منع باطنی و درونی از قبیل مرض و امثال آن است، و کلمه حصر در غیر از این مورد استعمال نشده است پس اینکه در آیه: فان احصرتم احصار آمده میتواند به هر دو معنا باشد.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «حصر»، ص۱۸۷.