• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حس‌گرایی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از ابزارهای شناخت، حواس پنج‌گانه می‌باشد. اما معنای دقیق از حسگرایی یعنی واقعی، مثبت، صریح، تحقیقی، تحصّل‌گرایی و اثبات‌گرایی می‌باشد.



‌حس در لغت به معنای درک کردن و فهمیدن است که از طریق قوای حسی پنج‌گانه حاصل می‌گردد. و در اصطلاح مفسرین، منحصر دانستن راه‌های درک و فهم در ماده و طبیعت را حسگرایی می‌نامند.


‌از آنجا که قوای حسی از نعمت‌های بزرگ خدادادی به انسان به عنوان ابزاری جهت دست‌یابی به حقیقت و شناخت بوده، خدواند به حس و قوای حسی توجه ویژه‌ای نشان داده و در مناسبت‌های گوناگون، برای هدایت انسان‌ها شاهدهای فراوانی از عالم ماده و طبیعت استفاده کرده است. اما این به معنای منحصر کردن هدایت در امور حسی و اصالت بخشیدن به آن نیست؛ بلکه خداوند در قرآن، در کنار حس و طبیعت از برهان‌های غیرمادی نیز استفاده نموده و در پی آنها مردم را به تفکر دعوت می‌کند: ‌«...وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبهَُا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون‌؛ ...اینها مثال‌هایی است که برای مردم می‌زنیم، شاید در آن بیندیشند!» ‌اما از سویی، با کسانی که در این زمینه قدم در راه افراط گذاشته و حس و تجربه حسی را بر عقل مقدم داشته یا انکار کرده‌اند، به طور جدی به مبارزه برخاسته و فرموده: «وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلیَ‌ بَعْضٍ قَالُواْ أَتحَُدِّثُونهَُم بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَاجُّوکُم بِهِ عِندَ رَبِّکُم... أَوَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ؟؛ و هنگامی که مؤمنان را ملاقات کنند، می‌گویند: «ایمان آورده‌ایم» ولی هنگامی که با یکدیگر خلوت می‌کنند، (بعضی به بعضی دیگر اعتراض کرده) می‌گویند: «چرا مطالبی را که خداوند (درباره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو می‌کنید تا روز رستاخیز در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال کنند؟!...» آیا اینها نمی‌دانند خداوند آنچه را پنهان می‌دارند یا آشکار می‌کنند، می‌داند؟!»
‌چنانچه در این آیه مشاهده می‌گردد برخی از افراد قوم بنی‌اسرائیل، علم خدا را محدود به ظواهر امور مادی می‌دانستند، و تصور می‌کردند که اگر چیزی را پنهان کنند و مسلمانان را از آن مطلع نسازند، خدا نیز از آن با خبر نمی‌شود. قرآن با تکیه بر حاضر و ناظر بودن خداوند و آگاهی او بر همه امور پیدا و پنهان، بر تصور باطل آنها که از عقیده به اصالت ماده و حس ناشی می‌شد، خط بطلان کشیده و مبارزه خود را با این عقاید پوچ اعلام نموده است.


بسیاری از‌ اندیشمندان غربی اساسا وجود تصورات کلی را انکار کرده‌اند و طبعا نیروی درک‌کننده ویژه‌ای برای آنها بنام عقل را نیز نمی‌پذیرند در عصر حاضر پوزیتویست‌ها همین مشرب را اتخاذ کرده‌اند بلکه پا را فراتر نهاده ادراک حقیقی را منحصر در ادراک حسی دانسته‌اند ادراکی که در اثر تماس‌ اندامهای حسی با پدیده‌های مادی حاصل می‌شود و پس از قطع ارتباط با خارج به صورت ضعیفتری باقی می‌ماند. ایشان معتقدند که انسان برای مدرکاتی که شبیه یکدیگرند سمبول‌های لفظی می‌سازد و هنگام سخن گفتن یا فکر کردن به جای اینکه همه موارد همگون را به خاطر بیاورد یا بازگو کند همان سمبولهای لفظی را مورد استفاده قرار می‌دهد و در واقع فکر کردن نوعی سخن گفتن ذهنی است پس آنچه را فلاسفه تصور کلی و مفهوم عقلی می‌نامند به نظر ایشان چیزی جز همان الفاظ ذهنی نیست و در صورتی که این الفاظ مستقیما نشانگر مدرکات حسی باشند و بتوان مصادیق آنها را به وسیله‌ اندامهای حسی درک کرد و به دیگران ارائه داد آنها را الفاظی با معنی و تحققی می‌شمارند و در غیر این صورت آنها را الفاظی پوچ و بی‌معنی قلمداد می‌کنند و در حقیقت در میان سه دسته از معقولات تنها بخشی از مفاهیم ماهوی را می‌پذیرند آن هم به عنوان الفاظ ذهنی که معانی آنها همان مصادیق جزئی محسوس می‌باشند و اما معقولات ثانیه و بویژه مفاهیم متافیزیکی را حتی به عنوان الفاظ ذهنی با معنی هم قبول ندارند و بر این اساس مسائل متافیزیکی را مسائل غیر علمی بلکه مطلقا فاقد معنی می‌شمارند.
از سوی دیگر تجربه را منحصر به تجربه حسی می‌کنند و به تجارب درونی که از قبیل علوم حضوری هستند وقعی نمی‌نهند و دست‌کم آنها را اموری غیر علمی قلمداد می‌کنند زیرا به نظر ایشان واژه علمی تنها شایسته اموری است که قابل اثبات حسی برای دیگران باشد.
بدین ترتیب کسانی که گرایش پوزیتویستی دارند بحث از غرایز و انگیزه‌ها و دیگر امور روانی را که تنها با تجربه درونی می‌توان دریافت بحثهایی غیر علمی می‌پندارند و فقط رفتارهای خارجی را به عنوان موضوعات روان‌شناختی قابل بررسی علمی می‌دانند و در نتیجه روان‌شناسی را از محتوای اصلی خودش تهی می‌سازند.
طبق این گرایش که می‌توان آن را حسگرایی یا اصالت‌ حس افراطی نامید جای بحث و پژوهش علمی و یقین‌آور پیرامون مسائل ماوراء طبیعت باقی نمی‌ماند و همه مسائل فلسفی پوچ و بی‌ارزش تلقی می‌گردد و شاید فلسفه هرگز با دشمنی سرسخت‌تر از صاحبان این گرایش مواجه نشده باشد و از این روی بجا است که آنرا بیشتر مورد بررسی قرار دهیم.


از جمله عواملی که پیروان حس‌گرا با آنها مواجه شوند عبارتند از:

۴.۱ - جهل

‌یکی از مهم‌ترین عواملی که منجر به حسگرایی می‌گردد، جهل و نادانی است. قرآن، اشاره به این عامل می‌فرماید: «وَ قَالُواْ مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نحَْیَا وَ مَا یهُْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَ مَا لهَُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّون‌؛ آنها گفتند: چیزی جز همین زندگی دنیای ما، در کار نیست؛ گروهی از ما می‌میرند و گروهی جای آنها را می‌گیرند و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمی‌کند! آنان به این سخن که می‌گویند، علمی ندارند؛ بلکه تنها حدس می‌زنند!» خداوند در این آیات به نقل سخن «دهریون» پرداخته، که مبدأ و معاد را انکار می‌کنند؛ اما هیچ دلیلی بر انکار خود ندارند، بلکه جهل، آنها را بر این عقیده واداشته است.

۴.۲ - استکبار

‌علت دیگری که در قرآن برای حسگرایی بیان شده، روحیه استکباری است: «وَ قَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَیْنَا الْمَلَئکَةُ أَوْ نَرَی‌ رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَکْبرَُواْ فیِ أَنفُسِهِمْ وَ عَتَوْ عُتُوًّا کَبِیرًا؛ و کسانی که امیدی به دیدار ما ندارند (و رستاخیز را انکار می‌کنند) گفتند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و یا پروردگارمان را با چشم خود نمی‌بینیم؟! آنها درباره خود تکبر ورزیدند و طغیان بزرگی کردند!» بیان کلی آیه این است که، کفار به دلیل خودبرتربینی از رسول خدا، ایمان آوردنشان را مشروط نمودند به اینکه خدا و ملائکه را به صورت حسی مشاهده کنند.
[۹] قرشی، سیدعلی‌اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت‌، ۱۳۷۷ش، چاپ سوم، ج‌۷، ص۲۷۸.



حسگرایی آثار و لوازمی به همراه دارد از جمله:

۵.۱ - انکار غیب و معاد

‌یکی از آثار و لوازم حسگرایی، انکار غیب است؛ چون غیب از جمله اموری است که فقط با عقل و ضمیر دریافت می‌شود؛ اما کسانی که اصالت را به عالم ماده داده و حسگرایی را سرلوحه خود قرار داده و همه چیز را در آن خلاصه می‌کنند، نمی‌توانند فراتر از عالم حس و ماده را درک کرده و به وجود قدرتی فراتر از آن اعتراف کنند؛ وَ قَالُواْ مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نحَْیَا وَ مَا یهُْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْر‌؛ و گفتند: جز زندگی دنیوی ما هیچ نیست، می‌میریم و زنده می‌شویم و ما را جز دهر هلاک نکند.‌» ‌حسگرایان، اختیار مرگ و حیات خود را به دست دهر (طبیعت) سپرده و به طور کلی منکر غیب و زندگی دوباره پس از مرگ شده و مطلقاً وجود صانع حکیم را انکار نموده‌اند.

۵.۲ - تکذیب رسالت انبیاء

‌از دیگر آثار حسگرایی، تکذیب رسالت انبیای الهی است که ریشه آن را باید در انکار غیب جستجو کرد. چون کسانی که به عالم غیب ایمان نداشته و آن را انکار می‌کنند، به طور قطع، ادعای رابطه با عالم غیب را که از طرف انبیاء صادر شده، نیز تکذیب می‌کنند. قرآن درباره آنان این‌گونه سخن می‌گوید: «وَ عجَِبُواْ أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنهُْمْ وَ قَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّاب‌؛ آنها تعجّب کردند که پیامبر بیم‌دهنده‌ای از میان آنان به سویشان آمده و کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغگویی است!» کفار، آنقدر در حسگرایی خود غرق بودند که از آمدن انذاردهنده‌ای از سوی خدا تعجب کرده و از شدت تعجب به او نسبت "جادوگرِ دروغگو" دادند.

۵.۳ - ظلم

‌ظلم، از جمله آثار گرایش به حسگرایی است. قرآن، جریان گوساله‌پرستی قوم بنی‌اسرائیل را که بعد از میعاد پیامبرشان حضرت موسی (علیه‌السلام) به آن روی آوردند، با کمال ظرافت و زیبایی به تصویر کشیده و آنها را ظالم معرفی نموده است: «وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَی أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَ أَنتُمْ ظَالِمُونَ؛ و (به یاد آورید) هنگامی را که با موسی چهل شب، وعده گذاردیم، (و او برای گرفتن فرمان‌های الهی، به میعادگاه آمد) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید؛ در حالی که ستمکار بودید.» ظلم به معنای ضایع نمودن حقی از حقوق نفس یا غیر می‌باشد (امر مادی، معنوی یا الهی)؛ و بزرگترین ظلم، تضییع حق خویش در بعد معنوی است؛ و بالاتر از آن تضییع حقوق الهی بوده که ظالم بودن بنی‌اسرائیل در این ماجرا، به هر دو جهت ظلم (حق‌النفس و حق‌الله) صدق می‌کند. بنابراین عده زیادی از بنی‌اسرائیل با گوساله‌پرستی مرتکب کفر و شرک شدند که ظلم بزرگی است:
[۱۶] مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ش، چاپ اول، ج۱، ص ۲۶۱.
پس قوم یهود در حقیقت، راه درک حقایق را منحصر در حواس خود می‌دانستند، با اینکه ناتوانی گوساله را در عدم تکلم و عدم هدایت می‌دیدند.


گرایش پوزیتویستی که حقا باید آنرا منحط‌ترین گرایش فکری بشر در طول تاریخ دانست دارای اشکالات فراوانی است که ذیلا به مهمترین آنها اشاره می‌شود.

۶.۱ - نقد اول

با این گرایش محکمترین پایه‌های شناخت ‌یعنی شناخت‌ حضوری و بدیهیات عقلی از دست می‌رود و با از دست دادن آنها نمی‌توان هیچگونه تبیین معقولی برای صحت ‌شناخت و مطابقت آن با واقع ارائه داد چنانکه توضیح آن خواهد آمد و از این روی پوزیتویستها کوشیده‌اند که شناخت‌ حقیقی را به صورت دیگری تعریف کنند یعنی حقیقت را عبارت دانسته‌اند از شناختی که مورد قبول دیگران واقع شود و بتوان آن را با تجربه حسی اثبات کرد و ناگفته پیدا است که جعل اصطلاح مشکل ارزش شناخت را حل نمی‌کند و موافقت و قبول کسانی که توجه به این مشکل ندارند نمی‌تواند ارزش و اعتباری را بیافریند.

۶.۲ - نقد دوم

پوزیتویستها نقطه اتکاء خود را بر ادراک حسی قرار داده‌اند که لرزانترین و بی‌اعتبارترین نقطه‌ها در شناخت است و شناخت‌ حسی بیش از هر شناختی در معرض خطا می‌باشد و با توجه به اینکه شناخت‌ حسی هم در واقع در درون انسان تحقق می‌یابد راه را برای اثبات منطقی جهان خارج بر خودشان مسدود ساخته‌اند و نمی‌توانند هیچگونه پاسخ صحیحی به شبهات ایدآلیستی بدهند.

۶.۳ - نقد سوم و چهارم

اشکالاتی که بر نظریه اسمیین وارد کردیم عینا بر ایشان هم وارد است.
ادعای اینکه مفاهیم متافیزیکی پوچ و فاقد محتوی هستند ادعایی گزاف و واضح‌البطلان است زیرا اگر الفاظی که دلالت بر این مفاهیم دارند به کلی فاقد معنی بودند فرقی با الفاظ مهمل نمی‌داشتند و نفی و اثبات آنها یکسان می‌بود در صورتی که مثلا آتش را علت‌ حرارت دانستن هیچگاه با عکس آن یکسان نیست و حتی کسی که اصل علیت را انکار می‌کند منکر قضیه‌ای است که مفهوم آن را درک کرده است.

۶.۴ - نقد پنجم

بر اساس گرایش پوزیتویستی جایی برای هیچ قانون علمی به عنوان یک قضیه کلی و قطعی و ضروری باقی نمی‌ماند زیرا این ویژگیها به هیچ وجه قابل اثبات حسی نیست و در هر موردی که تجربه حسی انجام گرفت تنها می‌توان همان مورد را پذیرفت صرف‌نظر از اشکالی که در خطاپذیری ادراکات حسی وجود دارد و به همه موارد سرایت می‌کند و در جایی که تجربه حسی انجام نگیرد باید سکوت کرد و مطلقا از نفی و اثبات خودداری نمود.

۶.۵ - نقد ششم

مهمترین بن‌بستی که پوزیتویستها در آن گرفتار می‌شوند مسائل ریاضی است که به وسیله مفاهیم عقلی حل و تبیین می‌گردد یعنی همان مفاهیمی که به نظر ایشان فاقد معنی است و از سوی دیگر بی‌معنی دانستن قضایای ریاضی یا غیر علمی شمردن آنها چنان رسواکننده است که هیچ‌ اندیشمندی جرات به زبان آوردن آن را نمی‌کند از این روی گروهی از پوزیتویستهای جدید ناچار شده‌اند که نوعی شناخت ذهنی را برای مفاهیم منطقی بپذیرند و کوشیده‌اند که مفاهیم ریاضی را هم به آنها ملحق سازند و این یکی از نمونه‌های خلط بین مفاهیم منطقی و دیگر مفاهیم است و برای ابطال آن همین بس که مفاهیم ریاضی قابل انطباق بر مصادیق خارجی هستند و به اصطلاح اتصافشان خارجی است در حالی که ویژگی مفاهیم منطقی این است که جز بر مفاهیم ذهنی دیگر قابل انطباق نیستند


از پوزیتویسم که بگذریم انواع دیگری از حسگرایی در میان‌ اندیشمندان غربی وجود دارد که معتدل‌تر و کم‌اشکال‌تر از آن است و غالبا وجود ادراک عقلی را می‌پذیرند ولی در مقام مقایسه آن با ادراکات حسی نوعی اصالت برای ادراکات حسی قائل می‌شوند و در مقابل آنان گروههای دیگری هستند که اصالت را از آن ادراکات عقلی می‌دانند.
مطالبی که می‌توان آنها را تحت عنوان اصالت‌ حس یا عقل مطرح کرد به دو بخش منقسم می‌شود یک دسته مطالبی که مربوط به ارزش‌یابی شناختهای حسی و عقلانی و ترجیح یکی از آنها بر دیگری است و می‌بایست در مبحث ارزش شناخت مورد بررسی قرار گیرد و دیگری مطالبی که مربوط به وابستگی یا استقلال آنها از یکدیگر است‌ یعنی آیا هر یک از حس و عقل ادراکی جداگانه و مستقل از دیگری دارد یا ادراک عقل تابع و وابسته به ادراک حس است دسته دوم نیز دارای دو بخش فرعی است‌ یکی مربوط به تصورات است و دیگری مربوط به تصدیقات.

۷.۱ - اصالت‌ حس یا عقل در تصورات

نخستین مبحثی که در اینجا مطرح می‌کنیم اصالت‌ حس یا عقل در تصورات است و منظور این است که بعد از پذیرفتن نوع ویژه‌ای از مفاهیم به نام کلیات و پذیرفتن نیروی درک‌کننده خاصی برای آنها به نام عقل این سؤال مطرح می‌شود که آیا کار عقل تنها تغییر شکل دادن و تجرید و تعمیم ادراکات حسی است‌ یا اینکه خودش ادراک مستقلی دارد و حد اکثر ادراک حسی می‌تواند در پاره‌ای از موارد شرط تحقق ادراک عقلی را فراهم کند.
قائلین به اصالت‌ حس معتقدند که عقل کاری جز تجرید و تعمیم و تغییر شکل دادن ادراکات حسی ندارند و به دیگر سخن هیچ ادراک عقلی نیست که مسبوق به ادراک حسی و تابع آن نباشد و در مقابل ایشان عقل‌گرایان غربی معتقدند که عقل دارای ادراکات مستقلی است که لازمه وجود آن و به تعبیر دیگر فطری آن است و برای درک آنها هیچ نیازی به هیچ ادراک قبلی ندارد اما نظر صحیح این است که ادراکات تصوری عقل که همان مفاهیم کلی می‌باشد همیشه مسبوق به ادراک جزئی و شخصی دیگری است که گاهی آن ادراک جزئی تصور ناشی از حس است و گاهی علم حضوری که اساسا از قبیل تصورات نیست ولی بهر حال کار عقل منحصر به تغییر شکل دادن ادراکات حسی نیست.

۷.۲ - اصالت ‌حس یا عقل در تصدیقات

مبحث دوم اصالت ‌حس یا عقل در تصدیقات است که باید آنرا مبحث مستقلی به شمار آورد و نمی‌توان آن را تابع مسئله قبلی تلقی کرد زیرا محور بحث در این مسئله آن است که پس از حصول مفاهیم ساده عقلی خواه تابع حس فرض شود و خواه مستقل از آن آیا حکم به اتحاد موضوع و محمول در قضیه حملیه و به تلازم یا تعاند مقدم و تالی در قضیه شرطیه همیشه منوط به تجربه حسی است‌ یا اینکه عقل می‌تواند پس از به دست آوردن مفاهیم تصوری لازم خودش مستقلا حکم مربوط را صادر نماید بدون اینکه نیازی به کمک گرفتن از تجارب حسی داشته باشد پس چنین نیست که هر کس در مسئله تصورات قائل به اصالت‌ حس شد ناچار باید در تصدیقات هم ملتزم به اصالت‌ حس شود بلکه ممکن است کسی در آنجا قائل به اصالت‌ حس بشود ولی در این مبحث قائل به اصالت عقل گردد.
قائلین به اصالت‌ حس در تصدیقات که معمولا به نام تجربیین آمپریستها نامیده می‌شوند معتقدند که عقل بدون کمک گرفتن از تجارب حسی نمی‌تواند هیچ حکمی را صادر کند ولی قائلین به اصالت عقل در تصدیقات برآنند که عقل مدرکات تصدیقی خاصی دارد که آنها را مستقلا و بدون نیاز به تجربه حسی درک می‌کند.
عقل‌گرایان غربی معمولا این ادراکات را فطری عقل می‌دانند و معتقدند که عقل به گونه‌ای آفریده شده که این قضایا را خود به خود درک می‌کند ولی نظر صحیح این است که تصدیقات استقلالی عقل یا از علوم حضوری مایه می‌گیرد و یا در اثر تحلیل مفاهیم تصوری و سنجیدن رابطه آنها با یکدیگر حاصل می‌شود و تنها در صورتی می‌توان همه تصدیقات عقلی را نیازمند به تجربه دانست که مفهوم تجربه را توسعه دهیم به گونه‌ای که شامل علوم حضوری و شهودهای باطنی و تجارب روانی هم بشود ولی به هر حال چنین نیست که همیشه تصدیق عقلی نیازمند به تجربه حسی و در گرو بکار گرفتن‌ اندامهای حسی باشد.
حاصل آن است که هیچکدام از نظریات حسگرایان و عقل‌گرایان چه در مسئله تصورات و چه در مسئله تصدیقات بطور دربست صحیح نیست و نظر صحیح در هر باب اصالت عقل به معنای خاصی است اما در باب تصورات به این معنی که مفاهیم عقلی همان تصورات حسی تغییر شکل یافته نیست و اما در باب تصدیقات به این معنی که عقل برای احکام ویژه خودش نیازی به تجربه حسی ندارد.


‌حس، به عنوان یک موهبت عظیم الهی در تمام موجودات جاندار به خصوص در وجود انسان‌هاست؛ و حتی بدون قوای حسی، زندگی بر انسان‌ها بسیار سخت می‌باشد. اما برخی از انسان‌ها متأسفانه، این نعمت بزرگ الهی را نابجا و در حد افراط به کار گرفته و نام آنها در تاریخ به این صفت مذموم ثبت شده است. قرآن نیز به نام برخی از اقوام و گروه‌های معتقد به این رویه افراطی اشاره کرده است که به ذکر برخی از آنها اکتفا می‌شود.

۸.۱ - بنی‌اسرائیل

‌یکی از اقوامی که قرآن در موارد متعددی از عملکرد حسگرایانه آنها سخن به میان آورده و به نکوهش آنها پرداخته، قوم بنی‌اسرائیل است. برخی از عملکردهای حسگرایانه این قوم عبارت است از:
‌الف. گوساله پرستی؛
‌ب. درخواست رؤیت خدا؛
‌قوم یهود از پیامبر خویش (موسی) پیوسته درخواست می‌کردند، که خدا را به آنها نشان بدهد، تا ایمان بیاورند.
‌ج. درخواست بت به عنوان خدا:
از دیگر چهره‌های حس‌گرا بودن یهودیان، بنابر نقل قرآن، درخواست بت از حضرت موسی بود که بت بی‌جان را به عنوان اله برای آنان قرار دهد.

۸.۲ - قوم ثمود

‌قوم دیگری که در قرآن از عملکرد حسگرایانه آنها سخن به میان آمده، قوم ثمود است: «إِنْ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نحَْیَا وَ مَا نحَْنُ بِمَبْعُوثِینَ إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْترََی‌ عَلیَ اللَّهِ کَذِبًا وَ مَا نحَْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِین‌؛ مسلماً غیر از این زندگی دنیای ما، چیزی در کار نیست، پیوسته گروهی از ما می‌میریم، و نسل دیگری جای ما را می‌گیرد و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد! او فقط مردی دروغگوست که بر خدا افترا بسته و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد!» البته در یک نگاه کلی به آیات قرآن، می‌توان گفت که همه کفار به نوعی مادی‌گرا (حس‌گرا) هستند. چون آنها به غیب، معاد، رسالت انبیاء و... به دیده انکار می‌نگریستند و به همین دلیل، گرفتار عذاب خدا شده و هلاک شده‌اند.


۱ پوزیتویستها منکر ادراک عقلی و مفاهیم کلی هستند و شناخت واقعی را همان شناخت‌ حسی می‌دانند.
۲ ایشان معتقدند که آنچه به نام مفاهیم کلی نامیده می‌شود در واقع الفاظی است ذهنی که به عنوان سمبولهایی برای مصادیق همگون وضع شده است.
۳ ایشان معقولات ثانیه را الفاظی پوچ و بی‌معنی قلمداد می‌کنند و مسائل متافیزیکی را غیر علمی می‌دانند زیرا قابل اثبات با تجربه حسی نیستند.
۴ نخستین اشکال بر ایشان این است که با نادیده گرفتن علوم حضوری و بدیهیات عقلی راهی برای اثبات ارزش شناخت نخواهند داشت.
۵ با توجه به درونی بودن ادراکات حسی اساسا راهی برای اثبات جهان خارج ندارند و نمی‌توانند پاسخ قاطعی به شبهات ایدآلیستی بدهند.
۶ اشکالات وارده بر اسمیین عینا بر ایشان هم وارد است.
۷ پوچ پنداشتن مفاهیم متافیزیکی ادعایی گزاف و واضح‌البطلان است.
۸ بر اساس گرایش پوزیتویستی جایی برای هیچ قانون علمی قطعی و ضروری باقی نمی‌ماند.
۹ پوزیتویستها می‌بایستی مفاهیم ریاضی را هم پوچ تلقی کنند در حالی که جرات چنین اظهاری را ندارند و از این روی بعضی از ایشان ناچار شده‌اند که آنها را به مفاهیم منطقی ملحق سازند.
۱۰ اصالت‌ حس یا عقل به دو معنی به کار می‌رود اول ترجیح ارزش و اعتبار یکی از آنها بر دیگری و دوم استقلال یا وابستگی یکی به دیگری و معنای دوم در دو مسئله مطرح می‌شود یکی در باب تصورات و دیگری در باب تصدیقات.
۱۱ منظور از اصالت عقل در تصورات این است که تصورات عقلی همان تصورات حسی تغییر شکل یافته نیست.
۱۲ منظور از اصالت عقل در تصدیقات این است که همه احکام عقلی نیازمند به تجربه حسی نمی‌باشد.


۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق:صفوان عدنان داودی، دار العلم‌الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۲۳۱.    
۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج‌۱، ص ۳۶۶-۳۶۷.    
۳. حشر، سوره ۵۹، آیه ۲۱.    
۴. بقره، سوره ۲، آیه ۷۷.    
۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج‌۱، ص۲۱۴.    
۶. جاثیه، سوره ۴۵، آیه ۲۴.    
۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج‌۱۸، ص۱۷۵.    
۸. فرقان، سوره ۲۵، آیه ۲۱.    
۹. قرشی، سیدعلی‌اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت‌، ۱۳۷۷ش، چاپ سوم، ج‌۷، ص۲۷۸.
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۲۷۰.    
۱۱. جاثیه، سوره ۴۵، آیه ۲۴.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۱، ص ۲۶۹-۲۷۱.    
۱۳. ص، سوره ۳۸، آیه ۴.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص ۲۱۶-۲۱۸.    
۱۵. بقره، سوره ۲، آیه ۵۱.    
۱۶. مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ش، چاپ اول، ج۱، ص ۲۶۱.
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۶، ص ۳۷۳.    
۱۸. مومنون، سوره ۲۳، آیات ۳۷- ۳۸.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۵، ص ۲۰۶ - ۲۰۷.    



سایت معارف قرآن با تلخیص    
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «حسگرایی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۲/۲۱.    






جعبه ابزار