• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حسن بن سهل سرخسی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





حسن‌ بن سهل، از دولت‌مردان برجسته عباسی در قرن دوم و سوم بوده و در سال ۱۶۵یا ۱۶۶ به دنیا آمده است. او ایرانی بود و خاندانش را از بازماندگان خاندان‌های حکومتگر ایران دانسته‌اند.
[۲] ابن‌طقطقی، محمد بن علی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۱۶۴.
[۴] جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۲۲۹-۲۳۰.




از زندگی حسن‌ بن سهل پیش از ورود به دربار عباسیان، اطلاعات اندکی وجود دارد. اما در برخی منابع آمده است که حسن و برادرش، فضل از منجمان مجوسی بودند که از طریق طالع‌بینی گذران زندگی می‌کردند.آنان هنگامی به دربار راه یافتند که پدرشان، سهل، مورد توجه یحیی بن خالد برمکی، وزیر معروف هارون، قرار گرفت و در پی آن، حسن و فضل نیز به خدمت پسران وی درآمدند.
[۸] جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۲۳۰.
[۱۰] هندوشاه ‌بن سنجر نخجوانی، تجارب السلف، ص۱۶۲.
ظاهراً از دوره عباسیان بود که خاندان سهل تغییر کیش را ضروری دیدند. در اغلب منابع به اسلام آوردن سهل و پسرانش در زمان هارون اشاره شده است.
[۱۱] جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۲۳۰.
[۱۴] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ص۱۳۱.




حسن نیز مانند فضل، بعد از سقوط برمکیان، به مامون پیوست و در مقام یکی از مشاوران خلیفه، او را در سفر به خراسان همراهی کرد. گفته شده است که مامون برای چاره‌اندیشی در برابر تهدیدات امین، با حسن ‌بن سهل مشورت نمود و او خلیفه را تشویق به مقاومت کرد.
[۱۶] جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۲۳۱.
[۱۷] جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۲۸۹-۲۹۰.
از این‌رو حسن نیز، مانند فضل، در تحکیم پایه‌های خلافت مامون مؤثر بوده است. اولین منصب رسمی حسن در دربار مامون، ریاست دیوان خراج در سال ۱۹۶بود.
[۱۹] ابوالفداء، اسماعیل ‌بن علی، المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابی الفداء، ج۱، جزء۲، ص۲۰.
[۲۰] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ اسلام، ص۳۶.
وی دو سال در این سمت باقی ماند تا این که مامون، بعد از مرگ امین در ۱۹۸، او را به امارت مناطق وسیعی شامل عراق، جبال، حجاز، یمن، فارس و اهواز منصوب کرد.
[۲۲] جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۳۰۵.



با ماموریت طاهر بن حسین از رقه و فراخواندن هرثمة بن اعین به خراسان، تمام عراق، فارس، حجاز و یمن در اختیار حسن بن سهل قرار گرفت واگذاری امارت به حسن‌ بن سهل، واکنش‌های مختلفی در پی داشت. اولین مخالفت از سوی امیران مامون، یعنی طاهر بن حسین و هرثمة بن اَعْین بود که زحمت فتح بسیاری از این مناطق و استوار کردن خلافت مامون در آنجاها را متحمل شده بودند.
[۲۴] مستوفی، حمداللّه، تاریخ گزیده، ص۳۱۱.
مردم عراق نیز از همان آغاز، بیزاری خود را از حکومت حسن ‌بن سهل اعلام داشتند. آنان برکناری طاهر و امارت حسن ‌بن سهل بر عراق را به سلطه‌جویی فضل‌ بن سهل بر مامون نسبت می‌دادند و حتی فضل را مسبب جدایی خلیفه از خاندانش می‌دانستند. از این‌رو، بنای ناسازگاری گذاشتند و فتنه‌هایی پدید آمد.


اقدامات حسن بن سهل نشان داد که وی توانایی لازم برای اداره غرب خلافت اسلامی را ندارد، زیرا با ورود او بحران و آشوب منطقه را فرا گرفت. اولین کسی که از اوضاع آشفته عراق در سال ۱۹۹ق بهره‌برداری نمود، ابن‌طباطبا بود. شروع این قیام در سال ۱۱۹، با قیام محمد بن ابراهیم علوی معروف به ابن طباطبا و سبب قیام به شکلی با عزل طاهر بن حسین مرتبط بود.
[۲۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۳، ص۵۶۲۹.
ابن طباطبا ابتدا کوفه را تصرف کرد و عامل حسن بن سهل را از کوفه بیرون کرد. سپس با پیوستن به سری بن منصور شیبانی، مشهور به ابوالسّرایا، وسعت گرفت، بر بصره و کوفه تسلط یافتند،
[۲۸] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ترجمه رسولی محلاتی، ص۴۷۷ - ۴۷۸.
به نظر ابن طباطبا مردم بغداد از نفوذ فضل بن سهل بر مامون خشمگین شده و با آمدن حسن بن سهل بر این مخالفت افزودند و در همین راستا جرات مخالفت با وی را به دست آوردند. حسن بن سهل چندین بار سپاهیانش را برای سرکوب این شورش اعزام می‌کرد، و هر بار شکست می‌خوردند ابن طباطبا در یکی از این نبردها کشته شد و پس از درگذشت ابن طباطبا، کودک کم سن و سالی از سادات حسینی را، که نامش محمد‌ بن محمد، بن یحیی بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب بود به پیشوایی خود برگزیدند، ولی فرماندهی و رهبری واقعی آنان را ابوالسرایا به دست گرفته بود و از آن پس، داعیان و هواداران خود را به شهرهای اطراف فرستاد و مردم را به بیعت فراخواند.
[۲۹] ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۲۶۶.
[۳۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۱۱۷.
وی دارای شوکتی زیاد شد، و مردم را برای خلافت یکی از اهل بیت دعوت کرد، ولی حسن بن سهل با وی به جنگ برخاست، حسن بن سهل به ناچار هرثمه ابن اعین را که عازم خراسان بود با تهدید و تطمیع به جنگ ابوالسرایا و ابن طباطبا اعزام کرد هرثمه، به‌ رغم کدورتی که از حسن به دل داشت، به حمایت او شتافت و ابوالسرایا را شکست داد و کوفه را تصرف کرد، ابوالسرایا به اهواز گریخت و در جلولا در حالی که به سختی مریض بود، در سال ۲۰۰ دستگیر شد و به فرمان حسن ‌بن سهل به قتل رسید.
[۳۳] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ص۷۰-۷۱.
[۳۴] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ص۷۳.
[۳۵] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ص۷۶.
سپس حسن به سرکوب علویانی پرداخت که در مناطقی چون بصره، مکه و یمن درصدد انتقام از عباسیان برآمدند، از جمله ابراهیم‌ بن موسی، زید بن موسی، معروف به زیدالنار، حسین‌ بن حسن اَفْطَس و محمد بن جعفر.
[۳۶] ابن‌ طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۳۰۵.
[۳۷] یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۶۳.
[۳۸] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ترجمه و متن، ج۲، ص۳۷۸.



اعتبار بیش از حد فضل بن سهل سبب شده بود که فضل به علت کدورتی که با طاهر پیدا کرده بود، برادرش حسن بن سهل را به حکومت بغداد و عراق منصوب و طاهر را مامور جنگ با نصر بن شبث در رقه کند. مامون بدونه هیج قید و بندی تمام امور کشور را در اختیار وی قرار داده بود.
[۴۰] صفا، ذبیح الله، علوم عقلی در تمدن اسلامی، ص۵۹.
[۴۱] صفا، ذبیح الله، علوم عقلی در تمدن اسلامی، ص۱۲۹.
به علاوه استیلا و نفوذ وی در خلیفه به حدی بود که نمی‌گذاشت احدی به درگاه او راه یابد به همین دلیل هرثمه بن اعین که از وضعیت آشفته بغداد و اعتراض مردم برای نفوذ فضل بر مامون به خشم آمده بود، کوشید تا به هر شکل ممکن به نزد خلیفه راه یابد و شرح دقیقی از تمام وقایع رخ داده را به عرض خلیفه برساند، زیرا وی نیز هم مانند طاهر بن حسین چندان تمایلی به حسن بن سهل و اطاعت از فرمان وی نداشت، و به همین سبب، هنگامی که عازم خراسان بود، به نامه‌های حسن سهل برای جنگیدن با ابوالسرایا چندان توجهی نکرد. اما با تهدیدات وی خود را به نبرد با ابوالسرایا راضی ساخت.
[۴۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۳، ص۵۶۳۱.
اما بی‌درنگ بعد از پیروزی توجهی به فرمان بازگشت حسن بن سهل و نامه‌های پی در پی در به دست گرفتن حکومت شام و حجاز نکرد.
[۴۳] جهشیاری، محمد بن عبدوس، جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۳۹۸ - ۳۹۹.
هرثمه قصد داشت مامون را از آن چه مردم دربارۀ او و فضل بن سهل می‌گویند، مطلع سازد، اما فضل که خود رضایتی به حضور و گزارش وی نداشت، مامون را نسبت به نافرمانی وی تحریک کرد و نیز شورش ابوالسرایا را به دستور او دانست. مامون در بدو ورودش وی را به اتهام یاری علویان و ابوالسرایا زندانی کرد و در زندان توسط فضل بن سهل کشته شد.
[۴۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۳، ص۵۶۴۶.
[۴۵] تاریخ ابن‌اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۲۵۹.
[۴۶] تاریخ ابن‌اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۲۶۱.
[۴۷] ابی عبدالله بن عبدووس، جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۳۹۲.



در همان ایام سال ۲۰۰، گروهی از سپاهیان بغداد، به نام حربیه، شوریدند و کارگزاران حسن را از بغداد اخراج کردند. پرداخت نکردن مقرری سپاهیان و اعتراض آنان به قتل هرثمة در همان سال را از مهم‌ترین دلایل این شورش دانسته‌اند. این شورش چنان ناامنی و فساد اجتماعی را در بغداد گسترش داد که اهالی آنجا را به ستوه آورد.گفته شده است که حسن ابتدا با دادن وعده‌های مالی و مکاتبه با فرماندهان شورشیان توانست تا حدی آنان را آرام کند، اما انتشار خبر قتل هرثمة، که حسن و فضل در مظانّ اتهام آن بودند، دوباره حربیه را تهییج و شورش ایشان را تشدید کرد.همچنین با پیوستن محمدبن ابی‌خالد (یکی از کارگزاران حسن ‌بن سهل) و پسرانش به حربیه، شورش قوّت یافت. محمد بن ابی‌خالد، به سبب آن که علی بن هشام او را استخفاف می‌کرد، و زهیر بن المسیب به سبب خلافی که پیش آمده بود. او را تازیانه زده بود، برآشفت، و به حربیه پیوست، و اعلام نبرد کرد. مردم نیز بر او گرد آمدند، چنان که علی بن هشام در صرصر هم نتوانست قرار گیرد. بعضی گویند که علی بن هشام، عبدالله بن علی بن عیسی را حد زد، و این سبب خشم حربیه و راندن او از بغداد گردید.
[۵۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۳، ص۵۶۲۹ - ۵۶۳۰.
[۵۳] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص۴۷۸ - ۴۷۷.
محمد بن ابی‌خالد رهبری این گروه را بر عهده گرفت. او بعد از اخراج جانشین حسن از بغداد و پس از تسلط بر کوفه، عازم نبرد با نیروهای حسن شد، اما اندکی بعد به قتل رسید. در این نبرد، مردم بغداد به یاری حربیه شتافتند و اعلام کردند که حکومت حسن‌ بن سهل مجوسی را نمی‌پذیرند و بدین‌سان، بار دیگر مقبول نبودن حسن در بغداد را آشکار ساختند. دامنه این نارضایی به حدی بود که بغدادیان در ۲۰۱با منصور بن مهدی، به عنوان امیر مامون در بغداد، بیعت کردند.با این حال، مصالحه عیسی بن محمد (پسر محمد بن ابی‌خالد) و منصور بن مهدی با حسن ‌بن سهل اوضاع را به نفع حسن تغییر داد.
[۵۶] ابن‌خلدون، تاریخ ‌ابن ‌خلدون، ج۳، ص۳۰۹.
چون خبر اخراج علی بن هشام بن حسن بن سهل که در مداین بود رسید، در آغاز سال ۲۰۱به واسط گریخت. محمد بن ابی‌خالد نیز از پی او راند، و زمام کارهای مردم را به دست خود گرفت. و منصور بن المهدی و فضل بن الربیع و خزیمة بن خازم در بغداد بودند.
[۵۷] ابن‌خلدون، تاریخ ‌ابن ‌خلدون، ج‌۲، ص۳۸۱ - ۳۸۲.
این تغییر وضع دیری نپایید، زیرا اعلام ولیعهدی امام رضا علیه‌السّلام و اقدام حسن مبنی بر بیعت گرفتن از بغدادیان، اهالی بغداد و به‌ویژه عباسیان را، که این امر را دسیسه خاندان سهل می‌دانستند، برآشفت؛ از این‌رو، نه تنها حسن‌ بن سهل را از بغداد اخراج کردند، بلکه مامون را از خلافت خلع و با ابراهیم‌ بن مهدی به عنوان خلیفه بیعت نمودند. نتیجه این اقدام، وقوع جنگ بین سپاه حسن‌ بن سهل و طرفداران ابراهیم ‌بن مهدی بود که تا آمدن مامون به بغداد در سال ۲۰۴، به‌طول انجامید.
[۵۹] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۶۴.
[۶۰] ابوالفداء، اسماعیل ‌بن علی، المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابی الفداء، ج۱، جزء۲، ص۲۲-۲۳.
[۶۱] ابن ‌خلدون، تاریخ ‌ابن ‌خلدون، ترجمه ‌متن، ج‌۲، ص۳۸۳.

مامون از خلع خود در بغداد و هم چنین نارضایی مردم آن‌جا از حکومت حسن ‌بن سهل آگاهی چندانی نداشت، زیرا فضل‌ بن سهل اخبار بغداد را از خلیفه پنهان می‌کرد. ظاهراً انگیزه فضل از این پنهان‌کاری حفظ حکومت برادرش در بغداد و جلوگیری از تغییر نگرش خلیفه به حکومت حسن ‌بن سهل بود. سرانجام، امام رضا علیه‌السّلام مامون را از نارضایی مردم بغداد و به خلافت نشستن ابراهیم ‌بن مهدی آگاه کرد.
[۶۳] ابن ‌خلدون، تاریخ ‌ابن ‌خلدون، ترجمه ‌متن، ج۳، ص۳۱۲.
در مسیر حرکت مامون به بغداد در سال ۲۰۳، فضل ‌بن سهل در سرخس به قتل رسید. مامون برای تبرئه خویش از قتل فضل و جلوگیری از شورش حسن از وی دلجویی کرد و سر قاتلان فضل را به همراه حکم وزارت برای وی فرستاد.
[۶۴] یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵۱-۴۵۲.
[۶۵] ابن‌عمرانی، محمد بن علی، الانتصار، ص۹۹.
[۶۶] ابن‌طقطقی، محمد بن علی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۱۶۲، ۱۶۵-۱۶۶.



مامون پس از فضل بن سهل برادرش حسن بن سهل را به وزارت برگزیده و چون فضل را کشته بود، حسن بن سهل را مورد توجّه قرار داد، و از این راه تلافی نمود. حسن ‌بن سهل در دوره وزارت بسیار مورد توجه و احترام مامون بود و خلیفه او را به ذوالکفایتین ملقب نمود.
[۶۸] صابی، هلال‌ بن مُحَسِّن، رسوم دارالخلافة، ص۱۳۰.
[۶۹] ابن‌طقطقی، محمد بن علی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۱۶۶.
[۷۰] هندوشاه ‌بن سنجر نخجوانی، تجارب السلف، ص۱۶۸.
ازدواج مامون با پوران، دختر حسن ‌بن سهل، نیز در افزایش محبوبیت حسن نزد خلیفه مؤثر بودو برای این منظور خود و خویشان و اصحاب و امرا و سپاهیانش جملگی به «فم الصّلح» در واسط رهسپار شدند. حسن بن سهل نیز در مهمانی و پذیرایی ایشان کوشش فراوان به خرج داد، حسن بن سهل نیز در مهمانی و پذیرایی ایشان کوشش فراوان به خرج داد، و چندان اموال صرف نمود و مروارید نثار کرد که نهایت نداشت. مهمانی حسن بن سهل در تجمّل و فراوانی چندان با اهمیّت بود که از حدّ تجاوز کرده بود، تا جایی که مامون درباره آن حسن بن سهل را به اسراف نسبت داد.
[۷۲] ابن‌طقطقی، محمد بن علی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۳۰۸.
[۷۳] ابوسعید عبدالحی بن ضحاک، زین الاخبار، مصحح رحیم رضا زاده ملک، ص۱۷۰.
(این اسراف به حدی رسیده بود که در الفخری آمده است: حسن بن سهل در آن مهمانی گوی‌هایی از عنبر ساخته در وسط هر یک از آن‌ها رقعه‌ای نهاد که نام دیهی از دهکده‌هایش در آن نوشته شده بود، سپس آن گوی‌ها را نثار کرد، و هر کس از آن گوی‌ها به دستش می‌افتاد آن را می‌گشود، و مزرعه‌ای را که نامش در رقعه نوشته شده بود، تصرّف می‌کرد)
حسن بن سهل نزد مامون مقامی بس عظیم داشت، مامون شیفته مصاحبت هم‌نشینی با وی بود، ازین رو هر گاه حسن نزد مامون می‌آمد، مامون سخن را طولانی می‌کرد، و هر گاه حسن می‌خواست برخیزد مامون وی را از رفتن باز می‌داشت. حسن بن سهل بدین ترتیب روزگاری را گذراند تا آن که ملازمت مامون برایش مشکل شد، بدین جهت از حضور یافتن نزد مامون پهلو تهی کرد، و همواره یکی از دبیران خود مانند احمد بن ابی‌خالد، و احمد بن یوسف و جز ایشان را به جای خود می‌فرستاد، سپس سودایی که منشا آن بیتابی و اندوه از مرگ برادرش فضل بود عارض وی شد،
[۷۴] ابن‌ طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۳۱۰.
[۷۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۶۸-۵۶۹.
[۷۷] ابن‌کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة فی التاریخ، ج۱۰، ص۲۴۹.
بدین ترتیب روزگاری را گذراند تا آن که ملازمت مامون برایش مشکل شد، و به قصد علاج در خانه نشست، و یکباره از مردم روی پنهان نمود. ولی با این وصف در میان خلق منزلتی بس بزرگ داشت. در این وقت مامون احمد بن ابی خالد را به وزارت برگزید، و احمد پیوسته در همه وقت به خدمت حسن بن سهل می‌شتافت، حسن نیز هر گاه نزد مامون حضور می‌یافت مقامش از هر کس نزد وی بالاتر بود.
[۷۸] ابن‌ طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۳۱۰ - ۳۱۱.



حسن بن سهل در هنگام مرگ مامون در سال ۲۱۸قمری زنده بود و پس از آن نیز هفده سال زندگی کرد و روزگار خلافت معتصم، واثق و متوکل را نیز درک کرد و سرانجام در روزگار متوکل عباسی دهمین خلیفه عباسیان (۲۳۲ـ۲۴۷) در سامرا، به خاطر نوشیدن بیش از حد دارو، در بامداد روز پنج‌شنبه، بیست و پنجم ذی القعده، سال ۲۳۶ قمری درگذشت،
[۸۰] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ اسلام، ص۱۳۲.
تاریخ مرگ حسن، به اختلاف، سال ۲۳۴، ۲۳۵ و ۲۳۶ ذکر شده است، اما عمدتآ درباره سال ۲۳۶ اتفاق‌نظر وجود دارد.
[۸۱] یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۸۶.
محل درگذشت وی را ناحیه سرخس دانسته‌اند. ولی با توجه به سکونت حسن‌ بن سهل در قریه فَمُ الصِّلح نزدیک واسط و بعد سامرا
[۸۶] یعقوبی، احمد، البلدان، ص۲۵۹.
[۸۷] یعقوبی، احمد، البلدان، ص۳۲۲.
و نیز روایت طبری درخصوص نظارت متوکل بر مراسم دفن وی، محل درگذشت او، به احتمال بسیار منطقه عراق بوده است. به هنگام دفن وی، طلبکارانش اجتماع نموده و مانع دفن و درخواست طلبکاری خویش پیش از دفنش گردیدند و یک وضعیت ناخوشایندی به وجود آمد. ولی با پادرمیانی یحیی بن خاقان برادر فتح بن خاقان، کارپرداز اصلی متوکل و ابراهیم بن عتاب و مردی به نام برغوث، این مشکل حل شد و بدن حسن بن سهل، دفن گردید.
[۸۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۳۶۵.
[۸۹] ابن‌ طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۳۱۰ - ۳۱۱.
چون روز بعد شد نامه متصدی برید مدینة السلام آمد درباره وفات محمد بن اسحاق که پس از نیمروز به روز پنج شنبه، پنج روز رفته از ذی حجه رخ داده بود. متوکل بر او سخت بنالید و گفت: «تبارک الله و تعالی، چگونه مرگ حسن و محمد بن اسحاق به یک وقت در رسید.»
[۹۰] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۱۴، ص۶۰۳۵ - ۶۰۳۶.



حسن بن سهل، علاوه بر فرماندهی نظامی و مدیریت سیاسی و زمامداری، از علم و دانش نیز برخوردار بود. مورخان خوش‌خلقی، خرد و به ویژه گشاده‌دستی فراوان حسن را ستوده‌اند.
[۹۱] صابی، هلال‌ بن مُحَسِّن، رسوم دارالخلافة، ص۵۷.
[۹۲] هندوشاه ‌بن سنجر نخجوانی، تجارب السلف، ص۱۶۱.
البته سخاوت او به ‌سبب ثروت سرشارش نیز بود که تشریفات عروسی دخترش با مامون گویاترین سندِ آن است.
[۹۳] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ج۱۹، ص۷۹-۸۱.
از دیگر خصایص او، علم دوستی‌اش بوده گفته‌اند که آشنایی با نجوم در خانواده او ریشه‌دار بود.
[۹۴] جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۲۲۹.
[۹۵] ابن‌عمرانی، محمد بن علی، الانتصار، ص۹۸.
[۹۶] هندوشاه ‌بن سنجر نخجوانی، تجارب السلف، ص۱۶۲.
از مناسبات نزدیک وی با دانشمندانی چون حارث منجم، ابوعثمان سهل ‌بن بشر، هیثم‌ بن عدی و سهل‌ بن هارون یاد کرده است.
[۹۷] ابن‌ندیم، محمد، الفهرست، ص۱۱۲-۱۱۳.
[۹۸] ابن‌ندیم، محمد، الفهرست، ص۳۳۳.
[۹۹] ابن‌ندیم، محمد، الفهرست، ص۳۳۷.
هم چنین آورده‌اند که وی به تفحص در معانی قرآن علاقه‌مند بود و پرسش‌های مکرر وی در این باره، فَرّاء را بر آن داشت تاکتاب معانی القرآن را تالیف کند.
[۱۰۰] ابن‌ندیم، محمد، الفهرست، ص۷۳.
او در فن کتابت نیز مهارت داشت و مدتی یکی از کاتبان مامون بود.
[۱۰۲] ابن‌عمرانی، محمد بن علی، الانتصار، ص۱۰۳.
گفته شده است، که وی کتاب "جاویدان خرد"را که حکمای قدیم ایران برای هوشنگ شاه فرزند کیومرث، دومین پادشاه پیشدادی ایران نوشته بودند، برای مامون عباسی به عربی ترجمه و تلخیص کرد و ابوعلی بن مسکویه رازی، آن را در مقدمه کتابش "آداب عرب و فارس" آورده است.
[۱۰۳] حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۵۷۷.
حسن و فضل به زندقه نیز متهم شدند،
[۱۰۵] ابن‌ندیم، محمد، الفهرست، ص۴۰۱.
اگرچه مجوسی بودن این خانواده تا روزگار هارون ، هم‌نشینی حسن با کسانی چون سهل‌ بن هارون که در زمره شعوبیان بودند
[۱۰۶] ابن‌ندیم، محمد، الفهرست، ص۱۳۳.
و تمایلات فضل به احیای آداب و رسوم ایرانی،
[۱۰۷] جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۳۱۳.
به احتمال بسیار، از دلایل چنین اتهامی بوده، اما رقابت‌های سیاسی و درباری رقبای بنی سهل نیز بی تاثیر نبوده است.


۱. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی التاریخ الامم، ج۱۱، ص۲۴۰.    
۲. ابن‌طقطقی، محمد بن علی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۱۶۴.
۳. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۷۱.    
۴. جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۲۲۹-۲۳۰.
۵. ابن‌عمرانی، محمد بن علی، الانباء فی تاریخ الخلفاء، ص۹۸.    
۶. ابن‌خلّکان، شمس الدین احمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۱۲۰.    
۷. ابن‌عمرانی، محمد بن علی، الانباء فی تاریخ الخلفاء، ص۹۸.    
۸. جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۲۳۰.
۹. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی التاریخ الامم، ج۱۱، ص۲۴۰.    
۱۰. هندوشاه ‌بن سنجر نخجوانی، تجارب السلف، ص۱۶۲.
۱۱. جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۲۳۰.
۱۲. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی التاریخ الامم، ج۱۱، ص۲۴۰.    
۱۳. ابن‌اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۹۷.    
۱۴. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ص۱۳۱.
۱۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۷۷-۳۷۸.    
۱۶. جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۲۳۱.
۱۷. جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۲۸۹-۲۹۰.
۱۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۴۲۴.    
۱۹. ابوالفداء، اسماعیل ‌بن علی، المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابی الفداء، ج۱، جزء۲، ص۲۰.
۲۰. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ اسلام، ص۳۶.
۲۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۲۷.    
۲۲. جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۳۰۵.
۲۳. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۴۶.    
۲۴. مستوفی، حمداللّه، تاریخ گزیده، ص۳۱۱.
۲۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۲۸-۵۲۹.    
۲۶. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی التاریخ الامم، ج۱۰، ص۷۲-۷۳.    
۲۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۳، ص۵۶۲۹.
۲۸. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ترجمه رسولی محلاتی، ص۴۷۷ - ۴۷۸.
۲۹. ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۲۶۶.
۳۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۱۱۷.
۳۱. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۴۷.    
۳۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۲۸-۵۳۵.    
۳۳. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ص۷۰-۷۱.
۳۴. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ص۷۳.
۳۵. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ص۷۶.
۳۶. ابن‌ طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۳۰۵.
۳۷. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۶۳.
۳۸. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ترجمه و متن، ج۲، ص۳۷۸.
۳۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۳۵-۵۴۲.    
۴۰. صفا، ذبیح الله، علوم عقلی در تمدن اسلامی، ص۵۹.
۴۱. صفا، ذبیح الله، علوم عقلی در تمدن اسلامی، ص۱۲۹.
۴۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۳، ص۵۶۳۱.
۴۳. جهشیاری، محمد بن عبدوس، جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۳۹۸ - ۳۹۹.
۴۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۳، ص۵۶۴۶.
۴۵. تاریخ ابن‌اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۲۵۹.
۴۶. تاریخ ابن‌اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۱۰، ص۲۶۱.
۴۷. ابی عبدالله بن عبدووس، جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۳۹۲.
۴۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۴۳-۵۴۴.    
۴۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۴۶.    
۵۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۵۱-۵۵۳.    
۵۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۵۱-۵۵۳.    
۵۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱۳، ص۵۶۲۹ - ۵۶۳۰.
۵۳. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص۴۷۸ - ۴۷۷.
۵۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۴۶-۵۴۹.    
۵۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۵۳.    
۵۶. ابن‌خلدون، تاریخ ‌ابن ‌خلدون، ج۳، ص۳۰۹.
۵۷. ابن‌خلدون، تاریخ ‌ابن ‌خلدون، ج‌۲، ص۳۸۱ - ۳۸۲.
۵۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۵۴-۵۵۷.    
۵۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۶۴.
۶۰. ابوالفداء، اسماعیل ‌بن علی، المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابی الفداء، ج۱، جزء۲، ص۲۲-۲۳.
۶۱. ابن ‌خلدون، تاریخ ‌ابن ‌خلدون، ترجمه ‌متن، ج‌۲، ص۳۸۳.
۶۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۶۴-۵۶۵.    
۶۳. ابن ‌خلدون، تاریخ ‌ابن ‌خلدون، ترجمه ‌متن، ج۳، ص۳۱۲.
۶۴. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵۱-۴۵۲.
۶۵. ابن‌عمرانی، محمد بن علی، الانتصار، ص۹۹.
۶۶. ابن‌طقطقی، محمد بن علی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۱۶۲، ۱۶۵-۱۶۶.
۶۷. ابن‌اثیر، ابن‌اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج‌۶، ص۲۵۷.    
۶۸. صابی، هلال‌ بن مُحَسِّن، رسوم دارالخلافة، ص۱۳۰.
۶۹. ابن‌طقطقی، محمد بن علی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۱۶۶.
۷۰. هندوشاه ‌بن سنجر نخجوانی، تجارب السلف، ص۱۶۸.
۷۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۶۰۶-۶۰۷.    
۷۲. ابن‌طقطقی، محمد بن علی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۳۰۸.
۷۳. ابوسعید عبدالحی بن ضحاک، زین الاخبار، مصحح رحیم رضا زاده ملک، ص۱۷۰.
۷۴. ابن‌ طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۳۱۰.
۷۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۸، ص۵۶۸-۵۶۹.
۷۶. ابن‌خلّکان، شمس الدین احمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۱۲۳.    
۷۷. ابن‌کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة فی التاریخ، ج۱۰، ص۲۴۹.
۷۸. ابن‌ طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۳۱۰ - ۳۱۱.
۷۹. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی التاریخ الامم، ج۱۱، ص۲۴۱.    
۸۰. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ اسلام، ص۱۳۲.
۸۱. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۸۶.
۸۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۹، ص۱۸۴-۱۸۵.    
۸۳. ابن‌خلّکان، شمس الدین احمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۱۲۳.    
۸۴. ابن‌خلّکان، شمس الدین احمد، وفیات الاعیان، ج۲، ص۱۲۳.    
۸۵. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام‌النبلاء، ج۱۱، ص۱۷۱.    
۸۶. یعقوبی، احمد، البلدان، ص۲۵۹.
۸۷. یعقوبی، احمد، البلدان، ص۳۲۲.
۸۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۳۶۵.
۸۹. ابن‌ طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول‌الاسلامیة، ص۳۱۰ - ۳۱۱.
۹۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۱۴، ص۶۰۳۵ - ۶۰۳۶.
۹۱. صابی، هلال‌ بن مُحَسِّن، رسوم دارالخلافة، ص۵۷.
۹۲. هندوشاه ‌بن سنجر نخجوانی، تجارب السلف، ص۱۶۱.
۹۳. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ج۱۹، ص۷۹-۸۱.
۹۴. جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۲۲۹.
۹۵. ابن‌عمرانی، محمد بن علی، الانتصار، ص۹۸.
۹۶. هندوشاه ‌بن سنجر نخجوانی، تجارب السلف، ص۱۶۲.
۹۷. ابن‌ندیم، محمد، الفهرست، ص۱۱۲-۱۱۳.
۹۸. ابن‌ندیم، محمد، الفهرست، ص۳۳۳.
۹۹. ابن‌ندیم، محمد، الفهرست، ص۳۳۷.
۱۰۰. ابن‌ندیم، محمد، الفهرست، ص۷۳.
۱۰۱. ابن‌خلّکان، شمس الدین احمد، وفیات الاعیان، ج۶، ص۱۷۸.    
۱۰۲. ابن‌عمرانی، محمد بن علی، الانتصار، ص۱۰۳.
۱۰۳. حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص۵۷۷.
۱۰۴. آقا بزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۱، ص۲۵.    
۱۰۵. ابن‌ندیم، محمد، الفهرست، ص۴۰۱.
۱۰۶. ابن‌ندیم، محمد، الفهرست، ص۱۳۳.
۱۰۷. جهشیاری، محمد بن عبدووس، الوزراء و الکتاب، ص۳۱۳.



سایت پژوهه، برگرفته شده از مقاله «حسن بن سهل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۱۱.    






جعبه ابزار