حسرت حبیب نجار (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حبیب نجار حظ وافری از ایمان داشته که به تأیید رسولان الهی علیهمالسّلام برخاسته و ایشان را یاری کرده است، چون از تدبر در کلام خدا که داستان او را
حکایت کرده این معنا به دست میآید که وی مردی بوده که خدای سبحان دلش را به نور ایمان روشن کرده، به خدا ایمان آورده و با ایمان خالص او را میپرستیده، نه به طمع بهشت و نه از ترس
آتش ، بلکه از این جهت که او
اهلیت پرستش دارد، و به همین جهت از بندگان مکرم خدا شده.
قرآن کریم تاسف حبیب نجار : مؤمن
انطاکیه ، از بی خبری قومش نسبت به مقام و منزلت وی، پس از
شهادت را چنین وصف می فرماید: «وجاء من اقصا المدینة رجل یسعی قال یـقوم اتبعوا المرسلین• قیل ادخل الجنة قال یــلیت قومی یعلمون• بما غفر لی ربی وجعلنی من المکرمین» مردی (با
ایمان ) از نقطه دور دست شهر با شتاب فرا رسید، گفت: ای قوم من! از فرستادگان خدا پیروی کنید• (سرانجام او را
شهید کردند و) به او گفته شد وارد بهشت شو گفت ایکاش قوم من میدانستند• که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامی داشتگان قرار داده است. (مقصود از «المدینه» قریه مذکور در آیه ۱۳ است و آن قریه انطاکیه است و مقصود از «رجل»، حبیب نجار است که به پیامبر
ایمان آورد.
)
و اما اینکه این مرد نامش و نام پدرش چه بوده و چه شغل و حرفهای داشته؟ مفسرین سخت در آن اختلاف کردهاند، و ما چون اهمیتی در گفتگوی از آن ندیدیم، چون دخالتی در فهم مراد آیه نداشت، لذا از بحث پیرامون آن خودداری نمودیم، چون یقین داریم که اگر این جزئیات در فهم مراد آیه کمترین دخالتی میداشت، خدای سبحان در کلامش بدان
اشاره میکرد، و آن را مهمل نمیگذاشت.
آنچه مورد اهمیت است، دقت و تدبر در این معنا است که این شخص چه حظ وافری از ایمان داشته که در چنین موقعی به تأیید رسولان الهی علیهمالسّلام برخاسته و ایشان را یاری کرده است، چون از تدبر در کلام خدا که داستان او را
حکایت کرده این معنا به دست میآید که وی مردی بوده که خدای سبحان دلش را به نور ایمان روشن کرده، به خدا ایمان آورده و با ایمان خالص او را میپرستیده، نه به طمع بهشت و نه از ترس
آتش ، بلکه از این جهت که او
اهلیت پرستش دارد، و به همین جهت از بندگان مکرم خدا شده.
و خدای سبحان در کلامش هیچ کس به جز ملائکه را به صفت مکرم توصیف نکرده، تنها ملائکه مقرب درگاهش و بندگان خالصش را به این وصف ستوده، و از آن جمله این مرد است که با مردم مخاصمه و
احتجاج کرده و بر آنان غلبه جسته و حجت قوم را بر اینکه پرستش خدا جایز نیست و تنها باید آلهه را پرسید
باطل نموده و در مقابل
اثبات کرده است که تنها باید خدا را پرستید، و رسولان او را در دعوی
رسالت تصدیق نموده و سپس به آنان ایمان آورده است.
خطاب در این آیه به رجل نامبرده است - به طوری که از سیاق برمی آید - اشاره میکند به اینکه مردم
قریه آن مرد را کشتند، و خدای تعالی از ساحت عزتش به وی خطاب کرد که داخل بهشت شو. در آیه مورد بحث جمله «قیل ادخل الجنة»، به جای خبر از کشته شدن مرد نشسته تا اشاره باشد به اینکه بین کشته شدن آن مرد به دست مردم قریه، و ما بین امر به داخل شدنش در بهشت، فاصله چندانی نبوده، آن قدر این دو به هم متصل بودند که گویی کشته شدنش همان و رسیدن دستور به داخل
بهشت شدنش همان.
روح پاک این مرد به آسمانها، در جوار قرب
رحمت الهی و در نعیم بهشتی، شتافت، و در آنجا تنها آرزویش این بود که گفت : ای کاش قوم من میدانستند، ای کاش میدانستند که پروردگارم مرا مشمول آمرزش و
عفو خویش قرار داد و در صف گرامیان جای داد. ای کاش چشم حق بینی داشتند، چشمی که با حجابهای ضخیم و سنگین جهان مادی محجوب نگردد، و آنچه را در پشت این پرده است ببینند یعنی تا اینهمه نعمت و
اکرام و
احترام خدا را بنگرند و بدانند در مقابل اهانتهای آنها خداوند چه لطفی در حق من فرموده است، ای کاش میدیدند و ایمان میآوردند اما
افسوس !
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حسرت حبیب نجار».