حرکت در جوهر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حرکت جوهری از مباحث مهم فلسفی و از ابداعات
ملاصدرای شیرازی است.
حرکت در بیان فلسفی عبارت است تغییر تدریجی یا خروج تدریحی شیئی از
قوه به
فعل، یعنی حرکت، نحوه
وجودی است که شیئی به واسطه آن به تدریج از حالت قوه خارج شده و به فعلیت می رسد. تدریجی بودن آن به این معنی است که اجزایی که برای آن وجود فرض می شود در یک
زمان واحد با هم جمع نمی شوند، بلکه در طول زمان به تدریج به وجود می آیند.
جوهر ماهیتی است که برای موجود شدن نیاز به
موضوع ندارد و دارای ۵ قسم می باشد: ۱٫
ماده ۲٫
صورت ۳٫
عقل ۴٫
نفس ۵٫
جسم و برخلاف
عرض که برای ایجاد شدن در خارج به موضوع نیاز دارد. مثل رنگ که یکی از انواع
اعراض است و برای موجود شدن در خارج، حتما باید بر روی یک موضوع ایجاد شود. ولی جوهر چون وجود مستقل دارد مثل جسم برای موجود شدن در خارج نیازمند موضوع نیست.
اما حرکت جوهری (به بیانی ساده) به این معنی است که اساس عالم را
جواهر تشکیل می دهند و همه جواهر دائماً و لحظه به لحظه در حال حرکت هستند.حتی اینکه اعراض یک جوهر مثل رنگ و حجم و … تغییر می کند به خاطر حرکت در خود
ذات این جوهر است. که به طور دائمی در حال حرکت است. به عبارت دیگر حرکت جوهری عین وجود جوهر است و تنها نیازمند به
فاعل الهی و هستی بخش می باشد و ایجاد جوهر عیناً همان ایجاد حرکت جوهری است. اما حرکت اعراض تابع حرکت جوهر است.
و دگرگونی های اعراض
معلول طبیعت جوهری آنها است. یعنی ما شکی در حرکت اعراض یک جوهر نداریم مثلاً می بینیم که رنگ سیب تغییر می کند اما
علت این تغییر حرکت در جوهر آن است، از این رو
فاعل طبیعی این دگرگونی ها باید مانند خود آنها متغیر باشد پس خود جوهر که فاعل طبیعی برای حرکات عرضی بشمار می رود باید متحرک باشد.
تا قبل از ملاصدرا بحث حرکت در جوهر مطرح نبود و تنها از بعضی فلاسفه
یونان سخنانی نقل شده بود که قابل تطبیق بر حرکت جوهری بود، اما از بین فلاسفه اسلامی، این ملاصدرا (
صدر المتألهین شیرازی) بحث حرکت جوهری را مطرح کرد و آن را با دلیل اثبات نمود.
یکی از دلایل ملا صدرا این است که اعراض وجود مستقلی از موضوعاتش ندارند بلکه اعراض از شؤون وجود جوهر می باشد و از طرفی وقتی این اعراض تغییر می کند و حرکت در آنها رخ می دهد. به ما این را می فهماند که جوهر نیز دارای حرکت است زیرا هر گونه تغییری که در شؤون یک موجود روی می دهد، تغییری برای خود آن و نشانه ای از تغییر درونی و ذاتی آن بشمار می رود در نتیجه حرکات
عرضی نشان دهندۀ حرکت در جوهر است و این همان معنای حرکت جوهری است.
یکی دیگر از دلایل ایشان بر اثبات حرکت جوهری این است که می گوید: هر
موجود مادی زمان مند و دارای بعد زمانی است و هر موجودی که دارای بعد زمانی باشد تدریجی الوجود است. در نتیجه جوهر مادی نیز دارای حرکت می باشد.
از طرفی بعضی ار
مفسرین آیاتی از
قرآن مانند آیه: “کوه ها را میبینی، و آنها را ساکن و جامد میپنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند..”
را بر معنای حرکت جوهری
حمل کرده اند و گفته اند تمامی موجودات با جوهره ذاتشان به سوی
غایت وجود خود در حرکتند و این بیانگر حرکت جوهری می باشد.
به عبارتی، تو کوه ها را جامد می پنداری در حالی که با حرکت جوهری دائماً در حال حرکت می باشند.
دلایل دیگری هم برای بیان حرکت جوهری آوره شده است که در کتابهای فلسفی به طور مفصل بیان شده است.
برای آگاهی بیشتر به کتاب های:
۱٫ شرح منظومه، حاج ملا هادی سبزواری،نوشته استاد شهید مطهری
۲٫ بدایة الحکمة و نهایة الحکمة ـ علامه طباطبائی
۳٫ اسفار اربعه، ملاصدرا، مراجعه فرمائید.
از دیدگاه ملاصدرا، نهادِ جملگی موجودات و هستی آنها عین سَیَلانیّت و شوق به سوی
مبدأ است و این “جوهر” وجود اشیا است که در سَیَلان و گذر است و دگرگونی در اعراض و ظواهر تنها برخواسته از توفان دریای جواهر است. بنابراین کل عالم طبیعت، جهانی است از حرکت و تکاپو و شوق برای رسیدن به موجود یا موجودات
مجرد که پایان حرکت و محل قرار و سکون اند؛
مجرداتی که خود ذاتاً سیلان آفرین و علت حرکات
جهان طبیعت اند.
به این ترتیب در یک قطب هستی، عالم ماده و طبیعت واقع شده است و در قطب دیگر عالم
مجردات. عالم طبیعت در سیلان دائم و حرکتی از اعماق جان، رهسپار رسیدن به
جهان تجرد و
سکون برخواسته از آن است تا در نهایت پرده از وجه جمیل موجود یا موجودات
مجرد بردارد. و عالم
مجرد نیز که علت حرکت جوهری است ذاتاً باعث انگیزش حرکت در نهاد موجودات مادی می باشد. بنابراین هستی هر موجودی در عالم طبیعت، در مقاطع مختلفی از سیر خود، همواره در تبادل بین حرکت و قرار و سیلان و سکون به سر می برد، تا در نهایت به
کمال خویشتن در ماوراءِ طبیعت دست یابد.
این دیدگاه نسبت به
عالم که از نظریه حرکت جوهری بر خاسته است، می تواند از جنبه های مختلفی بر حیات بشری تأثیر گذار، و منشأ
الهام و انگیزش باشد که به عنوان نمونه به برخی از این ابعاد به طور اجمالی اشاره می شود:
الف. کلیت حرکت
جهان در مسیر تکامل
با قبول حرکت جوهری باید پذیرفت که کلیت
جهان، به طور یک پارچه به سوی کمال در حرکت است. از این دیدگاه، حرکت به سوی کمال جزو
فطرت عالم طبیعت بوده و
انسان بعد از معرفت به این امر خود به خود و به سادگی خود را در هماهنگی با این فطرت اصلی خواهد یافت و روز به روز بر این حرکت درونی آگاه تر خواهد شد و از این جذبۀ روحی که حاصل درک حرکت جوهر درونی خویشتن و
جهان است برخوردار خواهد شد. اما کسی که نسبت به این حقیقت معرفتی حاصل نکرده است، کل
جهان طبیعت را مجموعه ای فاقد
جان و حرکت و سمت و سویی مشخص دانسته و چه بسا در مورد مسیر تکاملی خود نیز به تبع این دیدگاه غلط دچار
نسیان و
غفلت شده و خود را در این مسیر، موجودی جدا از کلیت عالم و فاقد هدف و انگیزۀ تکاملی احساس خواهد کرد.
ب. نیاز مستمر عالم طبیعت به آفریدگار
یکی از ابعاد تبیین فلسفی حرکت جوهری اشاره به این مطلب است که برای ماده در هر آنی از آنات صورتی بعد از صورت دیگر
حادث می شود و بدین سان حرکت تکاملی در جوهر اشیا محقق می گردد.
از این رو حرکت مجموعۀ مداوم
زوال و
حدوث است که هر آنی استعدادی جدید حادث می شود و فعلیت قبلی زایل می گردد و این روند به همین ترتیب دوام دارد. پس
جهان لحظه به لحظه در خَلع و لُبس است و وجودش آن به آن از بین می رود و بار دیگر موجود می گردد و فیض وجود از جانب حق تعالی آن به آن است که صادر می شود،
اما چون این واقعه به صورت اتصال اتفاق می افتد در ظاهر، موجودات عالم را پابرجا و مستقل تصور می کنیم.
از این دیدگاه،
جهان و موجودات آن در هیچ آنی
مستقل نبوده و نیازمند علت خود هستند؛ نیازی که تا عمق جان هر موجودی ریشه دارد و سراپای هستی او را فرا گرفته است. شخصی که نسبت به این حقیقت واقف باشد هرگز این تعبیر عرفانی را از یاد نخواهد برد که هستی های
جهان همگی هستی هایی معلق هستند که هر آن چنگ به دامن هستی بخش زده اند و حتی گویی که هستی آنها عین همین آویختگی آنها است (عین الربط). مسلماً دیدگاه کسی که عالم را در هر آنی نیازمند هستی یافتنی مجدد می داند که این نیاز با ذات و جوهرۀ او همراه است، با کسی که موجودات را صرفاً در ایجاد نخستین، نیازمند دانسته و پس از آن مستقل می داند تفاوت خواهد داشت. این شخص حضور هستی بخش را در هر چیزی خواهد دید و آن را به عنوان علتی فرضی که فقط یک بار عالم را آفریده است عملاً راهی دیار عدم نخواهد کرد، بلکه خدای این فرد، خدایی است که فاعلیت او آن به آن و به طور مستمر در دل مخلوقاتش و در جنبش ذات طبیعت آشکار است.
به اندک التفاتی زنده دارد آفرینش را
اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها
در این جا به همین میزان از ثمرات بحث حرکت جوهری اکتفا می شود، هرچند که با عمیق شدن در جوانب مختلف این نظریه می توان به نتایج عملی بی شماری دست یافت.
امام خمینی به پیروی از حکمت متعالیه آثاری را برای حرکت جوهری برمیشمارد که عبارتاند از:
۱- اثبات مقامات و شئون نفس: به نظر
امام خمینی انسان بر اساس همین حرکت جوهری است که به حد کمال خود میرسد و تصریح میکند اگر این تغییرات و حرکات جوهری طبیعی و ارادی نبود و خداوند متعال این عالم را چنین خلق نمیکرد که حرکت و استکمال در آن ممکن باشد، هیچیک از نفوس ناقص به حدّ کمال خود نمیرسید.
۲- حدوث زمانی طبیعت: بر اساس حرکت جوهری، تمام موجودات عالم طبیعت در ذات خود متحول و دگرگوناند و تمام اجزای آنها پیوسته در حال حدوث و زوال مستمر است. این حالت طبیعی بر اساس حرکت جوهری هر لحظه تجدد و تغییر مییابد و در هر آنی صورت نوعیهای که مقوم ذات اوست به وی اضافه میشود و ازاینجهت مجموعه عالم ماده با همه آنچه در آن است حادث به حدوث زمانی است.
۳- ربط حادث به قدیم: امام خمینی با تاکید بر سختی فهم و درک این مسئله، برای حل ربط حادث به قدیم و ثابت به متغیر چند راهحل به دست داده است که ازجمله آنها، طریق حرکت جوهری است. در این راهحل، حدوث تمام عالم طبیعت حتی
عالم افلاک به حرکت جوهری قابلتبیین است.
۴- اتحاد عاقل و معقول: امام خمینی بر این باور است که انسان با حرکت و تکامل جوهری به سوی
تجرد میرود و مادامی که در حرکت است، در سیر استکمالی خود رو به
تجرد و پیوسته در حال بالفعل شدن است و اگر انسان در این دنیا پیوسته در حال تعقل معارف و اکتساب اوصاف کمالی باشد، بنابر قاعده
اتحاد عاقل و معقول، اتحاد با امور کلی و معقول پیدا میکند و قلبش به این تعقلات و معقولات عادت میکند و این علوم به حرکت جوهری در آخرت برای وی حاضر و مشهود میشوند.
۵- معاد جسمانی: امام خمینی حرکت جوهری را یکی از اصول عمده اثبات معاد میداند و بر این باور است که بر اساس حرکت جوهری، تمام اشیاء از نقص به طرف کمال در حرکتاند و این حرکت ذاتی و جوهری آنهاست. و انسان با طی مراحل طبیعت به عالم
تجرد و
تکامل جوهری میرسد؛ بنابراین حتی اگر پیامبران (علیهمالسّلام) خبر از
قیامت نمیآوردند، برپا شدن قیامت طبق این حرکت جوهری قهری و ذاتی بود.
به حرکت جوهری، تأثیر تجددی ( حرکت )، تحرک جوهری، حرکات جوهری، حرکات در جوهر، حرکت تحولیه جوهریه، حرکت تحولیه ذاتیه جوهریه، حرکت جوهری تحولی، حرکت جوهریه ذاتیه، حرکت در جوهر، حرکت در مقوله جوهر، حرکت ذاتی ( جوهری )، حرکت ذاتیه جوهریه، حرکت وجود جوهری، حرکت های جوهری، حرکت های درونی، سیر جوهری، سیلان جوهری، سیلان ذاتی، وجود حرکت جوهری، وجود حرکت در جوهر و وقوع حرکت در جوهر نیز گفته می شود.
انسان،
تکامل،
جوهر،
جوهری،
حرکت،
حرکت جوهری،
ذات،
عرض،
فعل،
قوه
•
سایت اسلام پدیا •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.