• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حدیث‌ منزلت‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حدیث منزلت، از احادیث مشهور نبوی و مورد قبولِ عالمان شیعه و سنّی است.

فهرست مندرجات

۱ - مفاد حدیث منزلت
۲ - نقل مشهور حدیث منزلت
۳ - نقل‌های مختلف حدیث منزلت
۴ - اعتبار حدیث منزلت
       ۴.۱ - برخی ناقلان حدیث منزلت
       ۴.۲ - حدیث منزلت در صحیح بخاری
       ۴.۳ - کتب تاریخی و حدیث منزلت
       ۴.۴ - صحت حدیث منزلت از دیدگاه اهل سنت
۵ - اعتراف مخالفان به صدور حدیث
       ۵.۱ - روایت سعد و پذیرش معاویه
       ۵.۲ - نقل حدیث منزلت توسط صحابه
              ۵.۲.۱ - سعد ابی وقاص
              ۵.۲.۲ - زید بن ارقم
              ۵.۲.۳ - ابن عباس
۶ - دلالت حدیث منزلت بر عصمت حضرت علی
۷ - مناقشه در دلالت حدیث منزلت
       ۷.۱ - پذیرش فی الجمله دلالت حدیث
       ۷.۲ - رد سندی یا محدود نمودن دلالت حدیث
       ۷.۳ - اشکال نقضی بر دلالت حدیث
       ۷.۴ - قصور دلالت حدیث بعد از رحلت رسول
۸ - ادلّه ملا محمد حسن هردنگی بر خلافت بلافصل علی علیه السّلام به استناد حدیث منزلت
۹ - پاسخ به اشکالات مذکور
       ۹.۱ - جواب محدودیت دلالت حدیث
       ۹.۲ - دلالت تمام حدیث به همراه ظاهر قرآن
       ۹.۳ - حدیث منزلت مستفیض و متواتر
       ۹.۴ - عدم دلالت بر مورد خاص در نظر عرف
       ۹.۵ - ادعای اجماع بین شیعه و سنی بر حدیث منزلت
۱۰ - فهرست منابع
۱۱ - پانویس
۱۲ - منبع


این حدیث به معرفی جایگاه و منزلت امام علی علیه‌السلام، نسبت وی با نبی مکرم اسلام و برتری موقعیت آن حضرت بر دیگر اصحاب پرداخته و از نظر عالمان شیعی از احادیث متواتر و از جمله دلایل احقیت امام علی علیه‌السلام برای جانشینی پیامبر اکرم به‌شمار آمده است.


از مشهورترین نقل‌های این حدیث آن است که پیامبر اکرم خطاب به حضرت علی علیه‌السلام فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیَّ بَعدی».
[۳] ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۴، ص۳۷۵، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۶] احمد بن حسین بیهقی، السنن‌الکبری، ج۱۳، ص۲۷۵ـ۲۷۶، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
[۱۱] علی‌ بن ابوبکر هیثمی، مجمع‌الزوائد و منبع‌الفوائد، ج۹، ص۱۰۹، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
[۱۲] علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۱، ص۵۹۹، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۳] علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۳، ص۱۵۱، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۴] علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۳، ص۱۹۲، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.



این حدیث با تعابیر و الفاظ مختلف و در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون از پیامبر اکرم نقل شده است، از جمله روز پیمان اول برادری (قبل از هجرت به مدینه)، روز پیمان دوم برادری (پنج ماه بعد از هجرت به مدینه)، در منزل امّ سلمه، به هنگام تعیین سرپرست برای دختر حمزه، و از همه مشهورتر در غزوه تبوک.
[۱۵] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۲۷۷، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۱۶] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۳، ص۴۱۷، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۱۷] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۷، ص۵۱۳، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۱۸] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۷، ص۵۹۱، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۱۹] محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح‌البخاری، ج۵، ص۱۲۹، (چاپ محمد ذهنی‌افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
[۲۰] مسلم‌ بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۸۷۰ـ ۱۸۷۱، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
[۲۱] محمد بن عیسی ترمذی، الجامع‌الصحیح و هو سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۸، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت.
[۲۲] محمد بن عیسی ترمذی، الجامع‌الصحیح و هو سنن الترمذی، ج۵، ص۶۴۰ـ۶۴۱، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت.
[۲۳] احمد بن علی نسائی، تهذیب خصائص الامام علی، ج۱، ص۵۰ ـ۶۱، چاپ ابواسحاق حوینی اثری، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۲۴] محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۳۳ـ۱۳۴، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
[۲۵] احمد بن عبداللّه طبری، الریاض النضرة فی مناقب العَشرَة، ج۳، ص۱۱۷ـ۱۱۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
[۲۷] علی‌ بن ابوبکر هیثمی، مجمع‌الزوائد و منبع‌الفوائد، ج۹، ص۱۱۰، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
[۲۸] محمود بن احمد عینی، عمدةالقاری: شرح صحیح‌البخاری، ج۱۶، ص۳۰۱، چاپ عبداللّه محمود محمد عمر، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
[۲۹] عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، تاریخ‌الخلفاء، ج۱، ص۱۶۸، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ش.
[۳۰] عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، الدرالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۲۳۶، چاپ نجدت نجیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
[۳۱] عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، الدرالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۲۹۱، چاپ نجدت نجیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
[۳۲] علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۳، ص۱۶۳، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۳۳] علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۳، ص۱۷۱ـ۱۷۲، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۳۴] میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۲۹ـ۵۹، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
[۳۶] علی حسینی میلانی، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج۱۸، ص۳۶۳ـ۴۱۱، قم ۱۳۸۴ش.

نقل‌های‌مختلف حدیث منزلت، همگی، این مضمون‌مشترک را دارند که جایگاه و منزلت امام علی علیه‌السلام نسبت به پیامبر، همانند جایگاه هارون نسبت‌ به موسی است.
اختلافات اندکی هم که در تعابیر این حدیث وجود دارد، از تکرار آن در مناسبت‌های مختلف و نیز نقل به معنا در احادیث، نشئت گرفته است.


حدیث مزبور در منابع تاریخی و روایی و کلامی گزارش شده است،
[۳۷] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۲۷۷، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۳۸] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۳، ص۴۱۷، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۳۹] محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح‌البخاری، ج۵، ص۱۲۹، (چاپ محمد ذهنی‌افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
[۴۰] محمد بن عیسی ترمذی، الجامع‌الصحیح و هو سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۸، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت.
[۴۲] محمد بن طیب باقلانی، کتاب تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ج۱، ص۴۵۷، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۴۳] قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۰، قسم ۱، ص۱۵۸، چاپ محمود محمد قاسم.
[۴۵] محمد بن عمر فخررازی، البراهین در علم کلام، ج۲، ص۲۵۷، چاپ محمدباقر سبزواری، تهران ۱۳۴۱ ـ ۱۳۴۲ش.
[۴۶] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح ‌المقاصد، ج۵، ص۲۹۶، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
حتی برخی دانشمندان شیعه، کتاب‌های مستقلی درباره آن نگاشته‌اند، از جمله میرحامدحسین (متوفی ۱۳۰۶) یک جلد از مجموعه عبقات‌الانوار را به این حدیث اختصاص داده است.

۴.۱ - برخی ناقلان حدیث منزلت

حاکم حسکانی (محدّث مشهور، متوفی قرن پنجم) از استادش، ابوحازم حافظ عبدوی، نقل نموده که وی حدیث منزلت را به پنج هزار سند روایت کرده است.
بنابه نقل دیگری، ۸۸ نفر از مشهورترین راویان، این حدیث را نقل کرده‌اند.
[۴۸] علی حسینی میلانی، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج۱۷، ص۲۳ـ۲۸، قم ۱۳۸۴ش.

افرادی چون ابن تیمیه،
[۴۹] ابن تیمیه، منهاج‌السنة النبویة، ج۷، ص۳۲۶، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
عبدالحق دهلوی، گنجیِ شافعی، ابوالقاسم علی بن محسِّن تنوخی و سیوطی نیز به صحت و شهرت آن گواهی داده‌اند.
[۵۰] میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۲۰۴ـ ۲۰۶، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
[۵۱] علی حسینی میلانی، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج۱۷، ص۱۵۱ـ۱۶۲، قم ۱۳۸۴ش.


۴.۲ - حدیث منزلت در صحیح بخاری

به علاوه، محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح خویش این حدیث را نقل کرده است.
[۵۲] محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح‌البخاری، ج۴، ص۲۰۸، (چاپ محمد ذهنی‌افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
[۵۳] محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح‌البخاری، ج۵، ص۱۲۹، (چاپ محمد ذهنی‌افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.


۴.۳ - کتب تاریخی و حدیث منزلت

این حدیث در کتاب‌های سیره و تاریخ، به‌ویژه کتاب‌های اهل سنّت، نیز نقل شده است.
[۵۴] محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۳۳ـ ۱۳۴، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
[۵۶] ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۹۷ـ۱۰۹۸، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۵۸] سبط ابن جوزی، تذکرةالخواص، ج۱، ص۲۷ـ ۲۸، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۶۰] ابراهیم‌ بن محمد جوینی خراسانی، فرائدالسمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمة من ذریتهم علیهم‌السلام، ج۱، ص۱۲۲، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۳۹۸ـ۱۴۰۰/ ۱۹۷۸ـ۱۹۸۰.
[۶۱] علی‌ بن ابوبکر هیثمی، مجمع‌الزوائد و منبع‌الفوائد، ج۹، ص۱۱۱، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
[۶۲] ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییزالصحابة، ج۲، ص۵۰۹، مصر ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت.
[۶۳] عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، تاریخ‌الخلفاء، ج۱، ص۱۶۸، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ش.
[۶۴] علی‌ بن ابراهیم حلبی، السیرةالحلبیة، ج۳، ص۱۸۷ـ ۱۸۸، چاپ عبداللّه محمد خلیلی، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
[۶۷] مرتضی حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح‌الستة، ج۱، ص۳۴۷ـ۳۶۴، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
[۶۸] محمد خضری، اتمام الوفاء فی سیرةالخلفاء، ج۱، ص۱۶۹، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.


۴.۴ - صحت حدیث منزلت از دیدگاه اهل سنت

ابن ‌ابی‌الحدید آن را مورد اتفاق جمیع فرق اسلامی، و ابن عبدالبرّ
[۷۰] ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۹۷، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
آن را از درست‌ترین و استوارترین روایات دانسته است.
در برخی منابع، طرق این حدیث به ‌تفصیل ذکر شده است.
[۷۱] ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۹۷، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۷۲] ابن عساکر، ترجمةالامام علی‌ بن ابی‌طالب علیه‌السلام من تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۳۰۶ـ۳۹۱، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.

حاکم نیشابوری
[۷۳] محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
طریق حدیث را صحیح دانسته و حافظ ذهبی نیز در تلخیص المستدرک
[۷۴] محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
بر صحت آن تأکید کرده است، حتی مخالفان و معاندان امام علی علیه‌السلام نیز نتوانسته‌اند این حدیث را رد کنند و ناگزیر به پذیرش آن شده و گاه، ناخواسته، آن را نقل کرده‌اند.


بنابه نقل خطیب بغدادی، ولید بن عبدالملک اموی هم اصل این حدیث را پذیرفته و لفظ «هارون» را به «قارون» تبدیل کرده بوده است.
مأمون عباسی نیز به هنگام احتجاج با فقها، به این حدیث استناد کرده است.
[۷۶] ابن عبدربّه، العقدالفرید، ج۵، ص۳۵۷ـ۳۵۸، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.

بنابه نقل خطیب بغدادی، عمر با استناد به حدیث منزلت، فردی را که به علی علیه‌السلام دشنام می‌داد منافق خواند.

۵.۱ - روایت سعد و پذیرش معاویه

معاویه هم حدیث منزلت را انکار نکرد و وقتی از سعد بن ابی‌وقاص پرسید: «چرا علی را دشنام نمی‌دهی؟» سعد پاسخ گفت: «به‌سبب سه فضیلتی که رسول خدا برای علی ذکر کرده است»، آنگاه حدیث منزلت را نقل کرد و معاویه نیز از واداشتن سعدبه دشنام‌گویی علی علیه‌السلام دست برداشت.
[۷۸] ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۱۰۴ـ۱۰۵، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
[۷۹] ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییزالصحابة، ج۲، ص۵۰۹، مصر ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت.
[۸۱] عبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ج۱، ص۱۳۲ـ۱۳۳، چاپ حسین راضی، قم ۱۴۱۶.

پس در بین صحابه نیز افرادی چون سعد بن ابی‌وقاص بودند که با وجود مخالفت صریح با امام علی و تن زدن از بیعت با آن حضرت، حدیث منزلت را نقل می‌کردند و آن را از افتخارات امام علی می‌دانستند.

۵.۲ - نقل حدیث منزلت توسط صحابه



۵.۲.۱ - سعد ابی وقاص

سعد از مهم‌ترین راویان این حدیث است و فرزندان سعد و افرادی چون سعید بن مسیب و عایشه این حدیث را از وی نقل کرده‌اند.
[۸۴] خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۱۰، ص۴۹۹.

سعید بن مسیب حدیث منزلت را از عامر، فرزند سعد، روایت کرده و بعد، برای اطمینان، نزد سعد رفته و پرسیده: «آیا خود او حدیث را از پیامبر شنیده؟» و سعد بر صحت حدیث تأکید کرده است.
[۸۵] عبدالرزاق‌ بن همام صنعانی، المصنَّف، ج۱۱، ص۲۲۶، چاپ حبیب‌الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
[۸۶] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۲۸۲، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۸۷] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۲۸۵، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۸۸] مسلم‌ بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۸۷۰، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
[۸۹] ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۱۰۶، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
[۹۰] ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۷۰، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
[۹۱] ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۷۴، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.


۵.۲.۲ - زید بن ارقم

زید بن ارقم نیز از جمله اصحابی است که این حدیث را نقل کرده و در گزارش خود این مطلب را نیز افزوده است که وقتی رسول‌خدا، حضرت‌علی‌را به‌جای خود در مدینه گماشت، گروهی تصور کردند که پیامبر از علی ناراحت است.
وقتی این سخن به گوش حضرت علی رسید، آن را نزد پیامبر باز گفت و رسول خدا در پاسخ، حدیث‌منزلت را بیان فرمود.
[۹۲] علی‌ بن ابوبکر هیثمی، مجمع‌الزوائد و منبع‌الفوائد، ج۹، ص۱۱۱، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.

حاکم نیشابوری این حدیث را صحیح‌الاِسناد دانسته و از ابن عباس نقل کرده که پیامبر اکرم در غزوه تبوک این حدیث را فرموده است.

۵.۲.۳ - ابن عباس

ابن عباس همچنین نقل کرده است که رسول اکرم در ادامه، به علی فرمود: «شایسته نیست من بروم جز آن‌که تو جانشین من باشی» و نیز فرمود: «پس از من تو ولیّ هر زن و مرد مؤمن خواهی بود».
[۹۳] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۵۴۵، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۹۴] محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
[۹۵] ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۵۱، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.
[۹۶] احمد بن علی نسائی، تهذیب خصائص الامام علی، ج۱، ص۶۴، چاپ ابواسحاق حوینی اثری، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۹۸] ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة فی‌الرد علی اهل ‌البدع و الزندقة، ج۱، ص۱۲۴، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
[۹۹] علاءالدین قزوینی، مع‌الدکتور موسی‌الموسوی فی کتابه‌الشیعة و التصحیح، ج۱، ص۸۲ـ۸۷، قم ۱۴۱۴/۱۹۹۴.



این حدیث، علاوه بر فضیلت امام‌علی، بر خلافت و عصمت ایشان نیز دلالت دارد، زیرا پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله، به‌جز نبوت، همه فضائل و ویژگی‌ها و مناصب هارون را برای حضرت علی ثابت کرده است.
بنا بر آیات قرآن، حضرت موسی از خدا خواست تا برادرش، هارون، را وزیر او سازد و در امر رسالت شریکش گرداند تا یاری‌اش دهد.
خدا با درخواست او موافقت کرد و هارون، در غیاب موسی، جانشین او شد بنابراین، تمام مناصب حضرت موسی برای برادرش نیز بوده است و اگر او بعد از موسی زنده می‌ماند، جانشین وی می‌شد (هارون چهل سال پیش از موسی درگذشت).
هارون نزد موسی دارای مقام‌ها و جایگاه‌های فراوان بوده است و از اینجا می‌توان به عظمت مقام امام علی و سزاواری او بر خلافت بعد از رسول‌اکرم پی‌برد.
با تکیه بر ماجرای هارون و موسی در قرآن، هارون وزیر و شریک موسی در کارش بود، پس علی نیز در امر خلافت و ولایت، جز نبوت، شریک پیامبر بود
[۱۰۳] میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۸۶ـ۸۸، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
هارون دومین شخصیت بعد از موسی در میان بنی‌اسرائیل بود، علی هم در میان امت پیامبر چنین بود؛ هارون برادر موسی بود و علی به دلیل حدیث متواتر مؤاخات، که در کتب شیعه و سنّی نقل شده است، برادر رسول خدا بود؛ هارون برترین فرد قوم موسی نزد خدا و پیامبرش بود، علی نیز چنین بود
[۱۰۴] میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۱۰۴ـ۱۱۰، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
هارون خلیفه موسی در غیبتش به‌طور مطلق بود، علی نیز چنین بود، به‌ویژه با تصریح پیامبر که فرمود : «لاینبغی أن أذهب اِلّا و أنت خَلیفَتی»
[۱۰۵] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۵۴۵، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
هارون عالم‌ترین فرد قوم موسی بود، علی هم به تصریح پیامبر عالم‌ترین فرد بعد از پیامبر بود
[۱۰۶] علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۱، ص۶۱۴، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۰۷] میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۱۱۳ـ۱۲۹، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
اطاعت از هارون بر یوشع‌ بن نون (وصی موسی) و امت موسی واجب بود، اطاعت از علی نیز با فرض وصایت ابوبکر، عمر، عثمان یا هر فرد دیگری، بر آن‌ها واجب بود
[۱۰۸] میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۸۸ـ۹۳، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
هارون محبوب‌ترین فرد نزد خدا و موسی بود، علی نیز این‌گونه بود؛ خدا پشت موسی را با برادرش، هارون، نیرومند و محکم ساخت و پشت پیامبر اکرم را با علی؛ هارون معصوم از خطا و نسیان بود، و علی نیز چنین بود.
[۱۰۹] میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۱۰۰ـ۱۰۴، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.



صحت این حدیث را بیش‌تر عالمان اهل‌سنّت پذیرفته‌اند.
با وجود این، درباره دلالت حدیث بر امامت سیاسی حضرت علی، با عالمان شیعی اختلاف‌نظر دارند.
گروهی این حدیث را تنها ناظر بر ماجرای غزوه تبوک دانسته
[۱۱۰] ابن تیمیه، منهاج‌السنة النبویة، ج۷، ص۳۲۲، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
و عد‌های دایره را تنگ‌تر گرفته و گفته‌اند پیامبر، علی را فقط جانشین خود در شهر مدینه یا در میان خاندانش قرار داد.
[۱۱۱] محمد بن طیب باقلانی، کتاب تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ج۱، ص۴۵۷، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۱۱۲] میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۷۴ـ۷۶، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.


۷.۱ - پذیرش فی الجمله دلالت حدیث

با این همه، بسیاری از آنان، این حدیث را منحصر به ماجرای تبوک نمی‌دانند و معتقدند که پیامبر در مناسبت‌های دیگر نیز چنین فرموده است.
به هرحال، همه آنان جانشینی علی به‌جای پیامبر را فی‌الجمله باور دارند و با عالمان شیعی هم‌رأی‌اند، هرچند در تفصیل و جزئیات اختلاف‌نظر دارند.
ابن ابی‌الحدید در تأیید وزارت حضرت علی، به کتاب و سنّت استناد کرده و از کتاب به آیات ۲۹ تا ۳۲ سوره طه (آیات مربوط به موسی و هارون)، و از سنّت به حدیث منزلت استشهاد کرده و بر آن است که تمام مراتب هارون برای امام علی ثابت می‌شود و اگر پیامبر، خاتم‌الانبیا نبود، حتی حضرت علی، در امر رسالتش هم شریک می‌شد.

۷.۲ - رد سندی یا محدود نمودن دلالت حدیث

برخی عالمان سنّی در سندیت حدیث تشکیک کرده و برخی آن را از آحاد شمرده‌اند.
[۱۱۴] علی‌ بن محمد آمدی، الامامة من أبکار الأفکار فی اصول‌الدّین، ج۱، ص۱۶۷، چاپ محمد زبیدی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.

برخی نیز به رأی آمدی استناد کرده و گفته‌اند پذیرفتن صحت حدیث بدان معنا نیست که تمام مناصب و مقام‌های حضرت رسول، جز نبوت، برای علی ثابت شود، بلکه ظاهر حدیث دلالت می‌کند که علی فقط در مدت غیبت پیامبر و رفتنش به تبوک، آن هم درخصوص امور مربوط به خانواده پیامبر، خلیفه و جانشین آن حضرت بوده است، چنان‌که هارون در مدت غیبت موسی خلیفه او بود و نیز بر فرض که این، خلافت عام باشد، این عام با کلمه «الّا» در مورد نبوت تخصیص خورده است و به‌همین دلیل در باقی موارد، یا حجت نیست یا حجیت آن ضعیف است.

۷.۳ - اشکال نقضی بر دلالت حدیث

آنان همچنین دلیل نقضی می‌آورند که پیامبر بار‌ها در امور مختلف، کسانی را غیر از علی، جانشین خود ساخت، ولی لازمه این کار، آن نبود که آنان مستحق خلافت باشند.
[۱۱۵] محمد بن طیب باقلانی، کتاب تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ج۱، ص۴۵۹ـ۴۶۲، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۱۱۶] علی‌ بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۲ـ۳۶۳، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
[۱۱۷] ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة فی‌الرد علی اهل ‌البدع و الزندقة، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
[۱۱۸] علی‌ بن ابراهیم حلبی، السیرةالحلبیة، ج۳، ص۱۸۸، چاپ عبداللّه محمد خلیلی، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.


۷.۴ - قصور دلالت حدیث بعد از رحلت رسول

از دیگر اشکالاتی که بر دلالت حدیث منزلت وارد شده، این است که هارون مرتبه خلافت و سایر مراتب را در زمان زندگی حضرت موسی داشته است، زیرا وی قبل از موسی درگذشت، پس ممکن است علی نیز منزلت‌های هارون را در زمان حیات رسول خدا دارا بوده باشد؛ بنابراین، حدیث منزلت را نمی‌توان نص بر خلافت بعد از وفات پیامبر دانست.
[۱۱۹] قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۰، قسم ۱، ص۱۵۹ـ۱۶۰، چاپ محمود محمد قاسم.
[۱۲۰] علی‌ بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۱، ص۸، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
[۱۲۱] علی‌ بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۱، ص۳۶۳، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
[۱۲۲] میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۸۶، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.



از ادلّه دالّه بر خلافت بلافصل علی علیه¬السّلام در حیات رسول صلّی الله علیه و آله و بعد از رحلت، حدیث منزلت است، که متواتر است. چنان¬چه ایراد دیگر که مولانای مذکور کرده که این حدیث از آحاد است و به مذهب شیعه، مثبت حکمی نمی¬شود، بی¬معنی است. زیرا که خبر واحد را جمهور شیعه حجّت دانسته، جز سیدمرتضی و ابن قبه و ابن ادریس، به خصوص اگر محفوف به قراین باشد. دیگر حرف مولانای مذکور که این حقیر نمی¬تواند معارضه نماید با اجماع برخلافت شیخین؛ در فساد مثل سابق است. زیرا که اوّلاً اجماعی نیست؛ و ثانیاً اجماع را خود اهل سنّت دلیل ظنّی می¬دانند. ثالثاً خبر متواتر قطعی است قطعاً، و اجماع که ایشان می¬توانند آن را معارض این خبر قرار دهند، تا اجماع تمام امّت نباشد چنین ادعایی نمی-توانند بکنند. چه، دلیل اجماع نزد ایشان «لاتجتمع امتی علی خطاء» است و کجا است اجماع کل امّت؟ چنان چه سابق هم اشاره شد که لااقل از اینکه علی علیه¬السّلام خارج بودند و بیعت نکردند مگر بعد از شش ماه، به اعتراف خودشان و نصّ صحیح بخاری ، آن هم به اکراه و تهدید، چنان¬چه ذکر کرده است ابن ابی¬الحدید که از بزرگان علمان معتزله اهل سنّت است، و دیگران از روات و محدّثین ایشان. این حدیث قبل از تحقّق اجماع فرضی ایشان متواتر بوده، پس مخالف آن مشکوک¬الاسلام خواهند بود، اگر مقطوع¬العدم نباشد. تقریب استدلال و دلالت حدیث مذکور بدین¬گونه است که رسول صلّی الله علیه و آلشه اثبات فرمودند منزلتی را که هارون ازموسی داشت برای علی علیه¬السّلام. و بعد نفی نبوّت را فرمودند؛ و نفی نبوّت از منازل، دلیل ثبوت سایر منازل است که از آنها است ولایت مطلقه و امامت، که لازمه آن وجوب متابعت است. اگر کسی مضایقه کند از عموم منزلت، جواب آن است که اوّلاً در این جا قرینه عموم بسیار است چون استثناء، و نقل و فهم تمام شیعه چه کمتر از نقل لغوی واحد نیست قطعاً، و به آن اثبات وضع می¬شود. پس به این ] استدلال مضایقه از اثبات وضع شود لااقل از اثبات مراد. ثانیاً حکمت مقتضی حمل بر عموم است، چه، تخصیص به بعض منازل دون بعض، تحکّم و تخصیص بلادلیل است. اگر ظهور را دلیل قرار دهی باز مدّعای ما ثابت می¬شود. چه ظاهر منازل، و اظهر از جمیع امامت و حجّت بودن بر رعیت است، چنان¬چه صریح آیه است که «... قالَ مُوسی لِأخیهِ هاروُنَ اخلُفنی فی قَومی...» یعنی گفت موسی از برای برادر خود هارون جانشین شو مرا در میان قوم من. ثالثاً اطلاق هم که ادون افراد محتمله¬الاراده از منزلت است کافی است در اثبات مراد ما. زیرا که مطلق منصرف است به فقرد شایع کامل؛ و فرد کامل و شایع از منزلت خلافت است؛ چنان¬چه از صریح آیه برمی¬آید. و آنفاً اشاره شد. پس بر هر تقدیر مفاد حدیث ثبوت خلافت است برای علی علیه¬السّلام، در حیات رسول و بعد از حیات هر دو الی یوم¬القیامه. ثبوت در نفس¬الامر مستلزم جواز تصرّف در حیات نیست. اوّلاً به جهت حکم عقل به تقدّم نبی، فانّه، النَّبِیُّ أولی بِالمُؤمنینَ مِن اَنفُسِهِم... و جواز اشتراط، جواز تصرّف خلیفه به عدم مستخلف ثانیاً. و ترتّب فایده بر خلافت کذائیه مانند آفتاب زیر ابر مسطور ثالثاً. و وقوع تصرّف فی الجمله رابعاً، مثل محاکمه نبی و اعرابی در باب ناقه، و حکم او بزرگوار و آنچه در مدینه کرد در وقتی که رسول صلّی¬الله علیه و آله در غزوه تبوک تشریف داشتند، خامساً. از سخنان بارده مولانای مذکور است که پس از آنکه منزلت عام نشد و مطلق شد به یک فرد، محقّق می¬شود که قرابت باشد. ضعف این سخن بارد، ظاهر است؛ چه، با شأن و منقبت صدر حدیث منافی است. حمل بر این معنی، از قبیل توضیح واضحات خواهد شد؛ زیرا که صدر حدیث این است که در غزوه تبوک نبی صلّی الله علیه و آله علی علیه¬السّلام را گذاشتند و با خود همراه نبردند. منافقان گفتند علی را گذاشت به جهت سنگینی علی بر نبی صلّی الله علیه و آله. و محض حقد او، او را با خود نبردند. علی علیه¬السّلام پس از استماع، شمشیر خود برداشته خدمت رسول آمد و ماجرا به عرض رسانید و عرض کرد:مرا می¬گذاری در میان زنان و کودکان؟ پس نبی صلّی الله علیه و آله فرمودند:آیا راضی نمی¬شوی که تو از من به منزله هارون باشی از موسی؟ عرض کرد بلی، راضی شدم. این معنی و صدر و ذیل چگونه ملازمت دارد با اینکه حمل شود بر مجرّد قرابت، با اینکه این معنی از اخوّت که بین خود و او بزرگوار قرار داد به اعلی مراتب استفاده شد و حمل کلام بر تأسیس اولی است از حمل بر تأکید. پس کلام دیگر مولانای مذکور که چرا جایز نباشد که مجازاً او را برادر خوانده باشد از نهایت صداقت، نیز مبین¬الفساد شد. از ایرادات فاسده مولانا این است که هارون بعد از موسی باقی نماند. پس باید علی خلیفه نباشد. الحق کلامی است نامتین. ای کودک عقل! اگر باقی می¬بود حجّت بود؟ محمول بر موضوع بار است مادام وجود الموضوع. همین که موضوع رفت محمول هم می¬رود، چنان¬چه هارون تا بود حجّت بود و واجب¬الطّاعه همچون موسی. علی علیه¬السّلام هم تا بود باید چنین باشد، نظر به حدیث مذکور. علاوه که اگر کسی را ذوق فهم عبارت باشد می¬فهمد که نبی صلّی الله علیه و آله خود دفع این شبهه فرموده¬اند. به قول خود که می¬فرمایند:مگر اینکه پیغمبری بعد از من نیست. یعنی اگر پیغمبری بعد از من می¬بود تو بودی. حال که نبی بعد از من نیست پس سایر منازل تو را است، که بعد از من خواهی بود. و از منازل است بلکه اظهر افراد او است وجوب طاعت که لازم معنی امامت و خلافت است. مولانای مذکور در آخر کلام خود می¬فرماید:چه ضرر دارد که خلافت علی ثابت شود به همین حدیث ولی در حیات نبی بر قوم او. پس مثبّت مدّعای شیعه نخواهد بود. جواب این سخن این است که جز اینکه اگر چنین باشد لازم می¬آید تخصیص دلیل عام از دون دلیل بر تخصیص، عیب دیگر ندارد. اگر به تخصیص قائل نشوی عزل لازم می¬آید و دلیل بر عزل نیست. علاوه که لایق و در خور شأن نبوّت و خلافت عزل نیست. چنان¬چه خود مولانای مذکور تنصیص بر این سخن کرده     است [. این است وجه استدلال به حدیث مذکور؛ و ممکن است تقریب استدلال به این حدیث به وجه دیگر چونکه اجمال حظی دارد هر چند خالی از بعد نیست و آن این است که کلمه «الا» را حرف تنبیه بدانیم و «ان» را مکسوره قرار دهیم، درین وقت هم از صدر حدیث چنین برمی¬آید که جمیع منازل هارون از موسی برای علی ثابت است، بلکه جای آن است که توهّم شود که علی شریک درنبوّت با او بزرگوار است. به جهت دفع این توهّم و تثبیت عموم، آگاه فرمودند که پیغمبری بعد از من نیست. پس علی شریک¬النبوه نیست. باقی مانند سایر منازل به تقریبی که سابق بیان شد.
[۱۲۳] ملا محمد حسن هردنگی، تاملات کلامیه،۱۳۹۶، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی .



عالمان شیعه به اشکالات مزبور چنین پاسخ داده‌اند :

۹.۱ - جواب محدودیت دلالت حدیث

۱) کلمه استثنا (اِلّا أنـَّه لانبیَّ بعدی) صراحت در عموم دارد و این شئونات در زمان حیات و بعد از وفات رسول خدا برای علی ثابت است، وگرنه احتیاجی به استثنا نبود.
به قول طبرسی در اسرارالامامة،
[۱۲۴] حسن‌ بن علی طبرسی، اسرارالامامة، ج۱، ص۲۵۲، مشهد ۱۳۸۰ش.
محدّثان اجماع دارند که حدیث منزلت از پیامبر صادر شده است و پیامبر در ماجرای غزوه تبوک، علی را در مدینه جانشین خویش کرد و او را عزل نکرد.
بنابراین، او خلیفه آن حضرت در مدینه بود و کسی که بعد از پیامبر و به جای او، با اجازه شخص پیامبر جانشین او در مدینه است، جانشین او در سایر شهر‌ها و کشور‌ها نیز خواهد بود.
اینکه پیامبر، علی را جانشین خویش کرد، به سبب هیبت خاص علی بود که منافقان جرأت نداشتند با وجود آن حضرت، دست به کاری بزنند،
[۱۲۵] مهدی سماوی، الامامة فی ضوء الکتاب و السّنة، ج۱، ص۲۳۹، کویت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
حتی پیامبر اسامی فرزندان علی را همچون اسامی فرزندان هارون قرار داد و آنان را حسن و حسین نامید و فرمود: من آن‌ها را به اسامی فرزندان هارون، یعنی شُبَّر و شُبَیر، نامیدم.
[۱۲۶] ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۱۵۸، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۱۲۷] محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۶۸، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
[۱۲۸] علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۲، ص۱۱۷ـ۱۱۸، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.


۹.۲ - دلالت تمام حدیث به همراه ظاهر قرآن

۲) با توجه به مقایسه علی علیه‌السلام با هارون و دلالتِ ظواهر آیات قرآن، اطاعت از علی واجب است و او خلیفه رسول خدا و شریک در امر او، به جز نبوت، است.
کسی که حدیث منزلت را بشنود و آیات مذکور را نیز در کنار آن بگذارد، تمام این منزلت‌ها به ذهن او متبادر می‌شود و شکی در اراده آن منزلت‌ها در این کلام پیامبر باقی نمی‌ماند.
به‌علاوه، پیامبر به‌روشنی بیان داشت: «شایسته نیست من بروم، جز آن‌که تو جانشین من باشی» و بسیاری از بزرگان اهل سنّت نیز آن را صحیح می‌دانند.
پیامبر در اینجا آشکارا فرموده است که اگر او را جانشین خود نکنند، کار ناشایستی انجام داده‌اند، و چنین چیزی امکان ندارد، چون پیامبر از طرف خدا مأمور تعیین جانشین است، چنان‌که در تفسیر آیه ۶۷ سوره مائده بیان شده است (یااَی‌ها الرَّسول بَلِّغ. . . ) و هرکس در عبارات «فما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» و «اِنَّهُ لاینْبَغی اَنْ اَذهَبَ اِلّا و اَنتَ خَلیفَتی» تدبر کند، درمی‌یابد که هردو یک هدف دارند.
[۱۳۳] عبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ج۱، ص۱۳۱، چاپ حسین راضی، قم ۱۴۱۶.

شاید باتوجه به دلالت روشن این حدیث بر شایستگی امام علی برای جانشینی و خلافت بود که حتی مأمون، خلیفه عباسی، در مناظره با علمای عصر خود، با استفاده از این حدیث، احقیت حضرت علی علیه‌السلام بر خلافت را ثابت کرد.
[۱۳۴] ابن عبدربّه، العقدالفرید، ج۵، ص۳۵۷ـ۳۵۸، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.


۹.۳ - حدیث منزلت مستفیض و متواتر

۳) علمای شیعه در پاسخ به کسانی که با استناد به رأی آمدی، حدیث منزلت را از آحاد دانسته‌اند، گفته‌اند: بی‌تردید این حدیث، صحیح، مستفیض، بلکه متواتر است و به قول محدّثان، این روایت از «أصَحّ السّنن و أثبت الآثار» است و حتی ذهبی در تلخیص المستدرک
[۱۳۵] محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
به صحت آن گواهی داده است.
اگر این حدیث صحیح نبود، بخاری آن را نقل نمی‌کرد.
به‌علاوه، معاویه، دشمن سرسخت امام علی، که دستور به سبّ و لعن و جعل حدیث برضد آن حضرت داده بود، نه تنها حدیث منزلت را انکار نکرد، بلکه خودش نیز آن را روایت کرد.
[۱۳۶] ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة فی‌الرد علی اهل ‌البدع و الزندقة، ج۱، ص۱۷۹، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.

بسیاری دیگر از صحابه نیز آن را نقل کرده‌اند و ازاین‌رو، تشکیک سندی آمدی درخور اعتنا نیست.

۹.۴ - عدم دلالت بر مورد خاص در نظر عرف

۴) در پاسخ به این اشکال که مورد حدیث، خاص است و شامل همه موارد نمی‌شود و عام مخصوص در باقی موارد حجت نیست، گفته شده است اهل زبان و عرف عرب چنین اختصاصی از حدیث نمی‌فهمند، بلکه با التفات به استثنا شدن نبوت، دلالت آن را بر عموم منزلت‌ها و جایگاه‌ها بیش‌تر و قوی‌تر می‌دانند.
پس این‌که گفته شده است حدیث بر مورد خاص دلالت دارد، از دو جهت نادرست است: ۱) حدیث عام است و مورد مخصصی در آن نیست؛ ۲) تنها به غزوه تبوک منحصر نمی‌شود و چه در کتب اهل سنّت و چه شیعه آمده که پیامبر این مطلب را بار‌ها در جا‌های مختلف فرموده است.
اما این مدعا که عام مخصوص، در باقی موارد حجت نیست، درصورتی که مخصص مجمل نباشد و به خصوص اگر متصل باشد، صحیح نیست، چنان که در حدیث منزلت این‌گونه است.
به‌علاوه، عرف‌چنین می‌فهمد و نیز سیره مستمر مسلمانان و غیر آنان این است که به عموماتِ تخصیص خورده احتجاج می‌کنند.
به علاوه، اگر قرار باشد این‌گونه عمومات از درجه اعتبار و حجیت ساقط شوند، باب علم فقه و سایر علوم بسته خواهد شد.
[۱۳۷] میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۷۹ـ ۸۶، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
[۱۳۸] عبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ج۱، ص۱۳۶ـ۱۳۸، چاپ حسین راضی، قم ۱۴۱۶.

خود صحابه نیز چنین دریافتی از روایت داشته‌اند.
مثلاً، وقتی از جابر بن عبداللّه انصاری درباره معنای حدیث منزلت پرسیدند، پاسخ داد پیامبر با این سخن علی را جانشین خویش در میان امتش، در زندگانی و پس از مرگ خود، قرار داده و اطاعت از او را بر شما واجب گردانده است.
در منابع شیعی و سنّی، حدیثی از امام سجاد با اندکی تفاوت نقل شده است.
[۱۴۱] خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۱۰، ص۴۹۹.


۹.۵ - ادعای اجماع بین شیعه و سنی بر حدیث منزلت

ابن بابویه در ذیل این حدیث بیان می‌دارد که ما و مخالفان، بر حدیث منزلت اجماع داریم و این حدیث دلالت می‌کند بر این‌که در هر حال، منزلت علی نسبت به پیامبر همانند منزلت هارون به موسی در تمام حالاتش است.
ابن ابی‌الحدید نیز در شرح خطبه معروف به قاصعه،
[۱۴۵] نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۲.
ذیل این جمله امیرمؤمنان علیه‌السلام به‌ نقل از پیامبر اکرم که «انّک لَسْتَ بنَبیٍّ و للنّک لَوَزیرٌ» حدیث منزلت را به عنوان حدیث مُجْمَعٌ علیه آورده و آن را دالّ بر عموم‌المنزله دانسته است.


(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) علی‌ بن محمد آمدی، الامامة من أبکار الأفکار فی اصول‌الدّین، چاپ محمد زبیدی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۳) ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۴) ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
(۵) ابن اثیر، الکامل فی‌التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
(۶) ابن بابویه، معانی‌الأخبار، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش.
(۷) ابن تیمیه، منهاج‌السنة النبویة، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۸) ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییزالصحابة، مصر ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت.
(۹) ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة فی‌الرد علی اهل ‌البدع و الزندقة، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
(۱۰) ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۱۱) ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۱۲) ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۳) ابن عبدربّه، العقدالفرید، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.
(۱۴) ابن عساکر، ترجمةالامام علی‌ بن ابی‌طالب علیه‌السلام من تاریخ مدینة دمشق، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۱۵) ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.
(۱۶) ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۷) محمد بن طیب باقلانی، کتاب تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۱۸) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح‌البخاری، (چاپ محمد ذهنی‌افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
(۱۹) محمد بن اسماعیل بخاری، کتاب‌التاریخ الکبیر، بیروت (۱۴۰۷/ ۱۹۸۶).
(۲۰) احمد بن حسین بیهقی، السنن‌الکبری، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۲۱) محمد بن عیسی ترمذی، الجامع‌الصحیح و هو سنن الترمذی، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت.
(۲۲) مسعود بن عمر تفتازانی، شرح ‌المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
(۲۳) علی‌ بن ابوبکر هیثمی، مجمع‌الزوائد و منبع‌الفوائد، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۲۴) علی‌ بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
(۲۵) ابراهیم‌ بن محمد جوینی خراسانی، فرائدالسمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمة من ذریتهم علیهم‌السلام، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۳۹۸ـ۱۴۰۰/ ۱۹۷۸ـ۱۹۸۰.
(۲۶) محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
(۲۷) عبیداللّه‌ بن عبداللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، چاپ محمدباقر محمودی، تهران ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۲۸) مرتضی حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح‌الستة، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۲۹) علی حسینی میلانی، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار، قم ۱۳۸۴ش.
(۳۰) علی‌ بن ابراهیم حلبی، السیرةالحلبیة، چاپ عبداللّه محمد خلیلی، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۳۱) محمد خضری، اتمام الوفاء فی سیرةالخلفاء، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۳۲) خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی.
(۳۳) سبط ابن جوزی، تذکرةالخواص، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۳۴) مهدی سماوی، الامامة فی ضوء الکتاب و السّنة، کویت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۳۵) عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، تاریخ‌الخلفاء، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ش.
(۳۶) عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، الدرالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور، چاپ نجدت نجیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
(۳۷) عبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، چاپ حسین راضی، قم ۱۴۱۶.
(۳۸) عبدالرزاق‌ بن همام صنعانی، المصنَّف، چاپ حبیب‌الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۳۹) حسن‌ بن علی طبرسی، اسرارالامامة، مشهد ۱۳۸۰ش.
(۴۰) احمد بن عبداللّه طبری، الریاض النضرة فی مناقب العَشرَة، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
(۴۱) محمد بن جریر طبری، تاریخ (بیروت).
(۴۲) علی‌ بن ابی ‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، تهران ۱۳۷۱ش.
(۴۳) محمود بن احمد عینی، عمدةالقاری: شرح صحیح‌البخاری، چاپ عبداللّه محمود محمد عمر، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
(۴۴) محمد بن عمر فخررازی، البراهین در علم کلام، چاپ محمدباقر سبزواری، تهران ۱۳۴۱ ـ ۱۳۴۲ش.
(۴۵) قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، چاپ محمود محمد قاسم.
(۴۶) علاءالدین قزوینی، مع‌الدکتور موسی‌الموسوی فی کتابه‌الشیعة و التصحیح، قم ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۴۷) سلیمان‌ بن ابراهیم قندوزی، ینابیع المَودَّةِ لِذَویِ القُربی، چاپ علی جمال اشرف حسینی، قم ۱۴۱۶.
(۴۸) کلینی، اصول الکافی.
(۴۹) علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۵۰) مجلسی، بحارالانوار.
(۵۱) مسلم‌ بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۵۲) محمد بن محمد مفید، الارشاد، قم: مکتبة بصیرتی.
(۵۳) میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
(۵۴) احمد بن علی نسائی، تهذیب خصائص الامام علی، چاپ ابواسحاق حوینی اثری، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.


۱. عبدالرزاق‌ بن همام صنعانی، المصنَّف، ج۵، ص۴۰۵۴۰۶، چاپ حبیب‌الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.    
۲. محمد بن اسماعیل بخاری، کتاب‌التاریخ الکبیر، ج۷، جزء۴، قسم۱، ص۳۰۱، بیروت (۱۴۰۷/ ۱۹۸۶).    
۳. ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۴، ص۳۷۵، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۴. ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۷، ص۱۹۵۱۹۷، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.    
۵. ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۸، ص۳۰۷، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.    
۶. احمد بن حسین بیهقی، السنن‌الکبری، ج۱۳، ص۲۷۵ـ۲۷۶، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
۷. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۴، ص۴۶۵.    
۸. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۴، ص۶۴۲.    
۹. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۵، ص۳۳۲.    
۱۰. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۱۰، ص۴۹۹.    
۱۱. علی‌ بن ابوبکر هیثمی، مجمع‌الزوائد و منبع‌الفوائد، ج۹، ص۱۰۹، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۱۲. علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۱، ص۵۹۹، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۳. علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۳، ص۱۵۱، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۴. علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۳، ص۱۹۲، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۵. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۲۷۷، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۶. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۳، ص۴۱۷، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۷. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۷، ص۵۱۳، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۸. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۷، ص۵۹۱، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۹. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح‌البخاری، ج۵، ص۱۲۹، (چاپ محمد ذهنی‌افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
۲۰. مسلم‌ بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۸۷۰ـ ۱۸۷۱، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
۲۱. محمد بن عیسی ترمذی، الجامع‌الصحیح و هو سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۸، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت.
۲۲. محمد بن عیسی ترمذی، الجامع‌الصحیح و هو سنن الترمذی، ج۵، ص۶۴۰ـ۶۴۱، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت.
۲۳. احمد بن علی نسائی، تهذیب خصائص الامام علی، ج۱، ص۵۰ ـ۶۱، چاپ ابواسحاق حوینی اثری، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۲۴. محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۳۳ـ۱۳۴، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
۲۵. احمد بن عبداللّه طبری، الریاض النضرة فی مناقب العَشرَة، ج۳، ص۱۱۷ـ۱۱۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
۲۶. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۱۱، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.    
۲۷. علی‌ بن ابوبکر هیثمی، مجمع‌الزوائد و منبع‌الفوائد، ج۹، ص۱۱۰، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۲۸. محمود بن احمد عینی، عمدةالقاری: شرح صحیح‌البخاری، ج۱۶، ص۳۰۱، چاپ عبداللّه محمود محمد عمر، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
۲۹. عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، تاریخ‌الخلفاء، ج۱، ص۱۶۸، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ش.
۳۰. عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، الدرالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۲۳۶، چاپ نجدت نجیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
۳۱. عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، الدرالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۲۹۱، چاپ نجدت نجیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
۳۲. علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۳، ص۱۶۳، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۳۳. علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۳، ص۱۷۱ـ۱۷۲، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۳۴. میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۲۹ـ۵۹، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
۳۵. عبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ج۱، ص۱۳۰، چاپ حسین راضی، قم ۱۴۱۶.    
۳۶. علی حسینی میلانی، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج۱۸، ص۳۶۳ـ۴۱۱، قم ۱۳۸۴ش.
۳۷. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۲۷۷، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۳۸. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۳، ص۴۱۷، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۳۹. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح‌البخاری، ج۵، ص۱۲۹، (چاپ محمد ذهنی‌افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
۴۰. محمد بن عیسی ترمذی، الجامع‌الصحیح و هو سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۸، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت.
۴۱. کلینی، اصول الکافی، ج۸، ص۱۰۶۱۰۷.    
۴۲. محمد بن طیب باقلانی، کتاب تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ج۱، ص۴۵۷، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۴۳. قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۰، قسم ۱، ص۱۵۸، چاپ محمود محمد قاسم.
۴۴. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۴، ص۴۶۵.    
۴۵. محمد بن عمر فخررازی، البراهین در علم کلام، ج۲، ص۲۵۷، چاپ محمدباقر سبزواری، تهران ۱۳۴۱ ـ ۱۳۴۲ش.
۴۶. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح ‌المقاصد، ج۵، ص۲۹۶، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
۴۷. عبیداللّه‌ بن عبداللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۱۹۵، چاپ محمدباقر محمودی، تهران ۱۴۱۱/۱۹۹۰.    
۴۸. علی حسینی میلانی، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج۱۷، ص۲۳ـ۲۸، قم ۱۳۸۴ش.
۴۹. ابن تیمیه، منهاج‌السنة النبویة، ج۷، ص۳۲۶، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۵۰. میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۲۰۴ـ ۲۰۶، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
۵۱. علی حسینی میلانی، نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج۱۷، ص۱۵۱ـ۱۶۲، قم ۱۳۸۴ش.
۵۲. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح‌البخاری، ج۴، ص۲۰۸، (چاپ محمد ذهنی‌افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
۵۳. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح‌البخاری، ج۵، ص۱۲۹، (چاپ محمد ذهنی‌افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت.
۵۴. محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۳۳ـ ۱۳۴، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
۵۵. محمد بن محمد مفید، الارشاد، ج۱، ص۸۱۸۴، قم:مکتبة بصیرتی.    
۵۶. ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۹۷ـ۱۰۹۸، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۵۷. ابن اثیر، الکامل فی‌التاریخ، ج۲، ص۲۷۸، بیروت ۱۳۸۵۱۳۸۶/ ۱۹۶۵۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹۱۴۰۲/ ۱۹۷۹۱۹۸۲.    
۵۸. سبط ابن جوزی، تذکرةالخواص، ج۱، ص۲۷ـ ۲۸، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۵۹. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۳، ص۲۱۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵۱۳۸۷/۱۹۶۵۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.    
۶۰. ابراهیم‌ بن محمد جوینی خراسانی، فرائدالسمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمة من ذریتهم علیهم‌السلام، ج۱، ص۱۲۲، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۳۹۸ـ۱۴۰۰/ ۱۹۷۸ـ۱۹۸۰.
۶۱. علی‌ بن ابوبکر هیثمی، مجمع‌الزوائد و منبع‌الفوائد، ج۹، ص۱۱۱، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۶۲. ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییزالصحابة، ج۲، ص۵۰۹، مصر ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت.
۶۳. عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، تاریخ‌الخلفاء، ج۱، ص۱۶۸، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ش.
۶۴. علی‌ بن ابراهیم حلبی، السیرةالحلبیة، ج۳، ص۱۸۷ـ ۱۸۸، چاپ عبداللّه محمد خلیلی، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
۶۵. سلیمان‌ بن ابراهیم قندوزی، ینابیع المَودَّةِ لِذَویِ القُربی، ج۱، ص۱۱۱۱۱۲، چاپ علی جمال اشرف حسینی، قم ۱۴۱۶.    
۶۶. سلیمان‌ بن ابراهیم قندوزی، ینابیع المَودَّةِ لِذَویِ القُربی، ج۱، ص۱۳۷، چاپ علی جمال اشرف حسینی، قم ۱۴۱۶.    
۶۷. مرتضی حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح‌الستة، ج۱، ص۳۴۷ـ۳۶۴، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۶۸. محمد خضری، اتمام الوفاء فی سیرةالخلفاء، ج۱، ص۱۶۹، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۶۹. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۳، ص۲۱۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵۱۳۸۷/۱۹۶۵۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.    
۷۰. ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۹۷، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۷۱. ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۰۹۷، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۷۲. ابن عساکر، ترجمةالامام علی‌ بن ابی‌طالب علیه‌السلام من تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۳۰۶ـ۳۹۱، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
۷۳. محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
۷۴. محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
۷۵. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۸، ص۲۶۲.    
۷۶. ابن عبدربّه، العقدالفرید، ج۵، ص۳۵۷ـ۳۵۸، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.
۷۷. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۸، ص۴۹۸.    
۷۸. ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۱۰۴ـ۱۰۵، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
۷۹. ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییزالصحابة، ج۲، ص۵۰۹، مصر ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت.
۸۰. سلیمان‌ بن ابراهیم قندوزی، ینابیع المَودَّةِ لِذَویِ القُربی، ج۱، ص۱۶۱، چاپ علی جمال اشرف حسینی، قم ۱۴۱۶.    
۸۱. عبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ج۱، ص۱۳۲ـ۱۳۳، چاپ حسین راضی، قم ۱۴۱۶.
۸۲. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۴، ص۶۴۲.    
۸۳. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۵، ص۳۳۲.    
۸۴. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۱۰، ص۴۹۹.
۸۵. عبدالرزاق‌ بن همام صنعانی، المصنَّف، ج۱۱، ص۲۲۶، چاپ حبیب‌الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
۸۶. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۲۸۲، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۸۷. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۲۸۵، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۸۸. مسلم‌ بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۱۸۷۰، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
۸۹. ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۱۰۶، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
۹۰. ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۷۰، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۹۱. ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۷۴، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۹۲. علی‌ بن ابوبکر هیثمی، مجمع‌الزوائد و منبع‌الفوائد، ج۹، ص۱۱۱، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۹۳. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۵۴۵، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۹۴. محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
۹۵. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۵۱، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۰.
۹۶. احمد بن علی نسائی، تهذیب خصائص الامام علی، ج۱، ص۶۴، چاپ ابواسحاق حوینی اثری، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۹۷. محمد بن جریر طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۱۲۹.    
۹۸. ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة فی‌الرد علی اهل ‌البدع و الزندقة، ج۱، ص۱۲۴، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۹۹. علاءالدین قزوینی، مع‌الدکتور موسی‌الموسوی فی کتابه‌الشیعة و التصحیح، ج۱، ص۸۲ـ۸۷، قم ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
۱۰۰. طه/سوره۲۰، آیه۲۹۳۲.    
۱۰۱. طه/سوره۲۰، آیه۳۶.    
۱۰۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۲.    
۱۰۳. میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۸۶ـ۸۸، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
۱۰۴. میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۱۰۴ـ۱۱۰، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
۱۰۵. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۵۴۵، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۰۶. علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۱، ص۶۱۴، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۰۷. میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۱۱۳ـ۱۲۹، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
۱۰۸. میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۸۸ـ۹۳، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
۱۰۹. میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۱۰۰ـ۱۰۴، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
۱۱۰. ابن تیمیه، منهاج‌السنة النبویة، ج۷، ص۳۲۲، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۱۱۱. محمد بن طیب باقلانی، کتاب تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ج۱، ص۴۵۷، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۱۲. میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۷۴ـ۷۶، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
۱۱۳. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۳، ص۲۱۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵۱۳۸۷/۱۹۶۵۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.    
۱۱۴. علی‌ بن محمد آمدی، الامامة من أبکار الأفکار فی اصول‌الدّین، ج۱، ص۱۶۷، چاپ محمد زبیدی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۱۱۵. محمد بن طیب باقلانی، کتاب تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ج۱، ص۴۵۹ـ۴۶۲، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۱۶. علی‌ بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۲ـ۳۶۳، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
۱۱۷. ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة فی‌الرد علی اهل ‌البدع و الزندقة، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۱۱۸. علی‌ بن ابراهیم حلبی، السیرةالحلبیة، ج۳، ص۱۸۸، چاپ عبداللّه محمد خلیلی، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
۱۱۹. قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۰، قسم ۱، ص۱۵۹ـ۱۶۰، چاپ محمود محمد قاسم.
۱۲۰. علی‌ بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۱، ص۸، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
۱۲۱. علی‌ بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۱، ص۳۶۳، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
۱۲۲. میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۸۶، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
۱۲۳. ملا محمد حسن هردنگی، تاملات کلامیه،۱۳۹۶، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی .
۱۲۴. حسن‌ بن علی طبرسی، اسرارالامامة، ج۱، ص۲۵۲، مشهد ۱۳۸۰ش.
۱۲۵. مهدی سماوی، الامامة فی ضوء الکتاب و السّنة، ج۱، ص۲۳۹، کویت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۱۲۶. ابن حنبل، مسندالامام احمد بن محمد بن حنبل، ج۱، ص۱۵۸، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۲۷. محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۶۸، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
۱۲۸. علی‌ بن حسام‌الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۲، ص۱۱۷ـ۱۱۸، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۲۹. مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۱۱۰۱۱۲.    
۱۳۰. طه/سوره۲۰، آیه۲۹۳۲.    
۱۳۱. طه/سوره۲۰، آیه۳۶.    
۱۳۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۲.    
۱۳۳. عبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ج۱، ص۱۳۱، چاپ حسین راضی، قم ۱۴۱۶.
۱۳۴. ابن عبدربّه، العقدالفرید، ج۵، ص۳۵۷ـ۳۵۸، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.
۱۳۵. محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی‌الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، و بذیله التلخیص للحافظ‌ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
۱۳۶. ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة فی‌الرد علی اهل ‌البدع و الزندقة، ج۱، ص۱۷۹، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۱۳۷. میرحامد حسین، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار علیهم‌السلام، ج۲، دفتر۱، ص۷۹ـ ۸۶، چاپ عبدالرحیم مبارک و دیگران، مشهد ۱۳۸۳ش.
۱۳۸. عبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ج۱، ص۱۳۶ـ۱۳۸، چاپ حسین راضی، قم ۱۴۱۶.
۱۳۹. ابن بابویه، معانی‌الأخبار، ج۱، ص۷۴، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش.    
۱۴۰. ابن بابویه، معانی‌الأخبار، ج۱، ص۷۴، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش.    
۱۴۱. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۱۰، ص۴۹۹.
۱۴۲. ابن بابویه، معانی‌الأخبار، ج۱، ص۷۴۷۵، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش.    
۱۴۳. ابن بابویه، معانی‌الأخبار، ج۱، ص۷۵۷۹، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش.    
۱۴۴. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغة، ج۱۳، ص۲۱۰ ۲۱۲، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵۱۳۸۷/۱۹۶۵۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.    
۱۴۵. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۲.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حدیث منزلت»، شماره۵۸۸۴.    






جعبه ابزار