حدیث کلامی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
علم کلام بر پایه
آیات و
احادیث اعتقادی تکوین یافته است و
محدّثان در شکلگیری آن تأثیر بسزایی داشتهاند، چنانکه بسیاری از کسانی را که امروزه از پایهگذاران
علم کلام اسلامی میدانند (مانند
حسن بصری و
هشام بن حکم)،
مفسران و محدّثانی بودهاند که در مجالس علمی خود به
تفسیر آیات و بیان احادیث میپرداختهاند.
در واقع سرچشمه
علم کلام، مباحث اعتقادی است که میان
پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم و
صحابه و نیز پس از
رحلت پیامبر اکرم حول
آیات قرآن و
احادیث نبوی در میان صحابه و
تابعین مطرح بوده است.
برای نمونه، ریشه بحث مهمی چون
مرتکب کبیره (از مباحث اصلی گرایشهای کلامی
خوارج،
معتزله و
اشاعره) حدیثی است که بنا بر آن، روزی
ابوذر از
پیامبر اکرم، درباره این سخن آن حضرت که هر کس لااله الااللّه بگوید و با
ایمان بمیرد یقینآ وارد
بهشت میشود، سه بار میپرسد حتی اگر مرتکب
فحشا و
دزدی شود و پیامبر پاسخ مثبت میدهند و در ادامه میفرمایند: «آری، حتی بر خلاف خواست ابوذر!».
در موضوع
تقدیر و
سعید و
شقی بودن
انسان ــکه از جمله موضوعات جنجال برانگیز کلامی در بین
فِرَق اسلامی است ــ نیز حدیثی از پیامبر اکرم نقل شده است که ریشه این بحث را تا زمان حیات آن حضرت به ما نشان میدهد.
بنابراین
حدیث، تکوین هر کس در
رحم مادرش در ظرف چهل روز صورت میگیرد، سپس
فرشتهای مأمور میشود تا در او
روح بدمد.
فرشته از
خدا سؤالاتی میکند، از جمله میپرسد: سعید است یا شقی؟
زن است یا
مرد؟ فرشته پاسخ را مینویسد و
طومار نوشتهها را میپیچد و هیچ چیز بر آن افزوده یا از آن کاسته نمیشود.
بنابراین، بخش معتنابهی از
احادیث پیامبر و
امامان علیهمالسلام احادیث اعتقادی است و این احادیث در شکلگیری باورهای کلامی اولیه تأثیر انکارناپذیر داشتهاند و اختلافات متکلمان درباره
تحلیل و
تفسیر آن
احادیث، به رشد علم کلام انجامیده است.
برای نمونه، به نظر میرسد حدیثی منقول از پیامبر که بر اساس آن صحابه از پیامبر پرسیدند آیا ما
خدای تعالی را
روز قیامت میبینیم؟ و پیامبر پاسخ دادند خدا را در روز قیامت مثل
ماه شب بدر میبینید، در اختلاف کلامی فِرَق درباره
رؤیت خدا تأثیر بسزایی داشته است
(برای دیگر
احادیث اهل سنّت در این موضوع به این منبع
و
برای
احادیث شیعی در این باب به این منبع
رجوع کنید).
از دیگر احادیثی که باورهای کلامی را شکل دادهاند، احادیثی درباره
سؤال و
عذاب قبر و اعتقاد به
صراط و
حوض است که بر مبنای این احادیث، پیروان فرق مختلف آنها را از عقاید کلامی خویش برشمردهاند.
ونسینک پس از تألیف المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی (لیدن ۱۹۳۶ـ۱۹۶۹)، به این نتیجه رسید که احادیث در شکلگیری
عقاید مسلمانان بسیار تأثیر داشتهاند و این بحث را در کتاب
عقاید مسلمانان: مبادی و تحولات تاریخی (دهلی نو ۱۹۷۹) بررسی کرد.
غالب متکلمانِ فرقههای گوناگون اسلامی نیز در میان احادیث مختلف، احادیثی را انتخاب کردهاند که با
مشرب فکری آنها موافق بوده است.
مثلا
ابوالحسن اشعری (متوفی ۳۲۴) از میان انبوه احادیث نبوی که حاکی از
آزادی اراده و
اختیار است، احادیثی را ترجیح داده که حاکی از تقدیر و
جبر است.
او در باب قدر کتاب الابانة
حدیثی نمادین را از پیامبر نقل کرده است که بنا بر آن در مباحثهای میان
حضرت آدم و
موسی،
آدم در پاسخ این
اعتراض موسی که تو
سرنوشت ما را تباه کردی و ما را از بهشت بیرون راندی، میگوید که نباید سرزنش کنی، زیرا انجام دادن آن چهل سال پیش از
آفرینش آسمانها برای من مقدّر شده بود.
اشعری از این حدیث نتیجه گرفته است که آنچه خدا واقع شدن آن را میداند، خواهد شد و آن را مینویسد و گروهی را برای بهشت و گروهی را برای
جهنم میآفریند.
استناد و استشهاد به احادیث در مسائل کلامی و اعتقادی، با توجه به میزان و چگونگی اعتماد و اتکای
فرقهها و
نحلههای مختلف کلامی به احادیث، یکسان نبوده است.
برخی، مانند
اهل حدیث و پیروان
احمد بن حنبل و اشاعره،
عقاید دینی را منحصر به مضامین
آیات قرآن و احادیث دانسته و در کتابهای خود به احادیث نبوی، اعم از
احادیث متواتر و
اخبار آحاد، استناد کردهاند،
حتی
ابن عبدالبرّ گفته است که اعتقاد به خدا و
اسماء و
صفات او جز بر مبنای آنچه در
کتاب خدا و احادیث صحیح نبوی، اعم از
متواتر و
آحاد، آمده است صحیح نیست.
احمد بن حنبل و اهل حدیث، برای اثبات عقاید خود، میکوشیدند به احادیث منقول از پیامبر اکرم، از جمله
حدیث رؤیت برای اثبات رؤیت خدا در
قیامت، استناد کنند (ابتدای مقاله).
بسیاری از متکلمان اشعری نیز برای اثبات آرای کلامی خود به احادیث استناد و استشهاد میکردند، از جمله
ابوبکر باقلانی در کتاب التمهید،
فخر رازی در البراهین در علم کلام
و
جرجانی در شرح المواقف فی علم الکلام که
جلال الدین سیوطی (متوفی ۹۱۱) در کتابی احادیث آن را تخریج کرده است.
در مقابل،
معتزلیان احادیثی را که موضوع آنها رؤیت خداست رد میکردند.
قاضی عبدالجبار بن احمد در رد حدیث مشهور رؤیت خدا در روز قیامت و اثبات مجعول بودن آن سه دلیل آورده است: نخست آنکه این حدیث متضمن جبر و
تشبیه است، دیگر آنکه
حدیث را قیس بن
ابی حازم روایت کرده که شخصی غیرمعتمد است، و سوم اینکه این حدیث را هیچ گواه دیگری تأیید نکرده است.
اصولا اعتماد و اتکای نویسندگان معتزلی به احادیث کمتر بوده است، چنانکه برخی مخالفان اشعری مذهب آنان، معتزلیان را مخالف حدیث قلمداد میکردند.
به عقیده آنان معتزله در عقاید،
دلیل عقلی را از
دلیل سمعی برتر دانستهاند.
همچنین به گفته
بغدادی،
نَظّام معتزلی برای
خبر متواتر ارزشی قائل نبوده است.
ابن قتیبه بر نظّام خرده میگرفت که چرا
ابوهریره را
جاعل حدیث میخواند (درباره رأی معتزله درباره احادیث به این منابع رجوع کنید
).
با اینهمه، برخی نویسندگان معتزلی محدّثان
ثقهای بودهاند.
احمد بن حنبل، که
خصومت او با معتزله آشکار بود، برخی از آنان را راویان در خور اعتماد دانسته است.
اوزاعی، یکی از مخالفان معتزله، نیز گواهی مشابهی داده است.
در واقع، معتزله به
تحلیل انتقادی احادیث میپرداختند و احادیث ناصحیح و ناسازگار با
عقل و نیز احادیث ناسازگار با عقاید خود را نمیپذیرفتند.
ابوعلی جبّائی حدیثی را میپذیرفت و حدیثی را رد میکرد، اگر چه هر دو از یک
راوی بودند و دلیل این کار را آن میدانست که نمیتوان حدیث مغایر با
نص قرآن و
اجماع و عقل را پذیرفت.
اما برخی از آنان در اعتقادات، استناد به احادیث آحاد را
جایز ندانسته
خبر واحد را علم آفرین نمیدانستهاند.
معتزلیان عقایدی را که ریشه حدیثی دارند و در
قرآن از آنها سخنی نیست، تأویل میکردند، از جمله «
صراط» که بر روی
دوزخ است و بسیار باریک است و همه مردم باید از آن عبور کنند، یا «
میزان» که ترازوی اعمال است و «
حوض» که
مؤمنان در کنار آن
پیامبر را میبینند و از دست ایشان از آن
آب مینوشند.
آنان دلیل سمعی را در اموری
حجت میشمردند که در آنها مجالی برای عقل نیست، مانند
مصالح و
مفاسد شرعی.
خوارج هم، به سبب
تکفیر کردن برخی صحابه، بسیاری از احادیث منقول از آنان را نپذیرفتند و ملاک عقاید خویش قرار ندادند.
سلیمان بن صالح غصن در کتاب موقف المتکلمین من الاستدلال بنصوص الکتاب و السنة (ریاض ۱۴۱۶/ ۱۹۹۶)، به تفصیل در باره دیدگاه متکلمان در استناد و استدلال به احادیث تحقیق کرده است.
برخی محدّثان و
متکلمان اهل سنّت پس از دوران اولیه شکلگیری
علم کلام، در کتابهای مستقل به جمعآوری احادیث اعتقادی و کلامی در موضوعات مختلف پرداختهاند.
مانند
احمد بن حسین بیهقی (متوفی ۴۵۸) در کتاب الاعتقاد و الهدایة الی سبیل الرشاد علی مذهب السلف و اصحاب الحدیث (بیروت ۱۴۰۸) و کتاب شُعَب الایمان (بیروت ۱۴۱۰).
برخی مؤلفان، احادیث راجع به یک موضوع را در کتابی با نام همان موضوع گرد آوردهاند، مانند ابوعبداللّه
محمد بن اسماعیل بخاری (متوفی ۲۵۶) در خلق افعال العباد (ریاض ۱۳۹۸)؛
علی بن عمر دارقطنی (متوفی ۳۸۵) در کتاب رؤیة اللّه جلَّ و علا؛ ابومحمد
ابن قدامه در اثبات صفة العُلُوّ (کویت ۱۴۰۶) و مختصر آن از
شمس الدین ذهبی؛ احمد بن حسین بیهقی در اثبات عذاب القبر (عمان ۱۴۰۵)؛ ابوبکر جعفر بن محمد بن حسن فریابی در کتاب القَدَر (بیروت ۱۴۲۱)؛ عبداللّه بن وهْب بن مسلم قرشی در کتاب القدر و ماورد فی ذلک من الآثار (مکه ۱۴۰۶)؛
محمد بن جریر طبری در صریح السنة (کویت ۱۴۰۵)؛ و بَقی بن مَخْلد در الحوض و الکوثر (مدینه ۱۴۱۳).
کتابهایی نیز با عنوان الایمان از محمد بن اسحاق
ابن منده (متوفی ۳۹۵؛ بیروت ۱۳۶۴ ش/۱۹۸۵)، ابوعبید
قاسم بن سلام (متوفی ۲۲۴؛ بیروت ۱۴۰۳) و محمد بن یحیی بن
ابی عمر
عدنی (متوفی ۲۴۳؛ کویت ۱۴۰۷) و کتابهایی با عنوان السنة از
ابن ابی عاصم شیبانی (متوفی ۲۸۷؛ بیروت ۱۴۰۰)، ابوعبداللّه
محمد بن نصر مروزی (متوفی ۲۹۴؛ بیروت ۱۴۰۸)، عبداللّه بن احمد بن حنبل شیبانی (متوفی ۲۹۰؛ دمام ۱۴۰۶) و ابوبکر احمد بن محمد خلال (متوفی ۳۱۱؛ ریاض ۱۴۱۰) تألیف شد.
برخی نیز احادیث دشوار اعتقادی را
تأویل و
تبیین کردهاند، از جمله
ابن قتیبه (متوفی ۲۷۶) در کتاب تأویل مختلف الحدیث (بیروت، بی تا.) و
ابن فورَک (متوفی ۴۰۶) در کتاب مشکل الحدیث یا تأویل الاخبار المتشابهة (دمشق ۲۰۰۳).
برخی از محدّثان بزرگ کتابهایی در
نکوهش علم کلام و پرداختن به آن نوشته و حتی در کتابهای خود احادیثی در ذم اشتغال به کلام آوردهاند، مانند خواجه
عبداللّه انصاری هروی (متوفی ۴۸۱) در ذم الکلام و اهله (مدینه ۱۴۱۸)، ابوالفضل عبدالرحمان بن احمد عجلی در احادیث فی ذم الکلام و اهله (ریاض ۱۴۱۷)، و موفق الدین
ابن قدامه (متوفی ۶۲۰) در تحریم النظر فی علم الکلام (کیمبریج ۱۹۸۵).
احادیث اهل بیت علیهمالسلام، هم متضمن مبانی و آموزههای اعتقادی است و هم روشهای حجتآوری در اعتقادات را
تعلیم میدهد و هم ناظر به باورهای نادرست در حوزه اعتقاد
دین است، مانند خطبههای
امیرمؤمنان علیهالسلام که در
نهج البلاغة گرد آمده است، در تبیین صحیح
توحید و
نبوت و
امامت و
معاد در موضوع
جبر و
تفویض، جمله مشهور
امام صادق علیهاسلام: «لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین»؛
مناظره امام صادق علیهالسلام در خردسالی با مردی که قائل به تفویض بود؛
رساله
امام هادی در نفی جبر و تفویض
و احادیثی از
امامان در موضوعات کلامی دیگر، مانند تشبیه و
تنزیه،
نفی رؤیت باری تعالی و
حدوث و قِدَم قرآن.
در کتاب
الاحتجاج (نجف ۱۳۸۶)
احمد بن علی طبرسی (متوفی ۵۶۰) نیز
مناظرات اعتقادی امامان یا
اصحاب آنان با مخالفان اعتقادیشان گزارش شده است.
بر اساس پارهای از احادیث، اصحاب در مقابل
ائمه علیهمالسلام به
بحث و مناظره میپرداختند و ائمه آنان را
نقد میکردند و روشهای بحث و مناظره را به ایشان میآموختند.
برخی
اصحاب امامان، به سبب تبحر در دفاع از
اعتقادات شیعه،
متکلم شناخته شدهاند، مانند
هشام بن حکم و
محمد بن نعمان مؤمن الطاق (برای آگاهی بیشتر از
متکلمان شیعه و آثار آنان به این منابع رجوع کنید
).
متکلمان شیعه گاه احادیث کلامی در یک موضوع (مثلاً توحید، امامت، نبوت و...) را یکجا جمع کردهاند یا در کتابهای کلامی خود به احادیث استناد کرده یا عقیده کلامی خویش را برگرفته از احادیث امامان قلمداد کردهاند، از جمله
کلینی در «کتاب التوحید» و «کتاب الحجة» الکافی؛
ابن بابویه در التوحید (قم، بی تا.)؛
مفید (متوفی ۴۱۳) در اوائل المقالات
ابن بابویه در کمال الدین و تمام النعمة (قم ۱۴۰۵)؛ علی بن حسین
علم الهدی در الشافی فی الامامة (قم ۱۴۱۰)؛
ابوالصلاح حلبی (متوفی ۴۴۷) در تقریب المعارف (ص ۱۷۴ـ۱۸۲)؛
ابوالفتح کراجکی در دلیل النص بخبر الغدیر (قم، بی تا.)؛
نصیرالدین طوسی (متوفی ۶۷۲) در تجرید الاعتقاد؛ و
علامه حلّی (متوفی ۷۳۶) در کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد.
علاوه بر این، علامه حلّی در نهج الحق و کشف الصدق (قم ۱۴۰۷)،
میرحامد حسین (متوفی ۱۳۰۶) در عبقات الأنوار (قم ۱۴۰۵)،
عبدالحسین امینی (متوفی ۱۳۹۲) در الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب (بیروت ۱۳۹۷) و
محمدرضا مظفر (متوفی ۱۳۸۱) در کتابهای خویش، برای اثبات عقیده کلامی امامت
علی علیهالسلام و فرزندان او، به احادیث موجود در کتابها و
مجامع حدیثی اهل سنّت استشهاد میکردهاند.
از دیگر احادیثی که موضوع آنها کلامی است، احادیثی است که در آنها از برخی
فِرَق و گرایشهای کلامی (مانند
قدریه،
مرجئه و
جهمیه) نام برده شده است و گاه این فرق با عباراتی چون «القدریة مجوس هذه الامة» طرد، و مردم از پیروی از آنان
نهی شدهاند
(برای نقد برخی از این
احادیث به این منبع رجوع کنید
).
(۲۹)
ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم (۱۳۵۷ ش).
(۳۰)
ابن حزم، الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۳۱)
ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، (بی تا).
(۳۲)
ابن شعبه، تحفالعقول عن آلالرسول صلیاللّهعلیهم، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.
(۳۳)
ابن عبدالبرّ، جامع بیان العلم و فضله و ماینبغی فی روایته و حمله، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بی تا).
(۳۴)
ابن فورَک، مجرد مقالات الشیخ
أبی الحسن الأشعری، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
(۳۵)
ابن قتیبه، کتاب تأویل مختلف الحدیث، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی تا).
(۳۶)
ابن مرتضی، کتاب طبقات المعتزلة، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۳۷)
ابن ندیم، الفهرست، (تهران).
(۳۸) ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، چاپ فارس تبریزیان حسون، (قم) ۱۳۷۵ ش.
(۳۹) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن
ابی داود، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۴۰) ابولبابه حسین، اصول علم الحدیث بین المنهج و المصطلح، بیروت ۱۹۹۷.
(۴۱) ابولبابه حسین، موقف المعتزلة من السنة النّبویة و مواطن انحرافهم عنها، ریاض ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۴۲) شهفور بن طاهر اسفراینی، التبصیر فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، چاپ محمد زاهد کوثری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۴۳) علی بن اسماعیل اشعری، الابانة عن اصول الدیانة، چاپ بشیر محمد عیون، دمشق ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۴۴) محمد بن طیب باقلانی، کتاب التمهید، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت ۱۹۵۷.
(۴۵) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۴۶) محمد بن علی بصری، کتاب المعتمد فی اصول الفقه، چاپ محمد حمیداللّه، دمشق ۱۳۸۴ـ۱۳۸۵/۱۹۶۴ـ۱۹۶۵.
(۴۷) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بی تا).
(۴۸) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب الملل و النحل، چاپ ألبیر نصری نادر، بیروت ۱۹۷۰.
(۴۹) نصراللّه پورجوادی، رؤیت ماه در آسمان: بررسی تاریخی مسئله لقاءاللّه در کلام و تصوف، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۵۰) عبدالملک بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، چاپ محمد یوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
(۵۱) حرّ عاملی، وسائل الشیعة.
(۵۲) علی بن عمر دارقطنی، رؤیةاللّه جلَّوعَلا، چاپ مبروک اسماعیل مبروک، قاهره (۱۹۹۱).
(۵۳) عبدالرحمان بن
ابی بکر سیوطی، تخریج احادیث شرح المواقف فی علم الکلام، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۵۴) حسن شافعی، المدخل الی دراسة علم الکلام، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۵۵) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره (بی تا).
(۵۶) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۴.
(۵۷) حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم ۱۴۰۷.
(۵۸) علی بن
ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم (بی تا).
(۵۹) سلیمان بن صالح غصن، موقف المتکلمین من الاستدلال بن صوص الکتاب و السنة، ریاض ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۶۰) محمد بن عمر فخررازی، البراهین در علم کلام، چاپ محمدباقر سبزواری، تهران ۱۳۴۱ـ۱۳۴۲ ش.
(۶۱) قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۶۲) قاضی عبدالجبار بن احمد، فرق و طبقات المعتزلة، چاپ علی سامی نشار و عصام الدین محمدعلی، (اسکندریه) ۱۹۷۲.
(۶۳) قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، چاپ محمد مصطفی حلمی و ابوالوفا غنیمی تفتازانی، قاهره ۱۹۶۵، چاپ محمود خضیری و محمود محمد قاسم، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
(۶۴) کلینی، اصول کافی.
(۶۵) مجلسی، بحارالانوار.
(۶۶) مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، (بی تا).
(۶۷) معجم طبقات المتکلّمین، تقدیم و اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۲۴ـ۱۴۲۶.
(۶۸) محمد بن محمد مفید، اوائل المقالات، چاپ ابراهیم انصاری، بیروت ۱۴۱۴ الف.
(۶۹) محمد بن محمد مفید، تصحیح اعتقادات الامامیة، چاپ حسین درگاهی، بیروت ۱۴۱۴ ب.
(۷۰) مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
(۷۱) نجاح محسن، اندیشه سیاسی معتزله، ترجمه باقر صدری نیا، تهران ۱۳۸۵ ش.
(۷۲) علی بن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حدیث و کلام»، شماره۵۸۷۳.