حدیث رایت خیبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پس از فراز و نشیبهای فراوان، پایههای
حکومت اسلامی در
مدینه استقرار یافت؛ یهودیان مدینه و اطراف آن، که در واقع به علت
نقض پیمان خود که با
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بسته بودند، دچار سرنوشتی شوم شده بودند، در پی آن تعدادی از آنها کشته و برخی قبایل نیز مانند "بنیقینقاع" و "بنینضیر" به منطقه "
خیبر" کوچانده شدند. بهتدریج دشمنیها
آشکار شد، تا آنکه در
سال هفتم هجری، پیامبر خدا (صلی
اللهعلیهوآلهوسلم) پس از "
صلح حدیبیه" فرصتی یافت تا با بازماندگان
یهودیان در جزیرة العرب به نبرد بپردازد.
رایت در لغت به معنی درفش فرماندهی کل و بزرگترین پرچم است. آن را ام الحرب یعنی مرکز و
اصل و اساس
جنگ گفتهاند زیرا تا در میدان برافراشته است بدان معنی است که فرمانده در مرکز ستاد باقی است و جنگ ادامه دارد. هر واحد رزمی نیز جداگانه پرچمی دارد که لواء گفته میشود و رتبت آن از رایت پائینتر است. معمولا رایت به سرداری سپرده میشود که
استعداد نظامی و نیروی بدنی و
هوش و
استقامت و سرعت عمل و معنویات او از دیگران بیشتر باشد و تا آخرین نفس برای بر پا داشتن آن
مقاومت و
فداکاری نماید.
رایت
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در همه
غزوات به
دست علی (علیهالسّلام) بود
انس بن مالک و
جابر بن عبدالله انصاری از
رسول الله (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم)
روایت کردهاند که «علی پسر عم و حامل رایت من است» علی متقی از طبرانی از بریدة بن الحصیب آورده است که از
رسول الله (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) پرسیدند:
روز قیامت چه کسی رایت ترا در دست خواهد داشت؟ فرمود چه کسی بهتر از آن که آن را در
دنیا در دست دارد علی بن ابی طالب (علیهالسّلام)
عبدالله بن احمد بن حنبل به اسناد خود از
ابن عباس روایت کرده است که «در روز بدر علی (علیهالسّلام) رایت
رسول الله (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) را در دست داشت.
حکم ـ راوی این حدیث ـ علاوه نموده که او در روز بدر و در همه غزوات علمدار پیغمبر (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) بود»
میر حامد حسین لکنهوئی نیشابوری جلد نهم از منهج دوم کتاب
عبقات الانوار را به ذکر طرق اسناد و ادله
تواتر از مآخذ
اهل سنت اختصاص داده است. حدیث پیروزی معجزه آسای علی (علیهالسّلام) در
جنگ خیبر سخنانی است که در
فضائل آن حضرت به آن مناسبت بر
زبان رسول الله (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) جاری شده است.
خیبر کلمهای است عبرانی (خبر «kheber)» یعنی طایفه و جماعت یا قلعه و پادگان. لغتنویسان
عرب آن را
عالم به
احکام خدا یا کشاورز... معنی کردهاند
واحه خیبر در دویست و پنجاه کیلومتری شمال
مدینه در راه
تبوک و
شام واقع است. این دشت سرسبز از دیر باز مسکن دستهای از یهودیان بوده که خود را از نسل رکاب
میدانستند و میگفتند بازماندگان جندب (یونادب «junadeb»)
پسر رکابند و بعد از ویران شدن هیکل و قتل عام
اورشلیم به خیبر
مهاجرت کردهاند. مردانی ثروتمند و ملاک و
رباخوار ولی
شجاع و پرکار بودند. به
زبان عربی با لهجه یهودی حرف میزدند و از بین ایشان شاعران به نامی برخاسته بودند. واحه خیبر به نام سه دژ بزرگ آن به سه منطقه تقسیم و هر منطقه شامل چند قلعه بزرگ و کوچک بود و باغها و مزارع سرسبز داشت. یکی از آنها منطقه دژ نطاة (یعنی تاج خوشه خرما) دویمی منطقه دژ شق (برادر) و سیمی منطقه دژ کتیبه (بر وزن سفینه یعنی دستهای از لشکریان) نام داشت.
قلاع صعب بن معاذ و ناعم و زبیر (بر وزن امیر نامی است عبری) در منطقه نطاة و قلعههای ابی و نزار در منطقه شق و قلاع قموص (بر وزن چموش و به همان معنی) و وطیح (گلی که به سم حیوانات و
چنگال مرغان میچسبد) و سلالم (شاید به معنی نردبان) در منطقه کتیبه واقع بود. این قلاع استوار مامن خیبریان و مخزن اموال و انبار اسلحه و
غلات و علوفه بود و هنگام بروز خطر احشام خود را به داخل آنها برده آماده
دفاع میشدند. بعد از آن که قبایل یهود مدینه از آن شهر تار و مار شدند بقیة السیف ایشان به خیبر پناه بردند و در آنجا به تحریک و تفتین پرداختند.
رسول الله (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) که بعد از
صلح حدیبیه در صدد
فتح مکه بود و میبایست قبلا خاطر خود را از یهود عربستان شمالی آسوده سازد حدود سه هفته بعد از بازگشت از حدیبیه در اواخر
ذی حجه،
سال ششم هجری عازم خیبر شد و راه مدینه خیبر را که هشت منزل بود چهارده
روز پیمود و شبانگاهی به کنار قلاع خیبر رسید. یهودیان که از این لشکرکشی خبر شده بودند قبلا مردان جنگی را در دو قلعه نطاة و قموص و
زنان و کودکان را در دژ کتیبه جای دادند. سلاح و تدارکات را در دژ شق جمع آوردند و علوفه را در قلعه صعب بن معاذ انباشتند. از آن سو مواد غذائی در سپاه
اسلام اندک بود و مسلمانان ناچار
شکم خود را با
گوشت خران بارکش و خرمای نارس سیر میکردند. معذلک
محاصره و
جنگ ادامه داشت. ابتدا قلعه ناعم گشوده شد. بعد قلاع نطاة و شق و قموص به دست مسلمانان افتاد و آنگاه وطیح و سلالم فتح شد ولی تا فتح قلعه صعب بن معاذ مسلمانان همچنان دچار
عسرت و بیغذایی بودند.
مقاومت قموص که امرا و اشراف یهود در آن بودند از همه بیشتر بود. بزرگان
صحابه چون
ابوبکر و
عمر از
فتح آن عاجز بودند تا این که
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی (علیهالسّلام) را مامور فتح آن نمود و او حماسهای چنان بزرگ آفرید که
تاریخ اسلام هرگز آن را فراموش نخواهد کرد. علی با کشتن سردار قهرمان یهود
مرحب حمیری و برادرش یاسر و چند پهلوان دیگر یهود و با نمایش
قدرت فوق بشری خود در پرش از روی
خندق قموص و کندن در سنگی قلعه و به کار بردن آن به جای سپر و هجوم برقآسا به داخل قلعه و نابود کردن فوری همه مقاومتها و اسیر گرفتن همه زنان و کودکان از جمله صفیه
دختر حیی بن اخطب (بانوی اول یهود) که به همسری
رسول خدا درآمد چنان
رعب و هیبتی در دل خیبریان افکند که
قدرت هر گونه
دفاع را از آنان سلب نمود و ناچار بدون
قید و شرط
تسلیم گشتند. بعد از این فتح بود که
ثروت بیکران و ملک و
برده و سلاح و ستور بسیار به دست دولت اسلام افتاد و
مسلمانان یکباره از حالت پریشانی به درآمدند.
عمر میگفت بعد از این فتح توانستیم غذای سیر بخوریم و
عایشه میگفت حالا میتوانیم هر چه بخواهیم
خرما بخوریم
به علاوه روحیه مسلمانان چنان قوی گردید که
سال بعد توانستند
مکه را فتح کنند و اسلام را بر سراسر
جزیرة العرب مسلط سازند.
احادیثی که درباره قدرتنمایی و
شجاعت و
معجزات و
مناقب علی (علیهالسّلام) در
روز خیبر،
روایت شده بیشمار است. ابن اسحاق سیرهنویس و مورخ قدیم اسلام
حدیث ذیل را از سلمة بن عمر و الاکوع ـ صحابی
رسول الله (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) ـ روایت کرده است: «پیغمبر رایت خویش را به
ابوبکر صدیق داد و او را به یکی از قلاع خیبر فرستاد. او برفت و منتهای کوشش را به کار برد اما توفیقی به دست نیاورد و فتح ناکرده بازگشت. روز دیگر عمر بن الخطاب را فرستاد. او هم برفت و جهد بسیار کرد اما کاری از پیش نبرد و برگشت.
آن گاه
رسول الله (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «لاعطین الرایة غدا رجلا یحب
الله و
رسوله (و یحبه
الله و
رسوله) یفتح
الله علی یدیه لیس بفرار، همانا فردا این رایت را به مردی خواهم داد که خدای و
رسول او را دوست دارد (در بعض روایات: و خدا و
رسول او هم او را دوست دارند)
خدا خیبر را به
دست او میگشاید. او هرگز نمیگریزد ـ پس علی (علیه السلام) را بخواند ـ و او به درد چشم مبتلی بود پس رشحهای از
آب دهان در
چشم او چکانید و گفت: «خذ هذه الرایة فامض بها حتی یفتح
الله علیک» این رایت را بگیر و آن را با خود ببر تا خدای خیبر را بر تو بگشاید. علی با آن رایت از نزد
رسول الله (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) بیرون آمد. به سرعت میدوید و نفس میزد. ما هم در پی او رفتیم. تا این که رایت خود را در زیر دیوار قلعه بر کومهای از سنگ نشاند. جهودی از فراز قلعه سر برآورد و گفت: تو کیستی؟ گفت: علی بن ابی طالب، جهود گفت: علوتم و ما انزل علی
موسی سوگند به کتابی که بر موسی نازل شده غلبه کردید. سلمه گوید: علی از آن جنگ برنگشت تا خدا خیبر را به دست او نگشود».
ابن هشام در سیره،
به روایت ابن اسحاق از بریدة بن سفیان اسلمی از پدرش سفیان و او از سلمة بن عمرو، نسائی خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیهالسّلام)
بخاری و
مسلم و
ابن ماجه، هر یک در صحیح خود
سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص
حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین
شمس الدین محمد جزری در اسنی المطالب، هیثمی در مجمع الزوائد
محب طبری در الریاض النضره
حدیث رایت را با الفاظ مختلف نقل کردهاند.
ابو لیلی انصاری حدیث رایت را از پدرش و او از
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به صورت ذیل آورده است: «پدرم در
حالی که با علی راه میرفت به او گفت: در تو چیزی هست که موجب شگفتی و پرسش مردم شده است. تو در سرمای زمستان با دو لنگ نازک بیرون میآیی و در گرمای تابستان لباس ضخیم میپوشی. علی گفت مگر تو در
غزوه خیبر با ما نبودی؟ گفت: آری بودم. علی گفت:
رسول خدا (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) لوایی برای ابوبکر بست و او را به جنگ فرستاد اما او برگشت. بعد لوایی برای عمر بست و او را مامور فرمود اما او هم برگشت. پس فرمود: رایت خود را به مردی خواهم داد که خدا و
رسول او را دوست دارند و او نیز خدا و
رسول را دوست دارد و او هرگز به
دشمن پشت نمیکند. آنگاه به دنبال من فرستاد و من به درد چشم مبتلی بودم. او رشحهای از آب دهان در چشمهای من فشاند و گفت: اللهم احفظه من اذی الحر و البرد «خدایا او را از آسیب گرما و سرما حفظ کن. علی گفت: بعد از آن هرگز از گرما و سرما احساس ناراحتی نمیکنم». این حدیث را به الفاظ گوناگون احمد بن محمد بن حنبل در المسند
متقی در کنزل العمال
حافظ ابو نعیم در
حلیة الاولیاء
و سایر محدثین
روایت کردهاند.
قتیبة بن سعید از یعقوب بن عبدالرحمن زهری از ابو حازم و او از سهل بن سعد ساعدی حدیث رایت را چنین آورده است: «در روز خیبر پیغمبر فرمود: این رایت را فردا، به مردی خواهم داد که خدای این دژ را به دست او میگشاید. او خدای و
رسول او را دوست دارد و خدای و
رسول او هم او را دوست دارند. چون بامداد روز دیگر شد مردم نزد پیغمبر گرد آمدند. همه امیدوار دریافت رایت بودند. آن حضرت فرمود: علی بن ابی طالب کجاست؟ گفتند: یا
رسول الله او از درد چشم رنج میبرد. فرمود کسی را دنبالش بفرستید. پس علی (علیهالسّلام) را نزد پیغمبر آوردند. رشحهای از
بزاق خود در چشمانش چکاند و برای او
دعا کرد. علی در دم از آن
درد،
شفا یافت به طوری که گویی دردی نداشته است. پس رایت را بدو داد. علی گفت: ای
رسول خدا آیا باید آن قدر با آنها بجنگم که مثل ما شوند؟ فرمود: راه بیفت و تا پای قلعه پیش برو. آن گاه آنان را به
اسلام،
دعوت کن و آن چه را از سوی خدا بر ایشان
واجب است به همه خبر بده. زیرا اگر خدای تنها یک نفر را به وسیله تو به راه راست
هدایت کند برای تو از آن سودمندتر است که شتران سرخمو داشته باشی». این حدیث را
سیوطی در تاریخ الخلفاء، علی بن سلطان قاری در مرقاة المفاتیح
حافظ گنجی در کفایة الطالب، موفق
خوارزمی در المناقب،
ابن سعد در
طبقات خطیب در
تاریخ بغداد و عموم محدثین شیعی و سنی با الفاظ مختلف روایت کردهاند.
ابن اسحاق به اسناد خود از ابو رافع خادم و پیشکار
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین روایت کرده است: «با علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) در
حالی که رایت
رسول الله را در
دست داشت به سوی یکی از قلاع خیبر رفتیم. همین که علی نزدیک قلعه رسید اهل آن بیرون آمدند و به
جنگ پرداختند. در گیراگیر نبرد یکی از جهودان ضربتی بر او وارد آورد که سپر از دستش بیفتاد. پس علی دست یازیده در قلعه را از جای برکند و چون سپری در پشت آن به جنگ پرداخت و آن قدر کوشید تا خدای قلعه را بر او فتح کرد. وقتی جنگ تمام شد و علی آن در را از دست بینداخت من و هفت تن دیگر جهد بسیار کردیم تا آن را بجنبانیم و برگردانیم اما نتوانستیم.
در تاریخ بغداد آمده است که کمتر از چهل تن نتوانستند در قلعه خیبر را از زمین بردارند. ذهبی در میزان الاعتدال،
و
ابن حجر عسقلانی در فتح الباری
و محب طبری در الریاض النضرة
آوردهاند که هفتاد
مرد هم زور شدند تا در قلعه را به جای خود برگرداندند.
امام فخر رازی در
تفسیر کبیر ذیل
آیه «ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا»
آورده است که «هر کس بر احوال غیب وقوف بیشتر داشته باشد قلبی قویتر و اعصابی محکمتر و مسلطتر دارد. از این روست که علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) میفرماید: «والله ما قلعت باب خیبر بقوة جسمانیة بل قلعتها بقوة ملکوتیه» یعنی به خدا سوگند که در خیبر را با نیروی بدنی نکندم بلکه آن را با نیروی ملکوتی و الهی از جای در آوردم.
حدیث رایت و خیبر در همه کتب حدیث و
تاریخ شیعی و
سنی،
روایت شده و از دلائل استوار تقدم و افضلیت علی (علیهالسّلام) بر سایر
صحابه است.
امین عاملی در
اعیان الشیعة اکثر صورتهای مختلف این حدیث را ذکر کرده است. مضمون این حدیث و شرح شجاعتهای علی (علیهالسّلام) در
غزوه خیبر در ادب و
هنر و
عرفان همه زبانهای اسلامی به نظم و نثر از دیرباز جلوهگر است. در
زبان فارسی فاتح خیبر و
خیبرگشا و
خیبرشکن از القاب
علی (علیهالسّلام) است و جهود خیبری
کنایه از مرد بینوای شکست خورده میباشد. از صحابه و رجالی که حدیث رایت (حدیث خیبر) را با الفاظ مختلف ذکر کردهاند ذیلا نام برده میشود:
عمر بن الخطاب، خلیفه دوم و صحابی معروف (م ۲۳ ق)
و غالب کتب حدیث در تاریخ)،
عایشه،
امالمؤمنین و
دختر ابوبکر (م ۵۸ ق)
بریدة بن الحصیب اسلمی (م ۶۳ ق) (ماخذ آن قبلا ذکر شد)،
عبدالله بن العباس، صحابی و پسر عموی نبی اکرم (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) (۶۸ ق)، ابو حمزه
انس بن مالک انصاری (م ۹۳ ق)
شذرات الذهب و سایر کتب،
جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (م ۷۸ ق)
سهل بن سعد ساعدی (م ۹۱ ق) (الاصابة و سایر کتب) و عده زیادی از مؤلفین
کتب رجال و راویان حدیث و محدثین مورد وثوق کامل
فریقین که بعضی از آنها در متن ذکر گردیده است.
خیبر؛
جنگ خیبر.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «حدیث رایت خیبر»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۰۱.