حدود و تعریفات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حُدودْ وَ تَعْریفات، دو عنوان رایج برای
واژه
نامه
های اصطلاحی در یک یا چند دانش، اعم از
فلسفه و
منطق و جز آنها، که یا به صورت کتابهایی مستقل، با عنوان
های الحدود یا التعریفاتاند، یا در قالب فصلی از آنها تنظیم شدهاند. مسلمانان با ترجمه متون فلسفی با فلسفۀ یونانی آشنا شدند و این ترجمهها از زبان
های سریانی و پهلوی به
زبان عربی بود و مترجمان در معادلیابی برای مفاهیم فلسفی در زبان
عربی از روش یکسانی پیروی نمیکردند و اصطلاحات مختلف، در معانی ختلف بهکار برده میشد؛ و به همین علت تبیین اصطلاحات فلسفی اهمیت ویژهای نزد فیلسوفان مسلمان پیدا کرد. چه بسا الفاظی را جمهور مردم در یک معنا به کار میبرند و اصحاب علوم آن را در معنایی متفاوت و اصطلاحی بهکار میگیرند. همچنین، گاه یک لفظ را اصحاب علوم در یک صنعت به معنایی خاص، و در صنعت دیگر به معنای دیگری بهکار میبرند. در این امر میتوان به آثار بعضی از دانشمندان اسلامی مانند
رسالة فی حدود الاشیاء و رسومها کندی،
الالفاظ المستعملة فی المنطق فارابی،
کتاب الحدود ابن سینا و
کتاب المبین آمدی در منطق و فلسفه، و در
فقه و
کلام مانند
الحدود و الحقائق سید مرتضی، الحدود و الحقایق
شیخ طوسی، الحدود
نیشابوری و رسالۀ
حدود النحو اثر
عبدالله فاکهی در علم نحو و در طبقهبندی علوم، کتاب
مفاتیح العلوم ابوعبدالله خوارزمی، الحدود از مختار رسائل
جابر بن حیان،
التعریفات جرجانی،
التوقیف علی مهمات التعاریف مناوی و
کشاف اصطلاحات الفنون اثر
تهانوی اشاره کرد.
ظاهراً نخستین اثری که در تعریفنویسی تألیف شده بوده، رسالهای با عنوانِ اسماء الحدود از
یحیی بن زیاد معروف به فرّاء (د ۲۰۷ ق / ۸۲۲ م) در اصطلاحات نحو
عربی بوده، که از آن نسخهای بر جای نمانده است؛
اما همچنانکه در کهنترین رسالۀ بر جای مانده در موضوع حدود و تعریفـات، یعنی رسـالۀ فلسفی یعقوب کـندی (۱۸۵ ـ ح ۲۶۰ ق / ۸۰۱-۸۷۴ م)، پیدا ست، تبیین اصطلاحات فلسفی اهمیت ویژهای نزد فیلسوفان مسلمان داشته است.
مسلمانان از طریق ترجمۀ متون فلسفی با فلسفۀ یونانی آشنا شدند. این آشنایی مستقیم نبود، بلکه با واسطه و از طریق ترجمههایی از زبانهای سریانی و پهلوی به
زبان عربی صورت گرفت. در آثار فلسفی یونانی، بهویژه در آثار
ارسطو، تعریف اصطلاحات فلسفی مورد توجه بوده است. همچنین در میان متون سریانی که واسطۀ انتقال آثار فلسفی یونان به زبان
عربی بودهاند، نمونههایی از فرهنگنویسی فلسفی دیده میشود؛ مثلاً یعقوب رُهاوی (۸۹ ق / ۷۰۸ م)، از فیلسوفان
مکتب اسکندریه، فرهنگنامهای در الفاظ فلسفی نوشته بود.
با وجود چنین سابقهای، عقیده بر آن است که تألیف رسالات حدود و تعریفات در حوزۀ فلسفۀ اسلامی صرفاً تقلیدی از سنت یونانی نبوده، بلکه ویژگیهای خاصی مرتبط با انتقال فلسفه و علوم یونانی به زبان
عربی در پدید آمدن کتب حدود در میان فیلسوفان مسلمان دخیل بوده است.
مترجمان متون فلسفی در معادلیابی برای مفاهیم فلسفی در زبان
عربی از روش یکسانی پیروی نمیکردند. برخی از اصطلاحات
عربیِ پیشنهادشده برای مفاهیم فلسفی گاه معانی مورد نظر فیلسوفان را نمیرساندند. مثلاً
واژۀ «علة /
علت» که در زبان
عربی به معنی گرسنگی کشیدن و بیماری و ناخوشی است،
در فلسفه مفهومی دیگر یافته است. در مواردی برای یک مفهوم فلسفی تعبیرهای متفاوتی مطرح میشد. این اختلاف تعابیر بهویژه در متونی که از زبانهای مختلف به
عربی ترجمه شدهاند، آشکار است.
نمونهای از این اختلاف در اصطلاحات را میتوان از طریق مقایسۀ ترجمۀ
کتاب المنطق ابن مقفع که از متن پهلوی به
عربی برگردانده شده است، با متونی که مترجمان سریانی به
عربی ترجمه کردهاند، مشاهده کرد: ابنمقفع برای برخی از اصطلاحات منطق معادلهایی انتخاب کرده که در ترجمه
های سریانی از آنها استفاده نشده است. برخی از اصطلاحات مورد استفادۀ ابنمقفع عبارتاند از: متاع (= موضوع منطق)، علم غیب (= علم اعلى، علم مابعدالطبیعة)، علم ادب (= علم ریاضی)، صورت (= نوع)، عین (=
جوهر)، نصبة (=
وضع)، عام و خاص (=
جزئی و کلی)، فرقان (= فصل)، عدد منظوم و مقطوع (=
کمّ متصل و
منفصل)، جثه (=
جسم)، بسط (= سطح)، مثل و لامثل (= تساوی و عدم تساوی)، حد (=
برهان).
همچنین مترجمان متون فلسفی بهویژه مترجمان سریانی در موارد متعددی برای گزینش اصطلاحات فلسفی در زبان
عربی از سنت رایج در علوم اسلامی پیروی نکردهاند. اغلب اصطلاحات تخصصی در علومی همچون
کلام و
فقه دارای ریشۀ قرآنیاند، حال آنکه اصطلاحات غیر قرآنی در فلسفه پرشمارند. عقیده بر این است که مترجمان سریانی متون فلسفی، اطلاعات زیادی دربارۀ آثار کلامی و اعتقادی مسلمانان نداشتند ــ در این میان استثناهایی همچون خاندان
نوبختی یافت میشد ــ و حامیان این مترجمان نیز اغلب
عربتبار نبودند. این مترجمان در ترجمه
های خود بیشتر به سنت نوشتاری ادبی و غیر دینی تکیه داشتند. در میان متون ادبی کهن همچون رسائل
عبدالحمید کاتب (د ۱۳۲ ق / ۷۵۰ م) و آثار ابنمقفع (د ۱۴۲ ق / ۷۵۹ م) همچون
کلیله و دمنه میتوان اصطلاحاتی را یافت که بعدها در متون فلسفی بهکار رفتند.
رسالۀ
کندی موسوم به «
رسالة فی حدود الاشیاء و رسومها» نخستین نمونه از تعریفنویسی فلسفی است. لازم به یادآوری است که در هیچیک از فهرستهای کهن مربوط به آثار کندی، از رسالهای با این نام یاد نشده است. ابوریده احتمال میدهد این رساله همان باشد که
ابن ابی اصیبعه از آن با عنوان مسائل کثیرة فی المنطق و غیره و حدود الفلسفة یاد کرده است.
ابوریده ادعا میکند که با مقایسۀ تعاریف موجود در این کتاب با تعاریف پراکنده در دیگر آثار کندی میتوان به صحت انتساب این اثر به کندی پی برد، گرچه بسیاری از تعاریف این رساله در دیگر آثار بر جا مانده از کندی تکرار نشده است.
محققان معاصر در صحت انتساب این رساله به کندی چندان تردید ننموده، و آن را نمونۀ کاملی برای بررسی دیدگاه فلسفی کندی تلقی کردهاند.
کندی در رسالۀ خود اشارهای به منابع و نیز به چرایی تنظیم این رساله نکرده، اما با توجه به متون فلسفی ترجمه شده در دورۀ کندی میتوان گفت که مهمترین منابع او برای تنظیم این رساله، آثار ارسطو و متون نوافلاطونیِ ترجمهشده به زبان
عربی بوده است. گرایش کندی به
ارسطو حتى آنجا که منابع جعلی مستند به ارسطو را ملاک قرار داده، کاملاً هویدا ست. بااینهمه، ظاهراً کندی این رساله را به صورت چکیدهای از اصطلاحات فلسفی با تعریفهایی از دیدگاه خود تنظیم کرده بوده است.
این رساله را اندکی پس از مرگ کندی،
ابوحیان توحیدی در مقابسۀ ۹۱ از کتاب
المقابسات با اندک تغییراتی در ترتیب اصطلاحات و برخی اضافات و بدون ذکر نام کندی نقل کرده است.
فیلسوف دیگری که به تنظیم اصطلاحات فلسفی توجه داشت،
فارابی بود. از میان نوشته
های فارابی در این زمینه کتاب
الالفاظ المستعملة فی المنطق را میتوان مورد توجه قرار داد. این اثر به طور گسترده به مباحث منطق و تحلیل زبانی اختصاص دارد و در آن به لزوم درک رابطۀ میان شناخت اصطلاحات فلسفی با زبان و دستور عرفی تأکید شده است. فارابی مینویسد: چه بسا الفاظی را جمهور مردم در یک معنا به کار میبرند و اصحاب علوم آن را در معنایی متفاوت و اصطلاحی بهکار میگیرند. همچنین، گاه یک لفظ را اصحاب علوم در یک
صنعت به معنایی خاص، و در صنعت دیگر به معنای دیگری بهکار میبرند. همچنین، گاه یک لفظ دقیقاً به همان معنی که در نزد جمهور کاربرد دارد، در میان اهل علم هم بهکار میرود.
الالفاظ المستعمله فرهنگ اصطلاحات نیست، بلکه شرح مبحث الفاظ در منطق است. فارابی در کتاب خود تقسیمبندی مشخصی از الفاظ در زبان
عربی ــ با توجه به تقسیمبندی الفاظ در
زبان یونانی ــ ارائه کرده است. به این ترتیب، ابتدا به اسم، کلمه (فعل) و حرف، و بعد از آنها به مفاهیمی همچون
کلی و این قبیل چیزها توجه کرده، و کوشیده است که هر یک از آنها را مشخص کند.
کتاب الحدود ابنسینا (د ۴۲۸ ق / ۱۰۳۷ م)، درواقع دومین اثری است که بهطور خاص به تعریف اصطلاحات فلسفی پرداخته است. نویسنده این رساله را با مقدمهای دربارۀ چگونگی تعریف کردن اصطلاحات آغاز میکند و در آن به دشواری تعریف اشاره مینماید. او در این بخشِ رساله دیدگاه مشابهی با فارابی دارد. حتى اصطلاح «الحدود الحقیقة» که
ابنسینا آن را برای تعریف صحیح برگزیده است، بسیار به اصطلاح «الحدود الیقینة» که فارابی
از آن سخن گفته، نزدیک است. ابنسینا در تنظیم رسالۀ خود از رسالۀ کندی نیز متأثر بوده است. ترتیب اصطلاحات دو رساله به یکدیگر شبیه است و در مواردی مانند تعاریف
طبیعت،
روح،
هیولا و
جوهر، اثر ابنسینا را میتوان اقتباسی از تعاریف کندی دانست. ابنسینا بنا بر عرفِ نویسندگان آن دوره به منبع مورد استفادۀ خود اشاره نکرده است. مهمترین اقتباس ابنسینا از آثار یونانی به کتاب دلتا از
مابعدالطبیعه ارسطو مربوط میشود.
رسالۀ حدود ابنسینا به عنوان رسالهای معیار در تعریفنویسیِ فلسفی مورد قبول قرار گرفت، به طوری که ابوحامد محمد غزالی (د ۵۰۵ ق / ۱۱۱۱ م) در کتاب «الحدود» خود که در
معیار العلم مندرج است، درواقع به بازنویسی رسالۀ ابنسینا پرداخته، گرچه در این مورد نامی از ابنسینا نبرده است.
غزالی علاوه بر حفظ ترتیب کتاب حدود ابنسینا، اغلب عبارات ابنسینا را عیناً نقل کرده است.
کتاب الحدود از مجموعۀ رسائل جابری که صحت انتساب آنها به
جابر بن حیان به درستی معلوم نیست، نمونۀ دیگری از تعریفنویسی در حوزۀ فلسفه بهشمار میرود.
این رساله صرفاً به تعریفنویسی نپرداخته است و بخش مهمی از آن به طبقهبندی علوم اختصاص دارد و در آن نویسنده علوم شرعی را به ظاهر و باطن تقسیم میکند. علم صنعت و علومی را که در صنایع به آن نیاز است، ازجملۀ
علوم شرعی بر میشمارد.
علوم عقلی نیز به علم معانی و علم حروف تقسیم میشود. فلسفه و الٰهیات جزو علم معانی بهشمار میروند. بخش مخصوص به تعریف اصطلاحات و حدود اشیاء شامل مجموعهای از اصطلاحات دینی، علمی و فلسفی است. در این رساله نیز همچون رسالۀ ابنسینا به مفهوم
حد و چگونگی درستی آن اشاره شده است.
ابوعبدالله احمد بن یوسف خوارزمی (د ح ۳۸۷ ق / ۹۹۷ م) در
مفاتیح العلوم که درواقع دائرةالمعارف بزرگ علوم بهشمار میرود، ضمن تقسیمبندی اصطلاحات علوم مختلف در بخشی به شرح الفاظ و اصطلاحات فلسفه پرداخته است.
موضوعات مندرج در مفاتیح العلوم شامل همۀ علوم رایج در میان مسلمانان است. خوارزمی برای طبقهبندی علوم، آنها را به علوم شرعی و
عربی، و علوم عجمی تقسیم کرده است: علوم شرعی و
عربی شامل فقه، کلام، نحو، کتابت،
شعر و
عروض، و
اخبار؛ و علوم عجمی عبارت از فلسفه، منطق،
طب،
علم عدد،
هندسه،
نجوم،
موسیقی،
حیل، و
کیمیا ست.
فهرست کردن الفاظ فلسفی در مجموعۀ
رسائل اخوان الصفا نیز مورد توجه قرار گرفته است. رسالۀ دهم از مجموعۀ «النفسانیات العقلیات»
به تعریفنویسی اختصاص دارد و مشتمل بر تعریف حدود ۱۸۷ اصطلاح در موضوعات فلسفی، کلامی، علوم طبیعی و
ریاضیات است.
کتاب المبین آمدی (د ۶۳۱ ق / ۱۲۲۴ م) اثر دیگری است که به شرح الفاظ علم منطق و فلسفه اختصاص دارد؛ از جهت دامنۀ اصطلاحات موجود از آثار پیش از خود مفصلتر است و بیش از ۲۶۷ اصطلاح را شامل میشود. مؤلف قبل از شرح الفاظ، فهرستی از اصطلاحات منطق و فلسفه را ذکر کرده،
سپس به
تعریف آنها پرداخته است. آمدی همچون دیگر تعریفنویسان فلسفی در تنظیم اصطلاحات فلسفی، ترتیب موضوعی آنها را مورد نظر قرار داده، و از ترتیب الفبایی اصطلاحات که در دیگر علوم متداول بوده، استفاده نکرده است.
کتابها و رساله
های حدود و تعریفات به تعریفنویسیِ اصطلاحات فلسفی منحصر نبوده، و در دانشهای دیگر نیز به این موضوع توجه شده است. آثاری که به تعریف اصطلاحات تخصصی علوم مختلف پرداختهاند، کمشمار نیستند. بخشی از این آثار را متکلمان پدید آوردهاند که ازجملۀ آنها رسالۀ «
الحدود و الحقائق» اثر
سید مرتضی (د ۴۳۶ ق / ۱۰۴۴ م)، متکلم و فقیه امامی
است و در آن مجموعهای از اصطلاحات کلامی، فقهی،
اصول فقه و حتى نام برخی از فرق اسلامی ذکر شده است. به دلیل همپوشانی برخی از مفاهیم فلسفی و کلامی، اصطلاحاتی فلسفی نیز در این رساله آمدهاند، اما شیوۀ تعریفنویسی و حتى ترتیب اصطلاحات این رساله با آثار فلسفی متفاوت است. چنددانشیبودنِ اصطلاحات مندرج در رساله باعث شده است که مؤلف در دستهبندی اصطلاحات، ترتیب الفبایی را ترجیح دهد. علاوه بر این، اغلب اصطلاحات این رساله و آثار مشابه آن الفاظیاند که یا منشأ قرآنی دارند و یا از زبان
عربی گرفته شدهاند؛ اصطلاحاتِ غیرعربیِ آنها درواقع همان مفاهیمیاند که بین کلام و فلسفه مشترک بودهاند، همچون اصطلاح جوهر (که پس از تغییر مفهوم آن به صورت جزء لایتجزا در علم کلام مفهومی خاص یافت).
از
شیخ طوسی (د ۴۶۰ ق / ۱۰۶۸ م) نیز آثاری در تعریفنویسیِ اصطلاحات کلامی و فقهی برجای مانده است. ازجملۀ این آثار رسالهای به نام الحدود و الحقایق است که
محمدتقی دانشپژوه آن را منتشر کرده است. یادآوری این نکته لازم است که این رساله با همین محتوا و عنوان در ۱۹۷۰م با عنوان الحدود و الحقائق به نام
قاضی اشرفالدین صاعد بریدی آبی، از مشایخ
منتجبالدین ابنبابویه، در
بغداد به چاپ رسیده است. این اثر که به صورت الفبایی تنظیم شده است، با آنکه اثری مستقل بهشمار میرود، با رسالۀ سید مرتضى مشابهت دارد،
با این تفاوت که دامنۀ اصطلاحات دو رساله یکسان نیست. مؤلف برخی اصطلاحات را تعریف کرده که در رسالۀ سید مرتضى ذکر نشده است؛ نیز بسیاری از اصطلاحاتی را که سید مرتضى به آنها پرداخته، نیاورده است. تعریفهای دو رساله از برخی اصطلاحات، در موارد معدودی عین یکدیگر و با الفاظ یکسان است. شیخ طوسی در رسالۀ دیگری به نام
المقدمة فی الکلام که آن هم به تعریف اصطلاحات کلامی اختصاص دارد، از شیوۀ دیگری برای ترتیب اصطلاحات استفاده کرده است. او در این رساله مفاهیم و اصطلاحات کلامی را از کلی به جزئی ــ و بنا بر عمومیت بیشتر ــ طبقهبندی، و در هر بخش اصطلاحات مرتبط را تعریف کرده است. اصطلاحاتی همچون شیء و موجود در بخش اول رساله مطرح شدهاند و در بخشهای بعد به بررسی اقسام موجودات، اقسام اعراض، حقیقت صفات و اقسام آنها، و ماهیت عقل و قضایای مربوط به آن پرداخته شده است. رساله با بررسی حقیقت فعل خاتمه مییابد.
نظیر چنین دستهبندی در تعریف اصطلاحات کلامی در کتاب الحدود اثر
قطبالدین محمد نیشابوری، از متکلمان شیعی سدۀ ۷ ق / ۱۳ م تکرار شده است. الحدود قطبالدین نیشابوری شباهت زیادی به رسالۀ شیخ طوسی دارد و علاوه بر ساختار رساله، بسیاری از اصطلاحات آن از المقدمة فی الکلام اقتباس شده است.
تعریفنویسیْ منحصر به متکلمان شیعی نمیشود. در آثار متکلمان
اشعری نیز بخشهایی به تعریف اصطلاحات و مفاهیم کلامی اختصاص دارد.
ابن حزم نیز رسالهای کوتاه به نام تفسیر الفاظ تجری بین المتکلمین فی الاصول نوشته است که موضوع آن تعریف اصطلاحات کلامی در مذهب او ست.
رساله
های حدود در موضوع
علم نحو از قدیمیترین تألیفات در زمینۀ تعریفنویسی بهشمار میروند. رسالۀ
حدود النحو اثر
عبدالله فاکهی (د ح ۲۷۹ ق / ۸۹۲ م) از این شمار است. اصطلاحاتِ تعریفشده در رساله به ترتیب اولویت آنها تنظیم شدهاند. تعریفات از حد، نحو، کلام، جمله، قول، لفظ و صوت آغاز میشوند و به اقسام کلمه اعم از
اسم،
فعل و
حرف میپردازند. رساله
های متأخرتر در موضوع حدود نحو، همچون حدود النحو اُبّذی (د ۸۶۰ ق / ۱۴۵۶م) نیز از همین ساختار برای تنظیم تعریفات پیروی کردهاند، چنانکه در آنها تعریف بسیاری از اصطلاحات اساسی همچون لفظ، اسم و فعل به همان گونه آمده که در رسالۀ فاکهی آمده است.
گسترشِ تعریفنویسی در علوم مختلف به پدیدآمدنِ آثاری چنددانشی و دائرةالمعارفی کمک کرد. نمونۀ قدیمی اینگونه آثار مفاتیح العلوم خوارزمی است که در آن ضمن طبقهبندی علوم، به شرح اصطلاحات نیز پرداخته شده است.
نمونۀ دیگر که خود بعدها به عنوان کتابی معیار در زمینۀ اصطلاحات مورد قبول قرار گرفت،
التعریفات علی بن محمد جرجانی (د ۸۱۶ ق / ۱۴۱۳ م) است. دامنۀ موضوعات علمی در این کتاب محدودتر است و به اصطلاحات علوم دینی، فلسفی و ادبی منحصر میشود، گرچه به دلیل تنوع موضوعی، شمار اصطلاحاتِ تعریفشده در آن بیشتر شده است. جرجانی علاوه بر اصطلاحات علوم یادشده، فرقه
های شناختهشدۀ اسلامی را هم در فهرست خود معرفی کرده است. مؤلف در مواردی که اصطلاحاتی همچون
اسطقس و
هیولا را توضیح میدهد، به یونانی بودنِ آنها اشاره دارد، یا در زمانی که از اصطلاح مشترک در چند اسم سخن میگوید، معنی اصطلاحی هر یک را جداگانه ذکر میکند.
کتاب التعریفات جرجانی منبع مهمی برای آثار متأخر بوده است.
محمد بن عبدالرئوف مناوی (د ۱۰۳۱ ق / ۱۶۲۲ م) برای تألیف
التوقیف علی مهمات التعاریف به طور گسترده از اثر جرجانی اقتباس کرده است. ترتیب الفبایی اصطلاحات در کتاب او مشابه اثر جرجانی است. بسیاری از اصطلاحات بدون تغییر خاصی از التعریفات اقتباس شده است.
مؤلف برای دسترسی بهتر به اصطلاحات، آنها را بر مبنای حرفهای اول و دوم طبقهبندی کرده است. مثلاً باب خاء (خ)، به فراخور اصطلاحات موجود، دارای فصل الف، باء و ... است و «خاطر» در فصل الف، و خبر در فصل باء طرح شده است.
دائرةالمعارف دو زبانۀ
عربی ـ فارسی
کشاف اصطلاحات الفنون اثر
تهانوی (زنده در ۱۱۵۸ ق / ۱۷۴۵ م) از چند جهت با اثری همچون التعریفات جرجانی متفاوت است. بحث دربارۀ طبقهبندی علوم که در آغاز کتاب آمده است، آن را به مفاتیح العلوم خوارزمی شبیه میکند. همچنین دامنۀ علومی که اصطلاحات آن تعریف شده، گسترده است. علاوه بر علوم ادبی و علوم دینی، مؤلف از علوم حقیقی یعنی علومی که موضوعشان در ادیان و ملل مختلف یکی است، سخن به میان آورده است.
علوم حقیقی درواقع شامل اغلب شاخه
های علوم در زمان مؤلف میشود و دانشهایی همچون منطق،
حکمت،
الٰهیات، ریاضی، طب،
تعبیر خواب، نجوم، عدد، هندسه و
هیئت را در بر دارد. ترتیب اصطلاحات در کشاف همچون لغت
نامه
های کهن بر مبنای ریشۀ اصطلاحات و به ترتیب فاءالفعل و سپس لامالفعل است.
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:
(۱) آمدی، علی، «کتاب المبین فی شرح الفاظ الحکماء و المتکلمین»، الفیلسوف الآمدی، به کوشش عبدالامیر اعسم، بیروت، ۱۴۰۷ ق / ۱۹۸۷ م.
(۲) ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، بیروت، ۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۷ م.
(۳) ابنحزم، علی، رسائل، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۳ م.
(۴) ابنسینا، حسین، «کتاب الحدود»، رسائل، تهران، ۱۴۰۰ ق.
(۵) ابنقاسم مالکی، شرح حدود النحو للابذی، به کوشش خالد فهمی، قاهره، ۱۲۴۹ق / ۲۰۰۸ م.
(۶) ابن ندیم، ابوالفرج، الفهرست.
(۷) ابوحیان توحیدی، المقابسات، به کوشش محمد توفیق حسین، تهران، ۱۳۶۶ ش.
(۸) ابوریده، محمد عبدالهادی، مقدمه بر رسائل الکندی الفلسفیة، قاهره، ۱۳۹۸ ق / ۱۹۷۸ م.
(۹) ابوسعید نیشابوری، الغنیة فی اصول الدین، به کوشش عمادالدین احمد حیدر، بیروت، ۱۴۰۶ ق / ۱۹۸۷ م.
(۱۰) افنان، سهیل محسن، پیدایش اصطلاحات فلسفی در
عربی و فارسی، ترجمۀ محمد فیروزکوهی، تهران، ۱۳۸۷ ش.
(۱۱) تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، کلکته، ۱۸۶۲ م.
(۱۲) جابر بن حیان، مختار رسائل، به کوشش پاول کراوس، قاهره، ۱۳۵۴ ق.
(۱۳) جرجانی، علی، التعریفات، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۱۷ ق / ۱۹۹۶ م.
(۱۴) خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی، بیروت، ۱۴۰۹ ق.
(۱۵) خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵ م.
(۱۶) دانشپژوه، محمدتقی، «چهار فرهنگنامۀ کلامی»، الذکری الالفیة للشیخ الطوسی، مشهد، ۱۳۵۰، ج ۲.
(۱۷) دانشپژوه، محمدتقی، مقدمه بر المنطق لابن مقفع، تهران، ۱۳۵۷ ش.
(۱۸) اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفا، بیروت، ۱۳۷۷ ق / ۱۹۵۷ م.
(۱۹) سید مرتضى، علی، «الحدود و الحقائق»، رسائل الشریف المرتضى، به کوشش احمد حسینی و مهدی رجایی، بیروت، موسسة النور للمطبوعات.
(۲۰) غزالی، محمد، معیار العلم، به کوشش سلیمان دنیا، قاهره، ۱۹۶۱ م.
(۲۱) فاخوری، حنا و خلیل جر، تاریخ الفلسفة
العربیة، بیروت، ۱۹۵۸ م.
(۲۲) فارابی، ابونصر، محمد، الالفاظ المستعملة فی المنطق، به کوشش محسن مهدی، تهران، ۱۴۰۴ ق.
(۲۳) فارابی، ابونصر، «البرهان»، المنطق عند الفارابی، به کوشش ماجد فخری، بیروت، ۱۹۸۷ م.
(۲۴) فاکهی، عبدالله، «حدود النحو»، الحدود فی ثلاث رسائل، به کوشش عبداللطیف محمد عبد، قاهره، ۱۳۹۸ ق / ۱۹۷۸ م.
(۲۵) قطبالدین نیشابوری، محمد، الحدود، به کوشش محمود یزدی مطلق، قم، ۱۴۱۴ ق.
(۲۶) مناوی، محمد عبدالرئوف، التوقیف على مهمات التعاریف، به کوشش محمد رضوان دایه، بیروت، ۱۴۱۰ ق / ۱۹۹۰ م.
(۲۷) والی، عبدالجلیل کاظم، «المصطلح الطبیعی مقارنة بین ابنسینا و الغزالی»، المورد، بغداد، ۱۴۱۲ ق / ۱۹۹۲ م، شم ۷۷.
(۲۸) .Black، D. L.، «Al - Farabi»، History of Islamic Philosophy، ed. S. H. Nasr and O. Leaman، London، ۱۹۹۶
(۲۹) .Kennedy-Day، K.، Books of Definition in Islamic Philosophy، London / New York، ۲۰۰۳
(۳۰) .Klein- Frank، F.، «Al-Kindi»، History of Islamic Philosophy، ed. S. H. Nasr and O. Leaman، London، ۱۹۹۶
(۳۱) .Klein- Frank، F.، «Al-Kindi’s ‘On Definitions and Descriptions of Things’»، Le Muséon، Louvain، ۱۹۸۲، vol.XCV
مسعود تاره، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «حدود و تعریفات».