با توجه به قید «رعایت ترتیب»، ممکن است حدی مشتمل بر جنس قریب و فصل قریب باشد، ولی حدناقص به حساب آید و آن، جایی است که به لحاظ صورت (نحوه چینش) دچار مشکل باشد؛ مانند اینکه در تعریف انسان، حیوان بعد از ناطق ذکر شود. مقصود از تعریف به حد تام، تنها این نیست که محدود یا معَرَّف (شیء تعریفشده) ممتاز از سایر ماهیتها شود، بلکه مراد این است که صورت معقولی که مطابق صورت موجود خارجی باشد در نفس حاصل شود و ماهیت شیء تبیین شود.
از آنچه منطقیان در باره حد تام گفتهاند چنین به دست میآید: ۱. جنس قریب و فصل قریب دربر دارنده تمام ذاتیات معرف است، به همین سبب، تعریف به آن دو را با رعایت ترتیب، حد تام گویند.
[۱۳]قطبالدین رازی، محمد بن محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه، ص۷۸-۷۹.
۲. در حد تام به جای جنس قریب میتوان جنس و فصل آن را آورد. ۳. حد تام به لحاظ مفهوم با محدود مساوی است. ۴. حد تام به نحو مطابقی بر محدود خود دلالت میکند و باعث تصور حقیقی محدود میشود.
همانگونه که گذشت، بیشتر منطقیان، رعایت ترتیب بین اجزای حد را شرط دانستهاند و معتقدند جزء اعم باید قبل از جزء اخص آورده شود، ولی برخی ترتیب را شرط ندانستهاند. کسانی که ترتیب را شرط میدانند استدلال میکنند که تصور و معرفت اجزا باید مطابق وضع طبیعت باشد و چون جزء عام، بسیطتر است طبعاً بر خاص، تقدم جوهری دارد و در صورتی که ترتیب رعایت نشود اجزا به طور صحیح تصور نمیشوند و تعریف حدی نخواهد بود، بلکه تعریف رسمی خواهد بود. آنان که ترتیب را شرط صحت نمیدانند میگویند که هر چند بهتر است ترتیب رعایت شود، ولی لازم نیست، زیرا مقصود از حد، تصور اجزای ماهیت است به هر صورتی که حاصل شود.
[۱۷]ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ص۲۵۲.