حجت حدیثی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حجّت (۳)، اصطلاحی در
علم حدیث، ناظر بر یکی از مراتب
تعدیل راوی.
حجت در
لغت به معنای
دلیل و
برهان است، یعنی آنچه بتوان با آن چیزی را ثابت کرد و در بحث و
جدال بر مخالف پیروز شد
از همینرو، حجت با
دلیل هممعنا دانسته شده است.
منظوراز حجت، در اصطلاح محدّثان، کسی است که بتوان به
حدیث او استدلال و احتجاج کرد و احتجاج و استدلال به حدیث، اگرچه مفهومی اعم است اما در اینجا به منزله
توثیق دانسته شده است
و بهعلاوه حجت به کسی اطلاق شده است که سیصدهزار حدیث را با
سند آنها از
حفظ داشته و بر چگونگی احوال
راویان آنها نیز آگاه باشد.
در سلسله مراتب محدّثان، حجت پس از
حاکم، که عالیترین
مرتبه است، قرار دارد
به گفته
مامقانی اصطلاح حجت نزد
شیعه بر
مدح کامل فرد به اعتبار
راوی بودن یا بر امامیِ
عادل و
ضابط بودن او دلالت دارد.
در نظر کسانی چون ابنصلاح
و
خطیب بغدادی،
کلمه حجت از الفاظ درجه اول در تعدیل راوی است،
اما گاه، در بیان مراتب تعدیل راوی، حجت از الفاظ درجه دوم و حتی سوم به شمار آمده است.
در عین حال، گفته شده است که حجت گرچه در مورد تعدیل راوی به کار میرود، اما در مرتبه پس از لفظ
ثقه و هم ردیف الفاظی چون عدل
ضابط،
حافظ یا
متقن، و
ثَبْت قرار دارد.
ذهبی بر آن است که لفظ حجت در مرتبهای بالاتر از ثقه قرار دارد، چنان که لفظ
حافظ بر واژه مفید برتری دارد و از این روست که یحیی بن مَعین میگفته محمد بن اسحاق ثقه بوده است اما نمیتوان او را حجت گفت
به گزارش طریحی،
صدق اطلاق لفظ حجت (چون ثقه و عدل) بر تعدیل و توثیق راوی،
اجماعی است.
حافظ عراقی
لفظ حجت را به عنوان
لقب راوی در مرتبه اول و در کنار لفظ ثقه قرار دادهاست.
حجت گاهی به عنوان
صفت برای لفظ دیگری (مانند
ثبت یا ثقه)، که بر توثیق راوی دلالت دارد، نیز آمده است.
در این صورت، حجت مرتبه دوم از مراتب تعدیل تلقی شده است.
از دیدگاه نورالدین عِتر،
حفظ سند و متن حدیث به صورت متقن و دقیق، راوی را از مرتبه
حافظ به مرتبه حجت ارتقا میبخشد. از برخی محدّثان با عنوان حجت یادشدهاست، مانند
ابوهاشم رمّانی واسطی (متوفی ۱۳۲) و
عباس بن عبدالعظیم (متوفی ۲۴۶)
منابع :
(۱) ابنجماعة، المنهل الروی فی مختصر علوم الحدیث النبوی، چاپ محییالدین عبدالرحمان رمضان، دمشق ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۲) ابنحجر عسقلانی، کتاب تهذیب التهذیب، چاپ صدقی جمیل عطار، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۳) ابنصلاح، مقدمه ابنالصّلاح فی علوم الحدیث، چاپ مصطفی دیب البغا، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۴) محمد بن احمد ازهری، تهذیباللغة، ج ۳، چاپ عبدالحلیم نجار، قاهره: دارالمصریه للتألیف و الترجمه.
(۵) محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۶) زکریا بن محمد انصاری ازهری، فتح الباقی بشرح الفیة العراقی، چاپ
حافظ ثناءاللّه زاهدی، بیروت ۱۹۹۹/۱۴۲۰.
(۷) محمداعلی بن علی تهانوی، موسوعه کشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
(۸) علی بن محمد جرجانی، التعریفات، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۹) حسین بن عبدالصمد حارثی، وصول الاخیار الی اصول الاخبار، چاپ عبداللطیف کوهکمری، قم ۱۴۰۱.
(۱۰) عبدالرحیم بن حسین
حافظ عراقی، التّقیید و الایضاح لما اطلق و اغلق من مقدّمه ابنالصّلاح، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۱۱) احمد بن علی خطیب بغدادی، کتاب الکفایة فی علم الروایه، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
(۱۲) محمد بن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج ۶، چاپ شعیب ارنؤوط و حسین اسد، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲، ج ۱۲، چاپ شعیب ارنؤوط، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۳) محمد بن احمد ذهبی، کتاب تذکرة
الحفاظ، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷/ ۱۹۵۶ـ۱۹۵۸، چاپ افست بیروت.
(۱۴) محمد بن احمد ذهبی، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت.
(۱۵) حسن صدر، نهایه الدرایه فی شرح الرساله الموسومه بالوجیزه للبهائی، چاپ ماجد غرباوی، (قم ۱۴۱۳).
(۱۶) فخرالدین بن محمد طریحی، جامعالمقال فیما یتعلق باحوال الحدیث و الرجال، چاپ محمدکاظم طریحی، تهران (۱۳۷۴ (.
(۱۷) نورالدین عِتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۸) عبداللّه مامقانی، مقباس الهدایه فی علم الدرایه، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۳.
(۱۹) حسن محمد مقبولی اهدل، مصطلح الحدیث و رجاله، صنعا ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
(۲۰) محمد عبدالرؤوف بن تاجالعارفین مناوی، الیواقیت و الدّرر فی شرح نخبه ابنحجر، چاپ مرتضی زیناحمد، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۵۸۳۴.