حجة الاسلام (عنوان)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حجّتالاسلام،
لقب خاص برخی عالمان
مسلمان و از القاب عام
روحانیان شیعه در دوره اخیراست.
واژه عربی حجت به معنای دلیل آشکار،
برهان و آنچه موجب مغلوب شدن طرف دعوا شود، به کار رفته است.
مفهوم این واژه را در
قرآن نیز همین دانستهاند.
در
احادیث شیعه مراد از حجت یا مصداق مهم آن،
پیامبران و
امامان علیهمالسلام معرفی شدهاند.
گاه ترکیب کلمه حجت با تعابیر دیگر
برای تکریم عالمان،
قضات و صاحبمنصبان دینی، به عنوان لقب خاص یا عام، به کار میرود.
در میان
اهل سنّت ، حجتالاسلام لقب ویژه
محمد بن محمد غزالی (متوفی ۵۰۵) است
البته شرححالنگاران اهلسنّت، در پارهای موارد این تعبیر را برای عالمان دیگری از جمله مسلم
بن حجاج نیشابوری (
محدّث ، متوفی ۲۶۱)، ابنخشاب عبداللّه
بن احمد (متوفی ۵۶۷)، اسماعیل
بن موهوب (
ادیب ، متوفی ۵۷۵)، صدرالدین
محمد بن عمر (فقیه
شافعی ، متوفی ۶۱۷) و شمسالدین
احمد بن خلیل خویی (
حکیم و
طبیب ، متوفی ۶۳۷)
به کار بردهاند. همچنین لقب عام حجتالاسلام در برخی اسناد نمونه اداری و قضایی و حکومتی ــکه منهاجی أسیوطی، عالم شافعی مصری (متوفی ۸۸۰)، در کتابش
از دوران خود گزارش داده است ــ دیده میشود.
در سدههای پیشین بهندرت تعبیر حجتالاسلام برای برخی عالمان شیعه، از جمله در نوشته
شیخ بهائی در حق
شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱)، در نامه یوسف
بن حاتم شامی (عالم
امامی ، متوفی ۶۷۶) به
استادش سید رضیالدین ابنطاووس (متوفی ۶۶۴)،
عمادالدین
حسن بن علی طبری (عالم
قرن هفتم) درباره ابنحمزه
محمد بن علی طوسی (
فقیه قرن ششم)، و حسن
بن ابیطالب مشهور به فاضل آبی (متوفی ۶۹۵) درباره
محقق حلّی در تجلیل و احترام آنان، به کار رفته است.
با این همه، کاربرد لقب حجتالاسلام برای عالمان شیعه، چه به عنوان لقب عام و چه به عنوان لقب خاص، تا سدههای اخیر چندان رایج نبوده است.
به نظر میرسد رواج کاربرد لقب حجتالاسلام برای علمای شیعه از دوره
فتحعلی شاه قاجار آغاز شده است. سید محمدباقر شفتی (متوفی ۱۲۶۰) از نخستین فقهایی است که به این لقب خوانده و مشهور شده است.
حتی در عصر
صفویه که اعطای برخی القاب و عناوین حکومتی به علمای شیعه،
نظیر القاب علمای اهلسنّت در
حکومت عثمانی ، رواج یافت،
کاربرد لقب حجتالاسلام متداول نبود. از موارد نادری که از این دوران گزارش شده، استفاده از این عنوان در حکم
شاه طهماسب اول در خطاب به
علی بن عبدالعالی کرکی ، فقیه مشهور امامی، در ۹۳۹ است.
علاوه بر حجتالاسلام شفتی، شماری از عالمان طراز اول عصر قاجار از جمله
ملامحمد ممقانی تبریزی (متوفی ۱۲۶۹) و فرزندانش، حسین و اسماعیل و محمدتقی مشهور به نیر
اسداللّه بروجردی (متوفی ۱۲۷۱) و ملامحمد نراقی (متوفی ۱۲۹۷)به حجتالاسلام مشهور شدند.
در فرمان
محمدشاه قاجار به ملامهدی نراقی ملقب به آقابزرگ (متوفی ۱۲۶۸)، لقب حجتالاسلام ذکر شده است.
همچنین
ناصرالدین شاه به
ابراهیم بن محمدتقی نقوی لکهنوی (متوفی ۱۳۰۷) این لقب را اعطا کرد.
میرزا محمدحسن شیرازی (متوفی ۱۳۱۲) و
آخوند خراسانی (متوفی ۱۳۲۹) از نخستین
مراجع تقلی د بودند که با این لقب خوانده شدند.
در اواخر دوره قاجار، با شروع مبارزات آزادیخواهانه در ایران، که به انقلاب مشروطیت انجامید، کاربرد واژه حجتالاسلام و جمع عربی آن؛ حججاسلام، به عنوان لقب عام علما در خطابهها و
نامهها بهتدریج رواج یافت. در آثار مکتوب این دوره، این واژگان ترکیبی بسیار دیده میشود، بهویژه در نامههایی که میان علمای
نجف و روحانیان هوادار
مشروطه در
ایران ، یا میان دربار قاجار و مخالفان مشروطه رد و بدل شده است.
در
روزنامههای آن عصر نیز این لقب برای عالمان بزرگ به کار میرفته
وگاه برای تکریم بیشتر، تعبیر «حجتالاسلام و المسلمین» ذکر میشده است.
در ادوار بعد، لقب عام حجتالاسلام بهتدریج شمول بیشتری یافت و علاوه بر روحانیانِ طراز اول شیعه در ایران و
عراق ، به ردههای دیگر عالمان دینی نیز اطلاق گردید و در کنار آن کاربرد القاب دیگری هم رایج شد، مانند حجت، ثقةالاسلام، حجتالاسلام والمسلمین،
آیتاللّه و آیتاللّهالعظمی. با آنکه هیچگونه ضوابط دقیق و رسمی برای کاربرد این القاب در مورد روحانیان شیعه وجود ندارد، موقعیت اجتماعی و نیز شهرت و رتبه علمیِ آنان، در انتخاب لقب از سوی شاگردان یا هواداران آنها مؤثر بوده است.
بر پایه رسم متداول، امروزه حجتالاسلام به روحانیانی گفته میشود که بخشی از دروس عالی
فقه و
اصول را به پایان رساندهاند و، برخلاف دوره مشروطه، در مورد روحانیان عالیمقام به کار نمیرود.
به نظر برخی منابع، کاربرد لقب عام حجتالاسلام در مورد روحانیان شیعه در دو سده گذشته، در این دیدگاه کلامیِ شیعیان ریشه دارد که
مجتهدان در
عصر غیبتِ امام معصوم، حجت او بر بندگاناند، همچنان که امام حجت
خداوند است (برگرفته از
توقیع منقول از
امام عصر عجلاللّه تعالی فرجه الشریف: «فانهم حجتی علیکم و انا حجتاللّه»)
.
بر این اساس، شماری از عالمان بزرگ شیعه، مانند شیخ مرتضی انصاری و میرمحمدهاشم چهارسوقی اصفهانی، خود را شایسته این لقب ندانسته و برخی علما در برابر رواج آن موضع منفی گرفتهاند.
(۱) قرآن.
(۲) حسن
بن ابیطالب آبی، کشفالرّموز فی شرح المختصر النافع، چاپ علی پناه اشتهاردی و حسین یزدی، قم ۱۴۰۸ـ ۱۴۱۰.
(۳) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.
(۴) ابنابیاصیبعه، عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵).
(۵) ابنحجر عسقلانی، کتاب نزهةالالباب فی الالقاب، چاپ
محمد زینهم
محمد عزب، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۶) ابنرجب، کتاب الذیل علی طبقات الحنابلة، ج۱، در ابنابییعلی، طبقات الحنابلة، ج۳، بیروت ۱۳۷۲/۱۹۵۲.
(۷) ابنکثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۸) ابنمنظور، لسان العرب.
(۹) محمدحسن
بن علی اعتمادالسلطنه، مباحث فرهنگی عصر ناصری: برگرفته از روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، بهکوشش ایرج افشار، تهران ۱۳۸۰ش.
(۱۰) عباس اقبال آشتیانی، مجموعه مقالات عباس اقبال آشتیانی، بخش ۴، گردآوری و تدوین از
محمد دبیرسیاقی: «حجةالاسلام حاج سیدمحمدباقر شفتی (۱۱۸۰ تا ۱۲۶۰)»، تهران ۱۳۸۲ش.
(۱۱) امین.
(۱۲) ناصر باقری بیدهندی، «جلوههایی از زندگی حضرت آیةاللّه العظمی حاج شیخ محمدتقی آملی قدسسره»، پیام حوزه، سال ۵، ش ۱ (بهار ۱۳۷۷).
(۱۳) مهدی بامداد، شرححال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۴۷ـ ۱۳۵۱ ش.
(۱۴) رسول جعفریان، دین و سیاست در دوره صفوی، قم ۱۳۷۰ش.
(۱۵) اسماعیل
بن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ
احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
(۱۶) مصطفی عبدالکریم خطیب، معجم المصطلحات و الألقاب التاریخیة، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۱۷) خوانساری.
(۱۸) علینقی ذبیحزاده، مرجعیت و سیاست در عصر غیبت، قم ۱۳۸۴ش.
(۱۹)
محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، چاپ شعیب أرنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ ۱۹۸۸.
(۲۰)
محمد بن احمد ذهبی، کتاب تذکرة الحفاظ، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۶ـ ۱۳۷۷/ ۱۹۵۶ـ ۱۹۵۸، چاپ افست بیروت.
(۲۱) حسین
بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن، چاپ
محمد سیدکیلانی، بیروت.
(۲۲) شرافت، ش ۶۴، محرم ۱۳۲۰.
(۲۳) شرف، ش ۳۲، شوال ۱۳۰۲.
(۲۴)
محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، تهران ۱۳۵۲ـ ۱۳۵۴ش.
(۲۵)
محمد بن حسین شیخبهائی، الوجیزة فی الدرایة، چاپ ماجد باوی، در تراثنا، سال ۸، ش ۳ و ۴ (رجب ـ ذیالحجه ۱۴۱۳).
(۲۶) حسن صدر، تکلمة امل الآمل، چاپ
احمد حسینی، قم ۱۴۰۶.
(۲۷) فخرالدین
بن محمد طریحی، مجمعالبحرین، چاپ
احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۲۸)
محمد غروی، الحوزةالعلمیة فیالنجفالاشرف، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
(۲۹) عباس قمی، کتابالکنی و الالقاب، صیدا ۱۳۵۷ـ۱۳۵۸، چاپ افست قم.
(۳۰)
احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران ۱۳۶۳ش.
(۳۱) کلینی، اصول کافی.
(۳۲) جلال متینی، «بحثی درباره سابقه تاریخی القاب و عناوین علما و در مذهب شیعه»، ایراننامه، سال ۱، ش ۴ (تابستان ۱۳۶۲).
(۳۳) مجلسی، بحارالانوار.
(۳۴) مرتضی مطهری، ده گفتار، تهران ۱۳۶۹ش.
(۳۵) مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه، ج۱، تحقیق و تدوین محمدحسن رجبی و فاطمه رؤیا پورامید، تهران: نشر نی، ۱۳۸۴ش.
(۳۶)
محمد بن احمد منهاجی أسیوطی، جواهر العقود و معینالقضاة و المُوَقِّعین و الشهود، چاپ مسعد عبدالحمید
محمد سعدنی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
(۳۷) مصلحالدین مهدوی، بیان المفاخر در احوالات عالم جلیل صاحب مناقب و مآثر حاج سیدمحمدباقر حجةالاسلام شفتی بیدآبادی، اصفهان ۱۳۶۸ش.
(۳۸) حسن نراقی، کاشان در جنبش مشروطه ایران، تهران ۱۳۵۵ش.
(۳۹) حسین
بن محمدتقی نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، قم ۱۴۱۵ـ۱۴۲۰.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حجتالإسلام»، شماره۵۸۳۶.