حج در جاهلیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حج جاهلی مراسم عبادی زیارت
کعبه در دوره جاهلی است. حج خانه خدا از زمان
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) بر مبنای
توحید و با اعمالی خاص صورت میگرفت. اما در زمان
جاهلیت این اعمال با تغییرات و بدعتهایی روبرو گردید و بر مبنای
شرک و
بتپرستی بنا نهاده شد. اعراب جاهلی علاوه بر حج خانه خدا، خانههای دیگری در جاهای مختلف برای بتهایشان داشتند و به حج و
طواف آن هم اقدام میکردند اما کعبه به خاطر تجمع بتها بیشتر مورد توجه قرار داشت.
آنان در مورد اعمال و مناسک حج به سه دسته اهل
حمس،
حله و
طلس تقسیم میشدند و در بعضی موارد مانند نوع لباس پوشیدن در حج، غذا و برخی اعمال دیگر با هم تفاوتهایی داشتند.
ارکان حج جاهلی با حج اسلامی چندان تفاوتی نداشت و تفاوت آن با
حج اسلامی، در کیفیت اجرای این ارکان بود.
اسلام بسیاری از عادتها و سنتهای حج جاهلی را که در مواردی با روح توحید ناسازگار بود، منسوخ کرد.
واژه حج، از واژگان قدیم سامی است و شکلهای مختلفی از آن، در نوشتههای اقوام و ملتهای مختلف سامی، وارد شده است.
این واژه در عربی به معنای آمدن و قصد کردنی است که بسیار و پیدرپی صورت گیرد
و از همین رو به حج خانه خدا اطلاق شده که هر ساله انجام میگیرد.
اصطلاح حج، اگرچه در حال حاضر منحصر به زیارت کعبه در
مکه است، اما در دوره جاهلی که اصطلاحی است به دوره پیش از اسلام
جزیرة العرب اطلاق میگردد علاوه بر زیارت خانه کعبه، مصادیقی غیر از آن داشته و به طور عام در مورد زیارت خانه خدایان به کار میرفت. این خانهها دارای پردهدار و متولی بود و در آنها قربانی و طواف نیز انجام میشد
؛ مانند حج بیتُ اللات، بیت العُزی، بیت مَناة، بیت ذی الخَلْصة، بیت نَجران و سایر خانههای مقدس جاهلی.
هر قبیلهای حج خانهای را که مقدس میشمردند، به جا میآورد و بتشان را در آن قرار داده، زیارتش میکردند و مراسم ویژه
قربانی طواف و
تلبیه به جا میآوردند.
به گفته مورخین عرب، قبل از آنکه
عمرو بن لحی ظهور کند، عرب قحطانی و عدنانی همه تابع دین خلیلالرحمن بودهاند. بنابراین آن چه از لحاظ اعتقادی در این جزیره سابقه تاریخی دارد، همان توحید است و سپس شرک را برگزیدند و به گفته منابع تاریخی پیرامون کعبه ۳۶۰ بت وجود داشته است.
با این حال، برخی احکام و آداب دین ابراهیم همچنان بر جای ماند ولی در همان هم تغییرات و بدعتهایی ایجاد کردند.
خداوند در
قرآن کریم بیان میدارد که
عبادت اعراب در کنار خانه خدا، جز سوت کشیدن و کف زدن نبود،
یعنی آنها در طواف خانه خدا، تنها به سوت کشیدن و کف زدن میپرداختند و عبادت خاصی را انجام نمیدادند.
از میان همه حجها، حج کعبه، به دلیل تجمع تدریجی بتها در آن، اهمیت ویژهای نزد قبایل پیدا کرد.
طبق روایت مورخان، عمرو بن لُحی بتهای زیادی را از مکانهای مختلف شبه جزیره و پیرامون آن به مکه آورد و در کعبه نصب کرد و با این کار، قبایل مختلف به حج مکه ترغیب شدند و کعبه، بزرگترین تجمعگاه بتها شد.
افزون بر این، بازارهای موسمی، همچون
ذیالمَجاز،
المَجَنه و
عُکاظ و مجالس ادبی کنار کعبه، در ایام حج، برپا میشد.
هنگام فرا رسیدن موسم حج، از سراسر مناطق شبه جزیره،
شام و
عراق، مردم با آیینهای متفاوتی همچون
مشرک،
حنیفی،
یهودی و
مسیحی با اهداف و انگیزههای مختلف عبادی، تجاری یا فرهنگی به مکه میرفتند؛ برخی برای زیارت کعبه و ادای مناسک حج، برخی برای
تجارت، برخی برای مفاخرت، خطابه و شعرخوانی، برخی برای تبلیغ دینی و برخی نیز برای حل مشکلاتی که جز در شرایطی به مانند شرایط ایام حج قابل حل نبود.
بدین ترتیب، کعبه نزد عامه جاهلیان، مقام و منزلت ویژهای یافت و حتی به
بیت الحرام سوگند یاد میشد؛ اما معدودی از عربها بودند که نه برای
حرم و نه برای ماههای حرام حرمت قایل نبودند؛ از جمله: قبایل
خَثْعم،
طَی و خاندانهایی از قُضاعه و یشْکُر.
انجام مراسم حج بر اساس آداب و مناسک مخصوصی و البته نه الزاماً یکسان، نزد سایر قبایل، صورت میگرفت و آنان، علاوه بر مناسک مشترک و یکسان، برخی آداب ویژه و متناسب با قبیله و بت خود را نیز داشتند و به طور معمول
قریش، مناسک ویژه خود را داشت و سایر قبایل نیز مراسم ویژه خود را دشتند.
با ظهور اسلام، حج با تعدیلات و تغییراتی روبهرو، و به آیین یکسان و مشترکی بین همه مسلمانان تبدیل شد.
موسم برگزاری حج در روزگار جاهلیت، زمان ویژهای داشت و ماه مخصوص حج، از سایر ماهها، با نام
ذیحجه یا شهر الحج متمایز میشد. این نامگذاری قدیمی، از زمان جاهلی تاکنون معروف است و در حال حاضر نیز در تقویم هجری از آن استفاده میشود.
در قرآن، از ماههای مخصوص حج، به «اَشْهُر معلومات»
یاد شده که شامل شوال، ذیقعده و ذیحجه شده و در دوره جاهلی نیز معلوم بودند.
هر کس قصد تجارت داشت، برای تجارت به بازارهای تجاری (عکاظ، مجنه، ذوالمجاز) میرفت تا ماه ذیحجه آغاز شود و به مناسک حج مشغول گردد و هرکس اهل تجارت نبود، در زمان مناسب به قصد حج حرکت میکرد.
هر چند با اطمینان نمیتوان گفت ذیحجه روزگار جاهلی همان ذیحجه معروف زمان ماست و از سوی دیگر، این احتمال میرود که حج شمالیها و جنوبیهای جزیرة العرب، در زمانی متفاوت از حج اهل مکه، برگزار میشده و منطبق با ذیحجه نبوده باشد.
حج جاهلی با لباس ویژهای انجام میگرفت و شبیه لباس «احرام» در حج اسلام بود. این لباس از دو قطعه به رنگ سپید تشکیل میشد که میان غیر عرب هم رایج بود و شبیه لباس روحانیانی بود که در معابد خدمت میکردند.
مردم جاهلی، همگی به هنگام طواف، لباس احرام نمیپوشیدند و از این جهت به سه دسته
حُمس،
حُله و
طِلس تقسیم میشدند. اهل حمس کسانی بودند که با لباس احرام طواف میکردند.
آنان قریش و تعدادی از قبایل دیگر بودند که همگی در مکه و پیرامون آن فرود آمده بودند و در نامشان اختلاف است.
حمس در لغت به معنای شدت دینداری است و این قبایل به دلیل دینداری شدید و شجاعتشان به این نام خوانده میشدند.
اهل حله گروهی از عربهای شمال بودند که برای طواف از اهل حمس لباس میگرفتند و اگر نمییافتند، عریان طواف میکردند.
آنان معتقد بودند با افکندن لباسهایشان گناهانشان را به همراه لباس به دور افکندهاند.
لباسی را که دور میافکندند «
اللَقْی»، به معنای افکنده شده مینامیدند.
این عادت جاهلی بر اهل حله واجب بود و کسی نباید از آن تخلف میکرد و حتی زنان نیز اگر از حله بودند، ملزم به اجرای این قاعده میشدند.
اهل طلس شامل قبایل یمن میشد که با لباس معمولی خود طواف میکردند و در دوره حج از غذاهای حیوانی دست کشیده و به گیاهخواری میپرداختند و نیز در مناسک حج با دیگران تفاوتهایی داشته و به عرفات نمیرفتند.
در حج جاهلی عادتهای ویژهای به چشم میخورد که تا حدودی پس از ظهور اسلام منسوخ شد؛ برای نمونه، برخی در طول حج سکوت اختیار میکردند. اگرچه حج یک مراسم عبادی و اجتماعی و همراه با
دعا و
توسل به خدایان و سخن گفتن با آنان بود، اما برخی از جاهلیان، طبق یک سنت، در طول حج کلمهای سخن نمیگفتند.
از عادتهای متفاوت جاهلی هنگام حج، احترام نهادن به سرزمین بیت الحرام با پوشیدن یا نپوشیدن کفش بود. برخی برای نشان گرامیداشت حرم با کفش طواف میکردند و معتقد بودند نباید مستقیم بر زمین حرم پای بگذارند
؛ اهل حمس چنین اعتقادی داشتند و جز در کفش و لباس خود طواف نمیکردند. گروه دیگری عکس این کار را انجام میدادند؛ یعنی برای احترام بین خود و کعبه کفش را حایل نمیکردند و مستقیم بر آن قدم مینهادند.
بر اساس یکی دیگر از عادتهای جاهلی، گاهی هنگام طواف، دست کسی را که طواف میکرد، با طناب، افسار یا دستمال به دست دیگری میبستند و او به دلیل نذری که داشت، دستبسته طواف میکرد.
برخی از مردم جاهلی، اگر در ایام حج میخواستند به خانه خود بروند، هرگز از در وارد نمیشدند. آنها یا از دیوار بالا رفته و از طریق پشت بام وارد اتاق میشدند یا از پشت خانه نقبی حفر کرده و از آنجا داخل منزل میشدند.
مشرکان جاهلی عادت داشتند، پس از اتمام مراسم حج و ذبح قربانی، گرد هم میآمدند و به کارهای پدرانشان
فخر میفروختند و از فضایل آنان سخن میگفتند.
آیه ۲۰۰
بقره به همین عادت اشاره دارد و از حجاج خواسته شده که پس از ادای مناسک حج، به جای این که مانند مشرکان پدرانشان را یاد کنند، خداوند را یاد کنند.
درباره مناسک و اعمال حج میان جاهلیان اخبار مدون و دقیقی وجود ندارد و تنها در منابع اسلامی، به مناسبت سخن از فریضه اسلامی حج، اطلاعاتی اندک درباره آداب و رسوم جاهلی آن بیان شده است. حج جاهلی بر پایه بقایای دین
ابراهیم (علیهالسّلام) شامل مناسکی همچون طواف، وقوف، قربانی و
اهلال بود که بعدها مشرکان با رواج
بتپرستی چهرهای شرکآمیز به آن داده بودند.
اهل جاهلیت میقاتی نداشتند و میقات از اختصاصات اسلام است و آنان حج را با اهلال آغاز میکردند و در آغاز، نزد بتهایشان، مراقب هلال ماه ذیحجه بوده و تلبیه بت خود را میگفتند
و سپس مناسک حج را که شامل مناسک زیر بود، بهجای میآوردند:
طواف خانههای مقدس و بتها یکی از ارکان حج جاهلی بود و مردم جاهلی، هرگاه وارد بیت الحرام میشدند، کعبه را طواف میکردند. این کار از مهمترین شیوههای
عبادت و
تقرب به خدایان به شمار میرفت. طواف دارای زمان مشخص، و مختص ایام حج و
کعبه نبود؛ بلکه هرگاه وارد معبدی که در آن بتی قرار داشت، میشدند، هفت دور به گردش میگشتند؛ چنانکه به دور قربانی، اَنصاب و قبر بزرگان نیز طواف میکردند.
در حج، علاوه بر طواف خانه خدا، طواف دیگری به گرد
اَساف و نائِله ـ دو بت معروف جاهلی که یکی در
صفا و دیگری در
مروه قرار داشت ـ انجام میشد که ویژه قریشیان بود.
اهل مکه پس از لمس
حجرالاسود، ابتدا هفت بار اساف و سپس هفت بار نائله را طواف میکردند
؛ به همین دلیل، مسلمانان در آغاز، صفا و مروه را از شعائر حج نمیدانستند و از سعی میان آن دو کراهت داشتند تا آنکه وحی نازل شد و این باور نادرست را نفی کرد:
«اِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیهِ اَن یطَّوَّفَ بِهِمَا»
تلبیه میان قبایل مختلف، با عبارات متفاوتی، ادا میشد؛ زیرا هر قبیله نزد بت خود تلبیه مخصوصی داشت
؛ برای نمونه تلبیه قریش به این شکل بود: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک الا شریک هو لک، تملکه و ما ملک».
اهل
حمس که قریشیان از جمله آنان بودند،
وقوف در عرفه را به جای نمیآوردند، بلکه موقف اهل حُمْس به جای عرفه، «
نَمره» در نزدیکی حرم بود. اهل حمس معتقد بودند که آنان اهل حرم هستند و شایسته نیست به جز حرم (مکه) سرزمین دیگری را بزرگ بدارند.
پس از وقوف در عرفه، حجاج به سوی
مزدلفه خارج میشدند و به این عمل، یعنی خروج از عرفه
افاضه میگفتند و با طلوع آفتاب، در روز دهم ذیحجه، از مزدلفه به
منا میرفتند
و در آنجا آماده
رمی جمرات و
قربانی میشدند.
این عمل نیز از مناسکی بود که علاوه بر حج مکه، در حجهای دیگر
جزیرةالعرب نیز انجام میشد و مکانهای رمی جمرات نیز متعدد بود؛ از جمله جایگاه بتها، اماکن مقدس و قبر اجدادشان.
آخرین رکن حج جاهلی که با آن عمل حج پایان میگرفت، قربانی کردن بود. قربانیها نام مخصوص و علامت مخصوص داشتند و به آنها عُتَیره
و نیز شُعَیره
میگفتند و برای این که از سایر حیوانات متمایز شوند، به گونههای مختلف نشانهگذاری میشدند یا به گردن قربانی قلاده میبستند یا بر گردنش یک جفت کفش آویزان میکردند یا با «اِشعار» به معنای ایجاد زخمی بر بدن حیوان، به گونهای که از آن خون جاری شود، به همه اعلام میکردند که حیوان مورد نظر قربانی است.
با تقدیم قربانی مراسم حج پایان مییافت و نشانه اتمام آن
حلق، یعنی تراشیدن موی سر و چیدن ناخن بود و مشرکان جاهلی، حجشان را با انجام حلق تمام میدانستند. این کار، پیش از اتمام حج، جایز نبود و اگر انجام میشد، حج تباه میشد.
حج در اسلام، بر خلاف حج جاهلی که اساس آن
شرک و عبادت بتها بود، بر پایه توحید و به منظور عبادت پروردگار یکتا واجب شد و این، اساسیترین تفاوت حج اسلامی و حج جاهلی است.
سوره توبه، با پیام برائت از مشرکان، در برگیرنده نقد برخی اعمال و عادات غلط کفار و مشرکان و برخی اصلاحات نسبت به حج جاهلی بود.
مهمترین موارد برائت عبارت بود از:
۱. کسی جز شخص با ایمان در خانه کعبه داخل نشود؛
۲. برهنهای خانه خدا را طواف نکند؛
۳. مشرکی نباید حج به جا آورد.
بر این اساس، مهمترین تفاوتهای حج در
جاهلیت و اسلام را چنین میتوان چنین نام برد:
۱.
تلبیه با محتوایی توحیدی چنین تغییر یافت: «لبیک اللهم لبیک، لبیک، لا شریک لک، لبیک، ان الحمد و النعمة لک و الملک لا شریک لک».
۲.
سعی بین صفا و مروه جایگزین طواف اساف و نائله شد و دیگر، ویژه قریشیان نبود. بلکه از ارکان حج برای همه مسلمانان شمرده شد.
۳. طواف عریان ممنوع شد.
۴. عادت برخی حجاج که در طول حج برخی چیزها را بر خود حرام میکردند (خوردن گوشت و شیر گوسفند) نکوهش شد. برخی مفسران آیه ۳۲
اعراف را در نهی دو مورد اخیر تفسیر کردهاند.
۵. طواف زائر با دست بسته منع شد.
۶. ورود و خروج حجاج از طریق در به خانهها و خیمههایشان جایز شمرده شد و آیه ۱۸۹ بقره در این باره نازل شد.
۷. در جهت مخالفت با کسانی که از تهیه زاد و توشه، هنگام سفر حج، اکراه داشتند و به آنان «
مُتوَکله» میگفتند؛ زیرا در اطعام خود به «رب البیت» توکل کرده بودند، طبق آیه ۱۹۷ بقره امر شد در سفر حج، زاد و توشه سفر را فراهم کنند.
۸. وقوف در عرفه برای همه مسلمانان، چه اهل قریش باشند یا نباشند، واجب شد.
(۱) ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، به کوشش رشدی الصالح ملحس، مکه، دار الثقافه، ۱۴۱۵ق؛
(۲) قسطلانی، احمد بن محمد، ارشاد الساری، قاهره، مطبعه الکبری الامیریه، ۱۳۲۳ق؛
(۳) واحدی، علی بن احمد، اسباب النزول، قاهره، مکتبه و مطبعه مصطفی البابی الحلبی و شرکاه، ۱۳۸۸ق؛
(۴) کلبی، هشام بن محمد، الاصنام تنکیس الاصنام، تحقیق احمد زکی پاشا، ترجمه محمدرضا جلالی نائینی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ش؛
(۵) شافعی، محمد بن ادریس، الام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ق؛
(۶) ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة فی التاریخ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق؛
(۷) زبیدی، مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛
(۸) یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛
(۹) ابنعبری، ابوالفرج، تاریخ مختصر الدول، به کوشش الیسوعی، بیروت، دار الشرق، ۱۹۹۲م؛
(۱۰) طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۶۳م؛
(۱۱) ابناثیر جزری، مبارک بن محمد، النهایه، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
(۱۲) ابنسکیت، یعقوب بن اسحاق، ترتیب اصلاح المنطق، به کوشش بکایی، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، ۱۴۱۲ق؛
(۱۳) ثعلبی، احمد بن محمد، تفسیر الثعلبی، به کوشش محمد بن عاشور و نظیر الساعدی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق؛
(۱۴) قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، به کوشش سید طیب موسوی جزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق؛
(۱۵) فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۳ق؛
(۱۶) کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش؛
(۱۷) قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر القرطبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق؛
(۱۸) طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، به کوشش صدقی جمیل العطار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛
(۱۹) برهانالدین دلو، جزیرة العرب قبل الاسلام، بیروت، دار الفارابی، ۲۰۰۷م؛
(۲۰) خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ش؛
(۲۱) سرویراستار، جان ل. اسپوزیتو، دایرة المعارف جهان نوین اسلام، ترجمه و تحقیق زیر نظر حسن طارمیراد و دیگران، تهران، نشر کنگره و کتاب مرجع، ۱۳۸۸ش؛
(۲۲) سهیلی، عبدالرحمن بن عبدالله، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة، به کوشش عبدالرحمن الوکیل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق؛
(۲۳) ابناسحاق، محمد، سیره ابناسحاق، به کوشش محمد حمید الله، معهد الدراسات والابحاث؛
(۲۴) دمشقی، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویه، تحقیق مصطفی السقاء و عبدالحفیظ شبلی و ابراهیم الابیاری، بیروت، دار المعرفه، بیتا؛
(۲۵) جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، به کوشش احمد عبدالغفور العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق؛
(۲۶) بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، به کوشش عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق؛
(۲۷) نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تصحیح محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۹ق؛
(۲۸) فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم، هجرت، ۱۴۰۵ق؛
(۲۹) دینوری، ابنقتیبه، غریب الحدیث، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق؛
(۳۰) عسقلانی، ابنحجر، فتح الباری، شرح عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی و محبالدین خطیب، بیروت، دار المعرفه، بیتا؛
(۳۱) مشکور، محمدجواد، فرهنگ تطبیقی زبان عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران، بنیاد فرهنگ ایرانیان، ۱۳۵۷ ش؛
(۳۲) ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛
(۳۳) جاحظ، عمرو بن بحر، کتاب الحیوان، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۶ق؛
(۳۴) زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق؛
(۳۵) ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، انتشارات ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق؛
(۳۶) طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی و فضلالله یزدی طباطبایی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛
(۳۷) ابوجعفر، محمد بن حبیب، المحبر، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده، بیتا؛
(۳۸) حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛
(۳۹) قزوینی رازی، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۴ق؛
(۴۰) عبیدی، جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، دار الساقی، ۱۴۲۲ق؛
(۴۱) شریف، احمد ابراهیم، مکة و مدینة فی الجاهلیة و عهد الرسول، دار الفکر العربی؛
(۴۲) ابوجعفر، محمد بن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، به کوشش خورشید احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق؛
•
دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۶، برگرفته از «حج جاهلی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۷/۶.