• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حبس شهود تا وقت نماز عصر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حبس شهود تا وقت نماز عصر از مباحث فقهی و حقوقی مربوط به حقوق زندانی و درباره حکم زندانی کردن شهود تا وقت نماز عصر که در آیه ۱۰۶ سوره مائده آمده، بحث می کند.
برخی از فقیهان معاصر با استناد به آیه «… تَحْبِسُونَهُمٰا مِنْ بَعْدِ الصَّلٰاةِ فَیُقْسِمٰانِ بِاللّٰهِ اِنِ ارْتَبْتُمْ…؛ و اگر [در صداقت آنان] شک کردید، پس از نماز، آن دو را نگاه می‌دارید؛ پس به خدا سوگند یاد می‌کنند که ما این [حق] را به هیچ قیمتی نمی‌فروشیم…» و روایات ذیل آن به مشروعیت اصل حبس، استدلال کرده‌اند؛ البته در صورتی که حبس به معنای مصطلح باشد نه به معنای نگه‌داشتن، چنان که از شیخ طبرسی و فخر رازی برمی‌آید و نیز در صورتی که قائل به نسخ در آیه نباشیم.



اینجا به برخی از روایات ذیل آیه شریفه اشاره می‌کنیم:

۱.۱ - روایت یحیی بن محمد

محمد بن احمد، عن عبد اللّه بن الصلت عن یونس بن عبد الرحمن، عن یحیی بن محمد، قال: سالت ابا عبد اللّه (علیه‌السّلام) عن قول اللّه (عزّوجلّ): «یٰا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهٰادَةُ بَیْنِکُمْ اِذٰا حَضَرَ اَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنٰانِ ذَوٰا عَدْلٍ مِنْکُمْ اَوْ آخَرٰانِ مِنْ غَیْرِکُمْ … قال: اللذان منکم مسلمان، و اللذان من غیرکم من اهل الکتاب، فان لم تجدوا من اهل الکتاب، فمن المجوس؛ لانّ رسول اللّه سنّ فی المجوس سنّة اهل الکتاب فی الجزیة. و ذلک اذا مات الرجل فی ارض غربة، فلم یجد مسلمین، اشهد رجلین من اهل الکتاب یحبسان بعد الصلاة فیقسمان باللّه (عزّوجلّ):
… لٰا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کٰانَ ذٰا قُرْبیٰ وَ لٰا نَکْتُمُ شَهٰادَةَ اللّٰهِ اِنّٰا اِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ. قال: و ذلک اذا ارتاب ولیّ المیت فی شهادتهما، فان عثر علی انّهما شهدا بالباطل فلیس له ان ینقض شهادتهما حتی یجی‌ء بشاهدین، فیقومان مقام الشاهدین الاوّلین، فَیُقْسِمٰانِ بِاللّٰهِ لَشَهٰادَتُنٰا اَحَقُّ مِنْ شَهٰادَتِهِمٰا وَ مَا اعْتَدَیْنٰا اِنّٰا اِذاً لَمِنَ الظّٰالِمِینَ، فاذا فعل لک نقض شهادة الاوّلین و جازت شهادة الآخرین، یقول اللّه (عزّوجل): ذٰلِکَ اَدْنیٰ اَنْ یَاْتُوا بِالشَّهٰادَةِ عَلیٰ وَجْهِهٰا اَوْ یَخٰافُوا اَنْ تُرَدَّ اَیْمٰانٌ بَعْدَ اَیْمٰانِهِمْ …؛ یحیی بن محمد گفت: از امام صادق (علیه‌السلام) راجع به گفته خداوند (عزّوجل): «ای ایمان‌آورندگان! چون مرگ یکی از شما فرا رسید برای وصیت خود، دو شاهد عادل، از خودتان یا از غیر خودتان، گواه گیرید …» پرسیدم، فرمود:
مقصود از آن دو تن که از شمایند، یعنی دو تن مسلمان و آن دو که از غیر شمایند، یعنی از اهل کتاب و اگر اهل کتاب نیافتید از مجوسان؛ زیرا رسول خدا با مجوسان در مورد جزیه مثل اهل کتاب رفتار کرده است.
توضیح اینکه، هرگاه شخصی در غربت مشرف به مرگ شود اگر دو مسلمان یافت نشود دو مرد از اهل کتاب را شاهد می‌گیرد سپس ورثه، آنان را نگه می‌دارند تا پس از نماز به خداوند (عزّوجل) سوگند یاد کنند که «به هیچ بهایی شهادت به دروغ ندهیم گرچه در مورد خویشان ما باشد و شهادت الهی را کتمان نکنیم که از گناهکاران خواهیم بود.»
فرمود: این در صورتی است که ولیّ میت در شهادت ایشان شک داشته باشد. پس اگر آگاه شد که آنان شهادت دروغ داده‌اند نمی‌تواند شهادت آنان را نقض کند تا دو شاهد دیگر بیاورد که در جای آن دو شاهد بایستند و به خداوند سوگند یاد کنند که شهادت ما از شهادت آن دو به حق نزدیک‌تر است و ما از حق تجاوز نمی‌کنیم که از ستمگران خواهیم بود. وقتی که شهادت دادند، شهادت آن دو تن نقض می‌شود و شهادت این دو نافذ می‌افتد. خداوند می‌فرماید: «این کار باعث می‌شود شهادت واقعی دهند یا بترسند که دیگران پس از قسم آنان قسم بخورند و دروغشان فاش شود».

۱.۲ - روایت سعد بن عبدالله

سعد بن عبد اللّه، قال: حدّثنا احمد بن محمد بن عیسی، عن الحسین بن سعید، عن الحسین بن علی، عن حفص المؤدّب، عن ابی عبد اللّه (علیه‌السّلام) فی قول اللّه (عزّوجل): یٰا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا … فذلک اذا کان مسافرا فحضره الموت، اشهد ذوی عدل من اهل دینه فان لم تجدوا فآخران ممّن یقرا القرآن من غیر اهل ولایته … تَحْبِسُونَهُمٰا مِنْ بَعْدِ الصَّلٰاةِ فَیُقْسِمٰانِ بِاللّٰهِ عزّ و جلّ اِنِ ارْتَبْتُمْ لٰا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کٰانَ ذٰا قُرْبیٰ وَ لٰا نَکْتُمُ شَهٰادَةَ اللّٰهِ اِنّٰا اِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ• فَاِنْ عُثِرَ عَلیٰ اَنَّهُمَا اسْتَحَقّٰا اِثْماً فَآخَرٰانِ یَقُومٰانِ مَقٰامَهُمٰا مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْاَوْلَیٰانِ» من اهل ولایته فَیُقْسِمٰانِ بِاللّٰهِ لَشَهٰادَتُنٰا اَحَقُّ مِنْ شَهٰادَتِهِمٰا وَ مَا اعْتَدَیْنٰا اِنّٰا اِذاً لَمِنَ الظّٰالِمِینَ.
از امام صادق (علیه‌السلام) دربارۀ این آیه: «ای ایمان‌آورندگان! …» پرسیده شد، فرمود: در جایی است که مسافر باشد و مرگ او فرارسد دو عادل از اهل دینش شاهد می‌گیرد «پس اگر نیافتید دو تن دیگر» [غیر] از کسانی که قرآن می‌خوانند و از غیر اولیای او این دو را حبس می‌کنید بعد از نماز سوگند یاد کنند به خدای (عزّوجل) اگر دربارۀ آنان شک داشتید و بگویند: ما به هیچ قیمتی حاضر نیستیم حق را بفروشیم گرچه از خویشان ما باشند و شهادت الهی را پنهان نکنیم در این صورت ما از گناهکاران خواهیم بود و پس اگر اطلاع حاصل شد که آن دو مرتکب گناه شده‌اند دو نفر دیگر در جایگاه آنان می‌ایستند از کسانی که آن دو تن نخستین در حق ایشان ظلم کرده‌اند؛ یعنی از اولیای میت و قسم به خدا یاد می‌کنند که شهادت ما از شهادت آن دو به حق نزدیک‌تر است و ما از حق تجاوز نمی‌کنیم که از ستمگران خواهیم بود».

۱.۳ - روایت اهل سنت

اخبرنا ابو عبد اللّه الحافظ، ثنا ابو العباس محمد بن یعقوب، انبا الربیع بن سلیمان، انبا الشافعی، انبا عبد اللّه بن مؤمّل، عن ابن ابی ملیکة، قال: کتبت الی ابن عباس (رضی‌اللّه‌عنه‌) من الطائف فی جاریتین ضربت احداهما الاخری و لا شاهد علیهما، فکتب الیّ: ان احبسهما بعد صلاة العصر، ثم اقرا علیهما: اِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّٰهِ وَ اَیْمٰانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا … ففعلت فاعترفت؛ (الامّ دارد: «ففعل فاعترفت؛ پس انجام داد او اعتراف کرد.»)
[۱۳] نک: شافعی، محمد بن ادریس، الامّ، ج۷، ص۳۷.

ابن ابی ملیکه گفت: از طائف به ابن عباس (رضی‌اللّه‌عنه) نوشتم دربارۀ دو جاریه که یکی دیگری را زده است و شاهدی ندارند. ابن عباس به من نوشت: آن دو را پس از نماز عصر نگه‌دار و این آیه را برای آنان بخوان: «کسانی که پیمان الهی را به بهای کمی می‌فروشند …» و من این کار را کردم و آن جاریه اعتراف کرد.


آرای مفسران درباره آیه شریفه به شرح ذیل است:

۲.۱ - شیخ طوسی

شیخ طوسی: واقدی و امام باقر (علیه‌السلام) گفته‌اند: شان نزول آیه را اسامة بن زید از پدرش چنین نقل کرده است که، تمیم داری و برادرش عدی، نصرانی و تاجر بودند. زمانی که رسول اللّه به مدینه هجرت کرد، ابن ابی ماریه، مولای عمرو بن عاص به مدینه آمد و قصد سفر شام برای تجارت داشت. او و تمیم داری و برادرش عدی حرکت کردند در راه ابن ابی ماریه مریض شد وصیتی نوشت و آن را در میان اثاث خود پنهان کرد و نزد آن دو وصیت کرد و اموالش را به آنان سپرد و گفت: این را به خانواده من برسانید. وقتی مرد اثاث او را باز کردند و هرچه دوست داشتند برداشتند و بقیه را به ورثه برگرداندند. وقتی آن اموال را بررسی کردند دیدند بعضی از چیزهایی که با خود برده بوده در آن نیست به وصیت نگاه کردند دیدند همه چیز در آن نوشته شده با تمیم و برادرش صحبت کردند آن‌ها گفتند: ما نمی‌دانیم هرچه به ما داده بود به شما رساندیم. آنان شکایت نزد پیامبر بردند که این آیه نازل شد … و مقصود از الصَّلٰاةِ در این آیه سه قول است:
الف) شریح و سعید بن جبیر و ابراهیم و قتاده گفته‌اند: … نماز، نماز عصر است و این قول امام باقر (علیه‌السلام) است.
ب) حسن گفته است: نماز ظهر و عصر است و علت آن این است که احترام وقت نماز نسبت به وقت‌های دیگر بسیار بیشتر است یا اینکه پس از نماز عصر مردم، اجتماع بیشتری دارند.
ج) ابن عباس گفته است: مقصود نماز آن دو اهل کتاب است؛ زیرا آنان وقت نمازهای ما را بزرگ نمی‌شمارند.

۲.۲ - طبرسی

امین الاسلام طبرسی: معنا این است که آنان را پس از نماز عصر نگه می‌دارید؛ چون مردم در حجاز بعد از نماز عصر سوگند می‌خوردند؛ زیرا اجتماع و تجمع مردم در آن وقت بود و این از امام باقر (علیه‌السلام) و سعید بن جبیر و دیگران نقل شده است.
گفته‌اند: نماز ظهر یا عصر است. این از حسن نقل شده است و گفته‌اند: پس از نماز همدینان آن دو، یعنی ذمّی‌ها. این از ابن عباس و سدی نقل شده است.
تَحْبِسُونَهُمٰا یعنی آن دو را نگه می‌دارید؛ مثل آنجا که می‌گویی: «مرّ بی فلان علی فرس، فحبس علی دابّته» که در اینجا یعنی اسبش را نگه داشت و برخی گفته‌اند: یعنی آن دو را وادار به ادای سوگند می‌کنید و خودشان پیشقدم نشوند.
اِنِ ارْتَبْتُمْ یعنی اگر در شهادتشان شک کردید و ترسیدید تغییری در واقعیت بدهند یا تبدیل کنند یا پنهان و خیانت کنند. و خطاب در تَحْبِسُونَهُمٰا به ورثه است و می‌شود خطاب به قضات باشد و فعل مضارع در معنای امر است؛ یعنی «احبسوهما؛ آن دو را نگه دارید». این مطلب را ابن انباری ذکر کرده است.

۲.۳ - فاضل مقداد

فاضل مقداد: … اگر ضمیر در مِنْکُمْ مسلمانان باشد و در غَیْرِکُمْ غیر مسلمانان، آیا این حکم نسخ شده است یا هنوز باقی است؟ اصحاب ما گفته‌اند: نسخ نشده است و شهادت غیر مسلمان را در صورتی که مسلمان در دسترس نباشد، در وصیت تجویز کرده‌اند و عده‌ای از فقیهان گفته‌اند: حکم نسخ شده و آیه منسوخ است. ولی قول اوّل صحیح‌تر است؛ زیرا اصل، عدم نسخ است و این آیه ادلّۀ شرط ایمان و عدالت در شاهد را تخصیص می‌زند. آری، از نظر دین خودشان، باید افرادی عادل باشند.


آرای دیگر مذاهب در باره محل نزاع به شرح ذیل است:

۳.۱ - مدونة الکبری

مدوّنة الکبری: … آیا نمی‌بینی امور مهم مثل لعان، در حضور مردم و پس از نماز واقع می‌شود؛ زیرا مردم تجمع دارند و قسم منتشر می‌شود؛ آیا نمی‌بینی ابن عباس دستور داد به ابن ابی ملیکه، آن جاریه را پس از نماز عصر نگه‌دارد و برای او این آیه را قرائت کند: اِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّٰهِ وَ اَیْمٰانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا … و او اعتراف کرد.

۳.۲ - ابن عربی

ابو بکر محمد بن عبداللّه، معروف به ابن عربی: در تَحْبِسُونَهُمٰا مِنْ بَعْدِ الصَّلٰاةِ دلیل است که باید کسی را که حق بر او واجب است حبس کرد و این یکی از اصول حکمت و حکمی از احکام دین است؛ زیرا حقوق دو نوع است: برخی استیفای فوری آن صحیح است و برخی دیگر استیفای آن ممکن نیست، مگر در زمان خاص. پس اگر کسی که حق به گردن اوست رها و او غایب و پنهان شود، حق از بین می‌رود پس چاره‌ای نیست جز گرفتن اطمینان از جانب او یا چیزی به جای حق، که مالیت داشته باشد که اسم آن رهن است و این بهتر و قابل اطمینان‌تر است و یا نیابت شخصی از اوست که این اهمیتش کمتر از اوّلی است؛ زیرا شخص نایب ممکن است مثل منوب عنه غایب شود و در دسترس نباشد و بیش از این دو راه، کار دیگری نمی‌شود کرد. اگر این دو راه امکان نداشت چاره‌ای جز حبس او نیست تا حقّی که بر گردن اوست ادا کند و نیز اگر حقّ بدنی باشد، مثل حدود و قصاص- که بدل‌پذیر نیست و نمی‌شود فوری استیفا کرد- چاره‌ای جز زندانی کردن او وجود ندارد و بدین حکمت است که زندان تشریع شده است.

۳.۳ - ابن قیّم جوزیّه

ابن قیّم جوزیّه: گفته است در ردّ کسانی که مدّعی نسخ این آیه شده‌اند و در ردّ کسانی که گفته‌اند این آیه از چند جهت مخالف اصول و قاعده است: یکی دربردارنده شهادت کافر است، در حالی که شهادت کافر قبول نیست؛ دوم بیانگر حبس شهود است، در حالی که شاهد حبس نمی‌شود و … در ردّ قسمت دوم می‌گوید: اینکه شما می‌گویید:
دو شاهد حبس نمی‌شود زندان در اینجا به معنای زندانی که جنایتکاران را مجازات می‌کنند نیست، بلکه یعنی آن‌ها را نگه می‌دارند تا پس از نماز سوگند یاد کنند.
این عبارت دو وجه دارد: یکی اینکه می‌خواهد بگوید: مراد از حبس در آیه، توقیف است؛ یعنی زندان موقت و دیگر اینکه می‌خواهد بگوید: معنای حبس در اینجا سجن و زندان مشهور نیست، در حالی که در زبان محاوره از استعمال حبس همان زندان فهمیده می‌شود، ولی زندان موقت آن هم برای احتیاط است.

۳.۴ - فخر رازی

فخر رازی: مسالۀ اول: تَحْبِسُونَهُمٰا یعنی آن دو را نگه می‌دارید چنان که گفته می‌شود: «مرّ بی فلان علی فرس، فحبس علی دابّته» یعنی آن را نگه داشت و مثل «حبست الرجل فی الطریق اکلّمه» یعنی او را نگه داشتم.
اگر گفته شود: تَحْبِسُونَهُمٰا چه محلی دارد؟ گوییم: جملۀ استینافیه است؛ گویا گفته شده: اگر در مورد آن دو شاهد، شک ایجاد شد چه کنیم؟ در جواب گفته شد:
تَحْبِسُونَهُمٰا آن دو را نگه می‌دارید. مسالۀ دوم: راجع به مِنْ بَعْدِ الصَّلٰاةِ چند قول است:
اوّل: ابن عباس گفته است: یعنی پس از نماز همدینان آن دو شاهد. قول دوم، که عموم مفسران گفته‌اند: یعنی پس از نماز عصر. اگر گفته شود: از کجا معلوم شده مراد نماز عصر است با اینکه گفته است نماز به صورت مطلق …؟ گوییم: این تشخص از چند راه به وجود آمده است: یکی اینکه، این وقت نزد آنان معروف بوده که در آن سوگند یاد می‌کرده‌اند و آنجا که چیزی معروف و مشهور باشد نیازی به صراحت لفظی نیست. دوم اینکه، روایت است وقتی این آیه نازل شد پیامبر نماز عصر به جا آورد و عدی و تمیم را فرا خواند و در کنار منبر از آنان خواست سوگند یاد کنند و این عمل پیامبر دلیل شد که نماز عصر منظور است. سوم اینکه، اهل همۀ ادیان این وقت خاص را گرامی می‌دارند و در آن یاد خدا می‌کنند و از سوگند دروغ اجتناب می‌ورزند و اهل کتاب در طلوع خورشید و غروب خورشید نماز می‌گزارند.
قول سوم: حسن گفته است: مراد پس از نماز ظهر یا عصر است؛ زیرا اهل حجاز در این دو وقت برای قضاوت می‌نشستند.
قول چهارم: مراد پس از ادای نماز است؛ هر نمازی باشد و علت اینکه پس از نماز، تحلیف به جای می‌آورند این است که نماز انسان را از فحشا و منکرات بازمی‌دارد. گویا کسی که می‌خواهد سوگند یاد کند در این وقت از دروغ، بیشتر اجتناب می‌کند … «فاء» در فَیُقْسِمٰانِ بِاللّٰهِ برای جزاست؛ یعنی آن دو را زندانی می‌کنید و در نتیجه ایشان، به قسم اقدام می‌کنند.


۱. مائده/سوره۵، آیه۱۰۶.    
۲. مائده/سوره۵، آیه۱۰۸.    
۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۴، ح۶.    
۴. نک:قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۸۹.    
۵. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیّاشی، ج۱، ص۳۴۸، ح۲۱۸.    
۶. بحرانی، سید‌هاشم، تفسیر برهان، ج۱، ص۵۰۸، ح۴.    
۷. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۲، ص۹۵.    
۸. مائده/سوره۵، آیه۱۰۶.    
۹. مائده/سوره۵، آیه۱۰۷.    
۱۰. بحرانی، سید‌هاشم، تفسیر برهان، ج۱، ص۵۰۹، ح۱۱.    
۱۱. آل عمران/سوره۳، آیه۷۷.    
۱۲. بیهقی، ابوبکر، سنن الکبری، ج۱۰، ص۲۹۹.    
۱۳. نک: شافعی، محمد بن ادریس، الامّ، ج۷، ص۳۷.
۱۴. طوسی، محمد بن حسن، تفسیر تبیان، ج۴، ص۴۲.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۳۹۷.    
۱۶. سیوری، مقداد بن عبدالله، کنز العرفان، ج۲، ص۹۹.    
۱۷. آل عمران/سوره۳، آیه۷۷.    
۱۸. اصبحی، مالک بن انس، مدوّنة الکبری، ج۴، ص۵۵.    
۱۹. ابن عربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن، ج۲، ص۲۴۱.    
۲۰. جوزیه، ابن قیم، طرق الحکمیة، ص۱۵۶.    
۲۱. جوزیه، ابن قیم، طرق الحکمیة، ص۱۵۹.    
۲۲. فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر کبیر، ج۱۲، ص۴۵۲.    



• طبسی، نجم‌الدین، حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، ص۴۹۹-۴۹۲.






جعبه ابزار