• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حبس اشرار و فاسدان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حبس اشرار و فاسدان از مباحث فقهی و حقوقی مربوط به حقوق زندانی و درباره حکم زندانی‌کردن اشرار و فاسدان است. روایاتی از شیعه و سنی وارد شده که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) اشرار، گناهکاران، مفسدان را زندانی می‌کرد همچنان که غایة المامول و سرخسی در مبسوط به همین فتوا داده‌اند و از فقیهان ما شیخ مفید متعرّض افراد بدذات فاسد شده و همان حکم راهزنان و محاربان را در مورد اینان داده است.



۱. و بهذا الاسناد [اخبرنا محمد، حدّثنی موسی، حدّثنا ابی، عن ابیه، عن جدّه جعفر بن محمد، عن ابیه.] انّ علیّا (علیه‌السّلام) کان یخرج الفسّاق الی الجمعة، و کان یامر بالتضییق علیهم؛ امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: علی (علیه‌السّلام) فاسقان را به نماز جمعه می‌آورد و دستور می‌داد: آنان را در تنگنا قرار دهند.
۲. زید بن علی، عن ابیه، عن جده، عن علی (رضی‌اللّه‌عنهم) انه کان یحبس فی النفقة، و فی الدین، و فی القصاص، و فی الحدود، و فی جمیع الحقوق، و کان یقیّد الدعّار بقیود لها اقفال، و یوکّل بهم من یحلّها لهم فی اوقات الصلاة من احد الجانبین؛
امام علی در مورد ندادن نفقه، دین، قصاص، حدود و در مورد تمام حقوق، زندانی می‌کرد و شخص مفسد را در غل و زنجیرهایی که قفل‌هایی داشت قرار می‌داد و کسی را بر آنان می‌گماشت که به هنگام نماز از یک طرف، غل و زنجیرها را باز کند.
۳. قال ابو یوسف: حدّثنی اسماعیل بن ابراهیم بن المهاجر، عن عبد الملک بن عمیر، قال: کان علی بن ابی طالب اذا کان فی القبیلة او القوم الرجل الداعر حبسه، فان کان له مال انفق علیه من ماله و ان لم یکن له مال، انفق علیه من بیت مال المسلمین و قال: یحبس عنهم شرّه و ینفق علیه من بیت مالهم؛ امام علی اگر در میان قبیله یا جماعتی شخص مفسدی بود، او را حبس می‌کرد. اگر مال داشت آن را خرج او می‌کرد و اگر نداشت خرجش را از بیت المال می‌پرداخت. به جهت در امان ماندن از شرّش او را حبس می‌کرد و از مال همان مردم خرج او را می‌داد.
طریحی گفته است: «دعر- به حرکت دال و عین- یعنی فساد و شر» و «رجل داعر، یعنی مرد ناپاک تبهکار».
شیرازی گفته است: «دعر مانند سبب، یعنی فساد، فسق و خباثت …» و «به ذال (ذعر) تصحیف است».
[۶] شیرازی، محمدعلی، معیار اللغه، ج۱، ص۴۱۲.

ابن منظور گفته است: «دعر الرجل و دعر دعارة؛ گناه کرد و رجل دعر و دعرة؛ مرد خیانتکار که به یارانش عیب وارد می‌کند …» ابن شمیل گفت: «دعر الرجل دعرا؛ یعنی فرد دزدی و زنا کرد و مردم را آزار داد». به چنین کسی «داعر» می‌گویند. «دعّار: مفسد و دعر، یعنی فساد». در حدیث عمر آمده است: «اللهم ارزقنی الغلظة و الشدّة علی اعدائک و اهل الدعارة و النفاق …؛ خدایا! به من خشونت و صلابت در مورد دشمنانت و فاسدان و منافقان بده». «دعارة: فساد و شر» و «رجل داعر، یعنی شخص خبیث و مفسد».
در حدیث حضرت علی آمده است: «فاین دعّار طی» که مراد راهزنان قبیلۀ طی هستند. «دعارة: فسق و فجور و خبث». احتمال دارد که در اصل، «ذاعر به مبنای خبیث و ترساننده باشد
[۱۰] مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۲۳، ص۳۵۰.
[۱۱] مهدی، احمد بن یحیی، عیون الازهار، ص۴۸۵.
و ممکن است داغر به معنای خبیث و مفسد و جیب‌بر و مهاجم باشد».
[۱۲] مهدی، احمد بن یحیی، عیون الازهار، ص۴۸۵.



۱. شیخ مفید: هرگاه مفسدان و ناپاکان در دار الاسلام سلاح بیرون بکشند و مال مردم را بگیرند امام می‌تواند اینان را با شمشیر بکشد یا به دارشان بکشد تا بمیرند و یا می‌تواند دست و پایشان را مخالف یکدیگر ببرد و یا آنان را از آن شهر به جای دیگر تبعید نماید و بر ایشان کسی را بگمارد که آنان را از شهر دیگر براند به گونه‌ای که در هیچ شهری نتوانند استقرار پیدا کنند. به قدری باید این کار ادامه یابد تا آثار توبه و صلاح از اینان آشکار شود.
اگر با سلاح بر کشیدن کسی را کشته باشند، واجب است یا با شمشیر کشته شوند و یا به صلیب کشیده شوند تا بمیرند و به هیچ وجه آنان را زنده نگذارند.


۲. سرخسی: شخص خبیث و ترساننده تا آخر عمر حبس می‌شود. «ذاعر» کسی است که مردم را می‌ترساند و مال را از آنان می‌ستاند و در حقیقت همان راهزن است. خداوند فرمود: اِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِینَ یُحٰارِبُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ …؛ سزای کسانی که با [دوستداران] خدا و پیامبر او می‌جنگند …
۳. ناصف علی: … بر امام و جانشینانش است که اشرار را طبق نظر خودشان تادیب کنند تا آنان را بازدارند و جلو اخلاقشان را بگیرند. این کار از راه زدن و حبس و تبعید و گرداندن در شهر و مانند آن می‌تواند باشد تا بدین وسیله عظمت و غرورشان شکسته شود و مردم امنیت جانی پیدا کنند. خدا داناتر است.
[۱۶] ناصف، منصورعلی، غایة المامول، ج۳، ص۳۳.

نظر نگارنده: اگر «ذعار» به معنای راهزن یا محارب باشد حکمش- چنان که در آیۀ «حراب» آمده- کشته شدن یا به دار کشیده شدن یا نفی یا قطع از جهت مخالف- البته اگر خونی نریخته‌اند- است و حبس جزء این موارد نیست، مگر این که نفی را به حبس تفسیر کنیم که در این صورت حبس، تعیّن پیدا نمی‌کند. آری، اگر حاکم مصلحت دید که حبس را برای مجازات برگزیند می‌تواند این کار را بکند؛ یعنی او را حبس کند تا آثار توبه از او آشکار شود.
۴. ماوردی: امیر می‌تواند در مورد کسی که جرایم مکرری انجام داده است و با اجرای حد از آن دست برنمی‌دارد، مدت حبس را طولانی کند تا بمیرد، البته در صورتی که با این جرایم به مردم ضرر وارد می‌سازد. در این مدت باید غذا و لباس او را از بیت المال بپردازد تا مردم از شر و ضررش در امان باشند، اگر چه این وظیفۀ قاضیان نیست.
[۱۷] ماوردی، احمد بن محمد، احکام السلطانیه، ص۲۲۰.



۱. کوفی، محمد بن اشعث، الجعفریات، ص۴۴.    
۲. طبرسی نوری، حسین، مستدرک الوسائل (به نقل از:جعفریات)، ج۶، ص۲۷، ح۲.    
۳. زید بن علی، مسند زید، ص۲۹۹.    
۴. قاضی، ابویوسف، الخراج، ص۱۶۳.    
۵. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۳۰۲.    
۶. شیرازی، محمدعلی، معیار اللغه، ج۱، ص۴۱۲.
۷. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۳، ص۲۸۶.    
۸. نک:ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۲۸۳.    
۹. نک:ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۳۵۵.    
۱۰. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۲۳، ص۳۵۰.
۱۱. مهدی، احمد بن یحیی، عیون الازهار، ص۴۸۵.
۱۲. مهدی، احمد بن یحیی، عیون الازهار، ص۴۸۵.
۱۳. مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص۸۰۴.    
۱۴. مائده/سوره۵، آیه۳۳.    
۱۵. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۲۰، ص۹۱.    
۱۶. ناصف، منصورعلی، غایة المامول، ج۳، ص۳۳.
۱۷. ماوردی، احمد بن محمد، احکام السلطانیه، ص۲۲۰.



• طبسی، نجم‌الدین، حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، ص۲۱۵-۲۱۷.






جعبه ابزار