حامیم (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حامیم از
واژگان قرآن کریم از
حروف مقطعه میباشد.
این کلمه در ابتدای هفت
سوره از
سورههای
قرآن کریم آمده است.
حامیم از حروف مقطعه است.
کلمه
حم در اوّل هفت
سوره از
سورههای قرآن کریم واقع است و آنها عبارتاند از:
سوره غافر،
فصّلت،
سوره شوری،
دخان،
زخرف،
جاثیه و
سوره احقاف.
در اوّل شوری کلمه «عسق» بر آن اضافه شده است.
مفسّران درباره حروف مقطعه اقوال مختلف دارند و روایاتی نیز در این باره نقل شده که تنقیح آنها کار مفصّلی است.
به مواردی از
حامیم که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(حم.) (
حم.)
(حم.) (
حم.)
(حم.) (
حم.)
(حم.) (
حم.)
(حم.) (
حم.)
(حم.) (
حم.)
(حم.) (
حم.)
حبیباللَّه نوبخت نویسنده کتاب دیوان دین معتقد است که حروف مقطّعه در اوایل
سور عنوان مطالب آن
سورهها است البتّه مختصر و منحوت عنوان. به عقیده وی مطالب
سورههای
حم به استثنای
سوره شوری، همه درباره
حیات و
موت است و «ح» در همه آنها مختصر حیات و «م» مختصر و منحوت موت یا ممات است. آیاتی چند از
سورهها را درباره حیات و موت شاهد آورده و از
کشف الغمّه اربلی نقل میکند که:
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در
صفّین برای جنگجویان خود شعاری اختیار کرد و فرمود: هر که یک نفر را بکشد با فریاد بلند بگوید «
حم» و شریح بن اوفی از یاران آن حضرت، چون نیزه خود را به سینه
محمد بن طلحه فرو برد فریاد کشید: «
حم» این شعار به آن معنی بود که: اینک حدّ فاصل میان حیات و ممات است.
بنابر قول ایشان «عسق» در
سوره شوری باید اشاره به
عیسی سلیمان و
قیامت باشد ولی در
سوره شوری از سلیمان خبری نیست و شاید «س» اشاره سماوات است که مکرّر در آن
سوره یاد شده است.
در
المیزان اوّل
سوره شوری بعد از نقل احتمالات میگوید: ممکن است حدس زد که میان حروف مقطعه و مضامین
سورههایی که با آنها شروع میشوند ارتباط خاصّی باشد و شاید این سخن معنی آن
روایت است که
اهل سنت از علی (علیهالسّلام) بنابر نقل
مجمع نقل کردهاند فرمود: برای هر کتاب صفوه و خالصی است و صفوه این کتاب حروف تهجّی است.
ناگفته نماند بنابر قول دیوان دین و المیزان، میان ق و مضامین این
سوره ارتباط خاصّی است زیرا ق مختصر قیامت و مضامین
سوره ق درباره قیامت است ولی کشف دکتر رشاد درباره مقطعات بسیار عالی و در «عسق» نقل شده است.
کلمه
حم در اوّل هفت
سوره از
سورههای قرآن کریم واقع است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حامیم»، ج۲، ص۱۶۹-۱۷۰.