• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حاج آقا رحیم ارباب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



رحیم ارباب (۱۲۹۷-۱۳۹۶ه.ق/۱۲۵۹-۱۳۵۵ه.ش) معروف به حاج آقا رحیم ارباب و فرزند حاج علی‌پناه، از فقها و فیلسوفان بزرگ شیعه در اصفهان بود.
حاج آقا رحیم، علوم فقه، اصول، فلسفه، هیئت و ریاضیات را از اساتید زمان خود فرا گرفت. او از شاگردان جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملاّ محمّد کاشی و اساتید دیگر اصفهان به شمار می‌رود. برخی از فتواهای آیت‌الله ارباب مخالف فتوای بسیاری از فقیهان معاصرش بود، مثل وجوب عینی نماز جمعه، به همین دلیل تا آخر عمر، نماز جمعه را در هر شرایطی اقامه می‌کردند. حاج آقا رحیم ارباب آخرین یادگار مکتب قدیم اصفهان بودند که به غور فلسفه ملاصدرا رسیده و غوامض و دقایق آن را به درستی و خالی از حشو و زواید فهمیده و هضم کرده و به اصول و مبانی آن کاملا معتقد بودند. وی مانند استادش جهانگیرخان، عمامه بر سر نمی‌گذاشت و فقط در نماز عمامه‌ای کوچک بر سر می‌گذاشت.
حاج آقا رحیم ارباب



پدر آقا رحیم، حاج علی‌پناه، مشهور به ارباب حاج آقا (فرزند عبدالله مشهور به ارباب آقا) فرزند حاج علی‌پناه فرزند ملاّ عبدالله شیرانی بود
«آقا رحیم در خانواده‌ای رشد کرد که افرادی باسواد، اهل شعر و ادب و تاریخ بودند، پدر ایشان در شعر، تخلّص «لنگر» داشت و سال‌ها با عُمّان سامانی و دهقان سامانی و ملاّ محمّد هُمامی و دیگر شعرای معاصرش جلسات شعر داشت آقا رحیم نیز بیش‌تر اشعار فارسی حافظ و مولانا و شعرای عرب را که حفظ داشت، از دوره کودکی خود و از طریق شنیدن از زبان پدر و عمویش بوده است»
آقا رحیم ارباب بزرگ‌ترین فرزند خانواده‌اش بود وی دو برادر و یک خواهر داشت یکی از برادرانش، عبدالله ارباب (۱۲۹۸ - ۱۳۷۹ هـ ق) استاد بزرگ خطِّ نسخ بود و قرآن و کتاب‌های دُعا را با این خط می‌نوشت. دومین برادر وی، حاج عبدالعلی ارباب (۱۳۰۴ - ۱۳۸۴ هـ ق) بود او مردی باسواد و اهل کمال بود که مخارج خانواده به همّت وی تامین می‌شد.
هر دو برادر آقا رحیم از وی کوچک‌تر بودند، و پیش از او وفات یافتند.
[۱] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۷۷.

اجداد آقا رحیم ارباب «از اعیان دهاقین و مشاهیر نجبا و بزرگ زادگان قریه چرمهین از قُرای معروف روستای لنجان اصفهان و صاحب مال و ثروت بودند و بدین‌سبب به لقب ارباب خوانده می‌شود»
[۲] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۲۵.

پدر و عمویش (ارباب حاج حسن) از ستم «بختیاری‌ها گریخته به شهر آمدند که تظلّم کنند امّا چه نتیجه که حاکم، خود فاسدتر از آن‌ها (بختیاری‌ها) بود و به ناچار برای همیشه در اصفهان و - در محلّه باغ همایون سابق و باغ تختی امروزی - ساکن شدند و محل سکونت آن‌ها چهار خانه تودرتو بود که چهار طرف این خانه‌ها اتاق وجود داشت، و هشت خانوار که حدود شصت نفر بودند در کنار هم می‌زیستند»
[۳] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶۷ و ۶۸. (با تغییر‌ اندک)



در سال ۱۲۹۷ هـ ق در قریه «چرمهین» اصفهان و در خانه حاج علی‌پناه (ارباب حاج آقا) پسری به دنیا آمد که نام او را «رحیم» برگزیدند.


آقا رحیم ارباب، ادبیات فارسی و بخشی از صرف و نحو را در کودکی، نزد ملاّ محمّد همامی (وی مردی فاضل، ادیب و شاعر بوده است)، در «چرمهین» خواند وی در اصفهان، بقیّه مقدّمات و سطوح را نزد حاج میرزا بدیع (متوفا: ۱۳۱۸ هـ ق)، قوانین الاصول را نزد علاّمه آیت‌الله آقا سید محمّدباقر درچهای (متوفا: ۱۳۴۲ هـ ق) و خارج اصول فقه را نزد سید ابوالقاسم دهکردی و حاج آقا منیر احمدآبادی (متوفا: ۱۳۴۲ هـ ق) آموخت فلسفه، هیئت و ریاضیات را نزد جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملاّ محمّد کاشی فرا گرفت.
[۴] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۷۴.

وی ۴ سال به فراگیری اسفار نزد حاجی ملاّ اسماعیل درب کوشکی پرداخت او برای ادامه تحصیلات، به عراق رفت و در درس میرزا محمّد حسن شیرازی شرکت کرد، تا به مقام اجتهاد نائل آمد.
او شوق فراوانی نسبت به فراگیری دانش داشت خودش در این‌باره می‌گوید:
«از اول شب آماده مطالعه کتاب‌های علمی می‌شدم و مطالعه طول می‌کشید تا شام حاضر می‌شد و لذّت مطالعه کتاب، مهلت به صرف شام نمی‌داد و غذا سرد می‌شد و گاهی مطالعه طول می‌کشید تا صبح می‌شد و بعد از تناول غذای شب و ادای فریضه صبح، در مجلس درس حاضر می‌شدم و با شوقِ علم‌آموزی اعتنا به کمبود خواب نداشتم»
[۵] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۳.

آقا رحیم ارباب «از حیث تبحّر در ادبیات، در زمان خود کم‌نظیر بودند تمام اشعار سیوطی را در سن نود و چند سالگی از حفظ داشتند و نیز کتاب شرح منظومه ملاّ‌ هادی سبزواری را، همین ملا‌ هادی کتابی دارد در فقه به نام «نبراس» که هم نظم است و هم نثر و موضوع آن فلسفه احکام است.»
[۶] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۲.



آیت الله ارباب در جوانی ازدواج کرد او بعد از فوت همسرش، با خواهر میرزا عباس خان شیدا (شاعر معروف اصفهان، خطّاط بزرگ نستعلیق و صاحب مجله «دانشکده») ازدواج کرد و تا آخر عمر با این همسر زندگی کرد او از هیچ کدام از همسرانش صاحب فرزندی نشد.
[۷] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶۷.
[۸] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۲۷.



استادان حاج آقا رحیم در اصفهان و نجف به شرح ذیل است:
۱. حجت الاسلام و المسلمین ابوالمعالی کلباسی؛
۲. آخوند ملاّ محمّد کاشی؛
۳. آیت‌الله سید محمّدتقی مدرس؛
۴. آیت‌الله حاج سید محمّدباقر درچهای؛
۵. جهانگیرخان قشقایی؛
[۹] شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج۸، ص۸۶.

۶. آیت‌الله سید ابوالقاسم دهکردی (۱۲۷۲ - ۱۳۵۳ هـ ق)؛
۷. میرزا بدیع درب امامی (متوفا: ۱۳۱۸ هـ ق)؛
۸. حاج آقا منیر احمدآبادی (۱۲۶۹-۱۳۴۲ هـ ق)؛
۹. آقا سید محمود کلیشادی (متوفا: ۱۳۲۴هـ ق).


او شرح لمعه تدریس می‌کردند درس شرح لمعه ایشان «آن‌قدر تطبیقی بود و شرح و بسط داشت که مطالب را استدلالی برای شاگردانشان می‌گفتند آن کسانی که می‌رفتند درس ایشان و آن را یادداشت می‌کردند، از شرح لمعه آیت‌الله ارباب بیشتر از درس خارج دیگران استفاده می‌کردند به‌طوری که کسی شش یا هفت سال به درس خارج حاج آقا رحیم ارباب می‌رفت، ادعای اجتهادش مقرون به دلیل می‌شد چون در هر بحث فقهی، ایشان روایاتش را از بحار الانوار و یا کتب مشهور روایی که مستند فقه است، نقل می‌نمودند و یا نظر استادان فقه را با دلایل آن می‌گفتند کتاب وسایل الشیعه از کتاب‌های جامع اخبار فقهی است، کَانَّهُ ایشان آن روایات را حاضرالذهن داشتند و اقوال مختلف فقها را نقل می‌کردند، با شرح لمعه تمام اقوال را با شواهد روایی و شواهد آیات قرآن کریم، تفسیر، لغت، رجال، درایه آن کاملا بررسی می‌کردند مصداق آن‌چه که به آن می‌گویند درس خارج»
حاج آقا رحیم ارباب، ابتدا در مسجد حکیم و سپس در مسجد «کرک یراق» تدریس می‌کردند
[۱۲] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۰.
وی «فقه را از روی جواهر می‌گفتند و جواهر هم جلوی ایشان بود در خارج فقه استنباطشان از روی جواهر آشیخ محمّد حسین نجفی بود فقه را از جواهر می‌گفتند و اصول را هم از فرائد»
[۱۳] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۸.
او پس از آن که بیماری‌اش شدّت یافت، در منزل تدریس می‌کردند وی به تدریس، بیش‌تر از هر چیز دیگر اهمیّت می‌دادند «در طول پنجاه سال کمتر مسافرت رفتند، حتی برای سفرهای زیارتی عتبات مقدس کربلا، نجف، مشهد و حج هم همان یک حج واجب را ایشان رفتند، ایشان درس را تعطیل نمی‌کردند و در احیای حوزه و تربیت شاگردانی که هر کدام از علمای این شهر (اصفهان) هستند، نهایت جدّیت و کوشش را می‌نمودند.»
[۱۴] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۰.

آیت الله ارباب در سال ۱۳۲۰، جواهر و شرح تجرید علاّمه را در مسجد حکیم تدریس می‌کردند.
[۱۵] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۵۷.

وی معتقد بود «تنها تدریس کافی نیست، علما و مجتهدین بر اریکه منبر بنشینند و به بیان مسائل شرعیه و اخلاقیات برای مردم بپردازند.»
[۱۶] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۰. (با تغییر‌ اندک)

یکی از شاگردان وی می‌گوید: «در زمینه فلسفه، در حدّ اعلی بودند و به «حکیم» شهرت داشتند.»
[۱۷] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۵۷.

آیت الله ارباب آخرین فروغ‌های فلسفه در اصفهان بودند وی مدّت‌ها درس فلسفه می‌گفتند، لکن بعداً تبدیل کردند به کلام مانند «شرح تجرید» و هنگامی که به ایشان پیشنهاد می‌شود که شرح منظومه تدریس کنند، قبول نمی‌کند و می‌فرماید: حاضرم شرایع الاسلام (فقه) بگویم حکمت ایشان «متمایل به حکمت مشاء و حرف‌های ملاّ صدرا بود به مطالب صدرالمتالّهین خیلی اهمیت می‌دادند هر وقت حرف از حکمت بود، معمولا سخنان ملاّ صدرا یا محی‌الدین عربی‌ اندلسی را مطرح می‌فرمودند، زیرا این‌ها استوانه‌های علمی ایشان بودند در حکمت و عرفان
[۱۸] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۵۰ - ۵۱.



(۱) ملاّ محمّدعلی معلم حبیب‌آبادی (نویسنده مکارم الآثار) می‌گوید:
«من هیئت را خدمت آیت‌الله ارباب می‌خواندم و مثل این‌که ایشان در کُرات سیر کرده بودند، با وجود نداشتن ابزار و وسایل در آن زمان، چنان برای ما علم هیئت را ترسیم می‌نمودند که گویا می‌دیدیم و برای ما عینیّت پیدا می‌کرد.»
[۱۹] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۰.

(۲) سید حسین مدرس‌ هاشمی (متولّد: ۱۲۹۰) وی هیئت را نزد آیت‌الله ارباب فرا گرفت.
[۲۰] مجلّه حوزه، شماره ۴۷، ص۳۳.

او درباره استادش می‌گوید: «خیلی به ادبیات بها می‌داد و اگر طلبه‌ای عبارتی را اشتباه می‌خواند، خیلی ناراحت می‌شد و برعکس، وقتی عبارت عربی را از نظر ادبی خوب می‌خواند، او را مورد تشویق قرار می‌داد.»
[۲۱] مجلّه حوزه، شماره ۴۷، ص۴۰ - ۴۱.

(۳) سید مصطفی بهشتی‌نژاد؛
(۴) سید محمّد حسینی قهدریجانی؛
(۵) شهید سید محمّد حسینی بهشتی؛
(۶) شهید محمّد مفتح؛
(۷) حاج سید محمّدرضا خراسانی؛
(۸) حاج میرزا علی آقا هسته‌ای؛
(۹) سید محمّد مبارکه‌ای؛
(۱۰) حاج ملاّ رمضان املایی؛
(۱۱) حجت‌الاسلام مقتدایی؛
(۱۲) حاج آقا رضا بهشتی‌نژاد؛
(۱۳) ملاّ‌ هاشم جنّتی (پدر آیت‌الله احمد جنّتی
(۱۴) حاج آقا هدایت (اهل شهرضا)؛
(۱۵) حاج آقا مهدی امام (امام جمعه شهرضا)؛
(۱۶) آخوند نوری (اهل رهنان)؛
(۱۷) حاج آقا میرزا امام دهکردی؛
(۱۸) حاج آقا مصطفی امام دهکردی؛
(۱۹) آقای حسین علی راشد (سخنران معروف)؛
(۲۰) شیخ مرتضی شمس اردکانی؛
(۲۱) حاج آقا کلباسی؛
(۲۲) آیت‌الله ناصری اصفهانی. (به نقل از حسن ابراهیم‌زاده (یکی از پژوهشگران حوزه علمیّه قم))؛
(۲۳) جلال‌الدین همایی؛
وی «هر وقت به اصفهان می‌آمد، فوراً به خدمت آقای ارباب می‌شتافت و ایشان نیز به وی علاقه داشتند آقای همایی «فقه» آیت‌الله ارباب را تماماً می‌دانست»
[۲۲] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۵۷.
آقای همایی در این خصوص نوشته است: «این بنده حقیر افتخار دارد که سالیان دراز با ارادت صادق در خدمت ایشان آمد و رفت داشتم و مدت مدید از درس فقه، کلام، هیئت و نجوم از محضر مبارکشان بهره‌مند شده‌ام آنچه درباره ایشان می‌نویسم مبتنی بر درایت است، نه روایت از قبیل مشاهدات و امور یقینی است نه مسموعات و قضایای حدسی و تخمینی.»
[۲۳] مجلّه جاویدان خِرَد، شماره اول، سال سوم، ص۸.

(۲۴) شهید مرتضی مطهری.
آیت‌الله شیخ احمد فیاضّ می‌گوید: «مرحوم مطهری پیش حاج میرزا علی شیرازی و مرحوم ارباب - که در جنبه‌های حکمت و ریاضی و قوی بودند و جامع - رفت و آمد می‌کردند و از ایشان استفاده‌ها می‌بردند مرحوم ارباب به ایشان احترام می‌گذاشتند.»
[۲۴] مجلّه حوزه، شماره ۱۸، ص۳۲.

شهید مطهری (رحمةالله) درباره حاج آقا رحیم ارباب گفت:
«خدا حفظ کند آقای حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی را، ایشان از علمای طراز اول ما در فقه و اصول و فلسفه و ادبیات عرب و قسمتی از ریاضیات قدیم می‌باشند شاگرد حکیم معروف مرحوم جهانگیرخان قشقایی بوده‌اند و مثل مرحوم جهانگیرخان هنوز هم کلاه پوستی به سر می‌گذارند.»
[۲۵] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، (پشت جلد.



آیت‌الله ارباب در فقاهت، «مذاقی معتدل و متوسط ما بین اصولی و اخباری داشت و مجتهد مسلّم بود
[۲۶] مجلّه جاویدان خرد، شماره اول، سال سوم، ص۸.
ایشان در فقه، مبنایش بر اخبار بود، نه این که اخباری باشد لکن مانند صاحب حدائق که متمایل به اخباریت است، متمایل به اخبار بودند در زمینه اصول، همسو با صاحب کفایه نبودند و متمایل به فرائد شیخ مرتضی انصاری بودند که اصولی آمیخته با فقه و اصولا فقه است.»
[۲۷] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۷.

آقای ارباب اعتقاد داشت که اگر کسی مطالبی را که در شرح لمعه است، خوب و دقیق و عمیق بخواند، مجتهد است و احتیاج به درس خارج ندارد.
وی در فقه، بسیار خوش‌سلیقه بود و در مسائل فقهی تحت تاثیر دیگران قرار نمی‌گرفت در هیچ مسئله‌ای از مسائل فقهی، تزلزلی بر خاطرش راه نمی‌یافت برخی از فتواهای او مخالف فتوای بسیاری از فقیهان معاصرش بود، از جمله:
(۱) وجوب عینی نماز جمعه: وی پیوسته در اصفهان و حومه، نماز جمعه را اقامه می‌کرد معمولا خطبه‌های امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) را در دو خطبه نماز جمعه می‌خواند.
«نسبت به علاقه‌ای که به امیرالمؤمنین داشت، اکثر مواقع احادیثی را که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در فضائل امام علی (علیه‌السّلام) فرموده بود، در خطبه‌های نماز جمعه می‌خواند.»
[۲۸] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۶.

(۲) ارث بردن زوجه از تمام ترکه شوهر، حتی از زمین.
[۲۹] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۲۰.

(۳) طهارت اهل کتاب.
[۳۰] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۱۰.

(۴) زکات اختصاص به موارد نه‌گانه ندارد.
(۵) سهم امام را باید به سیّد داد.
[۳۱] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۷.

(۶) هر غسلی کفایت از وضو می‌کند.
[۳۲] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۹.


۸.۱ - وجوب نماز جمعه

آیت‌الله ارباب نماز جمعه را وجوب عینی می‌دانست لذا برای برپایی آن اهتمام ویژه داشت در این‌باره، یکی از شاگردانش می‌گوید:
«تمام روزهای جمعه حدود ساعت ۹ صبح، ایشان در حمّام محلّه بودند، خضاب می‌کردند و نظافت می‌نمودند، غسل جمعه را در حمّام انجام می‌دادند (و ایشان) با توجه به این‌که نماز جمعه را واجب می‌دانستند، می‌خواستند غسل جمعه انجام شود بر نماز جمعه اصرار داشتند حتی در همان کهولت سن.»
[۳۳] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۱.

نماز جمعه ایشان «حال بخصوصی داشت همه این نماز حال بود، ما می‌گفتیم: شما حالی دارید می‌فرمودند: شما آخوند کاشی را ندیده بودید وقتی آخوند به طرف خدا می‌ایستاد و نماز می‌خواند، استخوان‌های سینه‌اش می‌لرزید و حالتی داشت که همه در و دیوار مدرسه صدر جذب می‌شد.»
[۳۴] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۲۹.

خطبه‌های نماز جمعه او «در تقویت روحیه معنوی افراد خیلی مؤثر و مفید بود شخصی گفته بود که این خطبه‌ها از جهت موعظه بودن آن، برای یک هفته ما بس است.»
[۳۵] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۲۹.

وی «برای اجرای نماز جمعه چه زحماتی را متحمل شدند و چقدر جا عوض کردند (ابتدا) مسجد گَرَکْ یَراقْ‌ها (نوعی شُغل بوده است)‌ ـ بر روی یک حصیر کهنه، زیر یک درخت توت قدیمی ـ بود سپس مسجد حکیم، مسجد در کوشک، مسجد جامع، مسجد رهنان، مسجد مرحوم حجت‌الاسلام صدیقین، منزل شخصی برادرش حاج عبدالعلی ارباب و بالاخره (محله) گورتان در راه نجف آباد؛ ایشان خود را موظف می‌دانستند که حدّ شرعی فاصله نماز (جمعه) را رعایت کنند و به همین دلیل فاصله را دائماً افزودند (تا به خارج شهر اصفهان محله فوق‌الذکر کشیده شد) البته عمق مطلب اخلاق ستوده آن بزرگوار بود که نمی‌خواستند اقدام ایشان کمترین بار خاطری برای نمازگزار (امام جمعه) دیگری در حول و حوش ایشان باشد.»
[۳۶] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۷۳ و ۷۴.

درآن زمان، نماز جمعه در اصفهان توسط امام جمعه اصفهان (آقا محمّدمهدی سلطان العلماء) و در محله گورتان توسط حاج آقا رحیم ارباب و در علویجه - ۷۰ کیلومتری اصفهان ـ توسط آیت‌الله سید میرزا‌ هادی طباطبایی رفیعی اقامه می‌شد و از آن زمان تاکنون ادامه دارد.
«آقای ارباب دلیل مهمشان بر وجوب تعیین نماز جمعه در دوران غیبت کبری، همین بسط ید علمای شیعه بود بسط ید علمای شیعه را ایشان دلیل بر وجوب تعیینی می‌گرفتند، چون در زمان ائمّه (علیهم‌السّلام) بسط یدی بود، آن‌ها نماز جمعه را اقامه می‌کردند مثلا امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) در پنج سال حکومتشان و یا امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) در شش ماه حکومت خود.»
[۳۷] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۹.



جلال‌الدین همایی در خصوص مشرب فلسفی حاج آقا رحیم ارباب می‌نویسد:
«حاج آقا رحیم ارباب آخرین یادگار مکتب قدیم اصفهان هستند که به غور فلسفه ملاصدرا رسیده و غوامض و دقایق آن‌را به درستی و خالی از حشو و زواید فهمیده و هضم کرده و به اصول و مبانی آن کاملا معتقد می‌باشند چیزی که هست، اهل تظاهر و فضل فروشی نیستند شاگردان خصوصی خود را نیز با همین خوی و عادت تربیت فرموده‌اند.»
[۳۸] همایی، جلال‌الدین، دو رساله در فلسفه اسلامی، ص۱۶.



«در ابتدای مبارزات امام خمینی (قدس‌سره) و نهضت ایشان، قضایای نهضت به آقای ارباب منتقل شد و ایشان فرمودند: آقای خمینی که از اصحاب لیل (اهل نماز شب) هستند باید پیروز شوند و کارشان به ثمر برسد شخصی به آیت‌الله ارباب گفت: شاه انتظار دارد که حضرت آیت‌الله العظمی خمینی بروند و از او عذرخواهی کنند، آقای ارباب در جواب او فرمودند: این شاه است که باید برود و از ایشان عذرخواهی کند.»
[۳۹] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۳.



«ایشان در مسائل جهانی و خارج از کشور نیز اگر صلاح می‌دانستند، اظهار نظر می‌فرمودند در موقع استقلال الجزایر که ظاهراً در سال ۱۳۴۲ش بود، فتوایی جهت کمک به مسلمانان و ملت الجزایر و به نفع آنان و علیه دولت فرانسه صادر نمودند.»
در بخشی از آن آمده است: «وَ قالَ تَبارکَ وَ تَعالی اِنْ تَنْصرُوا الله یَنْصُرکُمْ وَ یُثَبِّت اَقْدامَکُمْ.
دیر زمانی است که اهل الجزایر به وجوه مختلفه دچار گرفتاری شدید گردیده و ندای یا للمسلمین آن‌ها به سمع عالمیان رسیده، به منظور عمل به لوازم ایمان بلکه عمل به لوازم بشریت و وجدان مامول و مترقب از ارباب همم عالیه و اولیاء احسان که مظانّ خیرند، از طبقات جامعه و طوایف این است که در اسرع اوقات هر چند زودتر بذل جهد فرموده در مقام مساعدت و دستگیری این ستمدیدگان که حال آن‌ها حزن‌آور و رقّت‌بار است بر آیند و خداوند را از خود خشنود فرمایند ان‌شاء‌الله وسیله ازدیاد نعمت و برکت خواهد بود اقل الخلیقه رحیم.»
[۴۰] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ضمائم.



حاج آقا رحیم شخصیتی علمی و اخلاقی بودند. برخی از ویژگی‌های ایشان را یادآور می‌شویم.

۱۲.۱ - احترام به استادان

ارادت و عشق حاج آقا رحیم به استادانش، به خصوص جهانگیرخان قشقایی و آخوند کاشی به حدّی بود که نظیرش در کم‌تر کسی دیده شده است وی در خدمت آن دو بزرگوار می‌ایستاد تا بگویند: آقا رحیم، بنشین! آن وقت با ادب در حضور آنان می‌نشست «نکته مهمی که در زندگی ایشان قابل توجه است و به عنوان اُسوه‌پذیری از آیت‌الله ارباب می‌توان نام برد، این است که در مورد خدمت به استادش، جهانگیرخان این‌گونه بود که کلیّه وسایل زندگی و خوراک ایشان را تهیه و غذای ایشان را آماده می‌کرد و حتی لباس‌های ایشان را با نهایت احتیاطی که طبیعت او بود، می‌شست آن‌گاه اگر اجازه می‌داد از خدمتش مرخص می‌شد.»
[۴۱] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۷۴.


۱۲.۲ - احترام به سادات

ایشان در خصوص سادات احترام ویژه‌ای قائل بود:
یکی از خصوصیات ایشان این بود که جلوتر از سادات، مطلقا راه نمی‌رفتند حتی اگر کسانی عنوان شاگردی داشتند و سیّد بودند، حتماً باید آن سیّد جلو برود آیت‌الله ارباب آن‌قدر برای سادات ارزش قائل بودند که به دستور ایشان، در مدرسه امام صادق (علیه‌السّلام) (چهار باغ) انجمن سادات تشکیل شد و به سادات اعلام کردند اگر عمامه نگذاشته‌اید، لااقل دگمه سبزی به لباستان بگذارید، زیرا دیگران موظفند احترام سادات را داشته باشند.
[۴۲] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۵.


۱۲.۳ - اداره زندگی

آیت‌الله ارباب از سهم امام اعاشه (زندگی) نمی‌کردند، اصلا سهم امام نمی‌گرفتند و می‌گفتند: خودتان به طلاّب مستحق سهم امام بدهید یکی از روحانیون می‌گفت: مقداری سهم امام جهت ایشان آورده بودند، فرمودند تا آن پول‌ها را به آقایی بدهند تا میان طلاب تقسیم کند، امّا پول برای فقرا می‌گرفتند و فقرا نیز به خانه ایشان رفته و حق خود را می‌گرفتند
[۴۳] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶.
حتی از عواید املاکی که اطراف شهرکُرد و از ناحیه ارث پدری به ایشان می‌رسید، به‌اندازه مخارج خود برمی‌داشتند و می‌فرمودند: همین‌اندازه مخارج ما می‌گذرد و بقیه عواید را می‌دادند به کشاورزان.
[۴۴] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۹.


۱۲.۴ - عبادت

آیت‌الله ارباب شب‌ها دیر به خواب می‌رفت و زود بیدار می‌شد شب‌های تابستان که همه در حیاط خانه می‌خوابیدند، ایشان نیمه‌های شب بیدار می‌شد، به پشت بام می‌رفت و مشغول نماز شب می‌شد.
«نمازهای ایشان، بدون استثنا در اول وقت بود تنها در یک مورد نماز را تاخیر می‌انداختند، آن‌هم به هنگامی بود که مهمانانی از سنخ خود داشتند یا در جایی مهمان بودند که معمّمین دیگری نیز در آن‌جا بودند بی‌شک، به خاطر آن‌که مبادا آن‌ها را در شرایطی قرار دهد که موظّف به اقامه نماز جماعت با ایشان باشند، از این کار کراهت داشتند مشرب اخلاقی آن بزرگ، آن چنان بسیط و عام بود که نمی‌خواست کم‌ترین بار خاطری برای همگِنان باشد.
مسلمانی بود با شناختی کامل که ذرّه ذرّه وجودش با آن عجین بود به هنگام نماز و دعا، در صدای لرزانش آن چنان استحکام و ایمانی بود که هر شنونده‌ای را به لرزه می‌انداخت و در بیانش چنان متانت و منطقی بود که هر مدّعی را آرام می‌کرد توحید او تمام بود و زبانش جز حمد و شکر ایزد تعالی چیزی نمی‌گفت در همه عمر، حتی یک بار سخنی که بوی ناشکری و نارضایی از آن به مشام برسد، شنیده نشد، حتی در مواقعی که نزدیک‌ترین کسانش درمی‌گذشتند، با ایمان مطلق، انالله می‌گفت و می‌گذشت.»
[۴۵] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶۶.


۱۲.۵ - اهتمام به نهج البلاغه

آیت‌الله ارباب اکثر خطبه‌های نهج البلاغه را از حفظ داشت و به ابن ابی‌الحدید علاقه وافر داشت اشعارش مشحون از مدح مولای متقیان، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و نهج البلاغه بود معمولا در جلسه‌های دوستانه‌اش مدتی از نهج البلاغه سخن می‌رفت این بحث‌ها بخصوص زمانی که مرحوم آیت‌الله حاج میرزا علی آقا شیرازی (رحمةالله) زنده بودند، صدها بار در منزل حاج آقا رحیم تکرار می‌شد و آن مرد بزرگ، شاخص و شمع محفل بودند و دیگران سراپا گوش بخصوص یک تابستان، ادیب نیشابوری با آن قد کوچک و لهجه خراسانی، همه روزه در منزل ایشان با آن دو بزرگوار جمع بودند و بحث اصلی آن‌ها نهج البلاغه بود.»
[۴۶] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶۴ و ۶۵.


۱۲.۶ - رسیدگی به همسایه

«سالی بود که در اصفهان بارندگی بسیار شد و خانه‌های زیادی خراب و یا در شُرُف خراب شدن بود آقا (حاج آقا رحیم ارباب) همسایه‌ای داشتند که آن‌قدر هم مذهبی نبود و چند بچه داشت آقا به عیالشان فرموده بودند: بروید در خانه همسایه و ببینید در چه وضعی هستند همسرشان آمده و دیده بود که زن و بچه همسایه گریه می‌کنند و اتاق آن‌ها مُشرِفِ به خراب شدن بود، موضوع را برای آقا نقل کرده بود آیت‌الله ارباب فوراً آن‌ها را به منزل خود برده بودند؛ نکته‌ای که جالب توجه است این است که آقا یک اتاق و پس اتاق بیشتر نداشتند و فرموده بودند: شما در اتاق زندگی کنید، من و همسرم در پس اتاق پس از قطع بارندگی و مرمت خانه، همسایه قصد رفتن به منزل خود را نمود، در آن حال، آقا فرموده بودند: من باید ببینم اتاق، قابل زندگی هست یا نه و بعد از آن بروید پس از تحقیق، دیده بودند که منزل او قابل سکونت است سپس فرموده بودند: حالا مختارید، می‌خواهید بمانید یا بروید، اختیار با شماست.»
[۴۷] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۲۲ - ۲۳.


۱۲.۷ - مراسم روضه‌خوانی

آیت الله ارباب هر سال در منزل خود مراسم عزاداری برای امام حسین (علیه‌السّلام) برپا می‌کرد و در حالی که مقداری گِل بر پیشانی می‌مالید مقابل درب منزل، شخصاً به شرکت‌کنندگان خوش‌آمد می‌گفت و آن‌ها را مورد احترام قرار می‌داد و تا پایان مراسم روی پا می‌ایستاد مراسم عزاداری به روشِ جالبی اجرا می‌شد بر پله بالای منبر، سخنران جلوس می‌کرد، بر پله وسط، مدّاح می‌نشست و بر پله پایین، روضه‌خوان قرار می‌گرفت ابتدا روضه‌خوان ذکر مصیبت می‌خواند و مجلس را گرم می‌کرد، سپس مدّاح، دَم می‌گرفت و مردم سینه می‌زدند و حُسنِ ختام مجلس سخنران پیرامون نهضت کربلا و قیام خونین امام حسین (علیه‌السّلام) مطالب مفیدی ارائه می‌کرد و پس از سخنرانی، هر سه فراز منبر در مصیبت امام حسین (علیه‌السّلام) و اهل بیت او و شهدای کربلا اشعاری را هم‌خوانی می‌کردند و شور و هیجان زیبایی به مجلس می‌دادند و این ابتکار در شیوه برگزاری مراسم بزرگداشت امام حسین (علیه‌السّلام) مردم مشتاق را به منزل این فقیه بزرگوار گسیل می‌داشت. (آقای محمّد جعفر قندهاری علویجه‌ای (یکی از کسبه‌های معتمد اصفهان که در این مراسم حضور داشته) برای مؤلف نقل کرده است.)

۱۲.۸ - ارادت به اهل‌بیت

«یکی از مدّاحان اصفهان می‌گوید: آیت‌الله ارباب از من درخواست نمودند که شبی از شب‌های هفته بروم منزل ایشان و در مدح و منقبت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السّلام) اشعاری را بخوانم و یا این‌که ذکر مصیبتی بشود.»
[۴۸] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۵.
یکی از شاگردان وی می‌گوید:
«مرحوم ارباب، خیلی نسبت به اهل بیت ارادت می‌ورزید و اهل ولایت بود، خصوصاً نام مبارک حضرت علی (علیه‌السّلام) را خیلی با عظمت به زبان می‌آورد.»
[۴۹] مجلّه حوزه، شماره ۴۷، ص۴۳.
عشق و علاقه ایشان به حضرت زهرا (علیهاالسّلام) کم‌نظیر یا بی‌نظیر بود «اگر شخصی برای کار مهمی مراجعه می‌کرد و می‌گفت: چه بکنم؟ برای حلّ این مهم می‌فرمودند: بروید تسبیحات حضرت صدیقه طاهره (علیهاالسّلام) را بخوانید یعنی سی و چهار مرتبه الله اکبر، سی و سه مرتبه الحمدلله و سی و سه مرتبه سبحان الله و خودشان نیز همین طور عمل می‌کردند.»
[۵۰] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۵.


۱۲.۹ - توجه به فقرا و مستمندان

«دکتر محمّدباقر کتابی می‌گوید: وقتی که عازم سفر بیت الله بودم و جهت خداحافظی منزل آقای ارباب رفتم، به ایشان عرض کردم: آقا! آمده‌ام خداحافظی کنم، ضمناً یک مقدار پول در ذمّه من هست که آمده‌ام خدمت شما بدهم آقا دست در جیبشان کردند، مقداری پول در آورده و به من داده، فرمودند: آقا، چرا از فلان همسایه‌تان غافلید؟! این پول‌ها را با پول‌های خودتان روی هم گذاشته و بدهید به او.»
«عوام و خواص به عدالت ایشان معترفند و کلیه طبقات مردم از بازاری، اداری، مقدسین و مجتهدین به ایشان ارادت دارند و اطلاق نائب امام برای ایشان صحیح است، هیچ‌گاه تاکنون از سهم امام اعاشه نکرده‌اند، اصلا سهم امام نمی‌گیرند، به مردم می‌گویند: خود شما بروید به مستحقین و طلاب سهم امام بدهید چه لازم است که من بگیرم و به آن‌ها بدهم.»
[۵۱] جواهری، ابراهیم، علوم و عقائد، چاپ ۱۳۳۳، ص۷.


۱۲.۱۰ - درس اخـلاق

یکی از شاگردانش می‌گوید: «روزی به آیت‌الله ارباب گفتم: خوب است شما درس اخلاق هم بگویید آن مرحوم گفتند: اخلاق علم حال است و علومی که ما می‌خوانیم، علم قال است» یعنی اخلاق چیزی نیست که با شرکت در کلاس اخلاق و با خواندن کتاب‌های اخلاقی، بتوان به آن دست یافت باید تهذیب نفس نمود.
[۵۲] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۲۷.


۱۲.۱۱ - روزه و رمضان

«حاج آقا رحیم ارباب در حالی که در سنّ نود سالگی یا بیشتر، بودند می‌فرمودند: تا به حال یک روزه از من فوت نشده است.»
[۵۳] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۲ و ۳۳. (با تغییر اندک)


۱۲.۱۲ - نقل چند خـاطـره

«حاج آقا رحیم ارباب، قریب صد سال عمر کرد مرد باسواد و باتقوایی بود از شاگردان مرحوم آخوند کاشی بود و نسبت به وی خیلی اظهار علاقه می‌کرد مرحوم ارباب نقل می‌کرد: یک روز، درس مرحوم آخوند حاضر نشدم، روز بعد که رفتم، پرسید: دیروز کجا بودی؟ گفتم: رفته بودم زیارت قبور مؤمنین فرمود: چطور تا اینان در دنیا بودند، در کسب و کار و بازار، رعایت امور شرعی را نمی‌کردند حال که مرده‌اند، شده‌اند مؤمنین!»
[۵۴] مجلّه حوزه، شماره ۵۳، ص۵۴ و ۵۵.

«مرحوم ارباب رفته بودند تهران برای معالجه، آقایی از علمای تهران، همراه پسرش به عیادت آن مرحوم می‌روند همان‌جا، مشکل فلسفی را که سال‌ها دنبال حلّ آن بوده ولی موفق به حلّ آن نشده بود، از مرحوم ارباب سؤال می‌کند ایشان با همان حال مریضی و با آن کهولت سن، پاسخ وی را می‌دهد و سپس اشعاری را از منظومه، از حفظ می‌خواند آن آقا به پسرش می‌گوید: «این چنین باید درس خواند که هنوز اشعار منظومه از یادش نرفته است و مشکل مرا هم به این آسانی حلّ کرد.»
[۵۵] مجلّه حوزه، شماره ۵۳، ص۵۴ و ۵۵.


۱۲.۱۳ - سبب معمّم نشدن

«شاید از جمله عللی که آیت‌الله ارباب معمّم نشد این بود که به استادش جهانگیرخان تاسی کند، زیرا او در همان لباس ایلی بود و دیگر این‌که احتمال می‌رود تصوّر می‌نمود که لیاقت این لباس را نداشته و حال آن‌که اگر کسی با ایشان محشور بود، می‌دید لیاقت ایشان از همه بیش‌تر است ولی در موقع نماز عمامه می‌گذاشتند، شالی داشتند که آن‌را بر سر می‌بستند و بعد از نماز باز می‌کردند و این کار را مستحب می‌دانستند.»
[۵۶] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۵۳.


۱۲.۱۴ - ارتباط با جوانان

دکتر محمّدجواد شریعت استاد دانشگاه می‌گوید:
«سال ۱۳۳۲ ش بود من و عدّه‌ای از جوانان پرشور آن روزگار، پس از تبادل نظر به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد که ما نماز را به عربی بخوانیم؟! چرا نماز را به فارسی نخوانیم! و عاقبت تصمیم گرفتیم که نماز را به فارسی بخوانیم و همین کار را هم انجام دادیم، والدین کم‌کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند آن‌ها هم پس از تبادل‌نظر با یکدیگر تصمیم گرفتند که اول خودشان با نصیحت کردن، ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود راه دیگری برگزینند و چون پند دادن آن‌ها مؤثر نیفتاد، روزی ما را به نزدِ یکی از روحانیون آن زمان بردند و آن فرد روحانی وقتی فهمید که ما به زبان فارسی نماز می‌خوانیم، به طرز اهانت‌آمیزی، ما را کافر و نجس خواند و این عمل او ما را در کارمان راسخ‌تر و مُصرتر ساخت، عاقبت یکی از پدران، بقیّه والدین دوستان را به این فکر‌ انداخت که ما را به محضر آیت‌الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تایید قرار گرفت و روزی آن‌ها نزد حضرت ایشان می‌روند و موضوع را با وی در میان می‌گذارند و ایشان دستور می‌دهند که در وقت معیّنی، ما را به خدمت آقای ارباب راهنمایی کنند در روز موعود، ما را که تقریباً پانزده نفر می‌شدیم، به محضر مبارک ایشان بردند در همان لحظه اول، چهره نورانی و لبان خندان ایشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگ مرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که اکنون با شخصیت استثنایی مواجه هستیم، ایشان در آغاز، دستور پذیرایی از همه ما را صادر فرمودند سپس رو به والدین ما کردند و فرمودند: شما که نماز به فارسی نمی‌خوانید، فعلا تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید.
وقتی آن‌ها رفتند، حضرت آیت‌الله ارباب رو به ما کردند و فرمودند: بهتر است شما یکی‌یکی خودتان را معرفی کنید و هر کدام بگویید که در چه سطح تحصیلی هستید و در چه رشته‌ای درس می‌خوانید، پس از آن که امر ایشان را اطاعت کردیم، به تناسب رشته و کلاس، هر کدام از ما پرسش‌های علمی طرح کردند و از درس‌هایی از قبیل جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسیدند که پاسخ اغلب آن‌ها از عهده درس‌های نیم‌بندی که ما خوانده بودیم، خارج بود، امّا هر یک از ما که از عهده پاسخ پرسش‌های ایشان بر نمی‌آمد، با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه می‌شد که با لحن پدرانه‌ای پاسخ درست آن پرسش‌ها را خودشان می‌فرمودند، اکنون ما می‌فهمیم که ایشان با طرح این سؤال‌ها قصد داشتند ما را خلع سلاح کنند و به ما بفهمانند که آن دروس جدیدی را که شما می‌خوانید، من بهترش را می‌دانم ولی به آن‌ها مغرور نشده‌ام، پس از این‌که همه ما را خلع سلاح کردند، به موضوع اصلی پرداختند و فرمودند: والدین شما نگران شده‌اند که شما نمازتان را به فارسی می‌خوانید آن‌ها نمی‌دانند که من کسانی را می‌شناسم که، نعوذبالله، اصلا نماز نمی‌خوانند، شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همّت، من در جوانی می‌خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم امّا مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم به این خواسته جامه عمل بپوشانم، اکنون شما به خواسته دوران جوانی من لباس عمل پوشانیده‌اید، آفرین به همّت شما! امّا من در آن روز به اولین مشکلی که برخوردم، ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما مشکل را حل کرده‌اید، اکنون یک نفر از شما که از دیگران بیشتر مسلط است، به من جواب دهد که بسم الله الرّحمن الرّحیم را چگونه ترجمه کرده است، یکی از ما، به عادت محصلین، دستش را بالا گرفت و پاسخ داد، جناب ایشان با لبخند فرمودند: که خوب شد که طرف مباحثه ما یک نفر است، زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمی‌آمدم، بعد رو به آن جوان کردند و فرمودند: خوب، بفرمایید که بسم الله الرّحمن الرّحیم را چگونه ترجمه کرده‌اید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاری ترجمه کرده‌ایم: به نام خداوند بخشنده مهربان، حضرت ارباب با لبخندی فرمودند: گمان نکنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبی ندارد امّا «الله» قابل ترجمه نیست زیرا اسم عَلَمْ (= خاص) است برای خدا و اسم علم را نمی‌توان ترجمه کرد، مثلا اگر اسم کسی «حسن» باشد، نمی‌توان به او گفت: «زیبا» درست است که ترجمه «حسن» زیباست امّا اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا، حتماً خوشش نمی‌آید کلمه الله، اسم خاص است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می‌کنند، همان‌گونه که یهود خدای متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورا مزدا» می‌گویند بنابراین، نمی‌توان «الله» را ترجمه کرد، بلکه باید همان لفظ جلاله را به کار بُرد.
خوب، «رحمن» را چگونه ترجمه کرده‌اید؟ رفیق ما پاسخ داد که «رحمن» را «بخشنده» معنی کرده‌ایم حضرت ارباب فرمودند: این ترجمه بد نیست ولی کامل هم نیست زیرا رحمن یکی از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگی او را می‌رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست، یعنی در حقیقت رحمن یعنی خدایی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم کافر رحم می‌کند و هم در کَنَفِ لطف و بخشندگی خود قرار می‌دهد.
خوب، «رحیم» را چطور ترجمه کرده‌اید؟ رفیق ما جواب داد که «رحیم» را به «مهربان» ترجمه کرده‌ایم، حضرت آیت‌الله ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از رحیم، من بودم (چون نام ایشان رحیم بود) بدم نمی‌آمد که اسم مرا به «مهربان» برگردانید امّا چون رحیم کلمه‌ای قرآنی و نام پروردگار است، باید آن‌را غلط معنی نکنیم، باز هم اگر آن را به «بخشاینده» ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می‌برد زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می‌کند و صفت «بخشایندگی» تا حدودی این معنی را می‌رساند بنا بر آن‌چه گفته شد، معلوم شد که آن‌چه در ترجمه «بسم الله» آورده‌اید، بد نیست ولی کامل نیست و از جهتی نیز در آن اشتباهاتی هست و من هم در دوران جوانی که چنین قصدی را داشتم، به همین مشکلات برخورد کردم و از خواندن نماز به فارسی منصرف شدم، تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به بقیه آیات بپردازیم موضوع خیلی غامض‌تر (پیچیده‌تر) از این خواهد شد امّا من عقیده دارم شما اگر باز هم به این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی برندارید، زیرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به طور کلی است.
در این‌جا، همگی شرمنده و منفعل و شکست‌خورده به حال عجز و التماس از حضرت ایشان عذرخواهی می‌کردیم و قول می‌دادیم که دیگر نمازمان را به فارسی نخوانیم و نمازهای گذشته را نیز اعاده کنیم، امّا ایشان می‌فرمودند: من نگفتم نماز به عربی بخوانید، هر طور دلتان می‌خواهد نماز بخوانید، من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم ولی ما همه عاجزانه از پیشگاه ایشان طلب بخشایش می‌کردیم و از کار خود اظهار پشیمانی می‌نمودیم، حضرت آیت‌الله ارباب با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان بردند و ما همگی دست مبارک ایشان را بوسیدیم و در حالی که ایشان تا دم در ما را بدرقه می‌کردند، از ایشان خداحافظی کردیم و در دل به عظمت شخصیت ایشان آفرین می‌گفتیم و خوشحال بودیم که افتخاری چنین نصیب ما شد که با چنین شخصیتی ملاقات کنیم نمازها را اعاده کردیم و دست از کار جاهلانه خود برداشتیم.
بنده از آن به بعد، گاه‌گاهی به حضور آن جناب می‌رسیدم و از خرمن علم و فضیلت ایشان خوشه‌ها برمی چیدم.»
[۵۷] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۰ - ۱۳.


۱۲.۱۵ - ارتباط با دانشگاه

دکتر محمّدجواد شریعت می‌گوید:
«وقتی در دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاهی حامل نامه‌ها و پیغام‌های استاد فقید، مرحوم بدیع الزمان فروزان‌فر برای ایشان می‌شدم و پاسخ‌های کتبی و شفاهی حضرت آیت‌الله ارباب را برای آن استاد فقید می‌بردم و این، خود افتخاری برای بنده بود.»
[۵۸] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۳.


۱۲.۱۶ - برخورد با جوانان قمار باز

یکی از شاگردان حاج آقا رحیم ارباب می‌گوید:
«روزی ایشان در باغی مهمان بودند و اینجانب هم در خدمت ایشان بودم از کوچه باغ عبور می‌کردیم، چند نفر از جوان‌های بی‌مبالات آن منطقه مشغول قمار بودند من با مشاهده آن منظره، احساس ناراحتی کردم که چنین آیة اللّهی بر ما وارد شده و با چنین منظره‌ای روبه‌رو شدیم و آیا چه می‌شود؟ همین‌طور که یواش یواش می‌رفتیم یک وقت آقا خطاب به آن جوانان با صدای بلند فرمود: سلام علیکم آن‌ها سر را بلند کردند، تا چشمشان به ایشان افتاد، هر کدام از طرفی فرار کردند و بعداً که با بعضی از آن‌ها برخورد کردم، گفتند: چرا به ما خبر ندادید که از آن‌جا متفرّق شویم؟ گفتم: من اطلاع نداشتم که شماها در این محل چه می‌کنید آن جوانان برای همیشه دست از قمار کشیدند این تاثیر یک حرکت بسیار ظریف و با گذشتی بود که آقای ارباب داشتند قدم و کلامشان طوری بود که هرجا قدم می‌گذاشتند یا کلمه‌ای می‌فرمودند، فوراً یک اثر مثبتی برجای می‌گذاشت.»
[۵۹] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۲۰ - ۲۱.

برخورد او از این باب بود که: «اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» هنگامی که با افراد جاهل برخورد می‌کنند به آن‌ها سلام می‌کنند.


در خصوص ویژگی‌های اخلاقی حاج آقا رحیم ارباب باید گفت که وی مردی بود که جذبه معنوی‌اش، کوچک و بزرگ را به تکریم و تعظیم وا می‌داشت و سخنان کوتاه و پرلطفش هر کسی را به قبول و اطاعت ترغیب می‌کرد همیشه با طمانینه راه می‌رفت و چشم به سوی زمین داشت ابتدا، از طریق صدا دیگران را می‌شناخت و بعد آنان را می‌دید. به‌ اندک غذایی قانع بود، غذای اصلی او را لبنیات تشکیل می‌داد، اگر به مهمانی می‌رفت ساده‌ترین غذا را می‌خورد عادت او، خوردن چند استکان چای بود.
هرگز با هیچ کس، بچه و بزرگ، با لحن تند و خشن سخن نمی‌گفت و همه را با لفظ آقا یا خانم صدا می‌زد.
او با بچه‌هایی که شلوغ می‌کردند، درشتی نمی‌کرد و با مهربانی برخورد می‌نمود.
هر کس به ملاقات او می‌رفت، تا آن‌جا که توان داشت، در تکریم و تعظیم او می‌کوشید و در مقابل او به پا می‌خاست. کم‌تر کسی دیده شده است که هنگام سخن گفتن از استادان خود و بزرگان گذشته و حال، تا آن حدّ احترام‌آمیز سخن گوید «وقتی از جهانگیرخان و آخوند کاشی حرفی به میان می‌آورد، درست مثل آن بود که هنوز در برابر آنان ایستاده است آن‌ها را عاشقانه می‌ستود، یک‌بار مرد ناپخته‌ای به ایشان گفت: حاج آقا! شنیده‌ام که مرحوم آخوند کاشی گاهی عصبانی که می‌شدند الفاظ تند و درشت به زبان می‌آوردند در پاسخ گفتند: از این بابت چیزی نمی‌دانم ولی شما آیا از بزرگی مقام و علم آخوند چیزی نشنیده‌ای؟ گفت چرا گفتند: پس از آن‌ها حرف بزنید.
[۶۰] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶۳ و ۶۴.



آیت‌الله ارباب در طول زندگی، سه سفر طولانی کردند: سفر به عتبات عالیات، مکه، و مشهد مقدس.

۱۴.۱ - کربلا

سفر اول ایشان در «جوانی و همراه برادر کوچک خود، حاج عبدالعلی ارباب بوده است، از قول حاج عبدالعلی نقل شده است که در همان اوایل (ورود به کربلا) حاج آقا رحیم گرفتار سخت‌ترین بیماری حصبه می‌شود که در روز بیستم دیگر چیزی از ایشان باقی نمانده و در حالت اغماء کامل بود، طبیب قدیمی آن محل، در کربلا به حاج عبدالعلی می‌گوید: دیگر امیدی (به زنده ماندن بیمار) نیست، تنها یک نفر می‌تواند او را نجات دهد و اشاره به مرقد امام حسین (علیه‌السّلام) می‌کند، حاج عبدالعلی با پریشانی کامل به صحن مطهر می‌رود و با گریه و زاری شفای برادر را می‌خواهد یکی از خدمه (مرقد مطهر امام حسین (علیه‌السّلام)) که حال ایشان را می‌بیند، داستان را سؤال می‌کند و ایشان قضیه را می‌گوید آن مرد‌ اندکی تربت به ایشان می‌دهد و می‌گوید: زود برو و تربت را در دهان برادر بگذار صبح حاج عبدالعلی حسب معمول بیدار می‌شود و در میان خواب و بیداری، بدون آن‌که به یاد داشته باشد که برادرش بیمار است، می‌بیند آقا رحیم در رختخواب نشسته است ناگهان به یاد می‌آورد و به سرعت بر می‌خیزد و لباس‌های خیس از عرق ایشان را عوض می‌کند وقتی طبیب می‌آید و آقا رحیم را می‌بیند، تعجب می‌کند و می‌گوید: او تقریباً مرده بود، این کار، کار همان کس است که گفتم وقتی داستان را می‌فهمد، سجده شکر به‌جا می‌آورد، دستورات لازم را می‌دهد و تا آن‌جا بودند، مرتب به آن‌ها سر می‌زند.»
[۶۱] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۷۵ - ۷۶.


۱۴.۲ - کربلا و مکّه

آیت‌الله ارباب در سفر حج دچار مشکل می‌شود «در بحبوحه جنگ جهانی دوم به سال ۱۳۲۱ شمسی بود که با برادرش (حاج عبدالعلی ارباب) و دو نفر از دوستانش به سفر حج رفتند پس از زیارت نجف اشرف و کربلای معلّی، ماشینی کرایه می‌کنند که آنان را به مکه برساند هنوز ده فرسخی در صحرا پیش نرفته بودند که ماشین از کار افتاده و راننده اظهار عجز می‌کند علاوه بر آن‌ها، صدها وسیله نقلیه دیگر در میان رمل (شن) از کار افتاده و سرگردان مانده بودند ظاهراً یک شبانه‌روز به مراسم حج مانده بود، ناگهان ماشینی از سوی مکه می‌رسد و سراغ اربع اربع، رحیم (احتمالا منظور آن عرب، ارباب، ارباب رحیم بوده است) را می‌گیرد آن‌ها خود را معرفی می‌کنند و راننده با احترام آن‌ها را سوار می‌کند و این راه طویل را با سرعت عبور می‌کند و جز برای ادای نماز نمی‌ایستد و دقیقاً در شروع مراسم به مکه می‌رسند و سجده شکر به جای می‌آورند، این ماشین را شیخ بزرگ مکه یا امام جمعه مکه فرستاده بود که معلوم نیست از کجا «رحیم» را شناخته و چگونگی سفر و خرابی ماشین را دانسته که در بیابان مانده‌اند این مسئله برای آنان لطف الهی بود که آن‌ها را نه تنها از بیابان برهوت رهایی بخشید بلکه توفیق داد تا مراسم حج را به بهترین وجه انجام دهند، ظاهراً در مکه بنا به خواهش شیخ مکه، حاج آقا رحیم در مسجد آن شیخ، خطبه‌ای طولانی بیان می‌کنند که مورد تحسین و اعجاب نمازگزاران می‌شود.»
[۶۲] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۷۶ - ۷۷.



حاج آقا رحیم ارباب جزوه‌ای در علم هیئت نوشته بودند از جمله آثار ایشان، حاشیه‌نویسی بر کتب مختلف علمی ـ فلسفی بود ـ به‌طوری که مطالب خلاف خود را در سطوری یادداشت و نظر خودشان را نیز می‌نوشتند
[۶۳] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۵.
ایشان در این زمینه همانند مرحوم ابوالحسن شعرانی بودند که بر آثارِ دیگران حاشیه می‌زدند.
آیت‌الله ارباب همراه آیت‌الله حاج میرزا علی آقا شیرازی، در تصحیح «تبیان» سعی فراوانی نمود «مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی در جلسات متعددی که در هر هفته با حاج آقا رحیم داشتندآن دو با هم گفت‌وگو می‌کردند و بقیه سراپا گوش بودند خوب به یاد دارم که مدت‌های مدید، به هنگامی که مشغول تصحیح تبیان بودند، از بعدازظهر تا غروب، دو نفری مشغول بودند و گاهی سیّد دیگری نیز بود که متاسفانه ایشان را به یاد نمی‌آورم به هر حال، تبیان را صفحه به صفحه تصحیح کرده و به پیش می‌رفتند تا پایان پذیرفت.»
[۶۴] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶۹.
این تفسیر شامل ۷۶ جزء بود «که در کتابخانه مرحوم حاج آقا محسن اراکی بوده است که به دستور حاج میرزا علی آقا شیرازی از آن‌جا توسط استاد حسین عمادزاده به اصفهان ـ برای تصحیح و مقابله ـ برده می‌شود.»
[۶۵] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۴. (با تغییر‌ اندک)

از دیگر آثار این عالم فرهیخته، تعلیقات ریاضی در حواشی کتاب «منهاج معادن التجنیس» است که در نسخه عکسی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است.
[۶۶] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۲۷.



آیت‌الله ارباب نزدیک به یک قرن زیست، ایشان در خصوص راز طولانی بودن عمر خود گفته است: «من هیچ وقت بدخواه کسی نبودم»
[۶۷] ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۲۰.
وی در ۱۸ ذی الحجه ۱۳۹۶ هـ ق مصادف با ۱۹ آذر ماه ۱۳۵۵ ش و در روز عید غدیر دار فانی را وداع گفت، بدنش را در تخت فولاد اصفهان، حوالی تکیه مَلِکْ به خاک سپردند.


۱. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۷۷.
۲. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۲۵.
۳. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶۷ و ۶۸. (با تغییر‌ اندک)
۴. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۷۴.
۵. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۳.
۶. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۲.
۷. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶۷.
۸. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۲۷.
۹. شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج۸، ص۸۶.
۱۰. مهدوی، سیدمصلح‌الدین، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج۲، ص۱۰۶۹.    
۱۱. مهدوی، سیدمصلح‌الدین، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج۲، ص۱۰۶۹.    
۱۲. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۰.
۱۳. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۸.
۱۴. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۰.
۱۵. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۵۷.
۱۶. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۰. (با تغییر‌ اندک)
۱۷. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۵۷.
۱۸. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۵۰ - ۵۱.
۱۹. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۰.
۲۰. مجلّه حوزه، شماره ۴۷، ص۳۳.
۲۱. مجلّه حوزه، شماره ۴۷، ص۴۰ - ۴۱.
۲۲. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۵۷.
۲۳. مجلّه جاویدان خِرَد، شماره اول، سال سوم، ص۸.
۲۴. مجلّه حوزه، شماره ۱۸، ص۳۲.
۲۵. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، (پشت جلد.
۲۶. مجلّه جاویدان خرد، شماره اول، سال سوم، ص۸.
۲۷. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۷.
۲۸. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۶.
۲۹. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۲۰.
۳۰. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۱۰.
۳۱. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۷.
۳۲. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۹.
۳۳. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۱.
۳۴. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۲۹.
۳۵. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۲۹.
۳۶. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۷۳ و ۷۴.
۳۷. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۹.
۳۸. همایی، جلال‌الدین، دو رساله در فلسفه اسلامی، ص۱۶.
۳۹. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۳.
۴۰. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ضمائم.
۴۱. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۷۴.
۴۲. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۵.
۴۳. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶.
۴۴. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۹.
۴۵. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶۶.
۴۶. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶۴ و ۶۵.
۴۷. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۲۲ - ۲۳.
۴۸. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۵.
۴۹. مجلّه حوزه، شماره ۴۷، ص۴۳.
۵۰. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۵.
۵۱. جواهری، ابراهیم، علوم و عقائد، چاپ ۱۳۳۳، ص۷.
۵۲. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۲۷.
۵۳. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۳۲ و ۳۳. (با تغییر اندک)
۵۴. مجلّه حوزه، شماره ۵۳، ص۵۴ و ۵۵.
۵۵. مجلّه حوزه، شماره ۵۳، ص۵۴ و ۵۵.
۵۶. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۵۳.
۵۷. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۰ - ۱۳.
۵۸. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۳.
۵۹. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۲۰ - ۲۱.
۶۰. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶۳ و ۶۴.
۶۱. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۷۵ - ۷۶.
۶۲. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۷۶ - ۷۷.
۶۳. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۵.
۶۴. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۶۹.
۶۵. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۴۴. (با تغییر‌ اندک)
۶۶. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۱۲۷.
۶۷. ریاحی، محمدحسین، ارباب معرفت، ص۲۰.



سایت فرهیختگان تمدن شیعی، برگرفته از مقاله «رحیم ارباب (حاج آقا رحیم ارباب)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۱/۰۶.    
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آیت‌الله حاج آقا رحیم ارباب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۱/۰۶.    






جعبه ابزار